جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای Sokhanvar
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
Giles, Goat-Boy is a black comedy to bite everyone. Embodied in a postmodern fabulation, Barth’s sense of humor allows him to create a political allegory on any structure of power that claims to save humanity. GILES, a hybrid of a machine and a goat, is tasked with the mission to lead the so-called academic society through instrumental intellect. But he can only go so far as not to create a conflict of interest between the ruling powers. The pattern used in creating Giles is an imitation of the classic patterns in creation and journey of a hero, except that Giles is destined to appear as a scapegoat against the positivist Sphinx of Time. Such an approach begs the main question of the research: How ideological systems sacrifice their heroes to secure their interests? This hypothesis is also in line with Frankfurt School’s critical theory, which considers the capitalist system to be a violation of freedom and social values. The intellectuals such as Horkheimer and Adorno consider man to be a victim of objectification and alienation arising from social and political conflicts. They also believe that hegemonic systems have humiliated man with false pleasures. Just as Giles fails to reform the most powerful ruling system, WESCAC, so Barth symbolically paints a bleak picture of human destiny in modern society today. The purpose of the research is to raise human awareness about the harsh laws that are the ominous products of instrumental intellect, as one of the defining elements of capitalist system.
دوره ۸، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده
تحقیق حاضر، با تمرکز بر روایت شناسی، به بررسی تطبیقی رمانهای سن عقل از ژان پل سارتر و ناقوس از آیریس مرداک می پردازد. تمرکز اصلی این تحقیق بر روی راوی نامعتبر است، مفهومی محبوب در دنیای کنونی که بشریت در آن از سوءتفاهم ها رنج برده و طعم ناکامی زبان در انجام رسالت خود در گردآوری انسانها در کنار یکدیگر را چشیده است. در روایت شناسی، بی اعتباری بعنوان یک ویژگی گفتمان روایی در نظر گرفته شده است. وین بوث تئوری مفهوم «راوی نامعتبر» را پایه ریزی کرده و چارچوب نظری مطالعۀ حاضر متشکل از مفاهیم نویسندۀ واقعی، نویسندۀ ضمنی و راوی نامعتبر وی به منظور انجام تحلیلی تطبیقی از رمان های منتخب است. در گذشته، مطالعات انجام شده بر روی راوی نامعتبر بر راویان هومودایجتیک متمرکز بوده اند. در اینجا، تکنیک های روایی دیگری مانند زاویۀ دید روایت در بررسی هدف حضور راویان نامعتبر در رمان های منتخب در نظر گرفته شده اند. به عبارت دیگر، زاویۀ دید و حضور چند صدایی در روایت نامعتبر از اهمیت زیادی برخوردار هستند. این تکنیک های روایی و راویان نامعتبر در زمینۀ سیاسی و فرهنگی آثار مورد بررسی قرار می گیرند تا به واکاوی نقش آنها در ایجاد این نوع از راویان و ذهنیت و عینیت روایت هایشان پرداخته شود. بر این مبنا، تحقیق از تاریخ گرایی نوین، به خصوص نظریۀ استفان گرین بلت، بعنوان رویکردی دیگر برای مطالعۀ حضور و کارکرد راویان نامعتبر استفاده می کند تا حضور راویان نامعتبر را در این آثار آشکار سازد.
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( تابستان ۱۳۹۴ )
چکیده
با وجود این که تعریف سوژه و چگونگی شکلگیری ساختار آن همواره از دغدغههای اصلی باختین بود، او در هیچیک از آثارش، نظریهای مشخص برای سوبژکتیویته ارائه نکرده است. تحقیق حاضر می کوشد تصویر روشنی از سوژهی گفتگویی ارائه دهد که از میان آثار او در خلال بیست و پنج سال تحقیق به دست آمده است.. برای سهولت کار، مراحل پنجگانهای معرفی شدهاند که باختین در هر یک از آنها قدمی به تعریف نهاییاش نزدیکتر شده است. او در هر مرحله، با ایجاد تغییراتی در نظرات پیشین خود یا با تغییر میزان تاکیدش بر یکی از خصوصیتهای سوژه، به تعریف جدیدی دست یافته است. فقط در مرحلهی کارناوالی تصویری که از سوژه ارائه شده یک ویژگی کاملاً متفاوت با تعریف های قبل و بعد از خود دارد که نهایتاً در تعریف نهایی باختین از سوژه حذف کند. مراحل شکلگیری تعریف سوژهی باختینی به ترتیب عبارتند از: سوژهی اخلاقی، سوژهی زیباشناختی، سوژهی رمانی، سوژهی کارناوالی، و سوژهی گفتگویی. سپس به دو نظریهی معاصر خودِگفتگویی اشاره شده است که هر دو مفهوم سوبژکتیویته باختینی را مبنا قرار داده اند. نظریهی اول متعلق به هرمانز است که تحت عنوان جایگاه سوژه/ فضای سوژه در این مقاله به توضیح آن پرداختهایم. نظریهی دیگر که حاصل بسط و تغییر نظریهی هرمانیز است و بعضی از وجوه مغفول در نظریهی جایگاه سوژهی او را در خود لحاظ کرده است، در بخش خودِ گفتگویی و تجسد مورد نظر قرار گرفتهاند. در کل مقاله به خوانشهای نو و معاصر از آثار باختین نیز توجه شده است.
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۳ )
چکیده
فردیت سوژههای مذکر در نمایشنامههای تنسی ویلیامز به شکلی آفریده و تعریف میشوند که بعضاً با فرضیۀ ساختار هویت جنسی جودیت باتلر هماهنگ هستند. در چشمانداز کلی، روند این مهم، بررسی جایگاه هویت جنسی مذکر است که بهصورت ظاهر در شکل دادن و تعیین جایگاه هویت جنسی ماده در سیستم فرهنگی دگرجنسگرایانه مؤثر بوده و جایگاه والاتر را از آن خود میسازد. اما در نگاه خردتر هویت جنسی مردانه بعضاً در ساخت فاعلیت مذکر نیز از قاعدۀ دوقطبی پیروی کرده و برای هویت مذکر ژیگولو و یا همجنسگرا یا حتی پیروی فرهنگ دوجنسیتی اجباری، جایگاه پایینتری را درنظر میگیرد.
هدف از نگارش این مقاله مشاهده و تحلیل نحوۀ شخصیتپردازی تنسی ویلیامز است که با نمایان ساختن نقش و هویتهای جنسی مذکر متنوع، اعم از دگرجنسگرا، همجنسگرا، و ژیگولو، به واکنشهای متفاوت این افراد در رویارویی با استانداردهای ازپیش تعیینشدۀ فرهنگ دوجنسیتی پرداخته و تنوع اجراگری آنها را که اغلب به واژگونگی منجر میشود به نمایش میگذارد. هدف دیگر این پژوهش، تطابق یافتههایی که از خوانش و تحلیل نمایشنامههای ویلیامز بهدست آمده، با فرضیۀ اجراگری جودیت باتلر است. در این مطالعه، نگارندگان مقالۀ حاضر، به این نتیجهگیری دست یافتهاند که کاستیهایی در تئوری وجود دارند که شخصیتهای مذکر نمایشنامهها را بهصورت کامل پوشش نمیدهند و با وجود اینکه ویلیامز سالهای زیادی قبل از باتلر آثار خود را منتشر کرده، بهصورت جامع و متنوع شخصیتهای مذکری را پدید آورده که همۀ جوانب رویارویی با فرهنگ دگرجنسخواه را به تصویر میکشند.
در این جستار نحوۀ بررسی به این صورت خواهد بود که مواردی از تئوری باتلر درخصوص اجراگری و اجراگری واژگون عنوان شده و با درنظر گرفتن شخصیتهای مذکر نمایشنامههای تنسی ویلیامز، چگونگی کاربرد نظریه بهصورت عملی تحلیل خواهد شد. از آنجایی که تنوع شخصیتهای مذکر در نمایشنامهها به همۀ ابعاد تئوری امکان اشراف و ظهور را میدهد، پژوهش حاضر بسیار با واقعیت جهان هستی مطابق بوده و از سوی دیگر، زندگی شخصی نویسنده بهعنوان همجنسگرایی که با قوانین و قطبیشدگی ماتریس قدرت جامعه و فرهنگ روبهرو بوده، بسیار به درک و شناخت کلی هژمونی فرهنگ دگرجنسگرا در ارتباط با فردیتهای مذکر جامعه یاری خواهد رساند.
در بررسی نمایشنامههای تنسی ویلیامز و شخصیتهای مذکر آنها، و استفاده از نظریۀ جودیت باتلر مبنی بر اجراگری و واژگونگی اجراگرایانه، دستاورد مهمی که حاصل میشود، نمایش نقص نظریۀ باتلر در توضیح نحوۀ برخورد فرهنگ دوجنسیتی در ارتباط با فردیت مذکر است. نظریه از این جهت با کمبود مواجه است که در مواردی که برای افراد مذکر همجنسگرا یا دگرجنسگرا از سوی مردان و همچنین زنان جامعه نقش و هویت جنسی پایینتری تعریف میشود، هیچگونه توضیح یا توجیهی ارائه نمیدهد. اجراگری هویتهای جنسی مذکر و احیاناً واژگونگی اجراگرایانۀ آنها در غالب بسیار متنوعی در آثار ویلیامز به نمایش درآمدهاند که از سوی مردان جامعه و همچنین زنان جامعه که نقش غالب را انتخاب کرده و بهعنوان نمایندگان ماتریس قدرت در ارتباط با اعضای مذکر روبهرو میشوند در جایگاه ثانویه قرار میگیرند.
دوره ۲۶، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
دوره ۲۷، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده