جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای اسلام سیاسی


دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده


چکیده:

علی­رغم تلاش­‌هایی که در دوران حکومت آتاتورک برای کنار زدن اسلام از صحنه سیاسی ترکیه انجام شد؛ اسلام‌ سیاسی توانست‌ به‌ عنوان‌ یک‌ بازیگر مؤثر در نظام سیاسی‌ باقی‌ بماند. در میان احزاب سیاسی، دو حزب رفاه و عدالت و توسعه به عنوان دو بازیگر اثرگذار در ایجاد و تغییر قرائت‌های متفاوت از اسلام سیاسی شناخته می‌شوند. نجم الدین اربکان و رجب طیب اردوغان به عنوان رهبران این احزاب، در مدت فعالیت خود تلاش کرده‌اند علاوه بر حفظ اسلام سیاسی، نگرش مدنظرشان از اسلام سیاسی را در عرصه اجتماعی تبیین نمایند.
در این تحقیق با هدف شناخت دقیق از انواع نگرش­ها به اسلام سیاسی ترکیه در پی پاسخ به این سؤال هستیم که: «وجوه تشابه و تمایز دو حزب رفاه و عدالت و توسعه به عنوان دو پرچم­‌دار مهم اسلام­‌گرایی ترکیه، به اسلام سیاسی چگونه است؟».
یافته­‌های پژوهش نشان می­‌دهد که هر دو حزب، اسلام سیاسی را به عنوان هسته مرکزی تفکر خود پذیرفته و با دوری از اعمال خشونت برای تغییر نظام سیاسی، تلاش کرده­اند تا در قالب حزب سیاسی، خود را با نظام دموکراتیک و لاییک ترکیه سازگار نمایند. از جمله وجوه تمایز میان این دو حزب نیز می­‌توان به تأکید همه­ جانبه حضور دین در اجتماع حزب رفاه در برابر عدم پذیرش حضور همه­جانبه دین در اجتماع حزب عدالت و توسعه اشاره نمود. در واقع حزب عدالت و توسعه را می­‌توان مبلّغ قرائتی لیبرال از اسلام سیاسی معرفی نمود که خود را از اسلام سیاسی سنتی حزب رفاه متمایز کرده است.





دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده

ادبیات سیاسی اسلام‌گرایی در تونس که از بطن سنت فکری اخوان المسلمین سربرآورده بود، در سیر تکاملی خود، به‌ویژه پس از انقلاب ۲۰۱۱ با تغییراتی مهم روبرو گردید. اسلام‌گرایان میانه‌رو به رهبری حرکه النهضه پس از دوره کوتاهی از حکمرانی در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ به تدریج از سنت فکری اسلام سیاسی انقلابی و ایدئولوژیک فاصله گرفته و به نوعی عملگرایی روی آوردند. پژوهش حاضر با هدف پاسخ به این پرسش انجام شده است که این گذار از اسلام سیاسی انقلابی به سمت عملگرایی را چگونه می‌توان تبیین نمود. داده‌های تحقیق که در چارچوب دیدگاه‌های معرفت‌شناسانه مکینتایر تحلیل شده است، نشان می‌دهد که این چرخش فکری صرفا یک تاکتیک سیاسی نبوده، بلکه حکایت از وقوع یک بحران معرفت‌شناختی در خوانش رهبران النهضه از سنت فکری اخوانی دارد. آنان در مواجهه با مجموعه در هم‌تنیده‌ای از بحران‌های جامعه تونس، دریافته بودند که دیگر نمی‌توان با تکیه بر اصول و باورهای گذشته راه‌حلی برای پیشرفت ارائه نمود، بلکه به منظور رفع نارسایی‌های موجود باید ارزیابی مجددی از سنت فکری اسلامی صورت پذیرد. صورتبندی مجدد آنان از سنت اسلامی به جای آن که مبتنی بر امکانات درون سنت باشد، بیشتر در جهت فاصله گرفتن از اصول و معیارهای سنت و در جهت گرایش به پراگماتیسم و نوعی واقع‌گرایی سیاسی بوده است. این امر نشان می‌دهد که اسلام‌گرایان برای حل بحران‌های جامعه خود، مجهز به ابزارهای تحلیلی و فکری لازم نبوده و به‌همین جهت، نتوانسته‌اند بر اساس معیارهای درون سنت اسلامی اندیشه‌ای نظام‌مند و منسجم برای تحقق الگویی موفق از حکمرانی اسلامی ارائه نمایند. آنان در صورتی خواهند توانست در آینده جامعه تونس نقشی داشته باشند که خود را به ابزارهای تحلیلی ـ فکری لازم در مواجهه با مسائل نوظهور مجهز سازند.
 


دوره ۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

تضاد میان طبقات مذهبی و سکولار درمورد دولت اسلامی شروع شد. نقش اسلام در حکومت چیست؟ در پاسخ به آن متفکران مسلمان دو جواب مطرح کردند: نخست، گروهی که اسلام را مساوی با دولت می‌دانستند. دوم، گروهی که ازنظر آن‌ها حکومت در اسلام، تنها یک بُعد بوده و ابعاد دیگر اسلام نسبت به آن بُعد سیاسی مهم‌تر است. غامدی با عبور از رویکرد اول که در آرا و نظرات مودودی نمود داشت و مودودی سخن‌گوی اصلی آن بود، تفسیر خود از اسلام، قرآن و سنت را بررویکرد دوم قرار داد. از نگاه غامدی، ایجاد یک جامعۀ اسلامی، مقدم بر دولت اسلامی است. چنین جامعه‏ای ازطریق انقلاب اسلامی میسّر است و انقلاب راه را برای یک دولت اسلامی فراهم خواهد کرد. این دولت اسلامی از سه‌گروه تشکیل شده است: مسلمانان، معاهدین و ذمّیان. چنین دولتی مبتنی بر پلورالیسم در مذهب و سیاست است.

دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

این پژوهش به بررسی تطبیقی دو گفتمان روشنفکری  دینی دهه ۴۰ و گفتمان انقلاب اسلامی اختصاص یافته است. نگارنده در این جستار، ابتدا با بهره گیری از بستر معرفت شناختی نظریه لاکلا و موفه، به ارائه مفصل بندی این گفتمان ها بر اساس دال مرکزی آنها اقدام نموده است. شریعتی با دیدی جامعه شناختی توانست با ارائه سیمائی سیاسی از اسلام با محوریت "اسلام انقلابی- اجتماعی"  پیشقراول انقلاب اسلامی شود. در تدوام این گفتمان، گفتمان انقلاب اسلامی  نیز با رویکردی فقهی و با محوریت "اسلام ناب" به عنوان دال محوری در قاموس و شاکله معرفتی تمام جریان های سیاسی بعد از انقلاب اسلامی با همان مولفه های گفتمانی به شکلی جدیدتر و اندکی متفاوت تر توانست باز تولید و تئوریزه شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که، هر دو گفتمان با اعتقاد به امتزاج دین و سیاست با رویکردی نسبتا دموکراتیک و با توسل به سازواره "امت و امامت" توانستند حکومت مطلوب خویش را پایه ریزی نمایند که در تقابل با نظام های توتالیتاریستی، دین سنتی و روحانیون حامی آن، به حاشیه رانی گفتمان غالب و حاکم عصر یعنی "گفتمان پهلویسم" منجر شد. هر دو گفتمان مذکور با محدودیت قلمرو اختیارات رهبری هر چند با وجود نقطه افتراق هایی در شکل و محتوا، توانستند با تاکید بر مدخلیت دال مردم و نقش تاثیر گذار آنها در انتخاب حاکم جامعه آرمانیشان در برابر ایده"حکومت اسلامی" که به نقش مردم در مشروعیت بخشی به حکومت باور ندارند، قرار گیرند.
 

صفحه ۱ از ۱