۲۰ نتیجه برای Pishghadam
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
As a trigger to communication, motivation still includes undiscovered aspects which require further investigation. Hence, considering the newly proposed dual continuum model of motivation, this study investigated the relationships among willingness to communicate (WTC), active/passive motivation, and foreign language achievement (FLA) among ۲۱۶ high school English as a foreign language (EFL) learners. The modified version of the active/passive motivation scale (APMS) was revalidated using confirmatory factor analysis (CFA). Structural equation modeling (SEM) revealed significant relationships among active/passive motivation, L۲WTC, and FLA. Additionally, six models were proposed for the prediction of learners’ L۲WTC and FLA. The findings indicated that socio-cultural and sensory-perceptual active motivation as well as cognitive and sensory-perceptual passive motivation significantly predict learners’ L۲WTC, while only cognitive active motivation predicts FLA. Furthermore, passive motivation predicts FLA in all sub-constructs. Finally, active motivation is a negative predictor of FLA if mediated by L۲WTC. Overall, the study highlights the importance of passive as well as active motivation in promoting WTC and improving FLA among EFL learners.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
انتظارمندی مفهومی شناختی و روانی است که تمایل به انتظار برای وقوع اتفاقات خوب یا بد بدون نیاز به تلاش یا فعّالیّت خاص در فرهنگ ایرانی را به تصویر میکشد. با توجّه به اهمّیّت انتظارمندی، بسامد بهکارگیری بالای آن در گفتار ایرانیان و تأثیر آن بر رفتار و نگرش افراد، هدف از پژوهش کیفی و کاربردی حاضر بررسی زباهنگ (زبان+فرهنگ) انتظارمندی در پرتو الگوی مفهومی تحلیل زباهنگ بهمنظور واکاوی دقیق آن در فرهنگ ایران است. بدینمنظور از طریق مصاحبۀ نیمهساختاریافته از ۴۳۵ نفر (۲۸۵ زن و ۱۵۰ مرد با سن ۱۷ تا ۶۴ سال) خواسته شد که نظر خود را دربارۀ جملاتی که نمایانگر زباهنگ انتظارمندی میباشند، بیان کنند. نتایج نشان داد که این زباهنگ در موقعیّتهای عمومی و خصوصی رسمی/ غیررسمی، با بسامد بالا بیشتر در میان افراد با رابطۀ همتراز و غیررسمی توسط هر دو جنسیت و توسط میانسالان و کهنسالان و افراد با طبقۀ اجتماعی پایین و متوسط بهکار میرود. افراد با لحنهای گوناگون این زباهنگ را با اهدافی مانند جلب توجّه، امید و دلداری دادن، تشویق به صبر، مسئولیّتگریزی، راحتطلبی، نصیحت، ارجاع مشکل به نیروهای برتر و ... بهکار میبرند و زباهنگ مذکور با بسامد بالا و هیجان مثبت/منفی نسبت به شنیدن این عبارات در سطح جامعه، نشاندهندۀ الگوهای فرهنگی اعتمادکاستگی، جمعگرایی، برنامهریزی کوتاهمدت، آرمانگرایی و انتظارمندی بالا در میان ایرانیان میباشد. با مداقه در این عبارات زبانی میتوان افراد جامعه را نسبت به فرهنگ مستتر در آنها آگاه ساخت و به سوی تعالی فرهنگی و شناخت ژنهای معیوب جامعه گام برداشت.
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
Teaching is a profession which is intermingled with emotional relationships. Teachers’ relationships with their classes have been shown to positively influence their performance. However, despite the novelty of the concept of teacher-class relationship (TCR) in the field of applied linguistics, examining the relationship between language teachers with the whole class has not received due attention. To shed more light on this novel concept and its antecedents, the present study aimed to investigate the role of psychological well-being, foreign language teaching enjoyment and work engagement in the TCR of language teachers. A sample of ۴۲۸ English as a foreign language (EFL) teachers participated in the study by completing four online questionnaires, namely the Teacher-Class Relationship Scale, the Psychological Well-being at Work (PWBW) Scale, the Foreign Language Teaching Scale (FLTES), and the Engaged Teacher Scale (ETS). The results of structural equation modeling (SEM) indicated that EFL teachers’ psychological well-being, foreign language teaching enjoyment and work engagement were strong predictors of their TCR. In addition, it was revealed that work engagement was the strongest predictor. The findings were discussed regarding the significance of developing EFL teachers’ TCR. This study suggests that EFL teachers with high level of well-being who enjoy their profession and have dedication to their job are more likely to build strong relationships with their classes. Finally, suggestions for future research were provided.
دوره ۴، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۱۶)- ۱۳۹۲ )
چکیده
فرآیند یادگیری هیچ گاه در خلأ اتفاق ﻧﻤﻲافتد و محصول پایانی دربرگیرندۀ تعاﻣﻞهای مختلف فراگیر با دنیای اطراف است. در بیشتر مواقع، زبان آموز در قالب یک رابطۀ دو طرفۀ معلم- زبان آموز سنجیده ﻣﻲشود و در این محدوده، محیط آموزشگاه و کلاس درس، اولین و آخرین ﻧﻘﻄﻪای است که به آن نگریسته ﻣﻲشود. با توجه به اهمیت عوامل اکولوژیک و محیطی در یادگیری زبان انگلیسی، در این مطالعه می کوشیم به صورت کیفی نقش والدین در کیفیت یادگیری زبان آموزان را بررسی کنیم. بررسی نحوه تعامل مؤثر بین زبان آموز و خانواده، چگونگی و مقدار دسترسی به کالاهای فرهنگی از قبیل رایانه و اینترنت و تأثیر آن در یادگیری و میزان ارزﺵگذاری خانوادﻩها نسبت به یادگیری زبان انگلیسی از جمله اهداف این تحقیق هستند. یکی از مواردی که انگیزۀ این مطالعه را به وجود آورد، این است که هوش و استعداد تنها عوامل شکست و موفقیت در یادگیری زبان انگلیسی نیستند و ممکن است مغایرتی بین هدﻑگذارﻱهای مؤسسه های زبان و خانواده وجود داشته باشد. ٣٥ خانوادﻩ در این تحقیق شرکت کردند که فرزندان آن ها در مؤسسه های زبان انگلیسی در سطح شهر مشهد آموزش ﻣﻲدیدند. از این خانوادﻩها و فرزندانشان مصاحبه شد. نتایج مصاحبه ها حاکی از به کارگیری راهبردهای مختلف خانوادﻩهای زباﻥآموزان ضعیف و قوی است. در پایان، پیشنهادهایی برای ارتقاء کیفیت تعامل های آموزشی والدین و زبان آموزان اراﺋﻪ کرده ایم.
دوره ۵، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۸)- ۱۳۹۳ )
چکیده
با توجه به نقش مهم و اساسی فرهنگ در نحوۀ تفکر، استنباط و استنتاج افراد یک جامعه، پژوهش حاضر در نظر دارد تا با کنکاش و واکاوی در مفهوم فرهنگ، به بررسی تفاوت های فرهنگی در دنیای غرب و ایران پرداخته و نشان دهد برخی از روش های گردآوری داده، ممکن است مناسب بافت ایران نباشند و گاهی به اشتباه توسط پژوهشگران و دانشجویان ایرانی مورد استفاده قرار گیرند. پژوهش ها نشان می دهند فرهنگ ایرانی نسبت به فرهنگ غربی دارای ویژگیهای: غیرمستقیم، ارتباطی، چند وجهی، بافت- محور، تواضعی و استقرایی می باشد. این ویژگی ها باعث می شود استفاده از برخی ابزار پژوهشی مانند پرسش نامه، بلند بلند فکر کردن در حین انجام فعالیت، حل مسئله و دفترچۀ خاطرات در بافت فرهنگی ایران مناسب به نظر نرسند و از اعتبار و روایی کافی برخوردار نباشند. در پایان، نتایج حاصل را در بافت پژوهشی ایران مورد بررسی و واکاوی قرار دادیم و پیشنهاد هایی برای تحقیق بیشتر ارائه نمودیم.
دوره ۶، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پیاپی ۲۴)- ۱۳۹۴ )
چکیده
با توجه به اهمیت تبلیغات در بهتصویرکشیدن زبان تفکرات غالب جامعه، پژوهش حاضر درصدد است تا به بررسی موشکافانه کنش گفتاری «استدلال» در زبان تبلیغات فارسی و انگلیسی مجلات بپردازد. بدینمنظور، صد تبلیغ از مجلات انگلیسی و فارسی (پنجاه تبلیغ از مجلات فارسی و پنجاه تبلیغ از مجلات انگلیسی) که در ده سال اخیر به چاپ رسیدهاند، مورد مطالعه قرار گرفتند. پس از آنکه تبلیغهای ذکرشده بهصورت تصادفی انتخاب و گردآوری شدند، از مدل تولمن (۱۹۵۸) برای تحلیل دادهها استفاده شد. نتایج آماری آزمون «کایدو» روی عناصر مختلف کنش گفتاری استدلال، تفاوتهای معناداری میان تبلیغات فارسی و انگلیسی نشان داد. یافتههای این پژوهش نشان داد استدلالهای تبلیغات فارسی بر پایه «ادعا» استوار است؛ حال آنکه تبلیغات انگلیسی بیشتر از «داده» استفاده میکنند. در پایان، دلایل فرهنگی که به نظر میرسد منجر به این تفاوت شده است، مورد بحث قرار گرفتند.
دوره ۶، شماره ۷ - ( شماره ۷ (پیاپی ۲۸)- ۱۳۹۴ )
چکیده
با توجه به نقش زبان در شکلدهی فرهنگ یک جامعه، پژوهش حاضر بر آن است تا به بررسی کاربردهای دعا در زبان فارسی و انگلیسی بپردازد. جهت تحقق این هدف، ۱۶۸ فیلم فارسی و انگلیسی مشاهده شد و نمونههای گویا از دعا کردن یادداشت شد و سپس مورد بررسی قرار گرفت. پس از جمعآوری دادهها، آنها را با استفاده از مدل هایمز (۱۹۶۷)، مورد کنکاش قرار دادیم. نتایج این تحقیق حاکی از دوبرابر بودن کاربردهای «دعا» در زبان فارسی نسبت به زبان انگلیسی است. افزون بر این، انگیزههای افراد از دعا کردن و مراجع آن در دو زبان مشخص گردید. در پایان، دلایلی که منجر به تفاوتها در دو زبان فارسی و انگلیسی شده، مورد بحث قرار گرفت.
دوره ۸، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۴۰)- ۱۳۹۶ )
چکیده
بیگمان، برابریابی برای واژههای بیگانۀ موجود در زبان فارسی، تلاشی سنجیده، آگاهانه و قابل تقدیر است و این امر از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی تحقق یافته است. نوواژهها درواقع، نوآوریهایی هستند که برنامهریزان واژگانی، آنها را به جای معادل قرضی ایجاد میکنند و بهترین پیامد ممکن برای این واژهها این خواهد بود که کاربران زبان آنها را پذیرش میکنند و به زبان عموم راه مییابند. شواهد موجود از مصارف واژگانی کاربران زبان فارسی بیانگر آن است که گاهی کاربران این زبان، تمایل بیشتری برای استعمال واژگان بیگانه نسبت به واژگان مصوب از خود نشان میدهند. دلایل احتمالی این تمایل را میتوان با در نظر گرفتن مفهوم «هَیجامَد» بررسی کرد. هَیجامَد که از ترکیب دو واژۀ «هیجان» و «بسامد» حاصل شده است، به هیجانات ناشی از حواسی اشاره میکند که تحت تأثیر بسامد واژگان قرار دارند. نوشتۀ حاضر میکوشد تا با در نظر گرفتن این مفهوم نوظهور و مؤلفههای سهگانۀ آن (هیجان، حواس و بسامد) در حوزۀ واژهگزینی و معادلیابی، راهکارهایی را در جهت افزایش پذیرش واژگان مصوب و کاهش استعمال واژگان بیگانه ارائه دهد.
دوره ۸، شماره ۳۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۹ )
چکیده
ضربالمثلها عبارات زبانی کوتاه به نظم یا نثر هستند که با ساختاری روان نشاندهندۀ بخشی از فرهنگ و تفکرات مردم جامعهایاند که آنان را بهکار میبرند. از این رو، معمولاً نسل به نسل منتقل میشوند و با مداقه و موشکافی میتوان به ریشههای تاریخی و فرهنگی مستتر در آنان دست یافت. با این توضیح ضربالمثلها را میتوان زباهنگ (زبان + فرهنگ) درنظر گرفت که نشاندهندۀ نوع نگرش، فرهنگ و تفکرات ارزشی مردم هر جامعه هستند. یکی از مواردی که در ضربالمثلهای زبان فارسی مشهود است، تفکر مثبتنگری است که میتوان آن را نوعی زباهنگ درنظر گرفت. در پژوهش حاضر نگارندگان با استفاده از بخشهای هشتگانۀ الگوی SPEAKING هایمز (۱۹۶۷) به واکاوی زباهنگ «مثبتنگری» در ضربالمثلهای زبان فارسی پرداختهاند. بدینمنظور تعداد ۹۹۶۲۱ ضربالمثل زبان فارسی که نشاندهندۀ فرهنگ و تفکرات اقوام ایرانی و جامعۀ فارسیزباناند، موشکافی شدند. از این تعداد، بهمنظور بررسی تفکر مثبتنگری، ۷۷۷ ضربالمثل که بار عاطفی مثبت داشتند، یادداشت و بهمنزلۀ دادههای پژوهش درنظر گرفته شدند. این مثلها بهصورت کیفی و توصیفی در پرتو الگوی هایمز تحلیل شدند تا مشخص شود که زباهنگ مذکور در ضربالمثلهای زبان فارسی به چه صورتی نمود پیدا کرده است و اهداف پربسامد آن، چه مواردی را دربر میگیرد. یافتههای پژوهش نشان میدهد اهداف پربسامد استفاده از زباهنگ مثبتنگری به موارد پند و نصیحت (۳۰ درصد)، دعوت به شادی و نشاط (۳ درصد)، اغراق و بزرگنمایی (۵ درصد)، تشویق به اتحاد و همکاری (۴ درصد)، دعا در حق مخاطب (۲ درصد)، پایبندی به عقاید مذهبی (۲۷ درصد)، ترغیب به صبر در کارها (۸ درصد)، و شکرگزاری (۲ درصد) اختصاص یافته است که در بافتهای رسمی و غیررسمی با لحنهای متفاوتی مانند لحن نصیحتآمیز (۴۵ درصد)، تعریفی (۸ درصد)، امیدوارانه (۳۶ درصد)، طنزآمیز (۸ درصد) و دعایی (۴ درصد) بهکار رفتهاند. از آن جایی که بالاترین بسامد از نظر هدف در زباهنگ «مثبتنگری» متعلق به پند و نصیحت دادن به طرف مقابل است و لحن نصیحتآمیز نیز بیشترین مورد کاربرد لحن را به خود اختصاص داده است، بهنظر میرسد با توجه به فرهنگ قوی و غیرمستقیمگویی ایرانیان، آنان بهصورت ضمنی نظرات خود را در قالب پند و نصیحت به دیگران منتقل میسازند.
دوره ۹، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۷ )
چکیده
برای اجرای فرآیند زبانآموزی مطلوب، توجه به نقش هیجانات و حواس اهمیت ویژهای دارد و مدرسان با ایجاد هیجان مطلوب و تأثیرگذاری بر حواس، توان یادگیری زبانآموزان را ارتقا میدهند. مفهوم «هَیَجامَد» تلفیقی از دو واژۀ (هیجان+ بسامد) است که به تأثیر هیجانات ناشی از استفادۀ حواس در یادگیری مفاهیم گوناگون اشاره میکند و از سه مرحلۀ هیچآگاهی (تهی)، برونآگاهی (شنیداری، دیداری، لمسی- حرکتی) و درونآگاهی (درونی و جامع) تشکیل شده است. در پژوهش حاضر، بهمنظور کیفیتبخشی روش تدریس زبان فارسی به غیرفارسیزبانان، با درنظر گرفتن این مفهوم و مؤلفههای سهگانۀ آن (هیجان، حواس و بسامد) و باتوجه به تأثیر هیجانهای آموزشی بر یادگیری و پیشرفت زبانآموز، الگوی هَیَجامَد را در تدریس زبان فارسی به غیرفارسیزبانان پیشنهاد میدهیم و تأثیر تدریس مبتنیبر این الگو را بر هیجانات زبانآموزان غیرفارسیزبان زن در ایران با استفاده از پرسشنامههای هَیَجامَد و هیجان میسنجیم. بدینمنظور، ۶۰ زبانآموز زن غیرفارسیزبان از ۱۶ کشور را با سطح زبان فارسی یکسان (سطح زبان فارسی کتاب هفتم) به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب کردیم و آنها را پس از طی ۲۲ جلسه تدریس برای چهار گروه (هر گروه شامل ۱۵ نفر) و در مدت شش هفته براساس الگوی هَیَجامَد ارزیابی نمودیم. نتایج پژوهش نشان داد که تدریس مبتنیبر الگوی هَیَجامَد بر ارتقای میزان هیجانات زبانآموزان غیرفارسیزبان زن تأثیر معنادار مثبت داشته است. به سخن دیگر، با درگیر کردن تعداد حواس بیشتر در فرآیند آموزش، میزان هَیَجامَد زبانآموز افزایش مییابد و هیجان مثبت تولید میشود. درنتیجه، با کاهش هیجانات منفی، زمینۀ تعامل بیشتر با مدرس فراهم میشود و یادگیری کارآمد رخ میدهد. با برجسته کردن نقش عوامل هیجانی و تعدد حواس در امر یادگیری، بهنظر میرسد که امکان استفاده از این الگو درجهت بالا بردن و ارتقای هیجانات مثبت زبانآموزان در تدریس زبان فارسی وجود دارد و زمینۀ یادگیری موفق زبانآموز فراهم میشود.
دوره ۹، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۷ )
چکیده
مهارت نوشتاری در پرورش تواناییهای زبانی، درک و فهم، برقراری ارتباط با دیگران و بیان احساسات زبانآموزان نسبت به زبان فارسی نقش مهمی دارد. در پژوهش حاضر بهمنظور کیفیتبخشی روش تدریس مهارتهای زبانی به غیرفارسیزبانان، فرضیۀ «نسبیت حسی» در مورد آموزش زبان بررسی میشود. فرض بر این است که درصورت درگیری حواس بیشتری از زبانآموز بههنگام یادگیری، درک او از واقعیت و یادگیری زبان مقصد نیز متفاوت میشود. لذا، نگارندگان تأثیر آموزش مبتنی بر حواس پنجگانه را بر مهارت نوشتاری فارسیآموزان، بررسی کردهاند. بدین منظور ۴۰ زبانآموز زن غیرفارسی زبان از ۱۶ کشور با سطح زبان فارسی یکسان (سطح ۷) انتخاب شدند و پس از تقسیم به ۴ گروه ۱۰ نفره در مدتزمان ۵ هفته (۲۰ جلسه تدریس) بر اساس آموزش مبتنی بر نسبیت حسی ارزیابی شدند. نتایج تحلیل ۲۰۰ نوشتۀ زبانآموزان در مورد چهار موضوع فرهنگی ایران و بر اساس معیار CAF (پیچیدگی، دقت و روانی) نشان داد که الگوی نسبیت حسی بر مهارت نگارش زبانآموزان تأثیر معنادار و مثبت داشته است. بدین معنا که با درگیری محرکهای حسی بیشتر، اطلاعات در حافظۀ بلندمدت زبانآموز درونی میشود. بر این اساس، با تغییر حواس زبانآموزان و افزودن حواس جدید به آنان بهصورت سلسهمراتبی توان یادگیری گسترش یافته است. پس از آن با درگیری حواس بیشتر، میزان دقت، روانی و پیچیدگی نوشتهها در مرحلۀ درونآگاهی (درونی و جامع) نسبت به مرحلۀ برونآگاهی (شنیداری، دیداری و لمسی - حرکتی) بیشتر بوده است. بنابراین، از این الگو میتوان در تدریس مهارتهای زبانی بهره برد.
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( آذر و دی ۱۳۹۸ ۱۳۹۸ )
چکیده
آموزش دستور یکی از فرایندهای مهم آموزش زبان است که با فراز و نشیبهای بسیاری روبهرو بوده است. در روشهای سنتی تأکید را روی بهخاطرسپاری قواعد دستوری میگذارند؛ اما رویکردهای نوین آموزشی به ارتقای توانایی ارتباطی از طریق دستور نیز توجه میکنند. پژوهش حاضر میکوشد پس از بررسی سیر تاریخی آموزش دستور، رویکردهای نوین آموزشی بر اساس حس و تفکر را پیشنهاد دهد. نگارندگان بر اساس سطوح تفکر بالا و پایین و درگیری حواس زیاد (حواس افزوده) و حواس کم (حواس کاسته)، چهار آموزش «نظری»، «کاربردی»، «فکرورزی» و «فکربردی» را معرفی کرده و بدین نتیجه دست یافتهاند که آموختن قواعد دستوری به تنهایی کافی نیست؛ بلکه مدرس باید تلاش کند آموزش دستور را بهگونهای انجام دهد که قواعد دستوری در حافظۀ بلندمدت زبانآموز ثبت شود. بنابراین، دستور را میتوان به شیوۀ فکربردی انجام داد و انواع تفکرهای انتقادی، خلاقانه و آیندهنگر او را نیز پرورش داد. در این روش، با افزایش قدرت تفکر و درگیری حواسِ بیشتر، میزان توجه زبانآموز بیشتر میشود و خلاقیت و توانش ارتباطی او نیز افزایش مییابد و این امر میزان یادگیری نکات دستوری را افزایش میدهد. در این راستا، استفاده از تمرینهای دستوری تکلیفمحور و تمرینهایی که به تفکرهای انتقادی و خلاقانه میانجامد، مؤثر بهنظر میرسد و مدرس میتواند از طریق آنها دستور را بهشکل کاربردی و فکربردی آموزش دهد.
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۹ )
چکیده
این مقاله به بررسی کلاس آموزش ترجمۀ دیداری ـ شنیداری و تأثیر دوره آموزش زیرنویس فیلم، سریال و برنامۀ مستند بر دیدگاه دانشجویان به مهارتهای کار تیمی میپردازد. با توجه به زمانبندی محدود پروژههای زیرنویس و همچنین، ویژگیهای زبانی و فنی مختلف مورد نیاز برای انجام آنها، نقش کار تیمی در این تخصص در نهادهای رسمی و حتی گروههای غیررسمی فعالِ ساخت زیرنویس بسیار برجسته است. با هدف بررسی وضعیت موجود و ارتباط آموزش زیرنویس با ارتقای دیدگاه دانشجویان نسبت به مهارتهای کار تیمی در فضای آموزشی دانشگاهی ایران، ۱۶۷ دانشجوی زن و مرد مترجمی زبان انگلیسی انتخاب شدند و در یک دوره زمانی پنجماهه در ۶ کلاس آموزش زیرنویس مهارتهای ترجمه و ساخت زیرنویس بهصورت گروهی شرکت کردند. بر اساس روش پژوهش شبهتجربی و با استفاده از پیشآزمون و پسآزمون این تحقیق، دیدگاه این دانشجویان در زمینه مهارتهای کارگروهی در پیش از شروع دوره و پس از انجام سه پروژه ترجمۀ برگرفته از بازار کار و ساخت زیرنویس برای سه برنامه مستند بررسی و تحلیل شد. روایی و پایایی آزمون سنجش دیدگاه دانشجویان مترجمی زبان انگلیسی درمورد مهارتهای کار تیمی طراحیشده از سوی محققان، نشان داد این آزمون دارای اعتبار مناسبی است، و میتواند در سایر پژوهشهای مشابه استفاده شود.
دوره ۱۱، شماره ۵ - ( آذر و دی (Articles in English & French) ۱۳۹۹ )
چکیده
Capitals’ contribution to educational achievement and their role in one’s success or failure within classrooms are paramount, which is why they have been often discussed in the realm of the sociology of education. Adding the newly-developed concept of sensory capital as a complement to the existing capitals, the present study seeks to statistically find the potential relationships these capitals may have with each other and their possible influences on educational achievement. To accomplish this, first, a questionnaire was designed and validated to quantify the amount of sensory capital. Then, along with emotional, social, cultural, and economic capital questionnaires, it was given to ۴۱۰ participants whose language scores were used as an indicator of educational achievement. Structural equation modeling (SEM) was run, the results of which indicated positive relationships among all types of capital and a significant role in language achievement score, with economic capital having the highest and social capital having the lowest contribution. Therefore, capitals can be concluded to both have a significant relationship with each other and a determining role in educational achievement that should be taken into account when it comes to dealing with educational success in academic environments.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده
اهمیت نقش حواس پنجگانه و هیجانهای برانگیخته از حواس در زمینۀ یادگیری زبان بر همگان آشکار است. بر این اساس، مفهوم جدید هیجامد ــ که هیجان را بهمنزلۀ یکی از مؤلفههای اصلیاش در اختیار دارد ــ به حوزۀ یادگیری زبان خارجی معرفی شده است. جستار حاضر میکوشد تأثیر سطوح مختلف هیجامد را بر موفقیت زبانآموزان بررسی کند. بدین منظور، نُه واژهای که برای شرکتکنندگان این پژوهش در سطح هیچآگاهی بودند از طریق انواع هیجامد آموزش داده شدند. سپس، شرکتکنندگان یک تکلیف خواندن و درکمطلب شناختی در چارچوب جمله انجام دادند و بر اساس آموزش دریافتشده صحت جملات را تعیین کردند. تحلیل نتایج رفتاری این تکلیف آشکار ساخت که بهکارگیری سطوح مختلف هیجامد برای آموزش واژگان میتواند تفاوت آماری معناداری هم در زمینۀ دقت در پاسخدهی و هم مدت زمان پاسخدهی ایجاد کند. یافتههای این پژوهش میتواند اهمیت استفاده از حواس و هیجانهای برانگیخته از حواس را در امر آموزش و سنجش مفاهیم جدید زبانی آشکار سازد.
دوره ۱۲، شماره ۵ - ( آذر و دی (Articles in English & French) ۱۴۰۰ )
چکیده
Based on multifarious levels of social status, education, and occupation, people have certain values which construct and reconstruct their identity. In the Iranian culture, “Devaluation” means blemishing these values that make people ignore individuals’ values and virtues through certain linguistic expressions. Studying these expressions, one can achieve its dominant culture in Iranian society. Therefore, the current research is an attempt to study Devaluation Cultuling (culture+language) in light of the conceptual model of cultuling analysis. By integrating the components of Hymes’s (۱۹۶۷) SPEAKING model, emotioncy model and cultural models, the conceptual model of cultuling analysis is the most comprehensive model for studying cultulings of the Persian language. Studying ۷۱۲ linguistic structures and expressions containing devaluation cultuling and interviewing ۱۴۰ individuals, the authors found that devaluation cultuling is commonly used in Iranian culture with high frequency, and individuals have negative feelings toward this cultuling. Iranians employ devaluation cultuling for various purposes such as destructing and belittling others’ achievements, insulting, questioning the culture of community members, flattering and hiding their weaknesses. Findings demonstrated that this cultuling could represent cultural models of indirectness, high context, low trust, and holistic thinking of Iranians. Informing people about devaluation cultuling enables us to modify and change this defective cultural gene.
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۱ )
چکیده
چگونگی استفاده از واژگان در ارتباط با مخاطب یکی از مؤثرترین راههای تقویت مکالمۀ موفق است. واژگانی که سخنگو در مکالمۀ خود انتخاب میکند، نقش آغازگر رابطه را با مخاطب دارد. چنانچه سخنران این واژگان را با آگاهی انتخاب کند و آنان جذابیت و کاربرد لازم را داشته باشند، میتوانند تأثیر شگرفی بر مخاطب بگذارند. بنابراین، هرچه واژگان با ظرافت، خلاقیت و متناسب با موضوع و نوع مخاطب گزینش و تزیین شوند، احتمال موفقیت سخنران بیشتر است. ازاینرو، در پژوهش حاضر مفهوم زینتگری زبانی بهعنوان رویکردی میانرشتهای در برقراری ارتباط مؤثر مطرح شده است. منظور از زینتگری زبانی، تزیینکردن کلام بهلحاظ محتوایی و معنایی برای تأثیرگذاری بیشتر بر روی مخاطب در حین مکالمه است؛ درحقیقت زینتگری زبانی و تزیین کلام، هویت و شخصیت افراد را که در هوش کلامی آنان ریشه دارد، نشان میدهد و با تأکید بر کارکرد اصلی زبان، باعث جذاب شدن کلام میشود. عطف به اهمیت هیجانات، فرهنگ و حواس در مکالمۀ موفق و درنظرگرفتن مفهوم پساتأثیر در گامی فراتر از توانش ارتباطی، نگارندگان در پژوهش حاضر راهکارهای تزیینات ادبی، روانی، فرهنگی و حسی را در زینتگری زبانی پیشنهاد دادهاند و معتقدند افراد با استفاده از فکرآمیزی، هیجانآمیزی، فرهنگآمیزی و حسآمیزی میتوانند کلام خود را آراسته کنند و شاهد ارتقای کیفیت تعاملات و ارتباطات روزمره باشند.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۱ )
چکیده
هدف این مقاله بررسی مشکلات پیرامون ارائۀ تعریفی فراگیر برای مفهوم انگیزه و ریشهیابی آنها برپایۀ یک بررسی توصیفی ـ تحلیلی، تاریخی، ریشهشناسانه، و هستیشناسانه بود. بدین منظور توانایی و میل به تفکیک انگیزه با انگیختار که نزدیکترین مفهوم به انگیزه است در میان انگلیسیزبانان و زبانآموزان ایرانی نیز بررسی شد. براساس یافتهها هر دو گروه که متشکل از تعداد مساوی مرد و زن بودند، هنگامی که با یکی از دو مفهوم انگیزه و انگیختار مواجه میشوند آنها را تفکیک نمیکنند، و تفکیک آنها تنها زمانی صورت میگیرد که هر دو مفهوم همزمان وجود داشته باشند. در ادامه طبق بررسی تاریخی مفهوم و ریشهیابی ساختار کلمه، تعریف انگیزه با تمامی رویدادهایی که در ذهن عامل و خارج از آن اتفاق میافتد تا بهسمت هدف حرکت کند، معادل شد. گستردگی این تعریف علت بینتیجه ماندن تلاشها برای ارائۀ نظریهای فراگیر بوده است. همچنین علت فاصله گرفتن مفهوم در طول زمان از این تعریف را میشود در دلایل هستیشناسانه و همچنین فرایند تبدیل یک کلمه به مفهوم و در ادامه به ساختار بهوضوح مشاهده کرد. بهعبارت دیگر میل به پیروی از هستیشناسی فلسفۀ تحلیلی در میان روانشناسان از یک سو و نیاز به مقیاسپذیر بودن مفهوم از سوی دیگر، انگیزه را بهسمت محدودیت معنایی سوق دادهاند. واقف بودن به چنین نکاتی میتواند محققان را در جلوگیری از نتیجهگیریهای نادرست یاری رساند، زیرا اگر توانایی این تفکیک وجود نداشته باشد، یافتههای تحقیقات گوناگون در باب انگیزه بهراحتی زیر سؤال خواهد رفت.
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت (Articles in English & French) ۱۴۰۲ )
چکیده
This study sought to investigate the probable relationships among English as a Foreign Language (EFL) teachers' active/passive motivation, their sense of efficacy, and burnout. To this end, the Active/Passive Motivation Scale (APMS), Teacher’s Sense of Efficacy Scale (TSES), and Maslach Burnout Inventory (MBI) were administered to ۲۴۵ Iranian EFL teachers. Next, in order to substantiate the construct validity of the APMS, Confirmatory Factor Analysis (CFA) was conducted. Moreover, correlational analyses and Structural Equation Modeling (SEM) were employed to explore the relationships among the variables. The results indicated significant relationships between active/passive motivation and all subconstructs of TSES, between active motivation and all subconstructs of burnout, and between passive motivation and two burnout subscales, namely emotional exhaustion and personal accomplishment. Additionally, while no significant relationship was found between age and the three constructs, the results demonstrated that teaching experience and teacher’s sense of efficacy were positively correlated. Female teachers were also found to be less likely to feel depersonalized. Moreover, mediated by active motivation, teacher efficacy was a significant negative predictor of teacher burnout. Finally, the implications of the study for administrators and teachers were discussed and suggestions were made for further research.