۴۸ نتیجه برای صفوی
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
زرینقبانامهمنظومۀ بلندی در ۲۳,۱۳۳ بیت است که احتمالاً در عصر صفویه سروده شده است. سراینده اثر گمنام است و موضوع آن با آمدن فرستادۀ حضرت سلیمان(ع) به نام زرینقبا به دربار کیخسرو و رویارویی او با ایرانیان آغاز میشود. پس از آن، حوادث متعددی بهشیوۀ داستاندرداستان پیش میآید و نقشورزان اصلی آنها نیز پهلوانان سیستان (رستم و فرزندان و فرزندزادگان او) هستند. ساختار، محتوا و زبان این منظومه بهطور کلی نقالی- عامیانه است و از این نظر، بررسی نکات و مضامین داستانی مهم آن در بازشناسی و تکمیل بنمایههای ادب عامیانه- نقالی ایران در موضوع پهلوانی مفید خواهد بود. در این مقاله، شماری از اینگونه موضوعات را ذیل چهار عنوانِ عناصر سامی و اسلامی، اشارات نادر و یگانه، موضوعات و مضامین دیگر، والگوگیری از داستانهای دیگر بررسی کردهایم.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
ایده باغشهر در شهرسازی غرب به عنوان ایدهای مهم در خلق مجتمع های پایدار و برای ارتباط بیشتر با محیط اطراف، در قرن نوزدهم ظهور کرد و با تحقیق هاوارد به منظور ایجاد تعادل میان زندگی شهر و روستا، در ادبیات شهرسازی آن زمان مطرح شد. این درحالی است که در مشرق زمین، ایده باغشهر، در برگیرنده مفهومی فرا مادی است و به عنوان ایدهای ناب برای ایجاد بهشت زمینی، از قرن شانزدهم مطرح بوده است. در این نوشتار ابتدا خاستگاه شکل گیری باغشهر صفوی به لحاظ فرهنگی، فلسفی و عرفان شیعی و نیز از دیدگاه مسایل سیاسی و حکومتی بررسی شده و در مرحله بعد خاستگاه باغشهر هاوارد که ریشه در اتوپیا و آرمانشهر مطرح در آن دوران و عقاید آن زمان دارد مطالعه شده است. در ادامه اصول طراحی باغشهر هاوارد و صفوی مقایسه شده و سپس خاستگاه های معنوی مؤثر در شکل گیری این دو باغشهر، به عنوان عاملی مؤثر بطور خاص بررسی شده اند. در نتیجه گیری، از مقایسه باغشهر هاوارد با باغشهر صفوی، آشکار می شود که نوع جهانبینی و دیدگاه سازندگان در خلق ایده باغشهر و چگونگی تبلور آن در عصر صفوی و قرن نوزدهم نقش به سزایی داشته است. علاوه بر این نحوه استفاده از نظم گیاه و همچنین کیفیت ارتباطات اجتماعی و همسانی های اقتصادی از عمده ترین تفاوتهای دو باغشهر مزبور می باشند.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
تاریخ دقیق ورود قهوه به سرزمین ایران معلوم نیست، اما آنچه از آثار مکتوب به ما رسیده است، نشان میدهد در عصر صفویان و به خصوص در زمان شاه عباس، قهوهخانهها در شهرهای بزرگ ایران، به خصوص اصفهان رونق و رواج گستردهای داشته است. این قهوهخانهها در عصر صفوی کارکردی فرهنگی داشته که مهمترین مکان برای عموم مردم و به خصوص هنرمندان و شعرا بوده است. شاعران این عصر از آنجا که حکومت صفوی، مانند حکام گذشته شعر را هنر اول دربار نمیدانستند، جایگاهی عالی در دربار نداشتند و از طرف دیگر رشد طبقه متوسط در این عصر و تجمع این طبقه در قهوهخانهها، ادبیات و شعر متناسب با خود را می طلبید. این موارد و عللی دیگر باعث شد شعر در این عصر از دربار خارج و در میان عامه مردم و در کوچه و بازار و قهوهخانهها روایی خاصی بیابد. از آنجا که ادبیات و اجتماع دائما در حال داد و ستد دوطرفه با هم هستند، عناصر موجود در قهوهخانههای این عصر نیز در شعر و هنر این دوره تبلور خاصی داشته است. ما در این مقاله بر آن هستیم تا نشان دهیم آیا مخدرات و مکیفات که از عناصر مهم فرهنگ قهوهخانهای هستند در شعر دوره صفوی تبلور یافته است؟. قهوه، قلیان، تریاک و افیون از اهم عناصری است که در شعر این عصر متبلور شدهاند. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی میباشد. ابزار تحقیق نیز تذکرههای عصر صفوی و برخی دیوانهای شاعران این عصر بوده است.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
اهداف: مساجد از ارکان مهم شهر ایرانی– اسلامی هستند که در ارتباط متقابل با محیط شهری قرار دارند. ورودی اولین فضایی در مساجد است که مخاطب با آن مواجه میشود. باتوجه به مفاهیم معنوی، این فضا در مخاطب آمادگی لازم جهت ورود را از طریق سلسلهمراتب فراهم میکند. سلسلهمراتب نوری از عوامل سلسلهمراتب است که در درک فضا و برانگیختن احساسات بسیار مؤثر است. نور عنصر متافیزیکی است که میتواند احساس فرد را در فضا تغییر دهد؛ بنابراین پژوهش حاضر به تبیین کمّی و مقایسه مؤلفههای روشنایی در فضای ورودی مساجد چهار ایوانی میپردازد.
روشها: در بخش نظری بامطالعه منابع علمی به تبیین متغیرهای تحقیق پرداخته شده است. سپس با شبیهسازی مساجد، شاخصهای روشنایی در ورودی مساجد در افزونه Climate Studio مورد تحلیل قرارگرفته است.
یافتهها: نتایج تحلیل دادههای حاصل از شبیهسازی نشان میدهد که ارتباط ورودی با حیاط داخلی مسجد و فضای شهری، تزئینات سردر، مصالح و بازشو مشبک از عوامل سازنده سلسلهمراتب نوری در فضای ورودی مساجد هستند که نحوهی ارتباط با فضای معماری بیشترین تأثیر را در ورود نور به این فضا دارد.
نتیجهگیری: دو بخش انفصال از فضای شهری و اتصال به فضای حیاط بیشترین میزان شدت روشنایی را دارد و تغییرات شدت روشنایی در طول مسیر با توجه به موقعیت مسجد و ویژگی تطابق چشم انسان است.
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده
ویلیام ل. هاناوی۲(تـ,۱۹۲۹م) استاد بازنشسته مطالعات آسیایی و خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیاست. او در سال ۱۹۷۰م در دانشگاه کلمبیا از رساله دکتری خود با عنوان رمانس¬های عامیانه ایرانی قبل از دوره صفوی دفاع کرد. هاناوی رساله خود را بدون تغییر و به صورت تایپ ماشینی در سال ۱۹۷۲م به مؤسسه «میکروفیلم های دانشگاهی، شرکت زیراکس۳ واقع در ان آربور میشیگان۴ برای نشر سپرد. او آثار دیگری نیز درباره زبان فارسی، زبان و ادبیات اردو و فرهنگ عامیانه پاکستان و خط نستعلیق دارد که بیشتر آن ها را با همکاری دیگر محققان انجام داده است. هاناوی در مجموع ۲۳ مدخل مرتبط با داستان¬های عامیانه کهن ایرانی نیز برای دایرهالمعارف ایرانیکا۵ نوشته است. ویلیام هاناوی رساله خود را حدود چهل سال قبل در شرایطی نوشت که تاریخ نگاران ادبی به رمانس های عامیانه ایرانی توجهی نداشتند یا آن ها را آثاری کم ارزش می دانستند. فقط چند سال پیش از آن (۱۹۶۷م)، تحت تأثیر ایدئولوژی مارکسیستیِ اهمیت توده «در میان تیم تاریخ ادبی نویس ریپکا، ییری سیپک۶ کارش را اختصاصاً به این موضوع مربوط ساخته» بود (فتوحی، ۱۳۸۷: ۷۵). البته سیپک یادآوری می کند که نوشته او «جز طرحی از ادبیات عامیانه ایران نیست.» (ریپکا، ۱۳۸۳: ۲/۱۲۱۷). هاناوی در مواجهه با این خلأ انتقادی و تاریخ ادبیاتی، رمانس های عامیانه ایرانی را موضوع کار خود قرار داد (ص۸ و۲۸۷). اما با تأسف باید گفت پس از گذشت حدود چهار دهه، هنوز جای ادبیات عامیانه به طور عام و رمانس های عامیانه به طور خاص در کتاب های تاریخ ادبیات خالی است (فتوحی، ۱۳۸۷: ۷۵). در حوزه نقد و بررسی نیز جدّی ترین کار، مجموعه مقالات محمدجعفر محجوب (۱۳۸۳) است که اغلب به معرفی نمونه هایی از این «داستان های عامیانه» اختصاص دارد و هنوز تنها تحقیق قاعده مند درباره ماهیت و جایگاه رمانس های عامیانه ایرانی، اثر هاناوی است. ظاهراً این اثر به دلیل شیوه نشر۷ برای اغلب پژوهشگران ادبیات داستانی فارسی ناشناخته است. نگارنده ارجاع به آن را فقط در کتاب پیدایش رمان فارسی اثر کریستف بالایی دیده و از این رو به ترجمه این اثر مشغول است.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
گرایش به کاربرد نماد ، نشانه و رمز همواره با نوع بشر همراه بوده است. دیرپا ترین آنها را در آثار انسانهای نخستین که به دلایل تکنیکی بیشتر در قالب نقاشیهای دیواری است دیدهایم و در جامعهی امروزی دیگر کمتر بستری را میتوان یافت که در آن نشانی از نمادها و نشانه ها نباشد زیرا که نماد و نشانه برای بروز و ظهور، بستری جز ذهن خلاق خالق خود نمی طلبد، . اما نشانه نیز به عنوان یکی از اقسام رابطه، برای برقراری ارتباط نیازمند جامعهای پویا ست که طرف دوم این ارتباطاند. میزان کاربرد نماد و نشانه در جایگاههای مختلف و گستردگی و تنوع اقسام آن از جمله مواردی است که همواره بر پیچیدگی کشف معنای حقیقی آن افزوده است. و این شناخت نادرست همواره تگنای این ارتباط بوده است. مقاله در پاسخ به دو سوال نماد و نشانه چیست و جایگاه کاربرد آنها در معماری کجا ست؟و تفاوت کاربرد نماد و نشانه در دوره های صفوی و معاصر در چیست؟سعی بر آن دارد تا با اشاره به انواع نشانه و ارائهی دسته بندی از جایگاههای کاربرد نماد و نشانه در آثار معماری، به بررسی تطبیقی آثار دو دورهی معماری ایران بپردازد. در این راستا با استفاده از ترکیب روشهای تحقیق استدلال منطقی و تفسیری- تاریخی به بحث پیرامون انواع نشانه، جایگاههای کاربرد آن در معماری و تحقیق در نمونههای موردی پرداخته شده است. در انتها با مقایسهی دو دورهی صفوی و معاصر به بررسی تفاوتها و شباهتها و روند کاربرد نماد و نشانه در بستر معماری خواهیم پرداخت.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
اهداف: هدف این نوشتار، پرداختن به مقوله سازمان فضایی شهر قزوین در دوره صفوی با رویکرد مطالعات فرهنگی است.
روش ها: پژوهش حاضر با رویکرد مطالعات فرهنگی و روش اکتشافی- اسنادی ، با هدف توصیف و تفسیر دادههای تاریخی شهر قزوین در دوره صفوی را مورد تحلیل قرار می دهد. در این راستا، منابع ، اسناد و مدارک تاریخی، جمع آوری و تحلیل شدند. در کنار مطالعات کتابخانهای، بررسیهای میدانی صورت گرفته و نشانهها پیمایش و مطالعه شدند.
یافتهها: نتایج تحلیل ها نشان داد: نظم دهی به شهر، همگنی و ناهمگنی محلات و کاربری فضاهای شهری و مفاهیم مستدل از آنها در تحلیل سازمان فضایی شهر قزوین در دوران پایتختی صفویان مورد استفاده قرار گرفته است و تغییرات ساختاری شهر قزوین در دوره صفویه متناسب با فرهنگ جدید ایجاد شده به هدفی تبدیل میشود که خواستههای بیرونی را نیز پاسخگو باشد و پیوند تنگاتنگی با مجموع چند عامل دارد که از آن میان بعد "فضا" که زیر مجموعه نظم دهی به شهر است نقش پررنگتری ایفا میکند و چون از طریق کالبد و توسط طراحان نمود پیدا میکند ملموستر است و بقیه ابعاد در ارتباط با آن قرار دارند.
نتیجهگیری: بعد "فضا" نشئت گرفته از قدرت حکومتی در آن برهه از زمان در شهر قزوین بوده است و مجموعه شاهی صرفا یک طراحی شهری نبوده بلکه ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی، اقتصادی و مذهبی محسوب میشده و فرهنگ شهر نیز بر اساس همان ساختار نمود پیدا کرده است.
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
واکاوی رابطه میان روحانیان، در مقام نیروی مهم اجتماعی، با دولت صفوی می تواند ما را از درک بسیطی از رابطه به سوی درک دقیق آن سوق دهد. موضوع این مقاله، مناسبات میان دولت و روحانیان است؛ بنابراین فراز و فرود روابط میان روحانیان و حکومت،شکل های مشارکت آن ها در سیاست و چگونگی تحول آن در دوره صفوی و عوامل مؤثر بر این تحول بازکاوی شده است. مناسبات میان دولت و روحانیان براساس دیدگاه نظری چارلز تیلی به جامعه سیاسی مطالعه شده است.در این پژوهش، روش کتابخانهای به کار رفته است. نتایج نشان می دهد رابطه روحانیان با دستگاه سلطنت به سه شکل عضویت در دستگاه سلطنت،نفوذ در سیاست و کناره گیری از دستگاه سیاسی است و از میان این سه شکل، رابطه غالب عضویت در دستگاه سیاسی است.
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان به عنوان «اهل کتاب» همواره در سرزمین های اسلامی و در کنار مسلمانان زیستهاند. این همزیستی از آغاز منوط به شروطی بوده که در قرارداد مربوط به «اهل ذمه» مورد پذیرش آن ها قرار گرفته است. در این قرارداد برای اقلیت ها در ایجاد فضاهای شهری و آثار معماری شروطی معین شده است.
اینکه شروط قرارداد ذمه چگونه و تا چه میزان در شکل معماری و فضاهای شهرهای ایران بازتاب یافته، پرسش اصلی این تحقیق است. بنابراین، دو محله تاریخی یهودی نشین (جوباره) و مسیحی نشین (جلفا) انتخاب شده و مورد بررسی های نظام مند نگارندگان قرار گرفته است. انتخاب این دو محله به این دلیل است که از دوره صفوی تا کنون پیوسته مورد استفاده بوده و فضاهای معماری آن ها تقریباً سالم و قابل مطالعه باقی مانده است.
در تحلیل داده های میدانی روشن شد که درپی افزایش قدرت فقیهان در دوره صفوی، اقلیت های ساکن در شهرهای ایران چاره ای جز اجرای شروط مطرح در قرارداد ذمه را نداشته اند. تفاوت های موجود در بافت معماری و فضای شهری دو محله جلفا و جوباره اصفهان نشان می دهد در کنار مسائل مذهبی، شرایط متفاوت سیاسی پیروان این دو مذهب سبب شده که در دوره صفوی، جوباره تنزل کند و جلفا دوره اوج خود را بگذراند. همچنین، با تیکه بر داده های تاریخی می توان گفت میزان اعمال شروط یادشده به عوامل متعددی از جمله جایگاه سیاسی یهودیان و مسیحیان و نقش حامیان بین المللی آن ها بستگی تام داشته است.
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده
زیبایی شناسی و کارکردگرایی در معماری و شهرسازی از دیرباز در چالشی دیرین با یکدیگر قرار داشته اند که تا به امروز ادامه دارد. بررسی این چالش از منظر تفکر مارتین هایدگر، ارتباط آن را با امکان سکنای اصیل انسان در فضای معمارانه آشکار می سازد. از منظر هایدگر، حضور انسان در جهان و قرب او با فضایی که در آن سکنا م یگزیند مهم ترین دغدغه آفرینش فضاهای شهری است که معمار و طراح فضاهای شهری باید به آن توجه نماید. با این دیدگاه، نکته مهم این است که همه اجزای مؤثر در سکنای انسان از حقیقتی واحد نشأت گرفته و به آن رهنمون می شوند. روش پژوهش د ر این مقاله، پدیدارشناسی هرمنوتیک، برگرفته از آرای هایدگر است، که فضای معمارانه را انضمامی کننده فضای اگزیستانس و تقاضای انسان از این فضا را مطالبه کردن ساختاری می داند که امکانات متعددی را برای تعیین هویت اصیل ما در جهان فراهم می آورد. این مقاله در پی آن است که با انطباق مفاهیم و اصول مورد نظر هایدگر در خصوص سکنا با باغ-شهر اصفهان در دوره صفوی، به مثابه معماری و شهرسازی اصیل اسلامی-ایرانی به این موضوع بپردازد که انسان برای سکنا گزیدن اصیل باید به ریش هها و حقیقت وجودی خود در جهان رجعت نماید و این، یگانه احضاری است که میرایان را به سکنای شان فرا می خواند. به این ترتیب وظیفه معماری و شهرسازی در پیوند با یکدیگر را می توان گردآوردن عناصر فضای وجودی به گونه ای دانست که انسان در آن به سوی اصالت حرکت کرده و سکنا می گزیند و برای طی این طریق جهان را انضمامی کرده و به محیط پیرامونی اش در قالب ساختما نها و فضاهای شهری تجسم معمارانه ببخشد و برای این منظور به ارضای عمیق ترین نیازهای وجودی انسان نائل آید؛ رویدادی که در اصفهان عصر صفوی تا حد زیادی محقق گردیده است.
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
در دوره صفویه، ارتباطات ایران و هند بهواسطه زبان رسمی مشترک، بیشتر و عمیقتر از گذشته شد. دراین دوره ازجمله آثارپدیدآمده در هردو سرزمین، داستان عاشقانه فارسی است. پرسش این است که «آیا داستانهای عاشقانه فارسی در دوره صفویه در ایران و هند، به علت همزمانی، همزبانی و وجود ساختارهای مشابه، شبیهاند یا به دلیل محیط فرهنگی متفاوت، از هم تمایز دارند؟» درباره داستانسرایی دردوره صفویه تحقیقاتی انجام شده است، ولی تاکنون پژوهشی درزمینه تأثیر بنمایههای فکری بر داستانهای عاشقانه فارسی ایران و هند دراین دوره انجام نشده است. در این پژوهش کوشش شده، ضمن تحلیل محتوای داستانها به این پرسش پاسخ دادهشود. البته فرض این پژوهش براین است که در داستانهای عاشقانه فارسی در ایران و هند، شباهتهای فراوانی در زبان، ساختار، پیرفتهای داستانی و خویشکاری شخصیتها به چشم میخورد؛ ولی باهمه این شباهتها، جهانبینی و نگرش متفاوت به شخصیتها و حوادث داستانی وجود دارد. این تفاوتها عبارتند از: «مرگ عشاق در پایان داستان»، «آزادی دختران در انتخاب همسر»، «نقشآفرینی عناصر ماورایی»، «حضور عرفان و تصوف»، «تأثیر جانوران در داستان»، «حضور شخصیتهای هندی» و «استقلال منبع» که به شناخت داستانهای تألیفشده در هند وتفاوت آن با داستانهای تألیفشده در ایران کمک میکند.
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۸۱ )
چکیده
علت وجودی کشور مفهومی حساس و احیاء شده در جغرافیای سیاسی است. با وجود پیشینه نظریهای گرانقدر و پرسابقه در این زمینه که به اغلب احتمال از فردریک راتزل آغاز شده است، این مفهوم تا آنجا که به مطالعات موردی و مصداقی مربوط میشود، ضعیف و کم مقدار است.
در این پژوهش در راستای غنا بخشیدن به این مفهوم، با مطالعه موردی، تلاش شده است تا ریشه و منشأ تکوین و بویژه تداوم بقای ملی دولت ـ کشور ایران بررسی شود.
پاسخ به پرسش علت موجودیت ایران جدید، یعنی دولت ـ کشوری با عمری پانصد ساله و بویژه دلیل استمرار بقای آن با وجود تهدیدهای متراکم و گوناگون، بنای اصلی این تحقیق است.
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
عقل و تعقل، مفاهیمی هستند که همواره، از سوی فلاسفه و متفکران ، در ظرف جهان بین یهای مختلف و به تناسب تعریف از انسان و تمایز وی از سایر موجودات «حیوان»، به صورت غایتمند مورد تأمل قرارگرفته اند. «تفکرِ تعقلیِ شیعی» به عنوان عنصری متمایزکننده از سایر اندیشه های اسامی، آثار فلاسفه شیعه را تحت تأثیر قرار داده و باعث به وجو دآمدن، تعاریفی از عوالم عقلی و نیز تجلی آن در عالم جسمانی یا محسوسات گشته است. در این میان، هنر و آثار انسان ساخت به واسطه متجلی نمودنِ انوارِعالمِ عقلی در عالم محسوسات، سیر در قوس نزولی «سیر من ا...» ، و نیز فراه مآوردن زمین ههای سیر نف سانسانی در قوس صعودی«سیر الی ا...» همواره مورد توجه بسیاری از متفکران بود هاست. در دوره صفوی ب هزعم زمین هسازی حضور تفکر شیعی، موجبات تجلی کالبدی این اندیشه در معمار ی منظر را شاهد هستیم، که با دار ابودن مفاهیم غنی، بالقوه و نیز متأثر از دیدگاه های فلسفی این دوران، توانسته است، عنصر ماندگاری را در خود تقویت کرده و به بالا بردن ادراک عقلانی منجر شود. مقاله حاضر سع ی دارد تا با اتکا به قرآن، احادیث و اندیش ههای ملاصدرا ، معمار ی منظ ر دور ه صفوی شهراصفهان را در حیطه تفکر تعقل شیعی مورد بررسی قرار داده و شاخص ها و تجلیات کالبدی آ نرا به موجب ادراک تعقلی انسان، آشکار نماید. این پژوهش با بهره گیری از مطالعات کتابخان های ، غور در مباحث فلسفی و دینی ، به دنبال ارائه ی تأویلی ب رگرفته از تفکر تعقلی شیعی در منظر دوره صفوی است. یافت ههای این پژوهش نشان م یدهند که معماری منظ رایرانی، و ب هطور شاخص باغ ایرانی، که دارای الگوی شناخت هشده و ماندگار با پیشینه تاریخی سده های مختلف است ؛ در این دوره با بهره گیری از مفاهیم برخاسته از این تفکر، به مفاهیمی چون عالم مثال، عدالت و قدر بیشتر پرداخته است.
دوره ۶، شماره ۲۰ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
در ایران و کشورهایِ متأثر از فرهنگِ ایرانی، روز سیزدهم فروردین ماهِ هر سال مردم از خانهها بیرون میروند و از بام تا شام به گردش و شادی میگذرانند. این روز که اصطلاحاً «سیزدهبدر» نامیده میشود و یکی از مشهورترین آیینهای نوروزی است هیچ سابقۀ مکتوبی در منابع ادبی و تاریخیِ قدیمی ندارد و کهنترین اسناد مربوط به آن ظاهراً از دورۀ فتحعلی شاه قاجار است. خاطرات و سفرنامههای عصرِ قاجار نشان میدهد که هم شاه و رجال درباری و هم عامۀ مردم، مراسم روز سیزدهم فروردین را بهصورت رسمی و گسترده اجرا میکردند. در باورهای باستانی ایرانیان روز «سیزدهمِ» تیرماه بدشگون بوده و از سوی دیگر بنا بر اقوال و احادیثی روز «سیزدهمِ» همۀ ماههای ایرانی بد و نحس است. با این پیشینه و پشتوانه برای نحوست روز «سیزدهم»، ایرانیان دورۀ قاجار معتقد بودند که در روز سیزده فروردین احتمال دارد خانههایشان ویران شود و نیز بلاهای سالِ جدید در این روز تقدیر و تعیین میشود. به همین دلیل برای در امان ماندن از زیانهای این روز و راندن نحسیِ آن، به دشت و باغ میرفتند و تفرج میکردند. محققان معاصر هم حدسها و نظریات گوناگونی (حداقل چهارده دیدگاه) دربارۀ علت مراسم «سیزدهبدر» مطرح کردهاند که از آن میان نمادینگی روز سیزدهم برای هزارۀ سیزدهم در باورهای ایرانی- که زمان پایان عمرِ دوازده هزار سالۀ گیتی و آغازِ آشوب و تباهیِ نهایی است- محتملتر مینماید. در نگارش این مقاله بسیاری از مآخذِ ادبی و تاریخی و نوشتهها و پژوهشهای معاصران با استقصایی تقریباً تام (در متون چاپی، پیکرههای زبانی و نرمافزارها) بررسی و سپس بر اساس شواهد بهدستآمده، دربارۀ سابقه و سبب برگزاری «سیزدهبدر» بحث و نتیجهگیری شده است.
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده
حوزۀ عمومی مکانی برای گفتوگو و نقد قدرت است که اولین بار آن را هابرماس بهصورت نظری مطرح کرد و پیشینهاش را به سالنها، قهوهخانهها و دربار اروپایی رساند. این تصور که شکلگیری حوزۀ عمومی مختص غرب است، درست بهنظر نمیرسد؛ زیرا در دورانی از تاریخ ایران نیز همزمان با غرب، وجوهی از شکلهای حوزۀ عمومی دیده میشود که در دوره صفویه بهوجود آمده بود؛ اما مسیر تداوم و سیر آن در ایران و غرب بهدلیل اوضاع تاریخی، سیاسی و اجتماعی متفاوت بوده است. این مقاله با رویکرد جامعهشناسی تاریخی و روش توصیفی- تحلیلی، درصدد اثبات این است که در غرب حوزۀ عمومی، یعنی نقد قدرت، از دربار آغاز شد و سپس به جامعه راه یافت؛ ولی در ایران برعکس، نقد قدرت و گفتوگو دربارۀ مسائل عمومی در جامعه و بهویژه قهوهخانهها شکل گرفت و بعد به حوزۀ دربار انتقال پیدا کرد. همزمان با تسلط قدرت حاکمه، نهاد مذهب (مذهب تشیع) توانست از راههای مختلف مانند یافتن عنوان مذهب رسمی کشور و گسترش مناسک شیعی، به قالب حوزۀ عمومی، یعنی جایی که در آن گفتوگو و نقد صورت میپذیرد، درآید. به این ترتیب، حوزۀ عمومی در ایران عصر صفوی تا پهلوی، در قالب حوزۀ عمومی مذهبی جلوه کرد و از دهۀ ۱۳۴۰ آمیختگی میان حوزۀ عمومی سیاسی و مذهبی رخنمون میشود.
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده
دوره صفویه بهدلیل اتخاذ رویکردهای مشخص در حوزۀ سیاست و مذهب، دوران حضور پررنگ سادات است. این حضور سادات را میتوان در قالب مناصب اختصاصی و غیراختصاصی پیگیری کرد. در پژوهشهای صفویهشناسی، کلانتری از مناصب غیراختصاصی است. بررسیها نشان میدهند حضور سادات در این منصب فراگیرتر از دیگر شغلهای غیراختصاصی آنهاست. حتی گاهی وراثت نیز در این پدیده دیده شده است. در این پژوهش با تحلیلهای آماری و تبیینهای علّی، حضور چشمگیر سادات در منصب کلانتری بررسی شده است؛ بنابراین اسم و رسم تمام سادات صاحبمنصبِ کلانتری استخراج شده است. برپایۀ نتایج این پژوهش، شغل کلانتری با صبغۀ بینابینی (حکومت- رعایا) با سیادت که- در جامعه منزلت داشت و دارای کارکرد برای حکومت بود- نسبت مستقیم دارد؛ ازهمینرو، هم حکومت صفوی و هم جامعه در موقعیتهای برابر، سادات را برای تصدی این شغل ترجیح میدادند. همچنین، وراثت نیز در این تصدیگری لحاظ میشده است.
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
خرده گیری بر سنّت گونه بندی سبک های شعر پارسی و تقسیم آن به خراسانی، عراقی، هندی و بازگشت، پیشنهاد مدل نوینی در این باره و بحث بر سر سبک هندی و کیفیّت تکوین آن، موضوع سه مقاله از دکتر کورش صفوی است: «پیشنهادی در سبک شناسی ادب فارسی»، «نگاهی تازه به نظام سبک شناسی زبان و هنر»، و «نگاهی به چگونگی پیدایش سبک هندی در شعر منظوم فارسی». نگاه صفوی در این مقالات، نگاهی زبانشناسیک و معطوف به نظریّه های هاورانک، یاکوبسن و لیچ است. با وجود ستایش برانگیز بودن کوشش صفوی در این باب، می نماید که انتقاداتی به نظریّه وی وارد باشد. چنانکه برخی از ایرادات صفوی بر سنّت گونه بندی سبک های شعر پارسی، از الگوی پیشنهادی وی نیز برطرف نشده. همچنین به واسطۀ برخی پارادکس ها و نیز امکان استنباط های خلاف واقع بر مبنای برخی گزاره ها و مواردی دیگر، نظریّه صفوی از جهاتی آسیب مند شده است. در این جستار، پس از گزارشی اجمالی از نظریّات صفوی در سه گانۀ مذکور، کاستی های کار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
دوره ۷، شماره ۲۹ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
مفهوم قدرت و رابطۀ آن با ایدئولوژی یکی از مؤلفههای اساسی نظریۀ گفتمان انتقادی است. در این مقاله جایگاه و موضع قدرت ایدئولوژیکی یکی از عیاران شاه عباس صفوی به نام حسین کرد را بر اساس دو مفهوم کنش تهدیدکنندۀ وجهه و کنش حافظ وجهه در مقابل دشمنان شاه عباس بررسی کردهایم. در کنش تهدیدکنندۀ وجهه، حسین کرد، بیپروا به
شیوههای بیانی مختلفی، خود را در موضع قدرت و مخاطب را در موضع پذیرش قدرت قرار میدهد. در کنش حافظ وجهه نیز بسامد بالا به حفظ وجهۀ خود حسین کرد تعلق دارد و گاهی در ردهای پایینتر به شاهعباس تعلق مییابد. در این مقاله بر اساس دو کنش یادشده، نشان داده میشود که عیاری به نام حسین کرد، در جایگاه بسیار بالایی حتی گاه برتر از شاه عباس قرار میگیرد. به همین دلیل است که او حتی از کنش تهدیدکنندۀ وجهه علیه شاه عباس نیز استفاده میکند. هدف این پژوهش نیز نشان دادن موضع قدرت عیاران شاهعباس و بهویژه حسین کرد با توجه به مؤلفۀ ایدئولوژی بوده است.
دوره ۷، شماره ۲۹ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
منظومههای قضا و قدر از آن دسته آثاری هستند که در دورۀ زمانی صفویه تا قاجاریه با محوریت تفکر جبری و در قالب طرح یک داستان سروده شدهاند. بیشتر این منظومهها
بهصورت نسخۀ خطی در دست است و تعداد آنها به بیش از ۲۰ مورد میرسد. در این مقاله ۴ نسخۀ چاپی و ۱۱ نسخۀ خطی این منظومهها از دیدگاه بررسی عناصر فرهنگ و ادبیات عامه بررسی شدهاند. با وجودی که منظومههای قضا و قدر در قالب ادبیات رسمی و با محوریت یک موضوع کلامی و فلسفی سروده شدهاند، مشخصههای زبانی و محتوایی آنها ثابت میکند که منبع الهام اصلی این متون، فرهنگ و ادبیات عامه است. نوع برخورد سطحی با موضوع چالشبرانگیز قضا و قدر و عاری بودن متن از استدلالهای پیچیدۀ فلسفی؛ ترویج تفکر تقدیرباوری در این منظومهها؛ بازتاب عناصری از فرهنگ و ادبیات عامه، مثل زبان و بیان ساده؛ وزن عامیانۀ این آثار؛ انعکاس باورهای خرافی مثل اعتقاد به بخت و اقبال؛ توصیف برخی از سنتهای مردمی، بازتاب برخی از رفتارهای عامه و توصیف شخصیتها و
مکانهایی از متن و بطن زندگی عامه از نشانههای تأثیرپذیری منظومههای قضا و قدر در ادبیات عامه است. منظومههای قضا و قدر از نظر بوطیقا و ساختار داستانی نیز کاملاً منطبق با ساختار قصههای عامیانه هستند. ضعف پیرنگ؛ ضعف حقیقتمانندی؛ اهمیت حادثهپردازی؛ شخصیتهای ایستا و قالبی؛ ابهام زمان و مکان و روایت داستان از زاویۀ دید دانای کل از ویژگیهای است که این منظومهها را با قصههای عامیانه پیوند میدهد.
دوره ۸، شماره ۳۳ - ( ۴-۱۳۹۹ )
چکیده
تفریح و سرگرمی یکی از شناختهشدهترین اهداف قصه است. در این مقاله، نشان داده خواهد شد که قصه علاوه بر سرگرمی، نقش مهمی در اهداف و وضعیت سیاسی و اجتماعی در عصر صفوی داشته است. بدین منظور، قصههای منثور عصر صفوی بر اساس رویکرد اغراض و اهداف تحلیل شده است. اولین هدف مهم در قصص این دوره، «تبلیغ مبانی مذهبی» است. نقالان در این دوره، با تبلیغ مذهب رسمی کشور، سعی در ترویج، تحکیم و تثبیت مبانی مذهبی در میان عامه داشتهاند. مقصود دیگر قصص این دوره، مباحث «سیاسی و اجتماعی» در دو حوزۀ «نقال، در نقش تثبیتکننده/ شکلدهنده به هویت ایرانی» و «نقال، در نقش موعظهگر سیاسی ـ اجتماعی» بررسی خواهد شد. غرض دیگر قصص این دوره، مباحث «رواندرمانی» است. متونی سرشار از خیالپردازی که از طریق همذاتپنداری یا فراموشی حاصل از غرقهگی، سبب سلامت افراد را فراهم میآورده است. هدف دیگر قصص منثور عصر صفوی، «تفریحی و سرگرمکنندگی» است. بر اساس آمار مستخرج از قصهها، نشان داده خواهد شد که کدامیک از اهداف قصه در این دوره، نسبتبه اهداف دیگر دارای اهمیت بیشتری بوده است و چرا.