۲۹ نتیجه برای Motamedi
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۳ )
چکیده
حساسیت رطوبتی در مخلوطهای آسفالتی چالشی عمده در دوام زیرساختهای راهسازی محسوب میشود. پیچیدگی این پدیده، مدلسازی دقیق را برای ارائه راهکارهای مؤثر ضروری میسازد. روشهای آزمایشگاهی موجود، از جمله آزمونهای مبتنی بر شاخصهای عمومی مانند نسبت مقاومت کششی غیرمستقیم، اگرچه در ارزیابی حساسیت رطوبت کارآمد هستند، اما با محدودیتهای قابل توجهی از نظر هزینه و زمان مواجهاند. در این پژوهش، با استفاده از چهار نوع سنگدانه (دو نوع آهکی و دو نوع گرانیتی) و هشت نوع قیر با درجه عملکردی مختلف، آزمایشهایی شامل روش اصلاحشده لاتمن و آزمایش کششی غیرمستقیم انجام شد. مجموعه دادهای متشکل از ۳۴ نمونه و ۱۱ متغیر برای پیشبینی دو شاخص کلیدی عملکرد حساسیت رطوبتی، نقطه عطف عریانشدگی (ISP) و شیب عریانشدگی (SS)، با استفاده از روش برنامهریزی ژنتیک چندژنی (MGGP) مورد استفاده قرار گرفت. برخی از پارامترهای مهم مورد بررسی شامل ضخامت ظاهری لایه قیر، نفوذپذیری، انرژی جداشدگی، انرژی آزاد پیوستگی و چسبندگی بود. نتایج حاصل از مدلسازی نشان میدهد که برای پیشبینی ISP، مدل MGGP ضریب تعیین (R۲) ۰,۹۸۱ را ارائه میدهد و در مورد SS، این مقدار ۰,۹۷۴ میباشد. مدل مورد استفاده در این تحقیق میتواند فرمولهای ریاضی ارائه دهد که شامل پارامترهای ورودی مؤثر بر ISP و SS هستند.
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده
اثر ناپلیوس آرتمیا ارومیانا غنی شده با روغن بزرک در قالب طرح کاملاً تصادفی با دوتیمار غذایی (۱) ناپلیوس آرتمیا و (۲) ناپلیوس آرتمیای غنی شده با روغن بزرک در ۳ تکرار (هر تکرار ۸۰ قطعه لارو با میانگین وزنی ۳ میلی گرم) بر رشد، بازماندگی و ترکیب اسید های چرب لاشه لارو ماهی سورم (Cichlasoma severum) ارزیابی شد. نتایج اولین زیست سنجی (۱۸ روز پس از شروع آزمایش) نشان دهنده تفاوت معنادار (۰۵/۰>p) در بازماندگی بچه ماهیان تغذیه شده با تیمار یک (۲۹/۰±۸۷/۸۱%) نسبت به تیمار دو (۶۲/۱±۸۳/۶۸%) بود، ولی تفاوت معناداری در شاخصه های رشد مشاهده نشد (۰۵/۰p>). نتایج حاصل در پایان ۱۸ روز دوم آزمایش تفاوت آماری معناداری را در شاخصه های رشد و میزان بازماندگی بین تیمار یک (۰۹/۱±۸۲/۹۷) و تیمار دو (۳۴/۱±۱۶/۹۱) نشان داد (۰۵/۰>p). نتایح همچنین نشان داد که این ماهی می تواند اسیدهای چرب خانواده ۳n- را به EPA و DHA تبدیل کند.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۳ )
چکیده
تأثیر پوسته پسته سبز در سطوح صفر، ۵/۱، ۵/۴، ۵/۱۳ و ۲۷ درصد از وزن جیره بر عوامل رشد و خصوصیات بیوشیمیایی و خون شناسی ماهی قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزنی ۵۸/۰± ۰۳/۲۷ گرم در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با پنج تیمار و ۳ تکرار و در هر تکرار ۱۴ قطعه ماهی انجام شد. در پایان هشت هفته تغذیه، از هر تکرار ۴ قطعه ماهی به صورت تصادفی خونگیری شد. نتایج حاصل تفاوت معناداری (۰۵/۰>p) را در نرخ رشد ویژه و ضریب تبدیل غذایی تیمار۲۷ درصد پوسته نسبت به دیگر تیمارها نشان داد. هیچگونه اختلاف معناداری در خصوص مقدار آلبومین، گلوبولین، تریگلیسیرید و گلوتامیک اگزالواستیک ترنس آمیناز بین تیمارها مشاهده نشد. مقادیر پروتئین کل (۱۵/۰±۷۶/۲ گرم در دسیلیتر)، آنزیم لاکتات دهیدروژناز (۲۶/۴۴±۲۱۳۹ واحد بینالمللی در لیتر)، آلکالین فسفاتاز (۴/۲۱±۹/۳۳۱ واحد بینالمللی در لیتر)، گلوتامیک پیرویک ترنس آمیناز (۸۲/۱۷±۴۰۷ واحد بینالمللی در لیتر)، هموگلوبین (۷/۰±۷۳/۸ گرم در دسیلیتر) و درصد هماتوکریت (۲۸/۲±۳۳/۳۳) در ماهی تغذیه شده با جیره ۲۷درصد در مقایسه با تیمار شاهد اختلاف معناداری از خود نشان دادند (۰۵/۰>p). بهطور کلی، استفاده از سطوح بالای پوسته پسته در جیره غذایی اثر نامطلوبی بر رشد و عوامل سلامتی ماهی قزلآلای رنگینکمان داشت.
دوره ۳، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده
استفاده از ابزارهای مهندسی ژنتیک برای تولید سویه صنعتی خصوصا از میکروارگانیسمهای کمتر شناخته شده همچون سیانوباکترها همواره با محدودیتهایی مواجه است. در این تحقیق، از یک روش سیستمی به کمک دانش بین رشتهای زیستشناسی سامانهها برای طراحی محیط کشت بجای طراحی سویه استفاده شد و توانمندی آن در افزایش تولید اتانول توسط سیانوباکتر سینکوسیستیس sp. PCC ۶۸۰۳ مورد ارزیابی آزمایشگاهی قرار گرفت. در این روش، مواد با هدف تنظیم فعالیت آنزیمهای هدف نه با هدف مصرف توسط سلول به محیط کشت افزوده میشوند و بنابراین محیط کشت طراحی شده، محدودیتهای درون سلولی برای تولید محصول زیستی را برطرف میکند. یک مدل متابولیکی برای تعیین حداقل میزان ترشح اتانول و شناسایی ژنهایی که کاهش یا افزایش بیان آنها این حداقل میزان را افزایش میدهند، بکار رفت. سپس، تنظیم کنندههای آنزیمهای بیان شده توسط ژنهای هدف از پایگاه داده Brenda استخراج شد و اثر آنها بر تولید به طور تجربی ارزیابی شد و طراحی آزمایش برای بهینهسازی غلظت ترکیبات انتخاب شده انجام شد. در میان ترکیبات شناسایی شده، دو مهار کننده (اسید سالیسیک و کلرید جیوه) و یک فعال کننده (پیروات) برای افزودن به محیط انتخاب شدند و غلظت آنها با استفاده از روش طرح مرکب مرکزی بهینهسازی شد. محیط کشت تنظیمی پیشنهادی تولید اتانول توسط سینکوسیستیس را از ۳۵۲ به ۱۱۱۶ میلیگرم بر لیتر افزایش داد که نشان دهنده اثربخشی ترکیبات تنظیمی اضافه شده بر متابولیسم است. روش سیستمی پیشنهاد شده میتواند در طراحی محیط کشت دیگر محصولات مهم صنعت زیستفناوری کشور همچون پروتئینهای نوترکیب کاربرد داشته باشد.
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
دوره ۴، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
دوره ۵، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۷ )
چکیده
ویروس بیماری نیوکاسل (NDV) عامل عفونی طیف وسیعی از پرندگان بهویژه جوجهها است که همواره یک خطر جدی برای صنعت مرغداری است. این ویروس جزء خانواده پارامیکسوویریده بوده و بر سطح غشای ویروس گلیکوپروتئینهای فیوژن (F) و هماگلوتینین نورآمینیداز (HN) ساختارهای زائدهمانندی را تشکیل میدهد. از آنجا که در حالتهای حاد بیماری، زمان مرگ پس از ابتلا تنها حدود ۶-۲ روز است بنابراین ایجاد حفاظت و حضور آنتیبادیهای محافطتکننده در بدن پرنده بهمنظور پیشگیری از بیماری بسیار حائز اهمیت است. مشخص شده است که آنتیبادیهای تولیدشده علیه گلیکوپروتئینهای سطحی هماگلوتینین و پروتئین فیوژن، قادر به خنثیسازی NDV و جلوگیری از گسترش و فعالیت آن میشوند. در این پژوهش تجربی، اپیتوپهای ایمونوژن پروتئین F ویروس نیوکاسل بهطور مصنوعی ساخته شده و در میزبان پروکاریوتی اشریشیا کلی با استفاده از ناقل مناسب (pET۳۲a) بیان و بهمنظور بررسی ایمنیزایی در حیوان مدل (موش) از طریق تزریق، استفاده شدند. ایجاد ایمنی و افزایش تیتر آنتیبادیهای ویژه پروتئین F در سرم موشهای ایمنشده اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که ایمنیزایی موشها با این پروتئین نوترکیب منجر به افزایش تیتر آنتیبادی از کلاس IgG شده و آنتیبادیهای سرمی تا رقت ۲۰۴۸۰۰/۱ نیز قادر به شناسایی پروتئین نوترکیب بودند. علاوه بر این تشخیص پروتئین نوترکیب F توسط سرم موش ایمنشده با واکسن تجاری و همچنین شناسایی ویروس سویه واکسن توسط سرم حیوان ایمنشده با پروتئین F نوترکیب توسط روش الایزا نشان داد که این پروتئین نوترکیب ضمن توانایی تحریک سیستم ایمنی حیوان مدل علیه ویروسهای عفونی محیطی، قادر است اپیتوپهای مشابه با سویه واکسن را نیز ارایه دهد.
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده
چکیده- در چند دهه گذشته تحقیقات بسیاری در زمینه قطعات الحاقی مستهلک کننده انرژی به ویژه
میراگرهای فلزی پسماند انجام شده و نمونههای متنوعی از آن با قابلیتهای مختلف توسعه یافته است.
درسالیان اخیر استفاده از کمانش آکاردئونی سیستمهای جدار نازک لولهای نظر پژوهشگران را جلب
کرده و به توسعهی میراگر فلزی آکاردئونی منجر شده است.
در این مقاله پساز معرفی میراگر فلزی آکاردئونی پر شده، شاخصهای رفتار میراگر پر شده و توخالی
برای بارگذاری محوری چرخهای مطالعه و مقایسه شده است. بدین منظور ابتدا به روشی تحلیلی
اجزای محدود، مشخصات تقریبی پلیمر پرکننده مؤثر تعیین و سپس چهار نمونه آزمایشگاهی شامل دو
نمونه میراگر پر شده با نوع خاصی فوم پلیمریک و دو نمونهی میراگر توخالی متناظر با آنها، با استفاده
از جک هیدرولیکی کشش و فشار آزمایش شده است. سپس تأثیر پرشوندگی میراگر با فوم بر برخی از
مهمترین شاخصهای رفتار تعیین و سعی شده از این روش بهمنظور پایداری و بهبود رفتار میراگر
استفاده شود. این مطالعه نشان میدهد که استفاده از ماده پرکننده متناسب در داخل میراگر، روشی
مناسب بهمنظور افزایش برخی شاخصهای رفتاری میراگر مانند تعداد چرخهی قابل تحمل، میزان
جذب انرژی و همچنین ظرفیت خمیری کشش و فشار میراگر بوده و اثر اندرکنش بین فوم و جدار
آکاردئونی در افزایش جذب انرژی و افزایش ظرفیت خمیری سیستم بهویژه برای نمونههای جدار
نازک آکاردئونی با ظرفیت باربری پایین، چشمگیر است.
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( بهار ۱۴۰۱ )
چکیده
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( Autumn ۲۰۰۸ & Winter ۲۰۰۹- ۱۳۸۷ )
چکیده
هدف: سلول های دندریتیک نقش کلیدی در آغاز و جهت دهی پاسخ های ایمنی دارند. با مشاهده نقص این سلول ها در افراد مبتلا به تومور، توجه زیادی به اصلاح این سلول ها و استفاده از آن ها در ایمنی درمانی سرطان جلب شده است. در مطالعه قبلی محققان حاضر نشان دادند که لیزات لیستریا مونوسیتوژنز قادر به بالغ کردن سلول های دندریتیک، القای پاسخ لنفوسیتی نوع ۱ (TH۱) و افزایش بقاء در یک مدل تجربی می شود. در تحقیق حاضر هدف بررسی تأثیر اجزای مختلف لیستریا مونوسیتوژنز در افزایش کارایی سلول های دندریتیک برای ایجاد پاسخ TH۱ است.
مواد و روش ها: مراحل کار شامل تهیه اجزای مختلف لیستریا مونوسیتوژنز (لیزات لیستریا، اجزای پروتئینی و اسید نوکلئیک (DNA)، بالغ کردن سلول های دندریتیک مشتق شده از مغز استخوان با انواع اجزای لیستریا مونوسیتوژنز، ارزیابی سیتوکین های مترشحه از سلول های دندریتیک و سلول های بود.
نتایج: نتایج به دست آمده بیانگر آن است که کلیه اجزای لیستریا (لیزات، پروتئین و اسید نوکلئیک) قادر به بالغ کردن سلول های دندریتیک مجاور شده با آنتی ژن فیبروسارکومای موش بوده و موجب جهت دهی پاسخ به سمت TH۱ می شوند. با این وجود سلول های دندریتیک بالغ شده با اجزای پروتئینی لیستریا مونوسیتوژنز به طور مؤثرتری قادر به جهت دهی پاسخ به سمت TH۱ هستند.
نتیجه گیری: نتایج ما نشان داده که سلول های دندریتیک بالغ شده با اجزای لیستریا به طور مؤثرتری موجب القای پاسخ لنفوسیتی نوع ۱ می شود و ممکن است در ایمنی درمانی سرطان مؤثر باشد.