جستجو در مقالات منتشر شده


۲۵ نتیجه برای Shairi


دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

متاورس یا فراجهان، محیطی شامل جهان واقعی و جهان‌های مجازی است که افراد برای حضور در آن از بازنمودی دیجیتال و مجازی به نام آواتار بهره می‌گیرند. این فضا که بستر ارتباطی آینده برای تبلیغات تجاری بشمار می آید از لحاظ جذب مخاطب و آگاهی‌بخشی به جامعه نقشی اساسی خواهد داشت. در این پژوهش با تأکید بر رویکرد نشانه-معناشناختی، نحوه مهیا شدن سوژه و شکل‌گیری آواتار در تبلیغات تجاری متاورس بررسی شده و از میان ده مورد تبلیغات تجاری برندهای مطرح در پلتفرم‌های گوناگون، بعنوان نمونه آماری، فضای متاورسی برند هیوندای که دارای جهان‌های مجازی متعدد و فعالیت‌های متنوع بوده انتخاب گشته است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر روش مشاهده مشارکتی، بصورتی که پژوهشگر با ورود به میدان به تجربه آن پرداخته، صورت گرفته و در پی پاسخ به دو پرسش‌ می‌باشد: ۱) تعامل سوژه و ابژه در متاورس در قالب چه گفتمانی صورت می‌گیرد؟ ۲) تبدیل تن حقیقی به تن آرمانی چگونه خواهد بود؟ یافته‌های پژوهش نشانگر آنست که گفتمان حاکم بر متاورس را باید بوش‌محور دانست که سوژه در هر لحظه خود را در چاله‌ای معنایی حس کرده و با نفی «بودن» به « نه- بودن» و در نهایت به «بودن استعلایی» دست می‌یابد که این چرخه پیوسته تکرار می‌شود. از سویی آواتار را باید تن آرمانی و فانتزی دانست که تن سومی تحت عنوان جسمانه در میان تن فیزیکی و تن مجازی قرار می‌گیرد که پایگاه اصلی جریان‌های حسی-ادراکی و هدایت‌کننده کنش‌های سوژه است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

Cette recherche, qui s’inspire particulièrement du « nudge », une approche innovante en stratégie comportementale, ainsi que de la sémiotique tensive, trouve sa motivation dans les incitations à consommer moins d’énergie. Tout au long de cette étude, nous cherchons à répondre à la question fondamentale de savoir si, en matière d'écologie, les « nudges » peuvent encourager les individus à adopter des modes de vie plus respectueux de l'environnement en modifiant les discours et en faisant ressurgir des situations éthiques oubliées. L’objectif de cette étude est de comprendre comment l'univers du discours est lié aux pratiques de vie et de fournir des solutions simples et pratiques en exploitant le pouvoir du langage et en analysant l'impact du discours indirect sur les mentalités, dans le but de guider les individus vers des choix énergétiques optimaux pour la création d'une ville durable. Étant donné que cette recherche est analytique, la méthode de présentation adoptée repose sur une étude de cas. Dans cette approche, nous avons commencé notre analyse par une description théorique de notre exemple choisi, puis l’avons analysé à travers les approches sémiotiques et la structure tensive. Les résultats des analyses ont démontré que l'approche du nudge peut créer une dynamique éthique, encourageant les individus à s'organiser pour contribuer à une meilleure forme de vie. En orientant subtilement les choix sans contrainte, cette méthode favorise des comportements responsables et solidaires, tout en renforçant la prise de conscience collective

حمید رضا شعیری،
دوره ۲، شماره ۸ - ( زمستان ۱۳۸۸ )
چکیده

دیدگاه گفتمانی با رویکرد نشانه- معناشناختی معتقد است که تولیدات زبانی تابع فرآیندی پیچیده هستند که عوامل نشانه- معنایی بسیاری در آن دخیل می باشند. در چنین دیدگاهی، بر خلاف روش های مطالعه ساختگرایی که تولیدات زبانی را ابژه هایی بیرونی و مستقل از تولید کننده آن می دانستند، آنچه که دارای اهمیت است نوعی حضور و موضع گفتمانی است که پویا و دینامیک بودن آن همواره ما را با نوعی جهت گیری گفتمانی، بسط روابط، تعامل بین نیروهای هم سو یا هم گرا و نا هم سو یا واگرا سوق می دهد. آنچه که سبب عبور از نظام سیستمیک مبتنی بر رابطه دالی و مدلولی نشانه ها به سوی نظام فرآیندی می گردد چیست ؟ به نظر می رسد که نظامی فرآیندی که متکی بر رابطه بین پلانهای زبانی (پلان صورت و محتوا) است جانشین رابطه دالی و مدلولی می گردد. چه ویژگی هایی سبب می گردند تا پلانهای زبانی بتوانند مرزهای معنایی را جابجا نموده و منجر به تولید جریانی نشانه- معنایی گردند ؟ هدف ما از ارایه این مقاله علاوه بر پاسخ به این پرسش، بررسی شرایطی است که ما را از نشانه شناسی ساختگرا، که معناهای از پیش تعیین شده در آن از اهمیت زیادی برخوردارند، به نشانه- معناشناسی گفتمانی، که در آن معنا تابع مذاکره و کشمکش بین پلانهای زبانی است، سوق می دهد.

دوره ۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده

بینامتنیت و بینارسانه هر دو پدیده‎های گفتمانی هستند که نظام‎های نشانه-معنایی را با آشنایی‎زدایی یا تعامل متن و رسانه، تحت تأثیر قرار می‎دهند. کاربست بینامتنیت از زمان ظهور آن تا به حال بیشتر در مورد ادبیات و خط تمایز آن تنها رمان‎های چندرسانه‎ای بوده‎ است؛ اما در مورد هنرهای گوناگون خصوصا سینما، تئاتر و فضای سایبری به نظر می‎رسد به‌خوبی نتوانسته است -خصوصا در حوزه نقد- وضعیت تراگفتمانی تکنیکی و رسانه‎ای را توجیه کند تا این‎که بینارسانه در ادامه آن ارائه شده است. بینارسانه حکایت از تعامل خصوصیات مختلف رسانه‎های گوناگون در کنار یکدیگر با حفظ همه‎ی ویژگی‌های نشانه‌ای آن‎ها و سپس تراموقعیتی دارد که ویژگی های اولیه به حالت تعویق و تعلیق درمی آیند. مهم‎ترین ویژگی این تلاقی رسانه‎ای استقرار یک ماده‎ و فرم بیان در کنار ماده‎ و فرم بیانی دیگر است. هدف این مقاله علاوه بر بررسی گفتمان بینارسانه‎ای، مطالعه‎ی نقش آن در نشانه‎-معناشناسی و هنر می‎باشد. به همین منظور پس از بازخوانی بینامتنیت، مرزهای تمایز متن و رسانه و در نهایت جلوه‎های حاصل از تعامل رسانه‎ها، جهت دست‎یابی به نظریه‎ی منسجمی در مورد بینارسانه مورد بررسی قرار می‎گیرد.

دوره ۵، شماره ۱۲ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

برای تبیین چگونگی شکل­گیری دروغ از دیدگاه نشانه- معناشناختی ابتدا به تعریف آیکون و کارکرد آن در حوزۀ گفتمان می­پردازیم. در این رابطه نشان خواهیم داد اگرچه آیکون به معنای بیشترین میزان شباهت بین یک چیز و بازنمون آن است؛ ولی همواره امکان ایجاد فاصله بین این دو وجود دارد که می­تواند از صفر تا بی­نهایت در نوسان باشد. این فاصله سبب می­شود تا چیزی با عنوان توهم و سپس دروغ در زبان شکل گیرد. بر این اساس، آیکون می­تواند از کم- آیکون۱ تا بیش- آیکون۲ در نوسان باشد. با توجه به این توضیحات، دروغ امری نشانه­ای است که در آن آیکون قدرت انطباق خود را با موضوعی که قرار است بازنمون آن باشد، از دست داده است. نگارندگان در این جستار به بررسی علل و عوامل کاستی و یا نیستی انطباق در فرایند نشانه- معناشناختی خواهند پرداخت. هدف اصلی این مقاله با تکیه بر رویکرد نشانه- معناشناختی و فرایند آیکونیک، کشف علل سرپیچی نشانه­ای و سقوط انطباق آیکونیک و نوسان­پذیری آن است. فرضیۀ اصلی تحقیق این است که دخالت فرایند حسی- ادراکی و هیجانات عاطفی به­عنوان امری فعال در کنش­های انسانی سبب تغییر دریافت ما و جابه­جایی زاویۀ دید می­گردند و به همین دلیل مانع از لنگراندازی آیکون به­عنوان نشانۀ تطبیق­یافته با موضوع و زمانیت و مکانیت آن می­شوند که نتیجۀ آن می­تواند دروغ گفتمانی باشد.

دوره ۵، شماره ۱۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

در این مقاله با بهره‌گیری از رویکرد نشانه-‌معناشناسی که گفتمان را فرآیندی جهت‌مند در راستای ایجاد سازه‌های معنایی و تاثیر بر نظام تعاملی کنش‌گران می‌داند و با تکیه بر نظریات هایدگر، آستین، بودواَن، گرمس و تاراستی به مطالعه و تحلیل سره و نا سره در گفتمان می‌پردازیم. دراین راستا، جهت تبیین رابطۀ زبان با سره و یا ناسره بودن آن به بررسی یکی از روایت‌های عامیانه فارسی به نام "سزای نیکی بدی است"، می‌پردازیم تا نشان دهیم چگونه روایت عامیانه می‌تواند فرآیند بروز و تجلی سره یا ناسره را جابجا نموده و جریان تولید معنا را دستخوش تغییر نماید. منظور از سره در این پژوهش گفته‌ای است که از لحاظ زبانشناختی و معنا‌شناختی و با توجه به بافت و موقعیت گفتمان و نگاه هستی‌شناسانه گفته‌پرداز مناسب‌ترین گزینه است و گفتمان را در جهت صحیح پیش می‌برد. و منظور از ناسره هر آن چیزی است که جریان صحیح تولید و دریافت معنا را دچار تاخیر یا آسیب جدی کند. هدف پژوهش پیش رو کشف شرایط تحقق سره و ناسره در زبان از طریق مطالعه پیکره یک داستان عامیانه و چگونگی شکل‌گیری و تغییر آن در گفتمان است. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه عواملی سبب شکل‌گیری سره و ناسره در زبان می‌شود و در طول روایت عامیانه مورد نظر چگونه سره و ناسره سبب استحکام نظام گفتمانی و یا اختلال و تغییر در روند روایی تحقق معنا می‌گردند.
مجید رحیمی جعفری، سید مصطفی مختاباد امرئی، حمیدرضا شعیری،
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده

در ورود مطالعات بینامتنی در هنر توجه برخی اندیشمندانِ بینامتنیت در تحلیل‎های بینامتنی از مطالعات ژرار ژنت به سازوکارهای مختلف متن جلب شده است. ژنت خود با طرح ترامتنیت ۵ قسم از این روابط را پیش‎روی تحلیل‎گران متن گذاشت. این مطالعات به مرور زمان به سینما نیز راه یافت. هدف این مقاله بررسی ابرمتن‎ها و پیرامتن‎ها -دو جزء ترامتنیت- در سینمای ایران است. در مواجهه با برگرفتگی‎های سینمایی متوجه خواهیم شد یک متنِ فیلمی از متون دیگر چه ادبی و چه دیگر متون، به صورت‎های مختلف برمی‎گیرد. یکی از مسائل این پژوهش شناخت انواع برگرفتگی‎های سینمایی و ویژگی‎های آن‎هاست. در روابط پیرامتنی، متنی در آستانه متن دیگر قرار می‎گیرد و به نظر می‎رسد نسبت آن با زمان اکران مهم‎ترین مسئله در این رابطه است. هدفی که در راستای این مسائل دنبال می¬شود معرفی الگویی از روابط بینا-متنی است که انواع این برگرفتگی‎ها و روابط زمانی پیرامتنی را در سینمای ایران مشخص ¬کند. برای رسیدن به مناسبات ابرمتنی و پیرامتنی در سینمای ایران؛ برخی از فیلم‎های سینمای ایران در دو دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ مورد مطالعه قرار گرفته است.

دوره ۶، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲۳)- ۱۳۹۴ )
چکیده

در این مقاله، کارکردهای نشانه-  معناشناختی «رنگ» و «نور» را در داستان «مری کردن چینیان و رومیان در علم نقاشی و صورتگری»[۱]، از دفتر اوّل مثنوی، بررسی کردیم. در این گفتمان، مولانا با معرفی نگاه پدیدارشناختی خود، چگونگی تجلی وجه دموکراتیک عرفان شرق را نشان داده است. پرسش اصلی مقاله این است که چگونه و براساس کدام شرایط و کارکردهای گفتمانی و فرهنگی، گذر از فضای فیزیکی- کنشی به فضای نمادین و استعلایی فراهم می­شود. هدف از پژوهش، مطالعۀ ویژگی­های تعاملی و برهم­کنشی رنگ و نور و نشان­ دادن جایگاه سمیوسفرهای فرهنگی در گفتمان مولانا­ است. فرض ما این است که حضور هستی‌محور و پدیدارشناختی نور، فضای گفتمانی رنگ را از انحطاط هستی­محور نجات و آن را در وضعیت استعلایی قرار می­دهد؛ بنابراین، نور و رنگ در یک فضای بی­رنگی سبب استعلای معنا می­شوند. در چنین فضایی، ما با دیگری و هستی حضور یکی می­شویم و همه چیز به محتوایی از موسیقی زیبایی‌شناختی روح جهان تبدیل می­شود.



[۱] نقاشان چینی و رومی، برای اثبات ادّعای خود در داشتن هنر برتر، در حضور پادشاه به رقابت پرداختند و در دو سرای مقابل هم به صورت­گری پرداختند. چینیان با کاربرد رنگ­ها و رومیان با صیقل­زدن دیوارها، هنر خود را عرضۀ کردند. نقّاشی چینیان زیبا به نظر می­رسید، امّا با انعکاس هنر آنان بر روی دیوارهای صیقلی رومیان، تصاویر به گونه­ای زیباتر و با شکوهمندی بیش­تر آفریده شد. عارفان نیز همان رومیان اهل صیقل هستند که با رستن از هر نوع رنگ، در دل خود نقش معشوق خود را انعکاس داده­اند. (ر.ک. زمانی، ۱۳۹۲: ۱۵۴- ۱۵۵)
 

دوره ۶، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۲۵)- ۱۳۹۴ )
چکیده

هدف این مقاله پیاده‌سازی نشانه‌شناسی تنشی در تحلیل فرآیندهای گفتمانی سوره‌های قرآن کریم است و از این جهت، نخستین کوشش محسوب می‌شود. یک «کلّ معنادار» از دو منظر قابل مطالعه است: ازمنظر «زایشی» که ناظر به مطالعة«فرآیند»تولیدآن است و ازمنظر «تأویلی» که ناظر به تحلیل «ساختار» شکل‌یافته کل معنادار است. نشانه‌شناسی «گفتمان» یا تعبیر تفصیلی «فرآیند گفتمان» به هردو منظر توجه می‌کند؛ زیرا در ساحت تحلیل گفتمان، فرآیند تولید یا «گفته‌پردازی» هم‌پیوند با فرآورده تولیدشده یا «گفته» است. در مقاله حاضر، از چنین منظری به گفتمان سوره‌های قرآن می‌نگریم و برای نمونه، فرآیندهای گفتمانی در سوره «قارعه» را تحلیل می‌کنیم. در روش تحلیل، روشن است که این رویکرد کل‌گرا به گفتمان، از فروکاست و تقلیل‌گرایی در روش فاصله دارد و مسیری تکثرگرا را برگزیده است. بستر نظری روش تحقیق، الگوی تنشی دلالت، از دستاوردهای نشانه‌شناسی پساگریماسی است. این الگوی نظری در بخش اول روش‌شناسی معرفی شده است. بخش دوم روش‌شناسی به تبیین «ساختارهای تنشی گفتمان» و «میدان عملیات گفتمان»، به‌مثابه ابزارهای تحلیلی متناظر و مکمل، اختصاص دارد. «ساختارهای تنشی» شاکله گفتمان را درقالب تنش و هم‌پیوندی فشاره- گستره (قبض- بسط) تحلیل می‌کنند و «میدان عملیات گفتمان» جریان تولید گفتمان را در تحلیل فرآیند‌های گفتمانی گسست- پیوست بازمی‌نماید. فرآیندهای گفتمانی سوره قارعه در کلیت آن، مطابق ساختار تنشی نزولی و در جهت گسست گفتمانی پیش رفته است؛ اما گفتمان آیه ۱۰ با ساختار تنشی صعودی و پیوست به فضای گفته‌پردازی، همچون رویدادی خلاف انتظار در فرآیند نزولی- گسستی گفتمان سوره است.

دوره ۹، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۷ )
چکیده

داستان­سرایی در رساله­الطیرها به‌عنوان آثاری تعلیمی- ارشادی جایگاهی ویژه دارد. در هر داستانی، ارزش/ارزش­هایی تعریف می­شوند که کنشگران به‌دنبال دستیابی به آن‌ها هستند. راوی برای رساندن کنشگران به نظام ارزشی داستان،­ دوره­های روایی را خلق می­کند. منظور از دورۀ روایی این است که از دهۀ شصت (اوج ساختارگرایی) تاکنون، روایت­ها بر الگوهایی منطبق هستند که هر دوره را از دورۀ دیگر از بُعد نظریه و نگرش نشانه‌معناشناختی متمایز می­کند. کشف و شناسایی دوره­های روایی رساله­الطیرهای فارسی و عربی با تمرکز بر بررسی نظام ارزشی گفتمان باعث می‌شود که به الگویی برای دوره­بندی روایی بخشی از متون ادبی دست یابیم و زمینه­ برای خلق شیوه­های تحلیل متون فراهم شود. هدف اصلی این پژوهش بررسی دوره­های روایی براساس منطق­الطیر عطار به‌منظور تبیین الگویی مناسب برای مطالعۀ نظام­های روایی است. دوره­های روایی ما را با سیر تحول تفکر روایت مواجه می­کند. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که رساله­الطیرها درمجموع از هفت دورۀ روایی «کنش­محور برنامه­مدار»، «تعاملی مبتنی‌بر مذاکرۀ گفت‌و‌گومحور»، «کنشی مبتنی‌بر توانش»، «تنش منفعلانه»،­ «دورۀ شوشی مبتنی‌بر تطبیق سوژه با هستی»، «انجذاب و هم­آمیختگی» و «ارزیابی» تشکیل شده­اند. دوره­های اول و دوم با عنوان توانش مطرح شده‌اند و مقدمه­ای برای دوره­های کنش، تنش، شوش، استعلا و ارزیابی هستند. تنها در منطق­الطیر عطار، همگی این دوره­ها به‌صورت بارز دیده می‌شود. در باقی ­رساله­ها، تنها بعضی از این دوره­ها حضور دارند. در سه مرحلۀ اول و مرحلۀ ارزیابی، ارزش چیزی خارج از کنشگران و در دوره­های تنش، شوش و انجذاب، ارزش در درون سوژه است.
 

دوره ۱۰، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۸ )
چکیده

یاددهی/ یادگیری مهارت بینافرهنگی امروزه بخش مهمی از آموزش فرانسه به‌عنوان زبان خارجی است. مهارت بینافرهنگی به‌عنوان یک مهارت زیستی، توانایی اندیشیدن به فرهنگ خارجی و فرهنگ خودی با یک نگاه تازه و برخورد گشوده با موقعیت‌های تفاوت فرهنگی را شامل می‌شود. تدریس این مهارت
به­سبب ماهیت ذهنی‌اش با انتقال دانش از مدرس به زبان‌آموز امکان‌پذیر نیست و لازم است که  زبان‌آموز خود در موقعیت تبادل فرهنگی قرار بگیرد تا بتواند این مهارت را درونی­سازی کند. در مورد زبان‌آموزان ایرانی که فرانسه را در کشوری غیر فرانسه­زبان می‌آموزند، فراهم کردن این موقعیت‌ها در کلاس درس یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدرسان است.

با توجه به این مسئله که نگارش، به‌ویژه انواع خلاق و ذهنی آن، به رشد شخصیتی کمک می‌کند، در این مقاله ما سعی کردیم با طراحی یک سناریوی آموزشی بر اساس رویکرد بینافرهنگی کولتا، در قالب یک کارگاه نگارش خلاق، موقعیت مناسبی برای  شکل‌گیری هویت بینافرهنگی دانشجویان فرانسه فراهم کنیم.
نوشته‌های دانشجویان ازنظر کارکردهای شناختی، عاطفی و تخیلی نمره گزاری شدند. مقایسۀ به‌عمل‌آمده به کمک آزمون T مستقل بین گروه آزمایش و گروه کنترل نشان داد که اگرچه هر دو گروه موفق به ایفای نقش واسطۀ بینافرهنگی در سطح مطلوبی شده بودند، اما اعضای گروه آزمایشی، متن‌های نسبتاً طولانی‌تر و خلاقانه‌تری نوشته بودند.
 

دوره ۱۰، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۸ ۱۳۹۸ )
چکیده

کلود ژرمن و یوان نِتِن در سال  ۱۹۹۷ در کانادا، با تکیه بر علوم اعصاب و نظریۀ عصب­شناسی زبان و نظریۀ عصب زبان‌شناسی در دوزبانگی میشل پارادی، روش نوینی در حوزۀ یاددهی/ یادگیری زبان خارجی با نام رویکرد عصب زبان­شناختی ابداع کردند. این روش پس از کسب موفقیت در کانادا از سال ۲۰۱۱ تاکنون در کشور­های دیگر نظیر چین، ژاپن، اسپانیا و فرانسه کاربرد یافت. بر اساس این رویکرد، یادگیری قواعد دستوری در ابتدای یادگیری سبب کندی و یا اختلال در مهارت بیان ­شفاهی می­شود. از این رو، در این رویکرد اولویت اصلی کسب مهارت بیان­ شفاهی در زبان­آموزان بدون فراگیری قواعد دستوری است. در این مقاله ـ که مبتنی بر روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی است ـ ضمن معرفی رویکرد مذکور در پی پاسخ به این پرسش­ هستیم: چگونه مهارت بیان ­شفاهی بدون فراگیری دانش صریح (قواعد دستوری) در این رویکرد شکل می­گیرد؟
برای یافتن پاسخ به این پرسش، فرایند یادگیری زبان خارجی طبق رویکرد مذکور بررسی می­شود. پرسش دیگر این تحقیق این است که رویکرد عصب زبان‌شناختی زبان تا چه اندازه می­تواند در کسب مهارت بیان ­شفاهی در زبان فرانسه نزد زبان­آموزان ایرانی مؤثر باشد؟ برای یافتن پاسخ، یک گروه کنترل و یک گروه آزمایش انتخاب شد. مطالعۀ تجربی ـ مقایسه­ای (تحلیل کمی) و نظرسنجی ( تحلیل کیفی) انجام گرفت. بر اساس نتایج این تحقیق، زبان­آموزانی که با رویکرد مذکور زبان فرانسه را یاد گرفته­اند، نتایج بهتری از نظر میزان دقت در بیان ­شفاهی کسب می­کنند، حین مکالمه اشتباهات زبانی کمتری  را مرتکب می­شوند و خود­تصحیحی نیز در میان این زبان­آموزان بسیار زیاد است.
 

 

دوره ۱۱، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۹ )
چکیده

این مقاله با هدف ارزیابی تأثیر تعامل کلام و کارتون در روند آموزش اصطلاحات زبان انگلیسی به فارسی­­زبانان گردآوری شده است. مسئلۀ این پژوهش این است که چگونه کارتون در تعامل با اصطلاحات زبانی، فضای معناسازی را از یک فضای معنایی غیر­قابل پیش­بینی به فضایی خلاق تغییر می­دهد و چگونه این تعامل، فضایی خلاق را برای توسعۀ مفهومی اصطلاحات زبانی رقم می­زند. برای ارزیابی فرضیات این پژوهش، با استفاده از رویکرد نشانه ـ معناشناسی دیداری و روش تحلیل گفتمانی، تأثیر قرارگیری کارتون در کنار اصطلاحات زبانی در مورد جامعۀ آماری این پژوهش ـ که شامل ۶۰ زبان­آموز در سطح متوسط زبان انگلیسی و بالاتر، شامل ۳۰ دختر و ۳۰ پسر از مناطق شمال و جنوب شهر تهران بودند ـ بررسی شد. فرضیات این پژوهش عبارت­اند از اینکه کارتون می­تواند از طریق تعامل فضای نشانه­ای، تزریق شناختی جدید و گسترش دامنۀ تخیل، توسعۀ معنایی اصطلاحات زبانی را درپی داشته باشد و کلام و کارتون می­توانند از طریق ایجاد فضای ارجاعی، ورود به ابعاد گفتمانی و توسعۀ بازی زبانی در فضای بین نشانه­ای، سبب کاربرد خلاق اصطلاحات زبانی شوند.
 

دوره ۱۱، شماره ۳ - ( پاییز ۱۴۰۲ )
چکیده

مقالۀ حاضر بر پایۀ مطالعات نقدبنیادِ ادبیات تطبیقی و با رویکرد نشانه- معناشناختیِ گفتمانی به بررسی تطبیقیِ روایت ادبی و موسیقی در داستان کوتاه «مارش الغروب» اثر یوسف ادریس می‌پردازد. در این داستان علاوه بر عنوان‌پردازیِ موسیقایی؛ نوعی موسیقیِ فولک مربوطه به حرفه، در ساختار کلی پیرنگ آن جریان روایت را پیش‌می‌برد. در این گفتمان سه نوع حضورِ کنشی، تنشی و زیبایی‌شناختی شکل می‌گیرد و هستۀ اصلی جریان معناسازی  حضور زیبایی‌شناختی است. سوژه در این مرحله از تمام اهداف و برنامه‌های خود عبور می‌کند و بی‌اختیار آهنگ سنج‌ها را تغییر می‌دهد و موسیقی به جوهر موسیقی تبدیل می‌شود. بنابراین مسأله‌ای که مطرح می‌شود این است که حضور زیبایی‌شناختی مبتنی بر چیست. چگونه گفتگوی بین ادبیات و موسیقی دگردیسی جهان را تضمین می‌کند و سبب تغییر در رابطۀ بین سوژه و هستی  می‌شود. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی سه نوع حضور را در این داستان بررسی می‌کند و در ضمن آن‌ها به نقش عنوان، مکان و زمان اشاره می‌شود.  نتیجۀ بررسی نشان می‌دهد که سوژه با عبور از دو رابطۀ کنشی و تنشی بر اثر نگاه پدیدارشناختی به یک آنِ حضور و لحظۀ زیبایی‌شناختی می‌رسد و تجلی آن در بداهه‌پردازی و رابطۀ خلسه‌ای و استعلایی او با هستی نمایان می‌شود. در این مرحله درپی اختلال در رابطه کنشی و تنشی، روایت ادبی دچار گسست در مسیر پیشرفت خود می‌شود، از اینجاست که ادبیات و موسیقی وارد  گفتگو می‌شوند و برای رفع گسست، روایتِ ادبی جهانِ موسیقی را گسترش می‌دهد و بازتاب صدای روایت به موسیقی سپرده می‌شود.


 


دوره ۱۱، شماره ۵ - ( آذر و دی (Articles in English & French) ۱۳۹۹ )
چکیده

Cet article envisage de montrer, à partir d’un conte persan intitulé le "Chamelier et le serpent", que la narrativité ne peut pas se définir toujours comme un parcours linéaire soumis à une logique du manque et de réparation du manque. L’étude du conte en question montrera bien que l’univers du sens n’est pas dans tous les cas un univers d’ordre de programmation. Dans le cas qui nous intéresse, il s’agit d’un monde où nous avons affaire à une narrativité spirale, étant donné que tout s’organise autour d’un axe principal : l’homme et l’animal sont des ennemis éternels. Tout circule donc autour d’une question d’ordre ontologique. Le manque du début refait surface vers la fin et constitue le dénouement desastreux. Tout se passe comme si la fin retrouve le début. Cet essai aura pour résultat de préciser que le sens, au lieu d’être le résultat d’une linéarité organisée, peut s’obtenir sur la base d’une transformation spirale du sens  à partir d’un retour au problème collectif et original : l’homme et l'animal sont des ennemis éternels. Ce qui donne lieu à un sens circulaire

دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده

الگوی SPEAKING هایمز (۱۹۶۷)، یکی از الگوهای مرتبط با نظریه قوم‌شناسی ارتباط است که عوامل مؤثر در تعامل میان افراد را ۸ مؤلفۀ موقعیت/صحنه، شرکت‌کنندگان، هدف، ترتیب‌گفتمان، لحن، ابزارگفتمان، قوانین‌گفتمان و نوع‌گفتمان درنظر می‌گیرد و معتقد است با بررسی این عوامل می‌توان تصویر جامعی راجع‌به فرهنگ و تفکر افراد یک جامعه به‌دست آورد. باتوجه به اینکه در تعاملات روزمره و فرهنگ یک جامعه واژگان و عبارات زبانی دارای بار هیجانی مثبت و منفی هستند و این هیجانات در تفسیر فرهنگی مؤثر هستند و ازآنجاکه رابطۀ مستقیمی میان جهان واژه، جهان مغز و جهان بیرون وجود دارد، به‌نظر می‌رسد این الگو با افزودن بُعد هیجان به E-SPEAKING تغییر یابد و تصویر دقیق‌تری ارائه دهد. نگارندگان در پژوهش حاضر بادرنظرگرفتن رابطۀ میان زبان، فرهنگ و هیجان واژگان، مفهوم «زباهیجان فرهنگی» را با تحلیل قطعۀ زبانی «نازکردن» و واژگان مرتبط با آن معرفی کرده و با توجه به قبض و بسط گفتمانی، قوم‌نگاری ارتباط را به قوم‌نگاری هیجانی ارتباط بسط می‌دهند. از این‌منظر می‌توان گفت افراد نسبت به واژۀ ناز دارای درجۀ هیجانی متفاوتی هستند که با این هیجانات می‌توانند قبض و بسط گفتمانی ایجاد کنند و چشم‌انداز مکالمۀ خود را تغییر دهند. درنظرگرفتن زباهیجان‌های فرهنگی شکاف میان مطالعات جامعه‌شناسی و روان‌شناسی را کمرنگ‌‍ می‌کند و سبب می‌شود با نگاهی سیستمی و کل‌نگر به زبان در فرهنگ پرداخته شود و از مثله‌کردن و تقطیع فرهنگ و هیجان جلوگیری شود.
 
حمیدرضا شعیری، فاطمه سیدابراهیمی،
دوره ۱۲، شماره ۴۶ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده

هرگاه مکان و کیفیت زندگی در تلاقی با یکدیگر سبب شکل­گیری گزاره­هایی شوند که بر اثر انتقال از یک وضعیت به وضعیت دیگر به‌دست آیند، با نشانه ـ بوم­زیست مواجهیم. عناصر شکل‌دهنده بوم­زیست­ها انسان، مکان و کیفیتی است که به مکان نسبت می­دهیم. بوم­زیست را می‌توان زنجیره­ای تراانسان ـ مکانی یا به نقل از بِرک، مزولوژی دانست که به‌معنای قابلیت انتقال، حرکت، حضور و تحول در یک مجموعه است. اگر هر موقعیتی را وابسته به یک پیش‌موقعیت و در تعامل با موقعیت بعدی بدانیم، باید بوم­زیست را فرایند بدانیم. در این فرایند، هر بُوِشی آمادگی تبدیل شدن به بُوِشی جدید را دارد، به این شرط که در زنجیره تراانسان ـ مکانی قرار گیرد. مهم‌ترین دستاورد دیدگاه مزولوژیک، حذف جهان دوقطبی است. حال چگونه نشانه ـ بوم­زیست شکل می­گیرد؟ هر حضوری قابلیت جابه‌جایی در درون مکان و حرکت به‌سوی دیگری جهت تبدیل شدن به حضوری جدید را دارد. بنابراین توجه به تجربه زیسته، شکل­گیری گزاره­ها براساس ادراک و موقعیت­­های تعاملی نشان می­دهد هر حضور به‌واسطه جهش و گسست­هایی که سبب تکامل آن می­شود، خود را در مسیر فرایند کنش تکامل می­بخشد. حضورها متکثرند و درون زمان و مکان، در طول فرایند کنشی رشد می­کنند. هدف اصلی این پژوهش نشان دادنِ چگونگی این رشد و امکان تکثیر و انتقال آن به گزاره­های جدید است. رویکرد اصلی این مقاله با تمرکز بر نشانه ـ انسان­شناسی و پدیدارشناسی حضور شکل گرفته است. همچنین با استفاده از روش تحلیل کیفی تلاش می‌کنیم تا نظریه نشانه ـ­ بوم­زیست ادبی را با تکیه بر دیدگاه مزولوژیک بِرک و زنجیره تراانسان مکانی ارائه کنیم.  
 

دوره ۱۳، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور (Articles in English & French) ۱۴۰۱ )
چکیده

Les études abordant la question des compétences culturelles sont aujourd’hui de pleine actualité et sont souvent reprises pour analyser différents aspects de ces compétences au sein de l’enseignement-apprentissage des langues-cultures étrangères ; ces études ont donc leur utilité dans la mise en évidence de la diversité de ces compétences sous les différentes appellations et applications parmi lesquelles nous avons choisi de mettre en lumière la compétence transculturelle. Il n’existe pas de commun accord quant à la définition du concept de la compétence transculturelle et à sa place à l’égard d’autres compétences culturelles. Cet article tente de répondre à la question comment définir précisément la notion de compétence transculturelle, comment l’interpréter et la promouvoir. Cette étude a donc pour objectif de proposer une conception de la compétence transculturelle. La manière dont la compétence transculturelle peut être acquise et développée sera également discutée et abordée dans le cadre d’une recherche de terrain auprès des étudiants de licence en langue et littérature françaises de l’Université Hakim Sabzevari. Nous avons décidé d’emprunter le dispositif de la pensée en réseaux pour la mise en application et le développement de cette compétence. Quant au choix de la modalité de la collecte des données, nous avons eu recours aux entretiens semi-directifs afin de vérifier l’impact de la mise en œuvre du dispositif sur le développement de la compétence transculturelle sur le public examiné. L’analyse des résultats obtenus par les entretiens montrent les traits distinctifs de la compétence transculturelle due à la mise en place du dispositif choisi..
 

دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱۱- )
چکیده

در این پژوهش تلاش ما بر این است تا عملکرد زاویه دید در گفتمان را مشخص کنیم. همان‌گونه که نشان داده خواهد شد، زاویه دید ارتباط زیادی با نیت گفته پرداز/ نویسنده، و درنتیجه ارتباط زیادی با جهت‌گیری او در گفتمان دارد. بر این اساس، زاویه دیدی که گفته‌پرداز برمی‌گزیند مشخص می‌شود. نشانگرهای اشاری به عنوان نشانگرهای گفتمانی برای تثبیت زمان، مکان، کنشگر و دیگر عناصر گفتمانی عمل می کند. سپس انواع مختلف زاویه ‌دید در گفتمان که عبارتند از زاویه دید کل‌گرا، جز‌گرا، انباشت‌گرا و گزینشی معرفی و نمونه‌هایی از آنها ارائه خواهد شد. همچنین رابطه زاویه دید با دید نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

دوره ۱۵، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور (Articles in English & French) ۱۴۰۳ )
چکیده

La langue et la culture sont indissociables, car la culture se manifeste dans la langue et grâce à cette dernière, pourrait être fournie la base nécessaire à la manifestation de la culture. La traduction est un discours socioculturel où les sociétés humaines pourront afficher leur identité culturelle en invoquant l'autre. La problématique principale autour de laquelle s’organise cette recherche est celle de savoir comment dans la traduction, les culturèmes provoquent le déplacement des frontières sémantiques et comment l’union entre le nous et les autres, comme l’explique Y. Lotman dans la théorie de la sémiosphère, serait possible.  Cette recherche aura pour objectif de montrer que dans la traduction du roman Papillon, la transmission du sens des culturèmes dépend des situations discursives fondées sur deux systèmes sémantiques convergents et divergents. La présente étude est fondée sur l'analyse du corpus c’est-à-dire le roman Papillon d’Henry Charrier traduit par Parviz Naghibi. Ainsi les données principales de la recherche seront collectées à partir du corpus. Après avoir analysé les stratégies du traducteur, nous chercherons à apporter des solutions pour la bonne transmission du sens des culturèmes dans le processus de traduction. Enfin, nous essayerons de déterminer les typologies de traduction des culturèmes du point de vue de J. Fontanille. Les résultats de cette recherche indiquent que le traducteur n’a pas réussi à transférer le sens des culturèmes, car en adoptant des stratégies qui ne sont pas convenables pour traduire des éléments culturels d’une langue à l’autre, il n’a pas essayé de réduire les distances entre le nous et l’autre. 
 

صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱