۲۴ نتیجه برای آفریقا
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مرز نشان دهنده منافع اصلی امنیت کشورها و تعیین کننده وسعت منطقه جغرافیایی یک کشور است. با توجه به اینکه قاره آفریقا سالیان طولانی مستعمره قدرتهای فراقارهای بود؛ لذا بیشتر مرزهای کشورها در این قاره به صورت استعماری و توسط دولتهای اروپایی در راستای تأمین منافع و اهداف ملیشان ترسیم شده است. همین امر موجب شده تا پس از استعمار زدایی و استقلال یافتن کشورهای آفریقایی، مرزها یکی از مهمترین منابع تنش میان آنها باشند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از نرم افزار Super Decision به دنبال پاسخگویی به این سؤالات است که مهمترین اختلافات در قاره آفریقا کدامها هستند؟ وزن هریک از این شاخصها به چه میزان است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد مرزها در این منطقه شامل سه گروه اختلافات مرزی (اختلافات سرزمینی، اختلافات مرزی، اختلاف بر سر منابع مشترک، اختلافات مرزهای هویتی ادراکی)، عوامل تشدید کننده اختلافات مرزی (رهبری ناکارآمد، ناکارآمدی نهادهای بینالمللی و منطقهای، بیثباتی سیاسی، مسائل زیست محیطی، ژئواکونومیک و..) و عوامل کاهنده اختلافات مرزی (تعهد به همکاری در قالب سازمان قارهای مشترک (اتحادیه آفریقایی)، همکاریهای منطقهای در قالب سازمانهای منطقهای، تکامل مرز و سن مرز) هستند. در بحث اختلافات مرزی موضوع استعمار و در بحث عوامل تشدید کننده اختلافات موقعیت ژئواکونومیک منطقه دارای نقش پررنگتری در قاره آفریقا میباشد. در ارتباط با عوامل کاهنده اختلافات تکامل مرز از اهمیت بیشتری برخوردار است و این موضوع نشان دهنده این است که مرزها در قاره آفریقا با توجه به سن کم در زمان ترسیم از سوی قدرتهای فرامنطقهای اگر در مسیر تکامل و پختگی قرار گیرند، میتواند از عوامل کاهنده اختلافات محسوب گردد. بنابراین میتوان به خوبی مشاهده کرد که اختلافات مرزی در این قاره به صورت بسیار پیچیدهای درآمده است و تقریباً حل و فصل آن نیازمند مکانیزمهای بینالمللی قدرتمندی در این ارتباط میباشد تا بتواند از حجم تنشها و بروز درگیریهای مسلحانه در منطقه جلوگیری نماید. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اختلافات مرزی در قاره آفریقا ثمره دوره استعمار است و در مرحله اولیه تکامل مرز یعنی تعیین حدود مرزی متوقف شده است؛ بنابراین جهت حل و فصل اختلافات مرزی و تعیین نقاط مرزی نیازمند تدوین و تصویب قوانین مرزی در سطح منطقهای از طریق ایجاد مکانیزمهای حل اختلافات در سطح قاره آفریقا هستیم.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مناسبات ایران و آفریقا بنابر گواهی اسناد و منابع تاریخی پیشینهای دراز دارد. این روابط که عرصههای مختلفی را شامل میشد، علیرغم فراز و نشیبها تا به امروز تداوم داشتهاست. ازجمله دورانی که باتوجه به تحولات سیاسی و فرهنگی در اوضاع داخلی ایران و در وضعیت کشورهای آفریقایی جنوبصحرا و وضعیت جهانی، در روابط دو طرف میتوان موردتوجه و ارزیابی قرار داد، چگونگی این روابط در دوران قبل و بعداز انقلاباسلامی در ایران است که در مقاله حاضر به آن پرداخته خواهد شد. سؤالات مطرح شده این است که باوجود پیشینه تاریخی خوب در مناسبات ایران و قاره کهن آفریقا و عقبه فرهنگی و تاریخی آنها، این روابط بهویژه درعرصه فرهنگی در دوره معاصر تاریخ ایران چگونه بوده است؟ باتوجه به رویکردها و سیاستهای خاص حکومتهای ایران دراین ادوار، جهتگیری سیاستخارجی ایران درارتباط با کشورهای آفریقایی جنوبصحرا چگونه بوده است؟ باتوجه به بررسیهای انجام شده، روابط ایران با کشورهای آفریقایی متأثر از رویکردهای داخلی یا بینالمللی حکومتهای ایران در این دو دوره، با فراز و فرودهایی همراه بوده است. در دوره حکومت پهلوی علیرغم برخی اقدامات سیاسی و فرهنگی در برقراری ارتباط با کشورهای آفریقایی، این روابط از سیاست منسجمی برخوردار نبود و روابط با کشورهای شمالآفریقا به نسبتِ ارتباط با کشورهای جنوب صحرا برای آن دولت اولویت بیشتر داشتهاست. ضمن اینکه مناسبات ایران با کشورهایی همچون آفریقای جنوبی با توجه به حکومت آپارتاید در آنجا یا حمایتهای نظامی و مالی از برخی حکومتها همچون سومالی، نوعی بدبینی را نسبت به ایران در بین دیگر کشورهای آفریقایی ایجاد و سبب قطع ارتباط آنها با دولت ایران شد. با این حال، پیروزی انقلاب در ایران، تحول تازهای درعرصه روابط با کشورهای آفریقایی ایجاد کرد و باتوجه به رویکردها و اهداف این انقلاب از جمله استعمارستیزی و مبارزه با نژادپرستی، روابط با کشورهای آفریقایی که درگیر چنین مسائلی بودند تاحدی درصدر سیاستهای خارجی ایران قرارگرفت. اگرچه که این روابط در دوره دولتهای مختلف بعد انقلاب نیز با فراز و فرودهایی داشتهاست.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
ادریسیان به عنوان نخستین دولت علوی نسب در نیمه دوم قرن دوم هجری در شمال غرب آفریقا و سرزمین مغرب اقصی، در منطقهای حیات خود را آغاز کرد که از همه سو با دولت های متخاصم احاطه شده بود: امویان اندلس در شمال، اغلبیان در شرق و دولت شهرهای خارجی مسلک بنورستم در شمال شرقی و بنومدرار در جنوب شرقی. معنای چنین موقعیت جغرافیایی ورود ناگزیر به جنگ های طولانی و فرسایشی و تنش های مستمر است، اما با مطالعه تاریخ ادریسیان نه تنها خبری از جنگهای مستمر نیست؛ بلکه با یک دولت با ثبات روبرو میشویم که درخشانترین دوره تمدنی منطقه مغرب اسلامی در قرون نخستین هجری را رقم میزند. بررسی مدیریت سیاست خارجی ادریسیان و تبیین راهبردهای این دولت در مهار تخاصم و تبدیل بحرانها به فرصت در عرصه دیپلماسی مسأله اصلی پژوهش پیش رو است. مطالعه تاریخی با روش توصیفی و تبیین علّی با تکیه بر داده کاوی در گزارشهای تاریخی مربوط به این دولت نشانگر این مطلب است که ادریسیان با اتخاذ سیاستهایی از قبیل: تسامح مذهبی، روابط تجاری گسترده با همسایگان، برقراری موازنه قدرت و بهرهبرداری از اختلافات قبایلی در قلمرو همسایگان توانستند در سیاست خارجی موفق عمل کرده و از درگیریهای فرسایشی و جنگهای مستمر با همسایگان پرهیز نمایند و بدین طریق زمینه برای ثبات و توسعه در قلمرو خود را فراهم نمایند.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
امنیت هوشمند با بهرهگیری از دانش امنیتی نوین، امکانات و فضای سیاسی و نیز بهرهگیری از رسانه، در تسهیل و تقویت کنشهای اقتصادی نقش مهمی ایفا میکند. داد و ستدهای سیاسی میان کشورها و تحولات ژئوپلیتیک در فضای پیرامونی هر کشوری، نقش مستقیمی در افزایش یا کاهش گردشگری در آن کشور دارد. هرچه یک واحد سیاسی بتواند در کنش امنیتی موفقتر عمل کند، فضا را برای ورود گردشگران امنتر جلوه میکند و در نتیجه، توسعهی اقتصادی پایدارتری پدید میآید. به دلیل چیرگی و سلطه رسانهها در فضای زندگی امروز، نوع کنش امنیتی در کاهش یا تقویت شاخصهای اقتصادی مؤثر است. پژوهش پیش روی با روش توصیفی ژرفانگر، وضعیت امنیت هوشمند را از نظر گردشگران خارجی که در ۶ ماههی اول سال ۱۴۰۲ به ایران سفر کردهاند، سنجیده است. پرسش پژوهش، آن است که تصویر ذهنی گردشگران آفریقایی، پیش و پس از ورود به ایران تا چه اندازه تغییر کرده است. روش نمونهگیری در این تحقیق، تصادفی سیستماتیک انجام بود و حجم نمونه، ۱۳۳ نفر محاسبه گردید. نتایج، نشان داد که ۸۱ درصد از گردشگران آفریقایی، وضعیت امنیتی و سیاسی ایران را در جذب توریسم مؤثر میدانند. همچنین، گردشگران آفریقایی پس از ورود به ایران و مواجه با واقعیتها، ۶۲ درصد وضعیت امنیتی و ارتباط آن با توریسم را مثبت تلقی کردهاند. بنابراین، هرچه کنشهای امنیتی، چشمانداز هوشمند و پایداری اتخاذ کند، برآیندهای اقتصادی و رفاهی افزایش خواهد یافت.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
تفاوت¬ها و تشابهات محیطی عامل محرک سفر و گردشگری هستند؛ قاره افریقا با تنوع بسیار زیاد در جاذبه¬های گردشگری به¬خصوص طبیعی و تاریخی یکی از مقاصد عمده گردشگران در آینده خواهد بود؛ آمارهای موجود این واقعیت را به¬خوبی نشان می¬دهد. همه اینها می¬تواند فرصتی مناسب برای توسعه روابط فی¬مابین ایران با کشورهای افریقایی باشد؛ لذا ضروری است نسبت به شناسایی و معرفی آنها برای تدوین برنامه¬های راهبردی اقدام شود. گردشگری عرصه مناسبی برای توسعه همکاریهاست و توجه به گردشگری و قراردادن آن در برنامه¬ها و مناسبات دیپلماتیک کمک شایان توجهی به گسترش روابط و رفع موانع خواهد نمود؛ لذا در روابط دیپلماتیک بایستی برنامه¬ریزی جدی برای شناخت دقیق¬تر آفریقا از جمله بازار گردشگری آن در دستور کار قرار گیرد. هدف اصلی در این نوشتار معرفی توان¬های محیطی آفریقا در حوزه گردشگری با اشاره به برنامه-های آن قاره در این خصوص است و پاسخ به این پرسش که چگونه گردشگری می¬تواند یک عنصر مؤثر در توسعه روابط بین کشورها باشد. روش پژوهش مطالعات اسنادی و کتابخانه¬ای و مراجعه به آمار و ارقام مربوط به گردشگری برای ارائه راهکارهای توسعه همکاریهای دو و چندجانبه است. نتیجه کلی پژوهش حاضر نشاندهنده عدم وجود برنامه مدون از سوی جمهوری اسلامی ایران برای توسعه گردشگری با آفریقاست. پیشنهاد ویژه در این خصوص اولویت قرار دادن گردشگری به¬عنوان پدیده¬ای با ابعاد اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی در برنامه¬های کلان است.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
منطقه شاخ آفریقا در شرق این قاره واقع شده و متشکل از چهار کشور سومالی، اتیوپی، اریتره و جیبوتی است. این منطقه به دلیل ویژگیهای جغرافیایی، ژئوپلیتیک، استراتژیک، ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و... همواره مورد توجه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای بوده است. هر یک از این بازیگران به تناسب منافع ملی و راهبردی خود در تلاش برای اعمال نفوذ و تأثیرگذاری بر این منطقه و کشورها و ملتهای آن بوده و هستند. عربستان سعودی یکی از بازیگران منطقهای فعال در کشورهای شاخ آفریقا است که به نظر میرسد در کنار پیگیری اهداف سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی خود، ترویج ایدئولوژی و تفکر خود یعنی وهابیت را پیگیری میکند. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای در صدد بررسی اقدامات ایدئولوژیک عربستان سعودی در کشورهای شاخ آفریقا است. نتایج پژوهش نشان میدهد که عربستان سعودی با تأکید و اعتقاد به تفکر وهابیت، با صرف هزینههای مالی در چارچوب آموزش، ایجاد زیرساختهای آموزشی، حمایت از گروههای وهابی و... در تلاش برای ترویج این تفکر در میان مسلمانان در کشورهای شاخ آفریقا است.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
این مقاله به بررسی روابط رو به رشد چین با کشورهای شمال آفریقا و تأکید بر جنبههای اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی این تعاملات میپردازد. پرسش اصلی تحقیق این است که چگونه چین توانسته است حضور خود را در این منطقه گسترش دهد و این گسترش چه تأثیری بر روابط این کشورها با شرکای سنتی غربی خواهد داشت. فرضیه تحقیق این است که توسعه روابط چین با شمال آفریقا در کنار ایجاد فرصتهای اقتصادی جدید، ممکن است چالشهایی برای این کشورها با کشورهای غربی به همراه داشته باشد. هدف تحقیق تحلیل انگیزههای چین در گسترش حضور خود در شمال آفریقا، به ویژه در چارچوب ابتکار کمربند و جاده و بررسی تأثیرات اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی این روابط است. در حالی که کشورهایی مانند مراکش به دلیل استراتژیهای صنعتی و زیرساختهای خود آمادهتر به نظر میرسند، مصر و الجزایر هنوز با موانع جذب سرمایهگذاری خارجی مواجهاند. نتایج نشان میدهد که هرچند روابط چین با شمال آفریقا فرصتهای زیادی ایجاد میکند، اما میتواند به تنشهایی با شرکای غربی این کشورها منجر شود. مسائل امنیتی منطقهای مانند درگیری صحرای غربی و جنگ لیبی نیز ممکن است نیاز به مشارکت فعالتر چین را ایجاب کند. این تحقیق با رویکرد توصیفی و تحلیلی به بررسی راهبردهای کلان و پویاییهای این روابط میپردازد.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
ژئوپلیتیک ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی محسوب میشود و ژئوپلیتیسینها به عنوان راهنمای اقدام سیاستگذاران در سطح جهانی و منطقهای عمل میکردند. ژئوپلیتیک تلاشی است جهت راندن جهان به سوی شرایطی که امور سیاسی و چشم اندازهای آن یکپارچه و یکدست محسوب میشوند. بنابراین اهداف سیاست خارجی را باید در راستای چشم انداز ژئوپلیتیک آن ارزیابی کرد که از منابع مادی تا منابع ایدئولوژیک و معنایی را در برخواهد داشت. در این بین تعامل ایران با قاره آفریقا و اتیوپی در دهه ۱۹۶۰-۱۹۷۰ به صورت قابل توجهی افزایش یافت که این افزایش تحت تاثیر عوامل اقتصادی، سیاسی و استراتژیک بوده است. این پژوهش با هدف تبیین و بررسی عوامل ژئوپلیتیکی تاثیرگذار بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در اتیوپی با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی نوشته شده است. یافتههای تحقیق نشان داد که عوامل جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی، وجود قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای از جمله عوامل مهمی است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را به سمت اتیوپی سوق داده است. زیرا اتیوپی دارای ارتباطات تاریخی و فرهنگی دیرینهای با ایران بوده و از بعد اقتصادی نیز به دلیل نزدیکی به غرب آسیا میتواند به عنوان دروازه ورود ایران به آفریقا محسوب شود و تا حدودی ایران را از انزوای بین المللی رها سازد که تاکنون نتوانسته است از این موقعیت منحصر به فرد به درستی بهره برداری نماید. درنتیجه میتوان گفت از طریق تدوین سیاستهایی در بعد اقتصادی فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران قادر خواهد بود تا نفوذ خود را در این کشور افزایش دهد.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
منطقه پرآشوب خلیج فارس و غرب آسیا و نیز شاخ آفریقا به دلیل تلاطمهای سیاسی و اجتماعی و بعضاً جنگهای طولانی و فرسایشی همواره در برقراری امنیت دچار مخاطره بوده است؛ در حالی که در دنیای امروز، امنیت همچنان یکی از مهمترین کالاییهایی است که میتوان به پشتوانه آن بهرهمند از ثبات و پیشرفت شد. ایران و عربستان به دو عنوان دو قدرت اصلی حوزه خلیج فارس و قدرت های ذی نفوذ در شاخ آفریقا میتوانند در زمینه ایجاد امنیت منطقهای نقش محوری ایفا کنند. همکاریهای امنیتی ایران و عربستان میتواند بر جنبههای مختلفی از حوزه کشتیرانی، انرژی و مبارزه با قاچاق کالا گرفته تا همکاری درباره مناطق نفوذ گسترش داشته باشد. با این اوصاف این پرسش اساسی مطرح میگردد که چالشها و موانع همکاری امنیتی میان ایران و عربستان در خلیج فارس و شاخ آفریقا چیست؟ پاسخ موقت به این پرسش بدین شرح است: بازیگری ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس، عدم فهم مشترک در خصوص مسائل امنیتی، اختلاف نظرهای ژئوپلتیکی و اختلاف های فرهنگی- مذهبی و عدم تفاهم بر سر منطقه نفوذ، چالشها و موانع همکاری امنیتی ایران و عربستان در خلیج فارس و شاخ آفریقا هستند. روش پژوهش در این مقاله به صورت توصیفی – تحلیلی است و به منظور گردآوردی دادهها و اطلاعات از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است. بر اساس یافتههای این پژوهش، تهدیدزدایی از اسلام شیعی و مقابله با ایران هراسی، همکاریهای فنی و اقتصادی و پیدا کردن چهارچوبی برای همکاری درباره مسائل مناطق پیرامونی میتواند به عنوان راهکارهایی به منظور تحقق همکاری امنیتی میان ایران و عربستان مدنظر قرار گیرد.
منطقه پرآشوب خلیج فارس و غرب آسیا و نیز شاخ آفریقا به دلیل تلاطمهای سیاسی و اجتماعی و بعضاً جنگهای طولانی و فرسایشی همواره در برقراری امنیت دچار مخاطره بوده است؛ در حالی که در دنیای امروز، امنیت همچنان یکی از مهمترین کالاییهایی است که میتوان به پشتوانه آن بهرهمند از ثبات و پیشرفت شد. ایران و عربستان به دو عنوان دو قدرت اصلی حوزه خلیج فارس و قدرت های ذی نفوذ در شاخ آفریقا میتوانند در زمینه ایجاد امنیت منطقهای نقش محوری ایفا کنند. همکاریهای امنیتی ایران و عربستان میتواند بر جنبههای مختلفی از حوزه کشتیرانی، انرژی و مبارزه با قاچاق کالا گرفته تا همکاری درباره مناطق نفوذ گسترش داشته باشد. با این اوصاف این پرسش اساسی مطرح میگردد که چالشها و موانع همکاری امنیتی میان ایران و عربستان در خلیج فارس و شاخ آفریقا چیست؟ پاسخ موقت به این پرسش بدین شرح است: بازیگری ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس، عدم فهم مشترک در خصوص مسائل امنیتی، اختلاف نظرهای ژئوپلتیکی و اختلاف های فرهنگی- مذهبی و عدم تفاهم بر سر منطقه نفوذ، چالشها و موانع همکاری امنیتی ایران و عربستان در خلیج فارس و شاخ آفریقا هستند. روش پژوهش در این مقاله به صورت توصیفی – تحلیلی است و به منظور گردآوردی دادهها و اطلاعات از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است. بر اساس یافتههای این پژوهش، تهدیدزدایی از اسلام شیعی و مقابله با ایران هراسی، همکاریهای فنی و اقتصادی و پیدا کردن چهارچوبی برای همکاری درباره مسائل مناطق پیرامونی میتواند به عنوان راهکارهایی به منظور تحقق همکاری امنیتی میان ایران و عربستان مدنظر قرار گیرد.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
ایالات متحده آمریکا به واسطه جایگاه بینالمللی که پس از جنگ جهانی دوم و بهویژه پس از فروپاشی شوروی کسب کرد، همواره تلاش کرده که در مناطق مختلف دنیا به ایفای نقش بپردازد. اگرچه اهمیت آن مناطق در راهبردهای کلان آمریکا، هیچگاه یکسان نبوده است. سؤالی که مقاله پیش رو قصد بررسی و پاسخ به آن را دارد این است که شکل، ماهیت و نوع مواجه آمریکا با قاره آفریقا چگونه است و از چه اصول و مبانی پیروی میکند. فرضیههایی که در پاسخ به این سؤال با بهرهگیری از روش تحلیلی– تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد این است که ایالات متحده با فاصلهگرفتن از سیاست خارجی مبتنی بر ارزش و تعریف گسترده از مبارزه با تروریسم، به سمت سیاست خارجی مبتنی بر الزامات امنیتی و استراتژیک در کشورهای واقع یا نزدیک به نوار ساحلی غربی و شرقی قاره آفریقا حرکت کرده است.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
پایان نظام دوقطبی و رقابت ابرقدرت ها، حوزه مانور قدرت های منطقه ای را افزایش داده و با ابتناء به خلاء قدرت در مناطق مهم جهانی، زمینه را برای نقش آفرینی بازیگران منطقه ای در شکل دهی به آرایش سیاسی و باز توزیع نقش ها و باز تعریف جایگاه ها فراهم آورد. با فروپاشی جنگ سرد، پایان سیستم آپارتاید و تغییر نوع ایدئولوژی سیاسی، هویت سیاسی کشور آفریقای جنوبی و نوع سیاست اعلامی و اعمالی آن نیزدگرگون شد. این شرایط، فرصتی برای هم افزایی منابع داخلی و خارجی این کشور فراهم نمود و توانست قدرت بالقوه خود را با تغییر تصور ادراکی، کنشگری فعال، عامل شناسا، پویایی داخلی، مدیریت امنیت و توسعه منطقه ای به منصه ظهور رساند. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سئوال است که چه عواملی باعث گردید تا آفریقای جنوبی به عنوان یک قدرت منطقه ای و در حال ظهور مطرح گردد؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که شرایط بین المللی، موقعیت جغرافیایی، نقش کارگزاران سیاسی، تغییر تصور اداراکی به دلیل تغییر سیتم سیاسی و رویکرد، علامل شناسا، تمایل، پذیرش، فرصت های دستیابی به جایگاه و تمایل به توسعه و امنیت و کنشگری در سطح بین الملل و منطقه ای ، فعال سازی و همچنین بنیانگذاری سازه های منطقه ای به همراه عضویت درسازمان های منطقه ای و بین المللی و همچنین عضویت دربریکس به نمود آفریقای جنوبی به قدرت منطقه ای و در حال ظهور کمک کرده است.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
جمهوری خلق چین پس از جنگ سرد، به عنوان یک قدرت مهم اقتصادی در جهان معرفی شد. این کشور امروزه توانسته سیطره نفوذ خود را به ویژه به لحاظ اقتصادی، به تمام نقاط دنیا اشاعه دهد. یکی از نقاط استراتژی که این کشور با اروپا و آمریکا رقابت استراتژیک در آن دارد قاره آفریقا می باشد. این مطالعه تلاش دارد که به ارائه علت ها و زمینه های نفوذ قدرت چین در آفریقا بپردازد. از این رو با توجه به این نکته که تاکنون مطالعات زیادی در زمینه اقدامات و نفوذ چین در آفریقا انجام شده است؛ این مطالعه به منظور برقراری اجماع نظری مابین تحقیقات، به دنبال آن است که دلایل استراتژیک و مهم نفوذ چین در آفریقا را در یک چارچوب نظری بیان کند. از این رو فلسفه تحقیق تفسیری انتخاب شده است که با رویکرد کیفی و تکنیک های تحلیل محتوا و فراترکیب، به مدل مناسب در این زمینه دست یابد. خاطر نشان باید کرد که از میان ۲۹۸ مقاله که در بر دارنده اهداف و علائق ژئوپلیتیکی چین می باشد؛ با توجه به سیستم نمره دهی کسپ روبریک، تعداد ۸ مقاله استخراج شده است. نتیجه پایانی حاکی از آن است که از مهمترین علائق ژئوپلیتیکی در آفریقا اهداف اقتصادی می باشد، که چنین اهدافی با توجه به اصول نرم و ساختار فرهنگی ایدئولوژیکی چین پیگیری شده اند.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
در دهههای اخیر آفریقا به میزان فزایندهای به عنوان یک بازیگر مهم ژئوپلیتیکی در عرصه ملی و بینالمللی شناخته میشود. از این رو قدرتهای سنتی و نوظهور به این قاره توجه به سزایی دارند. بسیاری از آنها در حال تجدید نظر در استراتژیهای خود در برخورد با این قاره هستند. اهمیت آفریقا در هزاره سوم برای قدرتهای جهان امری شناخته شده است. از این رو هدف از این تحقیق بررسی و تحلیل نقش آفرینی آفریقا در مناسبات ژئوپلیتیکی جهان معاصر و آینده است. در راستای دستیابی به این هدف از روش توصیفی-تحلیلی بهره گرفته شده است. یافتههای تحقیق نشان داد مناسبات آفریقا با دولتهای پیرامون و هسته در بعد اقتصادی شامل (نهادههای کشاورزی، اقتصاد دیجیتال، رشد سریع اقتصادی، امنیت انرژی، منابع نفت و گاز، کانیها) و در بعد مناسبات سیاسی شامل (مهاجرت جنوب به شمال، قاچاق مواد مخدر، حیات وحش، رقابت قدرتهای بزرگ، دموکراسی و افزایش افراط گرایی خشونت آمیز و تروریسم اسلام گرا) میشود. در نهایت باید بیان نمود اهمیت جهانی رو به رشد آفریقا تا حد زیادی از طریق رقابت ژئوپلیتیکی در عرصه بینالمللی تفسیر شده است.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده
منطقه شاخ آفریقا چهار کشور سومالی، اتیوپی، اریتره و جیبوتی را شامل میشود. یکی از مسائل موجود در این منطقه، منازعات مرزی و سرزمینی و ناامنیهای ناشی از آن در مناطق مرزی کشورها است. در وقوع این بیثباتی و ناامنیهای مرزی، عوامل مختلفی تأثیرگذار است که در میان آنها تاریخ، ذهنیتهای تاریخی و نقش تاریخ استعماری حاکم قابل توجه است. این پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی است که با بهرهگیری از منابع کتابخانهای، در پی بررسی و ارزیابی نقش تاریخ در وقوع ناامنیهای مرزی با مطالعه موردی نقش استعمار در ناامنیهای مرزی شاخ آفریقا است. متغیر وابسته پژوهش، ناامنیهای مرزی و متغیرهای مستقل، تاریخ، تاریخ استعماری و منطقه شاخ آفریقا است. سؤال اصلی این است که مؤلفه تاریخ و تحولات تاریخی چه نقشی در وقوع ناامنیهای مرزی در منطقه شاخ آفریقا دارد؟ در شاخ آفریقا مهمترین منازعات و ناامنیهای مرزی شامل درگیریهای مرزی میان اتیوپی و اریتره؛ جیبوتی و اریتره؛ و ناامنی ناشی از منازعات اقوام و قبایل در مناطق مرزی سومالی و کنیا بوده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که مؤلفه تاریخ، تاریخ استعماری و اقدامات کشورهای استعمارگر در ترسیم مرزهای میان کشورها خصوصاً در شاخ آفریقا -که براساس منافع استعماری انجام شده و مصالح و منافع محلی شهروندان در نظر گرفته نشده است-، نقش مهمی در شکل دادن به منازعات مرزی میان کشورها و ایجاد بیثباتی و ناامنی در مناطق مرزی داشته است.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
چکیده
این پژوهش بهطور جامع نقش ترکیه را به عنوان یک قدرت نوظهور در تحولات استراتژیک شاخ آفریقا مورد ارزیابی قرار میدهد. ترکیه در سالهای اخیر با رویکردی چندجانبه و مبتنی بر دیپلماسی اقتصادی، کمکهای توسعهای، و همکاریهای نظامی، به بازیگری کلیدی در این منطقه تبدیل شده است. این تحقیق با بهرهگیری از روش کیفی و ترکیبی از تحلیل دادهها، بررسی اسناد و گزارشها، و مطالعه موردی، به بررسی عمیق اهداف و استراتژیهای ترکیه در شاخ آفریقا پرداخته و تاثیرگذاری آن بر مناسبات بینالمللی و بازآرایی ژئوپلیتیک منطقه را تحلیل میکند. یافتهها نشان میدهند که ترکیه از طریق گسترش نفوذ خود و ایجاد همپیمانیهای جدید، به دنبال تثبیت موقعیت خود به عنوان یک قدرت موثر در موازنههای منطقهای و جهانی است. این پژوهش نمایانگر آن است که حضور فعال ترکیه در شاخ آفریقا، نه تنها تقویت جایگاه دیپلماتیک و اقتصادی این کشور را هدف قرار داده، بلکه در جهتگیریهای سیاست خارجی و افزایش قدرت نرم آن در عرصه بینالمللی نیز تاثیرگذار بوده است.
واژگان کلیدی: ترکیه، قدرت نوظهور، شاخ آفریقا، نفوذ منطقهای، ژئوپلیتیک
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
چکیده
مصر به دلیل موقعیت جغرافیایی و وابستگی حیاتی به رود نیل، حضور و نفوذ در شاخ آفریقا را بخشی از راهبرد کلان امنیت ملی و ژئوپلیتیک خود میداند. این منطقه که شامل کشورهای اتیوپی، سومالی، جیبوتی، اریتره و سودان است، به دلیل نزدیکی به دریای سرخ و تنگه بابالمندب، به یک نقطه محوری در رقابتهای استراتژیک میان قدرتهای منطقهای و بینالمللی تبدیلشده است. این پژوهش با روش توضیفی-تحلیلی و با استفاده از چارچوب مفهومی فرهنگ استراتژیک به دنبال پاسخ به این سؤال است چگونه نگرش مصر بهعنوان یک قدرت منطقهای در جهان عرب و آفریقا بر سیاستهای این کشور در شاخ آفریقا تأثیرگذار بوده است؟ این پژوهش استدلال میکند که فرهنگ استراتژیک مصر که به نقش این کشور بهعنوان یک قدرت محوری در جهان عرب و آفریقا تأکید دارد، این کشور را به سیاستهای تهاجمیتر و افزایش حضور در شاخ آفریقا سوق داده تا نقش رهبری خود را تثبیت و نفوذ قدرتهای رقیب را محدود کند.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
غرب آسیا و شمال آفریقا به دلایل ژئوپلیتیکی و استراتژیکی، از دیرباز برای قدرتهای بزرگ از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی تغییر و تحول اساسی در این مناطق ایجاد شده و چالشهایی را میان قدرتها بوجود آورده است. از مهمترین این چالشها تقابل انقلاب اسلامی با ترتیبات سیاسی آمریکا است. لزوم صدور انقلاب اسلامی جهت پویایی و حفظ آن، موجب شکلگیری محور مقاومت شده و با نقش محوری جمهوری اسلامی ایران، در حال توسعه و عمق بخشی به این انقلاب است. نقش کانونی و حمایتی ایران از محور مقاومت، نه تنها مورد رضایت آمریکا نبوده بلکه بیش از پیش در تضاد با یکدیگر قرار گرفتهاند به طوری که این دو کشور هم در غرب آسیا و هم در شمال آفریقا با چالشهای جدی رو برو هستند. از این رو پرداختن به تأثیر محور مقاومت بر تضادهای میان ایران و آمریکا در این دو بخش غرب آسیا و شمال آفریقا اهمیت داشته و شناسایی آنها برای کنشگری منطقی و حساب شده در تحرکات و مناسبات، ضرورت مییابد. بنابراین مقاله پیش رو در صدد بوده پاسخ سوال «محورمقاومت چه تأثیری بر تضادهای میان ایران و آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا دارد» را به روش توصیفی_تحلیلی و گردآوری کتابخانهای و با استفاده از چارچوب نظری امنیت هستی شناختی تبیین نماید. با فرض اینکه تشکیل و تقویت محورمقاومت از سوی ایران موجب تشدید تضادهای میان ایران و آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا گشته است، یافتههای پژوهش حاکی از آن بوده است که هرچه محور مقاومت در عملکرد خود بر امنیت هستی شناختی پافشاری کرده، تضادهای غرب آسیایی و شمال آفریقایی ایران و آمریکا تشدید یافته است.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
چکیده:
افزایش توان و ظرفیت چین و چشماندازی که رهبران آن برای آینده جایگاه این کشور متصورند در رویکردهای حاکم بر سیاست خارجی چین و به تبع آن سیاست آفریقایی این کشور نقش برجستهای ایفاء میکنند. به این معنا که همزمان با افزایش قدرت چین، صحنه کنشگری این کشور نه فقط در محیط پیرامون که به کل نظام بینالملل گسترش یافته است. اگرچه برای دهههای متمادی تمرکز این کشور بر توسعه تعاملات اقتصادی و تجاری بوده، اما به تدریج، تغییراتی در کنشگری نظامی و امنیتی آن نیز صورت گرفته است. در این زمینه، این پرسش مهم را میتوان مطرح کرد که چگونه میتوان ویژگیهای کنونی دیپلماسی نظامی و امنیتی چین در آفریقا را مورد تبیین و ارزیابی قرار داد؟ در پاسخ میتوان گفت پکن از طریق دیپلماسی نظامی و امنیتی با مشخصههای چینی، به دنبال به تصویر کشیدن خود به عنوان یک کنشگر امنیتساز است تا بدین وسیله در کنار افزایش حضور و نفوذ اقتصادی، به تضعیف تدریجی مشروعیت نظم بینالمللی کنونی به رهبری آمریکا پرداخته و در عین حال، نقش خود در تنظیم دستورکارها و هنجارسازی بینالمللی در حوزه امنیت را ارتقاء دهد. هرچند این روند به معنای نادیده گرفتن شکاف قدرت موجود و اتخاذ رویکرد تجدیدنظرطلبانه در نظام بینالملل نخواهد بود. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به بررسی ساختار کنونی نظام بینالملل و تأثیر آن بر دیپلماسی نظامی و امنیتی چین در آفریقا میپردازد.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
چکیده
برخی از پژوهشهای انتقادی اخیر از وضعیت رقابتهای بینالمللی در آفریقا، از نفوذ چین در کشورها و جوامع آفریقایی و همکاری آنها با نخبگان ملی و محلی آفریقا ابراز نگرانی کردهاند. برخی نخبگان فکری و عملی آفریقایی اما با اشاره به تأثیر اقدامات زیرساختی چین در آفریقا، این حضور را مؤثر و مفید دانستهاند. بر اساس این تفاوت تصویر از تعامل دو طرف، تصاویر برخاسته از روابط چین با آفریقا را میتوان شامل دستهبندیهای: ۱. تصاویر آفریقایی درخصوص چین از منظر جهانی؛ ۲. تصاویر آفریقایی درباره چین از منظر چندجانبه؛ ۳. تصاویر آفریقایی درباره چین از منظر دوجانبه، دانست. عدهای ضمن صحهگذاشتن بر بخشی از حس تهدید، معتقدند نگرانی از حضور چین در آفریقا بیشتر از آنکه معطوف به دلنگرانی از منافع آفریقا باشد، به جهت به خطرافتادن منافع غرب است. با توجه به مطالب فوق، پرسش کلیدی پژوهش حاضر این است که بنیانهای مسئلهمحور شدن تصویر در روابط چین آفریقا، از منظر ذینفعان دو طرف چیست؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که مساله تصویر چین در آفریقا و آفریقا در چین، صرفاً به رقابتهای چین با قدرتهای بزرگ محدود نمیشود؛ بلکه عاملیت تجربی کشورهای آفریقایی در این میان تعیینکننده است و برخلاف برخی تصویرسازیها که آنها را بازیگرانی منفعل میدانند، این کشورها بهدنبال متنوعسازی شرکای بینالمللی خود هستند و این اقدام زمینه رقابت برای ایجاد تصویر مثبت از خود و منفی از چین را ایجاد میکند.در این مقاله از روششناسی کیفی و تحلیل توصیفی ـ تفسیری بهره گرفتهشده است.
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
در عصر جدید تعاملات استراتژیک بین چین و آفریقا، تاثیر کشور چین بر آفریقا به شدت گسترش یافته است. چین با ارائه پیشنهادهای اقتصادی و عملیاتی به آفریقایی ها این امکان را فراهم کرده است تا از فرصتهای تجاری و توسعهای در آفریقا بهره مند گردد. در عین حال این روابط استراتژیک با چالشها و انتقاداتی مواجه بوده و نگرانی هایی مبنی بر برقراری یک رابطه بیتعادل بین دو طرف وجود دارد. سوال اصلی که مطرح می شود آن است که سیاست چین در آفریقا در جهت انباشت قدرت چین یا در جهت بهبود روند توسعه در آفریقا میباشد؟ فرضیهای که مطرح میشود آن است که چین در آفریقا با ارائه سرمایه گذاریهای قابل توجه در زمینههای اقتصادی، عمرانی و زیرساختی، علیرغم آن که عمدتاً قدرت و تاثیر خود را گسترش داده و نقش بزرگی در این منطقه و در جهت انباشت قدرت خود ایفا میکند، بهبود روند توسعه و رشد اقتصادی در برخی از کشورهای آفریقایی را نیز تقویت کرده است. برای این نوشتار از منابع کتابخانهای و مقالهها بهره برده شده است و مقاله حاضر با استفاده از روش کیفی و با رویکردی تحلیلی- توصیفی مبتنی بر نظریه نئورئالیسم، به دنبال بررسی روند روابط چین و آفریقا است و یافته پژوهش آن است که گسترش روابط چین و آفریقا نقاط مثبت و منفی ای بر روی روند توسعه در آفریقا داشته است.