۱۷ نتیجه برای آمریکا
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
ایالات متحده آمریکا به واسطه جایگاه بینالمللی که پس از جنگ جهانی دوم و بهویژه پس از فروپاشی شوروی کسب کرد، همواره تلاش کرده که در مناطق مختلف دنیا به ایفای نقش بپردازد. اگرچه اهمیت آن مناطق در راهبردهای کلان آمریکا، هیچگاه یکسان نبوده است. سؤالی که مقاله پیش رو قصد بررسی و پاسخ به آن را دارد این است که شکل، ماهیت و نوع مواجه آمریکا با قاره آفریقا چگونه است و از چه اصول و مبانی پیروی میکند. فرضیههایی که در پاسخ به این سؤال با بهرهگیری از روش تحلیلی– تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد این است که ایالات متحده با فاصلهگرفتن از سیاست خارجی مبتنی بر ارزش و تعریف گسترده از مبارزه با تروریسم، به سمت سیاست خارجی مبتنی بر الزامات امنیتی و استراتژیک در کشورهای واقع یا نزدیک به نوار ساحلی غربی و شرقی قاره آفریقا حرکت کرده است.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
غرب آسیا و شمال آفریقا به دلایل ژئوپلیتیکی و استراتژیکی، از دیرباز برای قدرتهای بزرگ از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی تغییر و تحول اساسی در این مناطق ایجاد شده و چالشهایی را میان قدرتها بوجود آورده است. از مهمترین این چالشها تقابل انقلاب اسلامی با ترتیبات سیاسی آمریکا است. لزوم صدور انقلاب اسلامی جهت پویایی و حفظ آن، موجب شکلگیری محور مقاومت شده و با نقش محوری جمهوری اسلامی ایران، در حال توسعه و عمق بخشی به این انقلاب است. نقش کانونی و حمایتی ایران از محور مقاومت، نه تنها مورد رضایت آمریکا نبوده بلکه بیش از پیش در تضاد با یکدیگر قرار گرفتهاند به طوری که این دو کشور هم در غرب آسیا و هم در شمال آفریقا با چالشهای جدی رو برو هستند. از این رو پرداختن به تأثیر محور مقاومت بر تضادهای میان ایران و آمریکا در این دو بخش غرب آسیا و شمال آفریقا اهمیت داشته و شناسایی آنها برای کنشگری منطقی و حساب شده در تحرکات و مناسبات، ضرورت مییابد. بنابراین مقاله پیش رو در صدد بوده پاسخ سوال «محورمقاومت چه تأثیری بر تضادهای میان ایران و آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا دارد» را به روش توصیفی_تحلیلی و گردآوری کتابخانهای و با استفاده از چارچوب نظری امنیت هستی شناختی تبیین نماید. با فرض اینکه تشکیل و تقویت محورمقاومت از سوی ایران موجب تشدید تضادهای میان ایران و آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا گشته است، یافتههای پژوهش حاکی از آن بوده است که هرچه محور مقاومت در عملکرد خود بر امنیت هستی شناختی پافشاری کرده، تضادهای غرب آسیایی و شمال آفریقایی ایران و آمریکا تشدید یافته است.
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
زندگی و سرگذشت عاشقان، اغلب دست مایهی راویان و ناقلان بوده و به این سبب، داستانهای عاشقانه در ادبیات ملتهای گوناگون فضایی گسترده را پوشش دادهاست. این داستانها شباهتهای زیادی در ساختار دارند که گاهی این شباهتها از تأثیر و تأثر نشأت گرفته است. داستان لیلی و مجنون از معروفترین و کهنترین داستانهای عربی به شمار میآید که تأثیر زیادی بر گسترش داستانهای عاشقانه در ادبیات فارسی داشته است. ادیبان ایرانی به این داستان توجه بسیاری داشتهاند و داستانهایی عاشقانه با همین نام پدید آوردهاند؛ همچنین در ادبیات فارسی داستانهایی گفتهشده که از دیدگاه ساختار، با این داستان عربی شباهتهای زیادی دارند، مانند داستان «عزیز و نگار».
این نوشتار میکوشد تا در چشماندازی تطبیقی و با روش توصیفی- تحلیلی، همگونیها و تفاوتهای دو داستان نامبرده را از دیدگاه ساختارگرایی بررسی کند؛ همچنین میزان شباهت و تفاوتهای داستان لیلی و مجنون عربی را با منظومه عزیز و نگار بر اساس مکتب آمریکایی بیان کند. در نتیجه باید گفت داستان عزیز و نگار به عنوان نماینده جمعی از داستانهای عاشقانه فولکلور از تأثیر ادبیات رسمی بینصیب نمانده است؛ همچنین داستانهای عاشقانه، چه رسمی چه عامیانه، ایرانی و غیرایرانی، نشانهها و ساختار مشترکی دارند که آنها را به هم نزدیک میکند.
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
امروزه و در جهان معاصر به ویژه بعد از پیدایش مکتب ادبیات تطبیقی نگرش تطبیقی به آثار همانند ادبی جهانی با اقبال فراوانی مواجه شده است. تحلیلگران انتقادی گفتمان بر آن شدهاند که متنهای ادبی، مثل سایر متنها، در خدمت ارتباط است، بنابراین، آنها را نیز میتوان با نگرش و روش انتقادی تحلیل نمود. سه اثرمورد بررسی، در حول محوریت شخصیتهای هکتور، اولیس و رستم طرحریزی شده است. این قهرمانان در بستر حماسه، گاه برای دفاع از میهن و گاه برای دفاع از شاه و یا برای طی طریق خود به ایفای نقش قهرمانانه میپردازند. آنها در خلال گفت و گوی درونی و بیرونی بیش از هر چیز دغدغههای قهرمانانه را روایت و برجسته میکنند و ذهن ما را نسبت به آنچه برای خودشان مهم است، سوق میدهند. در این بستر، موقعیتهایی قابل ردیابی است و تاثیر و نشانههای میهنپرستی، دلسوزی و شفقت، اخلاقمداری و فضایل انسانی، مرگ با عزت، شجاعت و رشادت، قدرت و سلطه به خصوص در تبیین جایگاه قهرمان در حماسه و نظام معنایی آن مورد تبیین قرار میگیرد. هومر و فردوسی با ترکیببندی ابعاد گفتمانهای مسلط حماسه، در قالب ژانری از پیش موجود، حماسهای نو را باز تولید کردهاند. بنابراین، سه اثر حماسی، به منزله رخدادی ارتباطی، فقط بازتابی از اندیشه شاعر نیست، بلکه، با انتقاد از عملکردهای بزدلانه و رواج نگاههای قهرمانانه، نظم گفتمانی ویژهای را بازتولید میکند.
دوره ۴، شماره ۱۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده: مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه با تأکید بر تفاوت های زبانی و ملی بیشتردر تلاش بوده است تا تأثیر ادبیات یک کشور را بر ادبیات کشور دیگر در بستری تاریخی مورد بررسی قرار دهد. از سوی دیگر، مکتب امریکایی ، با تغییر نگرش به سؤالات اصلی این حوزه کوشیده است دامنه مطالعات را از حوزه ادبیات صرف به دیگر حوزه های فکری بکشاند و مجال بیشتری را برای پژوهش های سنجشی فراهم آورد. مطالعه حاضر در صدد است تا ضمن بررسی محدودیت های مکتب فرانسه نشان دهد چگونه با تلفیق معیارهای نقد کهن الگویی و قابلیت های مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی می توان دو حوزۀ نقد و ادبیات تطبیقی را (اگر بتوان آنها را دو حوزۀ متفاوت نامید) وارد تعاملی کارآمد و سازنده کرد. این نوع بررسی های بین رشته ای می تواند از کاستی های احتمالی پژوهش های تک ساحتی بکاهد و قابلیت های اَشکال مختلف کهن الگو را در این نوع مطالعات نشان دهد. به منظور ارائه مدلی عملی ، مقاله سپس با تمرکز بر کهن الگوی سایه به بررسی تطبیقی بخشی از دو حماسۀ بیوولف و گیلگمش می پردازد. در پایان نیز کهن الگوی سفر قهرمان به عنوان نمونه ای از کهن الگوهای ساختاری به اختصار مورد بحث و نقد قرار می گیرد.
دوره ۸، شماره ۲۰ - ( ۹-۱۳۸۳ )
چکیده
در این پژوهش بر اساس مقایسه تطبیقی انجام شده بین استانداردهای ۲۰۰۰ : ۹۰۰۰ ISO با رویکردهای گوناگون ارائه شده از سوی اندیشمندان مشهور جهان مانند مینگ، کرازبی،... و نیز جایزه کیفیت اروپا و جایزه ملی کیفیت مالکوم بالدریج آمریکا هفت معیار اصلی و عناصر فرعی هر یک از این معیارها شناسایی شدند و ضمن تعیین نقاط اشتراک، افتراق معیارها، عناصر رویکردهای TQM بر اساس فوق و الزامات و راهنماییهای استانداردهای ۲۰۰۰ : ۹۰۰۰ ISO برخوردداری این استاندارد از رویکردی توانمند و جامع مشخص شد. در ادامه بر پایه معیارها و عناصر شناسایی شده دو ابزار در قالب پرسشنامه که از جنبه محتوا مشابهاند، برای اندازهگیری سطح و میزان اجرای TQM در سازمانهای اجرا کننده TQM و نظرخواهی از خبرگان کیفیت توسعه داده شد. به کمک آزمونهای آماری پایانی و اعتبار این ابزارها از جمله اعتبار ساختاری آنها با استفاده از تجزیه و تحلیل عاملی مورد بررسی قرار گرفته و تأیید شده است. در نهایت با تجزیه و تحلیل دادههای جمعآوری شده از این ابزارها، اقدام به تعیین شکافهای موجود در خصوص میزان و سطح اجرای عناصر TQM در سازمانهای مورد مطالعه با توجه به دیدگاه و نظرهای خبرگان کیفیت در خصوص اهمیت و اولویت این معیارها و عناصر شد. نتیجه بهدست آمده میتواند در جهت نیل به استقرار بهینه مدیریت کیفیت جامع در سازمانها و مؤسسات تولیدی و خدماتی کشور سودمند واقع شود.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده
زبان سیاسی، زبان پیچیده و مملو از راهبردهای گوناگون در جهت متقاعد کردن آرای عمومی است. از جملۀ عمدهترین راهبردهای زبانشناسی که در زبان سیاسی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، بحث فنّبیان سیاسی است. لذا هدف اصلی پژوهش حاضر تحلیل مقوله فنّبیان در بستر گفتمان سیاسی دو جامعۀ زبانی متفاوت از دیدگاه برد (۲۰۰۰) است. مسئلۀ اصلی پژوهش، تبیین شباهتها و تفاوتهای راهبردهای فنّبیان سیاسی به کار رفته توسط دو رئیسجمهور ایران و آمریکا در جهت تلاش برای کسب قدرت، اقناع سازی و جلب موافقت مخاطبانشان است. بدین منظور دادهها، به شیوۀ کتابخانهای گردآوری و به روش تحلیلی مورد بررسی قرار دادهایم تا به این پرسشها پاسخ دهیم که هر دو رئیسجمهور در جهت تلاش برای جلب موافقت شنوندگان و اقناع آنان چگونه از زبان استفاده میکنند؟ شباهتها و تفاوتهای فنّبیانی دو رئیسجمهور چگونه است؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است هر دو رئیسجمهور از راهبردهای جفت متقابل، تکرار و لیست سهگانه، نقشهای گوناگون ضمایر، نمود افعال و نکتهگزینی بهره میبرند. عمدهترین راهبردی که روحانی به کار میبرد کاربرد ضمایر به طرق مختلف و رایجترین راهبرد ترامپ به کارگیری تکرار است. استفاده و پرهیز از قیاس نیز دیگر جنبۀ افتراق در کلام سخنرانان یادشده است. به طور کلی پژوهش حاضر گویا و مبیّن این حقیقت است که از رهگذر بررسی ابزارهای فنّبیان برد (۲۰۰۰) میتوان به راهکارهای زبانی متفاوت سیاستمداران و مشخصاً بالاترین مقامات اجرایی جهت اقناع مخاطب، جذاب تر کردن سخنرانی و ارائۀ چهرهای مثبتتر و مردمیتر پی برد.
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱۱- )
چکیده
تحولات اساسی در صحنه روابط بینالملل پس از فروپاشی اتحاد شوروی فرصت مناسبی را برای اعراب و اسرائیل فراهم آورد تا به دشمنی دیرینه خود پایان دهند. همچنین این تحولات موقعیت مناسبی برای ایالات متحده پدید آورد تا نقش مهمی در مذاکرات صلح اعراب و اسراییل ایفا کند. طی دهه ۱۹۹۰، ایالات متحده تسهیلاتی فراهم کرد تا گروههای مذاکره کننده سوری و اسرائیلی طی چند دور مذاکرات رسمی و غیر رسمی مسائل اساسی بحران اعراب و اسراییل را با هدف عادی سازی روابط بررسی کنند. این مذاکرات بسیار پیچده و دشوار بود و چندین بار بخاطر پافشاری اسرائیل بر مخالفت با عقبنشینی از بلندیهای جولان به بنبست رسید.
عوامل بسیاری مانع پیشرفت مذاکرات صلح سوریه و اسرائیل شد. علاوه بر مسائل لاینحل مانند اختلاف بر سر بلندیهای جولان، عواملی چون عدم توانایی امریکا در پیگیری نقشی بیطرفانه در این مذاکرات یکی از موانع اساسی محسوب میشود. ایالات متحده همواره روابطی استراتژیک با اسرائیل داشته در حالی که از بهبود روابط با سوریه خودداری ورزیده است. گروههای طرفدار اسرائیل نفوذی قابل توجه در کنگره امریکا داشتهاند و این امر سبب شده است که امریکا نتواند یک میانجیگر بیطرف در مذاکرات فیمابین اسرائیل و سوریه باشد. همچنین موانع دیگری چون پافشاری دو طرف بر مواضع خود و عدم وجود اعتماد بین سوریه و اسرائیل همراه با مشروط بودن مذاکرات، نقشی اساسی در بن بست این مذاکرات طی دهه ۱۹۹۰ داشته است.
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۳ )
چکیده
چرخههایرکودورونقدرکشورهایمختلفباچرخهتجاریآمریکامرتبط میباشند، لذا شناسایی رکودهای شدید آمریکا و علل آن میتواند باعث پیشبینی یک رکود جهانی همزمان گردد و موجبات اتخاذ تدابیر لازم برای کاهش آثار منفی آن را فراهم کند. در این مقاله، سیکلهای تجاری آمریکا با استفاده از سه ویژگی حقایق آشکار شده و علل آن مورد بررسی قرار گرفته است. در پایان هر قسمت نیز نتایج سیکلهای تجاری آمریکا، به عنوان یک کشور توسعه یافته با اقتصاد ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه مقایسه شده است. دوره بررسی در این مطالعه از سال ۱۹۶۰ تا سال ۲۰۱۰ بر اساس دادههای فصلی اقتصاد آمریکا و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از تکنیکVAR میباشد. یافتههای پژوهش در قسمت اول نشان میدهد طی سال های ۱۹۸۰ و ۲۰۰۸ رکود شدیدی در اقتصاد آمریکا آغاز شده است. همچنین اقتصاد آمریکا در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شاهد طولانیترین دورههای رونق اقتصادی بوده است. مقایسه ویژگیهای ادوار تجاری ایران و آمریکا حاکی از آن است که شدت و دامنه دورههای رونق و رکود در ایران در مقایسه با آمریکا در سطح بسیار بالاتری است. در باب حقایق آشکار شده ادوار تجاری، جنبههای مشترک بعضی از متغیرها در دو کشور تأیید شده است. در مورد سایر متغیرها، الگوی ایران منطبق بر کشورهای در حال توسعه و الگوی آمریکا منطبق بر کشورهای توسعهیافته است. در مورد علل ادوار تجاری، سرمایهگذاری مسکونی بخش خصوصی مهمترین علت ادوار تجاری طی پنج دهه گذشته در اقتصاد آمریکا معرفی شده است، در حالی که در مورد اقتصاد ایران شوک برونزای قیمت نفت مهمترین عامل بوده است.
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده
دادگستری اساسی در مفهوم عام خود به معنای مجموعه راهکارها و نهادهای حقوقی است که قانون و سایر مقررات را براساس قانون اساسی کنترل میکند. براساس نوع نگاهی که به قانون عادی، پارلمان، دادگستری، و نسبتِ بین نفع خصوصی - نفع عمومی وجود دارد و نیز حسب نوع تعریفی که از علت و کارکرد «تفکیک قوا» به عمل میآید دو الگوی شاخص از دادگستری اساسی در جهان پدیدار شده است: الگوی آمریکایی که در آن، کنترل بر قانون عادی به شیوه پسینی، عینی، غیرمتمرکز، و دارای اعتبار نسبی امر مختومه است، و الگوی اروپایی که در آن، کنترل بر قانون عادی به نحو پیشینی، انتزاعی، متمرکز، و دارای اعتبار مطلق امر مختومه صورت میگیرد. در مقاله حاضر، ضمن پرداختن به مبانی عام دادگستری اساسی و سپس مبانی خاص هریک از الگوهای مذکور، کارکردهای عام دادگستری اساسی در دو کشور شاخص، یعنی ایالات متحده آمریکا و فرانسه مورد مطالعه قرار گرفته است.
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده
چکیده
ارزیابی شرط «گام ابتکاری» از مراحل حساس و دشوار ثبت یک موضوع در اداره ثبت اختراع است. برای احراز این شرط از معیارهای مختلفی استفاده می شود که در ادارت ثبت اختراع آمریکا، اروپا و ژاپن، به معیار های اصلی و ثانوی قابل تقسیم است. بررسی ها نشان می دهد که ارزیابی ها در آمریکا به نسبت اروپا و به ویژه ژاپن از سطح پایین تری برخوردار است؛ زیرا در اروپا و ژاپن ارزیابی شرط گام ابتکاری دقیق تر و منسجم تر صورت می گیرد. در ایران برخلاف ادارات ثبت اختراع فوق، کار ارزیابی به صورت متمرکز در اداره ثبت اختراع و توسط کارشناسان صورت نمی گیرد، بلکه این امر از طریق استعلام از متخصصان حاضر در واحد های دانشگاهی و پارک های علم و فناوری انجام می شود که به دلیل عدم آشنایی متخصصان مذکور به ادبیات حق اختراع، ارزیابی شرط گام ابتکاری به شکل دقیقی صورت نمی گیرد و شائبه یکی بودن تازگی و گام ابتکاری را در برخی پرونده ها القا می کند. مقاله حاضر می کوشد تا با هدف شناسایی معیار های ارزیابی شرط گام ابتکاری در ادارات ثبت اختراع آمریکا، اروپا و ژاپن، به وضعیت حقوق ایران در این زمینه بپردازد.
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده
چکیده
در رأس مجلس نمایندگان آمریکا، بهعنوان مجلس ملی این کشور و یکی از دو رکن کنگره، سخنگوی مجلس نمایندگان قرار دارد و در رأس مجلس شورای اسلامی ایران، رئیس مجلس. اگرچه متون اساسی و قوانین بنیادی، جایگاه ویژهای برای این دو تن تدارک ندیدهاند، با این حال، دارای نقشی انکارناپذیر هم در ساختار حکومت و هم در صحن مجالس خود هستند. بررسی مقایسهای این دو سمت حاکی از آن است که سنتهای ستبر پارلمانی و رویههای جاافتاده تاریخی، گستره وسیعی از اختیارات و صلاحیتها را برای سخنگو پدید آورده است که شاید مشابه آن را بهسختی بتوان در مجلس شورا دید. آییننامه داخلی رئیس مجلس شورای اسلامی را برای بسیاری از این قبیل اختیارات محدود ساخته و صراحتاً تکلیف این مسائل را با تقسیم کار روشن ساخته است. البته باید این نکته را خاطرنشان ساخت که رئیس مجلس شورای اسلامی در قیاس با همتای خود در ایالات متحده، دارای اختیارات اداری گستردهتری است.
* نویسنده مسؤول مقاله: E-mail: gorji۱۱۰@yahoo.fr
.
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
منظور از اعتبار امر مختوم در آرای داوری این است که چنانچه دعوای مطروح قبلاً بین اشخاص واحد یا اشخاصی که اصحاب دعوا قائممقام آنها هستند رسیدگی و حکم قطعی در آن خصوص صادر شده باشد حکم مذکور مانع رسیدگی مجدد نسبت به آن دعوا است. با این که در حقوق ایران تصریحی بر اعتبار امر مختوم در رسیدگیهای داوری وجود ندارد، یافتهها و نتیجه بررسی این مقاله نشان میدهد که در این مورد تفاوتی در لزوم اعمال این قاعده درباره حکم دادگاه و رأی داوری وجود ندارد. عدم پذیرش و استماع مجدد موضوع اختلاف در مرجع داوری ناشی از توافق اولیه طرفین و قرارداد منعقد در رجوع به داوری است. در حقوق آمریکا نیز اعتبار امر مختوم رأی داوری به استناد دو نظریه انسداد موضوع و انسداد ادعا مورد پذیرش واقع شده است.
دوره ۲۳، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
قانونگذار ایران در ماده ۴۹۶ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، ارجاع دعوی ورشکستگی به داوری را ممنوع کرده است. این ممنوعیت در حقوق آمریکا با شناخت صلاحیت انحصاری برای دادگاههای ویژه جهت رسیدگی به اصل ورشکستگی در بخش ۱۵۷ از فصل ۲۸ قانون ورشکستگی آمریکا (آیین دادرسی) ایجاد شده است. از آنجا که بحرانهای اقتصادی سالهای اخیر، ورشکستگی روزافزون اشخاص و شرکتهای تجاری را در پی داشته است، منع فوق دستهای بزرگ از دعاوی تجاری را از شمول دعاوی داوریپذیر خارج میکند. محرومیت از مزایای فراوان داوری تنها درصورتی پذیرفتنی است که مطالعه جهات وضع محدودیت مذکور، انحصار رسیدگی در دادگاههای ملی را موجه گرداند. درخصوص دامنه این ممنوعیت در حقوق هردو کشور ابهام وجود دارد. تعیین این محدوده نیز، تنها در گرو شناخت جهات وضع مواد مذکور است. نتایج تحقیق نشان میدهد که در هردو کشور علاوه بر نظم عمومی، تفاوت میان اهداف قانون ورشکستگی و داوری مهمترین جهات این محدودیت بوده و این تفاوت از چنان اهمیتی برخوردار است که مانع از آشتیپذیری داوری و ورشکستگی میشود. این ممنوعیت در حقوق ایران اصل ورشکستگی و مسائل خالص آن مانند تعیین مدیر تصفیه و عضو ناظر، تصدیق مطالبات بستانکاران و ... را در برمیگیرد. در حقوق آمریکا نیز تنها مسائل اساسی ورشکستگی قابل ارجاع به داوری نیست و مسائل غیراساسی مشمول اصل داوریپذیری میشود. از این رو، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی به مطالعه جهات محدودیت داوری در ورشکستگی در حقوق ایران و آمریکا میپردازد.
دوره ۲۳، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
بانکها به دلیل نقش خاصی که در اقتصاد کلان دارند و نیز به دلیل این که مجموعه منحصر به فردی از خدمات را به سطح عموم جامعه ارائه میدهند، توجه قانونگذاران را به خود جلب کردهاند. توجه به ورشکستگی بانکها و تأثیرات بسیار منفی آن به ویژه از بحران بزرگ اقتصادی که در سال ۱۹۲۹ در آمریکا شروع شد و پس از آن به تمام دنیا سرایت کرد، آغاز شد و قانونگذاران به این نتیجه رسیدند که مقررات عام ورشکستگی شرکتها برای رسیدگی به ورشکستگی بانکها کفایت نمیکند. بنابراین، در اکثر نظامهای حقوقی دنیا هنگامی که یک شرکت تجاری ورشکست شود، بر اساس مقررات عام ورشکستگی به آن رسیدگی میشود؛ اما اگر یک بانک ورشکست شود سعی شده است با توجه به ماهیت خاص و متفاوت بانکها در اقتصاد کشور و تفاوتهایی که با سایر شرکتهای تجاری دارد، مقررات خاصی برای ورشکستگی آنها در نظر بگیرند. ایالات متحده آمریکا از جمله نظامهایی است که در آن مقررات راجع به ورشکستگی بانکها با مقررات حاکم بر ورشکستگی شرکتها به طور کامل تفاوت دارد. در حقوق ایران هر چند مانند حقوق آمریکا نظام ورشکستگی بانکها به طور کامل از نظام ورشکستگی شرکتها جدا نیست، اما در صورتی که بانکی ورشکست شود، مقررات قانون تجارت در زمینه ورشکستگی، مقررات عام محسوب میشوند و سایر مقررات پولی و بانکی، مقررات خاص به حساب میآیند و نتیجه این است که در صورت سکوت مقررات خاص، مقررات عام قانون تجارت در زمینه ورشکستگی اعمال میشود.
دوره ۲۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۲ )
چکیده
امروزه سیاست کیفری قهرآمیز و مجازاتهای سخت و ارعابی، با ارفاق، تعدیل و انعطاف جایگزین شدهاند. شاید علت حذف مجازات اعدام (بهعنوان فرزند نامشروع حکومتهای سلطنتی) و رویآوردن به مجازات سالب آزادی (حبس) را بتوان، نتیجه برآورده نشدن اهداف کیفرها، فایدهمندی و بازپروری بزهکار دانست. در بدو امر جایگزینی حبس با کیفرهای شدید بدنی، بسیار امیدوارکننده بود؛ اما استفاده نامطلوب از مجازات سالب آزادی، این امیدواری را به یأس تبدیل کرد. مطابق تحقیقات اداره سیاست کیفری و عدالت تا دسامبر ۲۰۲۱، قریب به ۱۱,۵ (یازده و نیم) میلیون نفر در سرتاسر جهان در زندان به سر میبرند! از اینرو، سیاستگذاران عدالت کیفری درصدد آن برآمدند تا راهبردها/سیاستهایی جهت کاهش جمعیت کیفری زندان ارائه نمایند. این امر موجب پیدایش راهبردهای نوینی در جوامع از جمله قانون گام اول آمریکا گردید. مقالهی حاضر با روش توصیفی- تحلیلی درصدد واکاوی راهبردهای قانون موصوف و امکانسنجی کاربست آن در نظام حقوقی ایران برآمده است. نتایج تحقیق نشان داد که برخی راهبردهای این قانون از قبیل «سیستم ارزیابی خطر، بازپروری زندانیان، استفاده از تسهیلات بیشتر برای زندانیان، تبدیل وضعیت و سپری کردن دوران محکومیت خارج از زندان» متناسب با سیاستهای فعلی ایران میباشد و به کاربستن آنها راهبرد مؤثری در کاهش جمعیت کیفری زندان تلقی میشوند.
دوره ۲۸، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
پژوهش حاضر با کاربست شیوه کیفی و روش تحلیلی - توصیفی، درصدد انجام مطالعهای تطبیقی و تبیین مبانی و مصادیق مسئولیت مدنی نهادهای تأمینکننده برق میباشد. یافتههای این پژوهش مبین آن است که مسئولیت مدنی نهادهای مذکور در ایران و آمریکا در مراحل تولید و انتقال در زمره «اعمال حاکمیتی» و در مرحله توزیع میان مشترکان و مصرفکنندگان در زمره «اعمال تصدیگری» قلمداد میگردد؛ مضافاً اینکه مسئولیت مدنی نهادهای تأمینکننده برق، ماهیت «قراردادی و خارج از قرارداد» داشته و هر دو نظام حقوق ایران و آمریکا قائل بر مسئولیت مدنی نهاد تأمینکننده برق در مرحله تولید که مسئولیتی مبتنی بر قرارداد است، میباشند؛ با این تفاوت که مبنای مسئولیت در این دو نظام حقوقی متفاوت است؛ به طوری که در حقوق ایران این مسئولیت، مبتنی بر «تقصیر» است و خسارات قابل مطالبه ناشی از نقض تعهدات قراردادی، منوط به تصریح طرفین، عرف یا قانون گردیده؛ اما در حقوق آمریکا، مبنای ایجاد مسئولیت قراردادی نهادهای مذکور، «مسئولیت محض» یا مسئولیت بدون تقصیر است و مسئولیت این نهادها صرفاً بر اساس نقض وظیفه تعهد ایجاد میشود؛ لذا در این نظام حقوقی به محض احراز تخلف از انجام تعهدات قراردادی، بدون توجه به دلیل نقض یا ارتکاب تقصیر، متعهد مسئول جبران خسارت قرار میگیرد. در مرحله توزیع برق نیز، در نظام حقوقی ایران، میتوان به مسئولیت ناشی از عدم مراقبت و نگهداری از تأسیسات و تجهیزات انتقال و توزیع برق به مشترکان و نیز مسئولیت ناشی از اهمال و کوتاهی در تدابیر پیشگیرانه اشاره نمود که عامل «تقصیر» بر احراز مسئولیت مدنی برای نهادهای تأمینکننده مذکور نقش اساسی و کلیدی دارد؛ اما در نظام حقوقی آمریکا، موارد بسیار محدودی را میتوان یافت که در این مرحله، مسئولیت مدنی برای نهادهای مذکور قابل طرح باشد و اساساً احراز مسئولیت مدنی در این مرحله بسیار دشوار است و این امر به واسطه سازِکارهایی میباشد که در این کشور در راستای رعایت استاندارهای انتقال و توزیع برق، تقسیم مسئولیت و دخیل دانستن مصرفکنندگان و مشترکان در خسارات احتمالی اعمال میگردد.