۲۵ نتیجه برای Shairi
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
متاورس یا فراجهان، محیطی شامل جهان واقعی و جهانهای مجازی است که افراد برای حضور در آن از بازنمودی دیجیتال و مجازی به نام آواتار بهره میگیرند. این فضا که بستر ارتباطی آینده برای تبلیغات تجاری بشمار می آید از لحاظ جذب مخاطب و آگاهیبخشی به جامعه نقشی اساسی خواهد داشت. در این پژوهش با تأکید بر رویکرد نشانه-معناشناختی، نحوه مهیا شدن سوژه و شکلگیری آواتار در تبلیغات تجاری متاورس بررسی شده و از میان ده مورد تبلیغات تجاری برندهای مطرح در پلتفرمهای گوناگون، بعنوان نمونه آماری، فضای متاورسی برند هیوندای که دارای جهانهای مجازی متعدد و فعالیتهای متنوع بوده انتخاب گشته است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر روش مشاهده مشارکتی، بصورتی که پژوهشگر با ورود به میدان به تجربه آن پرداخته، صورت گرفته و در پی پاسخ به دو پرسش میباشد: ۱) تعامل سوژه و ابژه در متاورس در قالب چه گفتمانی صورت میگیرد؟ ۲) تبدیل تن حقیقی به تن آرمانی چگونه خواهد بود؟ یافتههای پژوهش نشانگر آنست که گفتمان حاکم بر متاورس را باید بوشمحور دانست که سوژه در هر لحظه خود را در چالهای معنایی حس کرده و با نفی «بودن» به « نه- بودن» و در نهایت به «بودن استعلایی» دست مییابد که این چرخه پیوسته تکرار میشود. از سویی آواتار را باید تن آرمانی و فانتزی دانست که تن سومی تحت عنوان جسمانه در میان تن فیزیکی و تن مجازی قرار میگیرد که پایگاه اصلی جریانهای حسی-ادراکی و هدایتکننده کنشهای سوژه است.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
Cette recherche, qui s’inspire particulièrement du « nudge », une approche innovante en stratégie comportementale, ainsi que de la sémiotique tensive, trouve sa motivation dans les incitations à consommer moins d’énergie. Tout au long de cette étude, nous cherchons à répondre à la question fondamentale de savoir si, en matière d'écologie, les « nudges » peuvent encourager les individus à adopter des modes de vie plus respectueux de l'environnement en modifiant les discours et en faisant ressurgir des situations éthiques oubliées. L’objectif de cette étude est de comprendre comment l'univers du discours est lié aux pratiques de vie et de fournir des solutions simples et pratiques en exploitant le pouvoir du langage et en analysant l'impact du discours indirect sur les mentalités, dans le but de guider les individus vers des choix énergétiques optimaux pour la création d'une ville durable. Étant donné que cette recherche est analytique, la méthode de présentation adoptée repose sur une étude de cas. Dans cette approche, nous avons commencé notre analyse par une description théorique de notre exemple choisi, puis l’avons analysé à travers les approches sémiotiques et la structure tensive. Les résultats des analyses ont démontré que l'approche du nudge peut créer une dynamique éthique, encourageant les individus à s'organiser pour contribuer à une meilleure forme de vie. En orientant subtilement les choix sans contrainte, cette méthode favorise des comportements responsables et solidaires, tout en renforçant la prise de conscience collective
حمید رضا شعیری،
دوره ۲، شماره ۸ - ( زمستان ۱۳۸۸ )
چکیده
دیدگاه گفتمانی با رویکرد نشانه- معناشناختی معتقد است که تولیدات زبانی تابع فرآیندی پیچیده هستند که عوامل نشانه- معنایی بسیاری در آن دخیل می باشند. در چنین دیدگاهی، بر خلاف روش های مطالعه ساختگرایی که تولیدات زبانی را ابژه هایی بیرونی و مستقل از تولید کننده آن می دانستند، آنچه که دارای اهمیت است نوعی حضور و موضع گفتمانی است که پویا و دینامیک بودن آن همواره ما را با نوعی جهت گیری گفتمانی، بسط روابط، تعامل بین نیروهای هم سو یا هم گرا و نا هم سو یا واگرا سوق می دهد. آنچه که سبب عبور از نظام سیستمیک مبتنی بر رابطه دالی و مدلولی نشانه ها به سوی نظام فرآیندی می گردد چیست ؟ به نظر می رسد که نظامی فرآیندی که متکی بر رابطه بین پلانهای زبانی (پلان صورت و محتوا) است جانشین رابطه دالی و مدلولی می گردد. چه ویژگی هایی سبب می گردند تا پلانهای زبانی بتوانند مرزهای معنایی را جابجا نموده و منجر به تولید جریانی نشانه- معنایی گردند ؟ هدف ما از ارایه این مقاله علاوه بر پاسخ به این پرسش، بررسی شرایطی است که ما را از نشانه شناسی ساختگرا، که معناهای از پیش تعیین شده در آن از اهمیت زیادی برخوردارند، به نشانه- معناشناسی گفتمانی، که در آن معنا تابع مذاکره و کشمکش بین پلانهای زبانی است، سوق می دهد.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
بینامتنیت و بینارسانه هر دو پدیدههای گفتمانی هستند که نظامهای نشانه-معنایی را با آشناییزدایی یا تعامل متن و رسانه، تحت تأثیر قرار میدهند. کاربست بینامتنیت از زمان ظهور آن تا به حال بیشتر در مورد ادبیات و خط تمایز آن تنها رمانهای چندرسانهای بوده است؛ اما در مورد هنرهای گوناگون خصوصا سینما، تئاتر و فضای سایبری به نظر میرسد بهخوبی نتوانسته است -خصوصا در حوزه نقد- وضعیت تراگفتمانی تکنیکی و رسانهای را توجیه کند تا اینکه بینارسانه در ادامه آن ارائه شده است. بینارسانه حکایت از تعامل خصوصیات مختلف رسانههای گوناگون در کنار یکدیگر با حفظ همهی ویژگیهای نشانهای آنها و سپس تراموقعیتی دارد که ویژگی های اولیه به حالت تعویق و تعلیق درمی آیند. مهمترین ویژگی این تلاقی رسانهای استقرار یک ماده و فرم بیان در کنار ماده و فرم بیانی دیگر است. هدف این مقاله علاوه بر بررسی گفتمان بینارسانهای، مطالعهی نقش آن در نشانه-معناشناسی و هنر میباشد. به همین منظور پس از بازخوانی بینامتنیت، مرزهای تمایز متن و رسانه و در نهایت جلوههای حاصل از تعامل رسانهها، جهت دستیابی به نظریهی منسجمی در مورد بینارسانه مورد بررسی قرار میگیرد.
دوره ۵، شماره ۱۲ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
برای تبیین چگونگی شکلگیری دروغ از دیدگاه نشانه- معناشناختی ابتدا به تعریف آیکون و کارکرد آن در حوزۀ گفتمان میپردازیم. در این رابطه نشان خواهیم داد اگرچه آیکون به معنای بیشترین میزان شباهت بین یک چیز و بازنمون آن است؛ ولی همواره امکان ایجاد فاصله بین این دو وجود دارد که میتواند از صفر تا بینهایت در نوسان باشد. این فاصله سبب میشود تا چیزی با عنوان توهم و سپس دروغ در زبان شکل گیرد. بر این اساس، آیکون میتواند از کم- آیکون۱ تا بیش- آیکون۲ در نوسان باشد. با توجه به این توضیحات، دروغ امری نشانهای است که در آن آیکون قدرت انطباق خود را با موضوعی که قرار است بازنمون آن باشد، از دست داده است. نگارندگان در این جستار به بررسی علل و عوامل کاستی و یا نیستی انطباق در فرایند نشانه- معناشناختی خواهند پرداخت. هدف اصلی این مقاله با تکیه بر رویکرد نشانه- معناشناختی و فرایند آیکونیک، کشف علل سرپیچی نشانهای و سقوط انطباق آیکونیک و نوسانپذیری آن است. فرضیۀ اصلی تحقیق این است که دخالت فرایند حسی- ادراکی و هیجانات عاطفی بهعنوان امری فعال در کنشهای انسانی سبب تغییر دریافت ما و جابهجایی زاویۀ دید میگردند و به همین دلیل مانع از لنگراندازی آیکون بهعنوان نشانۀ تطبیقیافته با موضوع و زمانیت و مکانیت آن میشوند که نتیجۀ آن میتواند دروغ گفتمانی باشد.
دوره ۵، شماره ۱۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
در این مقاله با بهرهگیری از رویکرد نشانه-معناشناسی که گفتمان را فرآیندی جهتمند در راستای ایجاد سازههای معنایی و تاثیر بر نظام تعاملی کنشگران میداند و با تکیه بر نظریات هایدگر، آستین، بودواَن، گرمس و تاراستی به مطالعه و تحلیل سره و نا سره در گفتمان میپردازیم. دراین راستا، جهت تبیین رابطۀ زبان با سره و یا ناسره بودن آن به بررسی یکی از روایتهای عامیانه فارسی به نام "سزای نیکی بدی است"، میپردازیم تا نشان دهیم چگونه روایت عامیانه میتواند فرآیند بروز و تجلی سره یا ناسره را جابجا نموده و جریان تولید معنا را دستخوش تغییر نماید. منظور از سره در این پژوهش گفتهای است که از لحاظ زبانشناختی و معناشناختی و با توجه به بافت و موقعیت گفتمان و نگاه هستیشناسانه گفتهپرداز مناسبترین گزینه است و گفتمان را در جهت صحیح پیش میبرد. و منظور از ناسره هر آن چیزی است که جریان صحیح تولید و دریافت معنا را دچار تاخیر یا آسیب جدی کند. هدف پژوهش پیش رو کشف شرایط تحقق سره و ناسره در زبان از طریق مطالعه پیکره یک داستان عامیانه و چگونگی شکلگیری و تغییر آن در گفتمان است. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه عواملی سبب شکلگیری سره و ناسره در زبان میشود و در طول روایت عامیانه مورد نظر چگونه سره و ناسره سبب استحکام نظام گفتمانی و یا اختلال و تغییر در روند روایی تحقق معنا میگردند.
مجید رحیمی جعفری، سید مصطفی مختاباد امرئی، حمیدرضا شعیری،
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
در ورود مطالعات بینامتنی در هنر توجه برخی اندیشمندانِ بینامتنیت در تحلیلهای بینامتنی از مطالعات ژرار ژنت به سازوکارهای مختلف متن جلب شده است. ژنت خود با طرح ترامتنیت ۵ قسم از این روابط را پیشروی تحلیلگران متن گذاشت. این مطالعات به مرور زمان به سینما نیز راه یافت. هدف این مقاله بررسی ابرمتنها و پیرامتنها -دو جزء ترامتنیت- در سینمای ایران است. در مواجهه با برگرفتگیهای سینمایی متوجه خواهیم شد یک متنِ فیلمی از متون دیگر چه ادبی و چه دیگر متون، به صورتهای مختلف برمیگیرد. یکی از مسائل این پژوهش شناخت انواع برگرفتگیهای سینمایی و ویژگیهای آنهاست. در روابط پیرامتنی، متنی در آستانه متن دیگر قرار میگیرد و به نظر میرسد نسبت آن با زمان اکران مهمترین مسئله در این رابطه است. هدفی که در راستای این مسائل دنبال می¬شود معرفی الگویی از روابط بینا-متنی است که انواع این برگرفتگیها و روابط زمانی پیرامتنی را در سینمای ایران مشخص ¬کند. برای رسیدن به مناسبات ابرمتنی و پیرامتنی در سینمای ایران؛ برخی از فیلمهای سینمای ایران در دو دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ مورد مطالعه قرار گرفته است.
دوره ۶، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲۳)- ۱۳۹۴ )
چکیده
در این مقاله، کارکردهای نشانه- معناشناختی «رنگ» و «نور» را در داستان «مری کردن چینیان و رومیان در علم نقاشی و صورتگری»[۱]، از دفتر اوّل مثنوی، بررسی کردیم. در این گفتمان، مولانا با معرفی نگاه پدیدارشناختی خود، چگونگی تجلی وجه دموکراتیک عرفان شرق را نشان داده است. پرسش اصلی مقاله این است که چگونه و براساس کدام شرایط و کارکردهای گفتمانی و فرهنگی، گذر از فضای فیزیکی- کنشی به فضای نمادین و استعلایی فراهم میشود. هدف از پژوهش، مطالعۀ ویژگیهای تعاملی و برهمکنشی رنگ و نور و نشان دادن جایگاه سمیوسفرهای فرهنگی در گفتمان مولانا است. فرض ما این است که حضور هستیمحور و پدیدارشناختی نور، فضای گفتمانی رنگ را از انحطاط هستیمحور نجات و آن را در وضعیت استعلایی قرار میدهد؛ بنابراین، نور و رنگ در یک فضای بیرنگی سبب استعلای معنا میشوند. در چنین فضایی، ما با دیگری و هستی حضور یکی میشویم و همه چیز به محتوایی از موسیقی زیباییشناختی روح جهان تبدیل میشود.
[۱] نقاشان چینی و رومی، برای اثبات ادّعای خود در داشتن هنر برتر، در حضور پادشاه به رقابت پرداختند و در دو سرای مقابل هم به صورتگری پرداختند. چینیان با کاربرد رنگها و رومیان با صیقلزدن دیوارها، هنر خود را عرضۀ کردند. نقّاشی چینیان زیبا به نظر میرسید، امّا با انعکاس هنر آنان بر روی دیوارهای صیقلی رومیان، تصاویر به گونهای زیباتر و با شکوهمندی بیشتر آفریده شد. عارفان نیز همان رومیان اهل صیقل هستند که با رستن از هر نوع رنگ، در دل خود نقش معشوق خود را انعکاس دادهاند. (ر.ک. زمانی، ۱۳۹۲: ۱۵۴- ۱۵۵)
دوره ۶، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۲۵)- ۱۳۹۴ )
چکیده
هدف این مقاله پیادهسازی نشانهشناسی تنشی در تحلیل فرآیندهای گفتمانی سورههای قرآن کریم است و از این جهت، نخستین کوشش محسوب میشود.
یک «کلّ معنادار» از دو منظر قابل مطالعه است: ازمنظر «زایشی» که ناظر به مطالعة«فرآیند»تولیدآن است و ازمنظر «تأویلی» که ناظر به تحلیل «ساختار» شکلیافته کل معنادار است. نشانهشناسی «گفتمان» یا تعبیر تفصیلی «فرآیند گفتمان» به هردو منظر توجه میکند؛ زیرا در ساحت تحلیل گفتمان، فرآیند تولید یا «گفتهپردازی» همپیوند با فرآورده تولیدشده یا «گفته» است. در مقاله حاضر، از چنین منظری به گفتمان سورههای قرآن مینگریم و برای نمونه، فرآیندهای گفتمانی در سوره «قارعه» را تحلیل میکنیم.
در روش تحلیل، روشن است که این رویکرد کلگرا به گفتمان، از فروکاست و تقلیلگرایی در روش فاصله دارد و مسیری تکثرگرا را برگزیده است. بستر نظری روش تحقیق، الگوی تنشی دلالت، از دستاوردهای نشانهشناسی پساگریماسی است. این الگوی نظری در بخش اول روششناسی معرفی شده است. بخش دوم روششناسی به تبیین «ساختارهای تنشی گفتمان» و «میدان عملیات گفتمان»، بهمثابه ابزارهای تحلیلی متناظر و مکمل، اختصاص دارد. «ساختارهای تنشی» شاکله گفتمان را درقالب تنش و همپیوندی فشاره- گستره (قبض- بسط) تحلیل میکنند و «میدان عملیات گفتمان» جریان تولید گفتمان را در تحلیل فرآیندهای گفتمانی گسست- پیوست بازمینماید.
فرآیندهای گفتمانی سوره قارعه در کلیت آن، مطابق ساختار تنشی نزولی و در جهت گسست گفتمانی پیش رفته است؛ اما گفتمان آیه ۱۰ با ساختار تنشی صعودی و پیوست به فضای گفتهپردازی، همچون رویدادی خلاف انتظار در فرآیند نزولی- گسستی گفتمان سوره است.
دوره ۹، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۷ )
چکیده
داستانسرایی در رسالهالطیرها بهعنوان آثاری تعلیمی- ارشادی جایگاهی ویژه دارد. در هر داستانی، ارزش/ارزشهایی تعریف میشوند که کنشگران بهدنبال دستیابی به آنها هستند. راوی برای رساندن کنشگران به نظام ارزشی داستان، دورههای روایی را خلق میکند. منظور از دورۀ روایی این است که از دهۀ شصت (اوج ساختارگرایی) تاکنون، روایتها بر الگوهایی منطبق هستند که هر دوره را از دورۀ دیگر از بُعد نظریه و نگرش نشانهمعناشناختی متمایز میکند. کشف و شناسایی دورههای روایی رسالهالطیرهای فارسی و عربی با تمرکز بر بررسی نظام ارزشی گفتمان باعث میشود که به الگویی برای دورهبندی روایی بخشی از متون ادبی دست یابیم و زمینه برای خلق شیوههای تحلیل متون فراهم شود. هدف اصلی این پژوهش بررسی دورههای روایی براساس منطقالطیر عطار بهمنظور تبیین الگویی مناسب برای مطالعۀ نظامهای روایی است. دورههای روایی ما را با سیر تحول تفکر روایت مواجه میکند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که رسالهالطیرها درمجموع از هفت دورۀ روایی «کنشمحور برنامهمدار»، «تعاملی مبتنیبر مذاکرۀ گفتوگومحور»، «کنشی مبتنیبر توانش»، «تنش منفعلانه»، «دورۀ شوشی مبتنیبر تطبیق سوژه با هستی»، «انجذاب و همآمیختگی» و «ارزیابی» تشکیل شدهاند. دورههای اول و دوم با عنوان توانش مطرح شدهاند و مقدمهای برای دورههای کنش، تنش، شوش، استعلا و ارزیابی هستند. تنها در منطقالطیر عطار، همگی این دورهها بهصورت بارز دیده میشود. در باقی رسالهها، تنها بعضی از این دورهها حضور دارند. در سه مرحلۀ اول و مرحلۀ ارزیابی، ارزش چیزی خارج از کنشگران و در دورههای تنش، شوش و انجذاب، ارزش در درون سوژه است.
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۸ )
چکیده
یاددهی/ یادگیری مهارت بینافرهنگی امروزه بخش مهمی از آموزش فرانسه بهعنوان زبان خارجی است. مهارت بینافرهنگی بهعنوان یک مهارت زیستی، توانایی اندیشیدن به فرهنگ خارجی و فرهنگ خودی با یک نگاه تازه و برخورد گشوده با موقعیتهای تفاوت فرهنگی را شامل میشود. تدریس این مهارت
بهسبب ماهیت ذهنیاش با انتقال دانش از مدرس به زبانآموز امکانپذیر نیست و لازم است که زبانآموز خود در موقعیت تبادل فرهنگی قرار بگیرد تا بتواند این مهارت را درونیسازی کند. در مورد زبانآموزان ایرانی که فرانسه را در کشوری غیر فرانسهزبان میآموزند، فراهم کردن این موقعیتها در کلاس درس یکی از مهمترین چالشهای مدرسان است.
با توجه به این مسئله که نگارش، بهویژه انواع خلاق و ذهنی آن، به رشد شخصیتی کمک میکند، در این مقاله ما سعی کردیم با طراحی یک سناریوی آموزشی بر اساس رویکرد بینافرهنگی کولتا، در قالب یک کارگاه نگارش خلاق، موقعیت مناسبی برای شکلگیری هویت بینافرهنگی دانشجویان فرانسه فراهم کنیم.
نوشتههای دانشجویان ازنظر کارکردهای شناختی، عاطفی و تخیلی نمره گزاری شدند. مقایسۀ بهعملآمده به کمک آزمون T مستقل بین گروه آزمایش و گروه کنترل نشان داد که اگرچه هر دو گروه موفق به ایفای نقش واسطۀ بینافرهنگی در سطح مطلوبی شده بودند، اما اعضای گروه آزمایشی، متنهای نسبتاً طولانیتر و خلاقانهتری نوشته بودند.
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۸ ۱۳۹۸ )
چکیده
کلود ژرمن و یوان نِتِن در سال ۱۹۹۷ در کانادا، با تکیه بر علوم اعصاب و نظریۀ عصبشناسی زبان و نظریۀ عصب زبانشناسی در دوزبانگی میشل پارادی، روش نوینی در حوزۀ یاددهی/ یادگیری زبان خارجی با نام رویکرد عصب زبانشناختی ابداع کردند. این روش پس از کسب موفقیت در کانادا از سال ۲۰۱۱ تاکنون در کشورهای دیگر نظیر چین، ژاپن، اسپانیا و فرانسه کاربرد یافت. بر اساس این رویکرد، یادگیری قواعد دستوری در ابتدای یادگیری سبب کندی و یا اختلال در مهارت بیان شفاهی میشود. از این رو، در این رویکرد اولویت اصلی کسب مهارت بیان شفاهی در زبانآموزان بدون فراگیری قواعد دستوری است. در این مقاله ـ که مبتنی بر روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی است ـ ضمن معرفی رویکرد مذکور در پی پاسخ به این پرسش هستیم: چگونه مهارت بیان شفاهی بدون فراگیری دانش صریح (قواعد دستوری) در این رویکرد شکل میگیرد؟
برای یافتن پاسخ به این پرسش، فرایند یادگیری زبان خارجی طبق رویکرد مذکور بررسی میشود. پرسش دیگر این تحقیق این است که رویکرد عصب زبانشناختی زبان تا چه اندازه میتواند در کسب مهارت بیان شفاهی در زبان فرانسه نزد زبانآموزان ایرانی مؤثر باشد؟ برای یافتن پاسخ، یک گروه کنترل و یک گروه آزمایش انتخاب شد. مطالعۀ تجربی ـ مقایسهای (تحلیل کمی) و نظرسنجی ( تحلیل کیفی) انجام گرفت. بر اساس نتایج این تحقیق، زبانآموزانی که با رویکرد مذکور زبان فرانسه را یاد گرفتهاند، نتایج بهتری از نظر میزان دقت در بیان شفاهی کسب میکنند، حین مکالمه اشتباهات زبانی کمتری را مرتکب میشوند و خودتصحیحی نیز در میان این زبانآموزان بسیار زیاد است.
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۹ )
چکیده
این مقاله با هدف ارزیابی تأثیر تعامل کلام و کارتون در روند آموزش اصطلاحات زبان انگلیسی به فارسیزبانان گردآوری شده است. مسئلۀ این پژوهش این است که چگونه کارتون در تعامل با اصطلاحات زبانی، فضای معناسازی را از یک فضای معنایی غیرقابل پیشبینی به فضایی خلاق تغییر میدهد و چگونه این تعامل، فضایی خلاق را برای توسعۀ مفهومی اصطلاحات زبانی رقم میزند. برای ارزیابی فرضیات این پژوهش، با استفاده از رویکرد نشانه ـ معناشناسی دیداری و روش تحلیل گفتمانی، تأثیر قرارگیری کارتون در کنار اصطلاحات زبانی در مورد جامعۀ آماری این پژوهش ـ که شامل ۶۰ زبانآموز در سطح متوسط زبان انگلیسی و بالاتر، شامل ۳۰ دختر و ۳۰ پسر از مناطق شمال و جنوب شهر تهران بودند ـ بررسی شد. فرضیات این پژوهش عبارتاند از اینکه کارتون میتواند از طریق تعامل فضای نشانهای، تزریق شناختی جدید و گسترش دامنۀ تخیل، توسعۀ معنایی اصطلاحات زبانی را درپی داشته باشد و کلام و کارتون میتوانند از طریق ایجاد فضای ارجاعی، ورود به ابعاد گفتمانی و توسعۀ بازی زبانی در فضای بین نشانهای، سبب کاربرد خلاق اصطلاحات زبانی شوند.
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( پاییز ۱۴۰۲ )
چکیده
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( آذر و دی (Articles in English & French) ۱۳۹۹ )
چکیده
Cet article envisage de montrer, à partir d’un conte persan intitulé le "Chamelier et le serpent", que la narrativité ne peut pas se définir toujours comme un parcours linéaire soumis à une logique du manque et de réparation du manque. L’étude du conte en question montrera bien que l’univers du sens n’est pas dans tous les cas un univers d’ordre de programmation. Dans le cas qui nous intéresse, il s’agit d’un monde où nous avons affaire à une narrativité spirale, étant donné que tout s’organise autour d’un axe principal : l’homme et l’animal sont des ennemis éternels. Tout circule donc autour d’une question d’ordre ontologique. Le manque du début refait surface vers la fin et constitue le dénouement desastreux. Tout se passe comme si la fin retrouve le début. Cet essai aura pour résultat de préciser que le sens, au lieu d’être le résultat d’une linéarité organisée, peut s’obtenir sur la base d’une transformation spirale du sens à partir d’un retour au problème collectif et original : l’homme et l'animal sont des ennemis éternels. Ce qui donne lieu à un sens circulaire
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده
حمیدرضا شعیری، فاطمه سیدابراهیمی،
دوره ۱۲، شماره ۴۶ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده
هرگاه مکان و کیفیت زندگی در تلاقی با یکدیگر سبب شکلگیری گزارههایی شوند که بر اثر انتقال از یک وضعیت به وضعیت دیگر بهدست آیند، با نشانه ـ بومزیست مواجهیم. عناصر شکلدهنده بومزیستها انسان، مکان و کیفیتی است که به مکان نسبت میدهیم. بومزیست را میتوان زنجیرهای تراانسان ـ مکانی یا به نقل از بِرک، مزولوژی دانست که بهمعنای قابلیت انتقال، حرکت، حضور و تحول در یک مجموعه است. اگر هر موقعیتی را وابسته به یک پیشموقعیت و در تعامل با موقعیت بعدی بدانیم، باید بومزیست را فرایند بدانیم. در این فرایند، هر بُوِشی آمادگی تبدیل شدن به بُوِشی جدید را دارد، به این شرط که در زنجیره تراانسان ـ مکانی قرار گیرد. مهمترین دستاورد دیدگاه مزولوژیک، حذف جهان دوقطبی است. حال چگونه نشانه ـ بومزیست شکل میگیرد؟ هر حضوری قابلیت جابهجایی در درون مکان و حرکت بهسوی دیگری جهت تبدیل شدن به حضوری جدید را دارد. بنابراین توجه به تجربه زیسته، شکلگیری گزارهها براساس ادراک و موقعیتهای تعاملی نشان میدهد هر حضور بهواسطه جهش و گسستهایی که سبب تکامل آن میشود، خود را در مسیر فرایند کنش تکامل میبخشد. حضورها متکثرند و درون زمان و مکان، در طول فرایند کنشی رشد میکنند. هدف اصلی این پژوهش نشان دادنِ چگونگی این رشد و امکان تکثیر و انتقال آن به گزارههای جدید است. رویکرد اصلی این مقاله با تمرکز بر نشانه ـ انسانشناسی و پدیدارشناسی حضور شکل گرفته است. همچنین با استفاده از روش تحلیل کیفی تلاش میکنیم تا نظریه نشانه ـ بومزیست ادبی را با تکیه بر دیدگاه مزولوژیک بِرک و زنجیره تراانسان مکانی ارائه کنیم.
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور (Articles in English & French) ۱۴۰۱ )
چکیده
Les études abordant la question des compétences culturelles sont aujourd’hui de pleine actualité et sont souvent reprises pour analyser différents aspects de ces compétences au sein de l’enseignement-apprentissage des langues-cultures étrangères ; ces études ont donc leur utilité dans la mise en évidence de la diversité de ces compétences sous les différentes appellations et applications parmi lesquelles nous avons choisi de mettre en lumière la compétence transculturelle. Il n’existe pas de commun accord quant à la définition du concept de la compétence transculturelle et à sa place à l’égard d’autres compétences culturelles. Cet article tente de répondre à la question comment définir précisément la notion de compétence transculturelle, comment l’interpréter et la promouvoir. Cette étude a donc pour objectif de proposer une conception de la compétence transculturelle. La manière dont la compétence transculturelle peut être acquise et développée sera également discutée et abordée dans le cadre d’une recherche de terrain auprès des étudiants de licence en langue et littérature françaises de l’Université Hakim Sabzevari. Nous avons décidé d’emprunter le dispositif de la pensée en réseaux pour la mise en application et le développement de cette compétence. Quant au choix de la modalité de la collecte des données, nous avons eu recours aux entretiens semi-directifs afin de vérifier l’impact de la mise en œuvre du dispositif sur le développement de la compétence transculturelle sur le public examiné. L’analyse des résultats obtenus par les entretiens montrent les traits distinctifs de la compétence transculturelle due à la mise en place du dispositif choisi..
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱۱- )
چکیده
در این پژوهش تلاش ما بر این است تا عملکرد زاویه دید در گفتمان را مشخص کنیم. همانگونه که نشان داده خواهد شد، زاویه دید ارتباط زیادی با نیت گفته پرداز/ نویسنده، و درنتیجه ارتباط زیادی با جهتگیری او در گفتمان دارد. بر این اساس، زاویه دیدی که گفتهپرداز برمیگزیند مشخص میشود. نشانگرهای اشاری به عنوان نشانگرهای گفتمانی برای تثبیت زمان، مکان، کنشگر و دیگر عناصر گفتمانی عمل می کند. سپس انواع مختلف زاویه دید در گفتمان که عبارتند از زاویه دید کلگرا، جزگرا، انباشتگرا و گزینشی معرفی و نمونههایی از آنها ارائه خواهد شد. همچنین رابطه زاویه دید با دید نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور (Articles in English & French) ۱۴۰۳ )
چکیده
La langue et la culture sont indissociables, car la culture se manifeste dans la langue et grâce à cette dernière, pourrait être fournie la base nécessaire à la manifestation de la culture. La traduction est un discours socioculturel où les sociétés humaines pourront afficher leur identité culturelle en invoquant l'autre. La problématique principale autour de laquelle s’organise cette recherche est celle de savoir comment dans la traduction, les culturèmes provoquent le déplacement des frontières sémantiques et comment l’union entre le nous et les autres, comme l’explique Y. Lotman dans la théorie de la sémiosphère, serait possible. Cette recherche aura pour objectif de montrer que dans la traduction du roman Papillon, la transmission du sens des culturèmes dépend des situations discursives fondées sur deux systèmes sémantiques convergents et divergents. La présente étude est fondée sur l'analyse du corpus c’est-à-dire le roman Papillon d’Henry Charrier traduit par Parviz Naghibi. Ainsi les données principales de la recherche seront collectées à partir du corpus. Après avoir analysé les stratégies du traducteur, nous chercherons à apporter des solutions pour la bonne transmission du sens des culturèmes dans le processus de traduction. Enfin, nous essayerons de déterminer les typologies de traduction des culturèmes du point de vue de J. Fontanille. Les résultats de cette recherche indiquent que le traducteur n’a pas réussi à transférer le sens des culturèmes, car en adoptant des stratégies qui ne sont pas convenables pour traduire des éléments culturels d’une langue à l’autre, il n’a pas essayé de réduire les distances entre le nous et l’autre.