جستجو در مقالات منتشر شده
۷ نتیجه برای ناسیونالیسم
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
در حقیقت، اصل اساسی برای اندیشه "ملیگرایی"، حاکمیت ملی و دفاع از یکپارچگی سرزمینی است؛ از این رو هر عامل بیرونی که بخواهد اصول را به هر بهانهای نقض کند، "ملیگرایی" بهعنوان یک اندیشه سیاسی یا ایدئولوژی حکومت، ضامن استقلال و یکپارچگی ملی و سرزمینی است. میان "قلمروسازی- گستری" و کُنش- واکنشهای "ملیگرایانه" رابطه وجود دارد؛ معمولاً نمود این ارتباط به دو حالت است؛ در درجه نخست، کشورها از مولفههای انگیزشی "ملیگرایی" در راستای دفاع از حاکمیتِ قلمرو و سرزمین (در برابر تجاوز سایر کشورها)، بهره میبرند و در حالت دوم، آنها (حکومتها) در رقابت و نزاعهای بیرونی خود با سایر دولتهای رقیب یا دشمن بر سر "قلمرو"، از این حسِ قدرتمند در جهت عمل یا غرض توسعهطلبانه خود به اشکال "قلمروسازی" و "قلمروگستری" بهره میبرند. دریاها و اجمالاً پهنههای آبی بهواسطه ارزشهای جغرافیایی (نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و غیره) که دارند، مورد توجه و علاقه بازیگران سیاسی (حکومتها و دولتها) هستند. از این رو، "قلمروسازی- گستری" که در درجه نخست، یک اصل ژئوپلیتیکی است بهواسطه این ارزشهای جغرافیایی است.
ملیگرایی بهعنوان یک نیروی قدرتمند، یکی از شیوههایی است که دولتها برای حفظ، بهرهبرداری و کسب ارزشهای جغرافیایی (منابع جغرافیایی قدرت در پهنههای آبی و خشکی)، در جهت اعمال "قلمروسازی- گستری" خود از آن بهره میبرند. پژوهش براساس ماهیت و روش توصیفی- تحلیلی محسوب میشود. اطلاعات پژوهش به شیوه اسنادی و با مراجعه به منابع معتبر گردآوری شده است.
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
در این مقاله تأثیر شخصیت (اعم از اقتدارطلب و دموکرات)، احساس کارآمدی (اعم از کارآمدی سیاسی و اجتماعی) و آگاهی سیاسی بر غرور ملی بررسی شده است. هدف پژوهش، توضیح مفهوم غرور ملی به معنای احساس مثبت افراد نسبت به کشورشان و مفهومسازی آن در دو شکل ناسیونالیستی و میهندوستانه و همچنین بررسی تأثیر برخی از متغیرها بر غرور ملی ناسیونالیستی و میهندوستانه است.
از روش پیمایش برای تحقیق استفاده شده است. جامعۀ آماری پژوهش نیز شهروندان بالای پانزده سال ساکن در مناطق چهاردهگانۀ شهر اصفهان است که بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵، تعداد آنها ۷۵۴/۲۴۸/۱ نفر است. با استفاده از فرمول کوکران و نمونهگیری سهمیهای تعداد ۳۸۴ بهعنوان نمونه انتخاب و بررسی شدند.
نتایج پژوهش حاکی از این است که غرور ملی ناسیونالیستی با شخصیت اقتدارطلب و کارآمدی سیاسی اجتماعی رابطۀ مثبت، و با شخصیت دموکراتیک و آگاهی سیاسی رابطۀ منفی دارد. در مقابل، غرور ملی میهندوستانه با شخصیت اقتدارطلب و کارآمدی سیاسی رابطه منفی دارد و از سوی دیگر با شخصیت دموکراتیک، آگاهی سیاسی و کارآمدی اجتماعی رابطۀ آن مثبت است.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده
ادوارد سعید که از او بهعنوان «پدیده»ای در جهان اندیشه یا «آگاهی انتقاد معاصر» یاد کردهاند، دانشآموخته رشته ادبیات تطبیقی از دانشگاه هاروارد است. دیدگاههای نقدی این نویسنده عرب مسیحی در باب ادبیات تطبیقی (سیر و تحول آن، قلمرو، اهداف، روش و...) که بهواسطه نقد رویکردهای فرهنگی- سیاسی آن ممتاز است، به مانند دیگر نظریاتش، سرشار از نقد ناسیونالیسم و امپریالیسم غربی است. این نظریهپرداز ادبی اعتقاد دارد ادبیات تطبیقی در نظر و عمل با امپراطوری غربی و امپریالیسم فرهنگی آن در پیوند است و پیدایش مکتبهای گوناگون غربی در این حوزه، بیشتر حاصل رقابت و کشمکش فرهنگی- سیاسی غرب برای گسترش و چیرگی نظام سلطه بر «جغرافیای فرهنگی جهان» است. وی اگرچه ماهیت و دستاوردهای مثبت ادبیات تطبیقی را میستاید، اما نسبت به رویکرد اروپامحوری و امپریالیستی آن به دیده تردید و انتقاد مینگرد. وی بر این عقیده است که ادبیات تطبیقی در این رویکرد، پدیدهای بینافرهنگی و دانش مورد نیاز برای توجیه قدرت امپریالیسم و حفظ جایگاه امپراتوری آن و نیز ابزاری برای گسترش نظام سلطه بر ملتهای مشرقزمین است. هدف این پژوهش توصیفی- تحلیلی آن است که به معرفی و تبیین چالشهای ادبیات تطبیقی از دیدگاه ادوارد سعید بپردازد.
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
«مشروطه ایرانی» به رغم اهمیتش در فرایند مدرنیته سیاسی در ایران کمتر از منظر ایدئولوژیهای ملتسازی/ ناسیونالیسم مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. از رویکرد جامعهشناسی تاریخی رخداد مشروطه زمینه رونمایی چهرههای چندگانه ناسیونالیسم ایرانیِ برآمده از سده نوزدهم را فراهم آورد. مشروطه ایرانی از یکسو با تبلور ناسیونالیسم سیاسی مبتنی بر حق حاکمیت ملت و حکومت قانون و از سوی دیگر با واکنش ناسیونالیسم فرهنگی مواجه شد. همگرایی مصلحتآمیز و کوتاهمدت این گرایشهای ناسیونالیستی در آغاز مشروطه اگر چه دستاوردهایی را بههمراه داشت، اما واگرایی و تشدید منازعات گرایشهای ناسیونالیستی در فرایند مشروطه نشان از تعارضات ماهوی و محدودکننده پروژه مدرنیته سیاسی ایرانی داشت. چندگانگی ناسیونالیسم ایرانی بر پایه تنوع منابع فرهنگی و ارزشی خاص و سوگیریهای واگرایانه گرایشهای ناسیونالیستی در مشروطه ایرانی، امکان اشتراک بر سر تعریف فراگیر ملت و استقرار و نهادینهکردن حاکمیت ملت و حکومت قانون را تحلیل برد. بهگونهای که از مشروطه به این سو «مساله ملت» و «حق حاکمیت ملت» بهعنوان مهمترین مساله معاصر ایران همچنان در کانون توجه قرار دارد.
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
چکیده
رضاشاه به دلیل ایجاد اصلاحات، تشکیل دولت مطلقه مدرن و یکسانسازی فرهنگی مورد نظر خود نیازمند به بازسازی هویت ملی جدید بود و به همین جهت برای رسیدن به مقصودش بسیاری از مورخان ایندوره را موظف ساخت تا با بهرهگیری از روش تاریخنگاری ناسیونالیستی به این کار بپردازند؛ به همین دلیل این نوع تاریخنگاری در دوره رضاشاه پهلوی بسیارمورد اهمیت قرار گرفته است. نظریه ناسیونالیستی تاریخنگاری مانند بسیاری دیگر از نظریههای تاریخنگارانه ترکیبی است از استدلالهایی که بیانگر اشتراکاتی از ایران و نشانههای آن روایت پیوسته و متداوم از گذشته سرزمین ایران، تاریخ پرعظمت ایران باستان، تقدیس ارزشهای ناسیونالیستی مانند استقلالخواهی و تصویر و تصور ایران یکپارچه که همگان به آن نگاهی یکسان و ستایشآمیز دارند. در پژوهش حاضر تلاش شده تا این نوع تاریخنگاری مورد بررسی قرار گرفته و ضمن تأکید نگاه ناسیونالیستی حاکم بر این دوره، برخی ازمتون نگارش یافته در این مقطع تاریخی نیز مورد توجه واقع شوند. ارائه نوعی تفسیر و تحلیل ویژه از ترکیبها و اشتراکات ملی و مذهبی که به صورت بارز و آشکار در آثار تاریخی ایندوره به چشم میخورد که تغییر نگارش تاریخ ایران و تغییر سبک و نگاه به آن را به روشنی نمایان میسازد.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
توسعه بهعنوان یک ایده از دورانی به زبان فارسی راه یافت که فرهیختگان ایرانی به موضوع عقبماندگی ایران پس از رابطه با جوامع اروپایی پی بردند و تعداد محدودی از نخبگان هیئت حاکمه، به فکر تغییر وضع موجود افتادند. هدف این افراد رسیدن به مرحلهای بود که دولتهای پیشرفته غربی در آن قرار داشتند، بدین منظور در عصر قاجار با توجه به عقبماندگی اقتصادی و عدم پیدایش گروههای نوساز نیرومند، نخبگان حاکم راه اصلاحات از بالا را در پیش گرفتند، موضوعی که بعدها در دوره پهلوی نیز ادامه یافت. مقاله حاضر پژوهشی است پیرامون راهبردهایی که درزمینه توسعه فرهنگی در دوره پهلوی اول از سوی هیئت حاکمه و نخبگان حاکم برای رسیدن به توسعه فرهنگی در پیشگرفته شد. رویﮑـﺮد ﭘـﮋوﻫشی کار، عبارت از توصیف نظری و روش تحقیق انتخابشده، ناظر بر روش ﺑﺮرﺳﯽ تاریخی و شیوه گردآوری اطلاعات به روش کتابخانهای است. در این پژوهش از نظریه عقلانیت وبر بهعنوان چارچوب نظری بهره بردهایم و حاصل بررسی، حکایت از این نکته دارد که راهبردهای توسعه فرهنگی در دوره رضاشاه ناظر بر توسعه عقلانیت ابزاری بوده و پیامدهای آن را در سه مورد میتوان خلاصه کرد: ۱) استبداد و اقتدارگرایی (۲) ناسیونالیسم سرکوبگرا و ۳) سکولاریسم ستیزهگر.
دوره ۲۰، شماره ۷۹ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی تخاصم گفتمانی در رمان جنگ است. به این منظور در گام نخست، گفتمانهای متخاصم شناسایی، و سپس فضای تخاصم و غیریتسازی میان گفتمانهای بازنماییشده در رمانهای شاخص جنگ بررسی شده است. پارهای از غیریتسازی در این رمانها به دشمن خارجی (عراق) معطوف است. در این فرایند در خوانشی مبتنی بر باورهای ایدئولوژیک گفتمان انقلاب اسلامی، دشمن عراقی بهعنوان گروه کافران غیریتسازی شده است. افزون بر این با تمرکز بر تجهیزات دشمن از نیروی انسانی آنها عاملیتزایی شده است. در دیگر سو، گفتمان لیبرال و گفتمان ناسیونالیسم قومیتگرا بهعنوان گفتمانهای متخاصم داخلی، غیریتسازی شده است. گفتمان لیبرال میکوشد با تکیه بر شعار تخصصگرایی، اندیشه بسیج عمومی را واسازی کند و با تضعیف نیروهای بسیجی و مردمی، هژمونی گفتمان غالب را بشکند. گفتمان ناسیونالیسم قومیتگرا نیز با طرح ارزشهای قومی در برابر منافع ملی، میکوشد ارزشهای قومی را جانشین نشانههای ملی کند و یا آنها را برتر بنشاند. در نهایت، گفتمان انقلاب اسلامی هژمونیک شده و توفیق یافته است که گفتمانهای متخاصم را به حاشیه براند و گاه نیز با مداخله هژمونیک گفتمانهایِ غیر را سرکوب کند.