جستجو در مقالات منتشر شده
۳ نتیجه برای قشربندی اجتماعی
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
در این مقاله با استفاده از رهیافت وبر، ساختار قشربندی جامعۀ شهری ایران در نظام جمهوری اسلامی در دهۀ ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ بررسی شده است. بر مبنای این رهیافت، تحلیل ساختار قشربندی بر اساس این سه بعد است: بهرهمندی از ابزارهای فعالیت اقتصادی، داشتن مهارت و صلاحیت، استفاده از فرصتهای زندگی. روش اجرای تحقیق، تاریخی است و منابع دادههای آن، آمار سرشماری دهسالۀ نفوس و مسکن ایران در سالهای ۱۳۶۵و ۱۳۷۵ بوده که از سوی مرکز آمار ایران جمعآوری شده است.
نتایج پژوهش نشان میدهد با وجود برنامههای توسعه در پس از انقلاب بهویژه در دهۀ دوم، در بین قشر کارفرمایان همچنان مناسبات سنتی چیرگی داشته و کارکنان مستقل این قشر سنتی متوسط در بعد از انقلاب رشد زیادی کرده است. قشرهای متوسط نیز بهویژه در بخش دولتی، درنتیجۀ سیاستهای گسترش طبقات متوسط دولتی، بهخوبی رشد کردهاند تا چرخهای توسعۀ دولتی را بچرخانند. اما در بخش خصوصی- که بیشتر کارگران و کارمندان دونپایه در این بخش مشغول به فعالیت بودند- رشد نزولی داشتهاند.
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده
چکیده
طبقۀ اجتماعی ازجمله مفاهیمی است که در بین اندیشمندان علوم اجتماعی بسیار مناقشهبرانگیز بوده است. اندیشمندان این حوزه درمورد تعریف طبقه، حوزه و کاربرد آن، ساختار و نظریه های مرتبط با آن توافق چندانی ندارند و از منظرهای مختلف آن را تحلیل و بررسی کرده اند. گاهی این مفهوم از بُعد اقتصادی، گاهی سیاسی و گاهی علاوه بر بُعد اقتصادی و سیاسی از ابعاد اجتماعی و فرهنگی مورد مطالعه قرار گرفته است. عده ای هم اعتقادی به وجود طبقه ندارند. نوع نگاه اندیشمندان به این مفهوم می تواند رویههای متفاوتی را در زمینۀ مسائل و مفاهیم قشربندی، طبقۀ اجتماعی و طبقۀ متوسط به وجود آورد. این مقاله با روش فراتحلیل به بررسی و مقایسۀ نظرات اندیشمندان طبقۀ اجتماعی و طبقۀ متوسط در ایران میپردازد و نظریه های آنان را در زمینههای مفهوم و ساختار طبقۀ اجتماعی، ساختار، ویژگیها، تیپولوژی و کارکردهای طبقۀ متوسط مورد مقایسه قرار میدهد. دورههای مطالعاتی صاحبنظران درمورد طبقۀ اجتماعی، قبل از قاجار، قاجار، پهلوی و انقلاب اسلامی ایران است. نتایج نشان می دهد که بهترتیب بیشترین توافق درمورد مفهوم طبقه به ملاک های: ۱. شغلی، ۲. اقتصادی و شانس های مشترک زندگی به یک میزان، ۳. قدرت و مالکیت، و ۴. درک شرایط تاریخی مربوط است. همچنین، این نظریه پردازان در زمینههای ساختار طبقه، ویژگیها، تیپولوژی و کارکردهای طبقۀ اجتماعی و طبقۀ متوسط دارای نقاط اشتراک و افتراق هستند.
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
وجود شکافهای اجتماعی همواره در جامعۀ ساسانی باعث افزایش انفکاک و همچنین حرکت انفعالی لایههای زیرین جامعه و بروز مسئلۀ گریز شد و موجبات سقوط ساسانیان را در یکی از مناطق حساس جنوب غرب آسیا فراهم آورد. این تحقیق که با استفاده از روش تاریخی و تحلیل نظریۀ شکاف و گریز در جامعهشناسی انجام شده، با طرح این سؤال پیش خواهد رفت که شکافهای اجتماعی در رخداد پدیدۀ گریز از حکومت ساسانی و سپس سقوط جامعۀ ایرانی چه نقشی داشته است؟ و در پاسخ به این سؤال، فرضیۀ تحقیق بر این استوار است که شکافهای اجتماعی موجود در حکومت ساسانی باعث گریز لایههای متعدد اجتماعی بوده و بهدلیل عدم پیروی نسبی ساسانیان از عرف سیاسی نظریۀ حکومت ایرانی مبتنیبر رعایت تسامح در قبال اقوام و ادیان مختلف پهنۀ شاهنشاهی، زمینههای سقوط درونی و ساختاری فراهم آمد. دستاوردهای پژوهش نشان میدهد که وجود طبیعی شکافهای اجتماعی در جامعۀ ساسانی با رویکردهای سختگیرانه و متعصبانه حکومتی تشدید و سپس به تسریع روند گریز منجر شد. از مطالعۀ نظری شکاف و گریز چنین بهدست آمد که تضادهای موجود در جامعۀ ساسانی در بلندمدت به شکافها تبدیل شد و چون لایههای زیرین این جامعه کمتر نقش و جایگاه را در این ساختار داشتند؛ هر چه بر عمر این سلسله افزوده میشد به پدیدۀ گریز بیشتر علاقه نشان داده میشد؛ بهنحویکه این امر باعث شد هرکدام از اجزای جامعۀ ساسانی بدون توجه به وضعیت جامعۀ قبلی خویش که در همراهی با جامعه کلان ایرانی بود، به منافع قومی ـ دینی و یا محلی ـ صنفی خود روی آورند و در صورت ضرورت و با پیشامدهای اجتماعی با قدرتهای بیرونی همراهی کنند.