جستجو در مقالات منتشر شده


۱۴ نتیجه برای Letafati


دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

در این پژوهش سعی شده است با نگاهی نوین به جایگاه مترجم به عنوان واسطه بینافرهنگی و با تکیه بر نظریه انسانشناسانی مانند ساپر و ورف ، به دریافت درستی از رابطه برهم برکنشی میان زبان و فرهنگ دست یابیم، تا درک ما را از مفهوم واقعیت تحتتأثیر قرار دهد. بنــــابراین میتوان برای مترجمـــان در مقام واسطه فرهنگی، الگویی برای درک بهتر واقعیت، ترسیم کرد تا به کمک آن بتـوانند واقعیت فرهنگی متــن را به بهترین شکل در زبان مبدأ درک کنند و با تولیــد مفهومی نزدیک به همان زبـان، در زبانی دیــــــگر (زبان مقصد) بیافرینند. ترجمه، فرایندی است که نیاز به چندین مهارت دارد تا بتوان با آن به حاصلی نزدیک به متن مبدأ دست پیدا کرد. وجود تنها یک مهارت نزد مترجمان، آنها را از در نظر آوردن وجوه فرهنگی پنهان در متن دور کرده و رسیدن به ترجمهای خوب را ناممکن میکند. مهارتهای موردنیاز یک مترجم مجموعه عواملی هستند که موجب در نظر آوردن واقعیتهای فرهنگی متن، در فرایند ترجمه میشوند. این مقاله به تبیین نقش واسطهگر فرهنگی مترجم اشاره دارد و از دیدگاه نظریهپردازان حوزه ترجمه، روند رسیدن به این مقام را مورد تحقیق قرار میدهد.

دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

در این مقاله، پژوهشی موردی درباره ادبیات تطبیقی در افق‌های تازه انجام داده‌ایم و به کمک انگاره‌ی ادبی میشل بوتور، از « مرز» در موضوع چگونگی کشف هویت مدل تابلوی الستیرِنقاش ـ از شخصیت‌های ادبی رمان در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته، اثر بزرگ مارسل پروست ـ  مطالعه‌ کرده‌ایم. این نوع مطالعه‌ی تطبیقی، با به کار گرفتن انگاره‌ی خلاق ادبی در مسئله مورد پژوهش، انجام می­پذیرد که مطالعه­ای بر بستر افق‌های تازه در ادبیات تطبیقی­ست.
در مجلدی از رمان در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته به نام در سایه دوشیزگان شکوفا، راوی اثر، بدون هیچ نشان آشکاری در تابلوی نقاشی تک‌چهره، اثر الستیر، به کشف هویت مدلِ نقاش دست می­یابد. چگونگی دست‌یابی راوی به حقیقت و مسیر جست‌وجوی آن، دست‌مایه‌ای برای ارائه الگویی درباب مطالعات ادبیات تطبیقی شده است. در این پژوهش از انگاره­ی خلاق میشل بوتور از واژه‌ی « مرز»، که آن را مترادفِ صمیمیت و عمیق دانسته است (مرز = صمیمیت، مرز = عمیق) سود جسته­ایم.
 
 



* نویسنده مسئول مقاله:                                                                                            Email: letafati@modares.ac.ir
[۱]. شخصیت نقاش در رمان در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته

دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده



دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده



دوره ۵، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۱۷)- ۱۳۹۳ )
چکیده

فعل «شدن» به عنوان یک فعل حائل در ساخت گروه عظیمی از افعال شرکت دارد و مفاهیم کاربردی متفاوتی به خود می گیرد که از جمله آن ها می توان به بیان تغییر حالت اشاره کرد. معادل های فعل «شدن»، در بیان تغییر حالت، توسط افعال و ساختارهای گوناگونی در زبان فرانسه بیان می شوند که عدم استفاده صحیح از این معادل ها و کاربرد آن ها با زمان های دستوری نا بجا می تواند باعث بروز سوءتفاهم میان دو قطب گفته پردازی شود. این مسئله از بزرگ ترین مشکلات زبان آموزان ایرانی است. در این تحقیق ابتدا به بررسی تحقیقات انجام شده درباره دو فعل «شدن» و Devenir می پردازیم، سپس معادل های فرانسه فعل «شدن» را معرفی می کنیم، در ادامه، فعل Devenir در تقابل با سایر افعال تغییر حالت در فرانسه را مورد مطالعه قرار می دهیم هدف این تحقیق تعیین چگونگی توزیع فعل «شدن» در زبان فارسی و معادل های آن، از جمله فعل Devenir در زبان فرانسه است تا از این طریق ابزار نظری لازم برای تشخیص موارد کاربرد این افعال در دو زبان مهیا شود.

دوره ۵، شماره ۱۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

در این مقاله با بهره‌گیری از رویکرد نشانه-‌معناشناسی که گفتمان را فرآیندی جهت‌مند در راستای ایجاد سازه‌های معنایی و تاثیر بر نظام تعاملی کنش‌گران می‌داند و با تکیه بر نظریات هایدگر، آستین، بودواَن، گرمس و تاراستی به مطالعه و تحلیل سره و نا سره در گفتمان می‌پردازیم. دراین راستا، جهت تبیین رابطۀ زبان با سره و یا ناسره بودن آن به بررسی یکی از روایت‌های عامیانه فارسی به نام "سزای نیکی بدی است"، می‌پردازیم تا نشان دهیم چگونه روایت عامیانه می‌تواند فرآیند بروز و تجلی سره یا ناسره را جابجا نموده و جریان تولید معنا را دستخوش تغییر نماید. منظور از سره در این پژوهش گفته‌ای است که از لحاظ زبانشناختی و معنا‌شناختی و با توجه به بافت و موقعیت گفتمان و نگاه هستی‌شناسانه گفته‌پرداز مناسب‌ترین گزینه است و گفتمان را در جهت صحیح پیش می‌برد. و منظور از ناسره هر آن چیزی است که جریان صحیح تولید و دریافت معنا را دچار تاخیر یا آسیب جدی کند. هدف پژوهش پیش رو کشف شرایط تحقق سره و ناسره در زبان از طریق مطالعه پیکره یک داستان عامیانه و چگونگی شکل‌گیری و تغییر آن در گفتمان است. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه عواملی سبب شکل‌گیری سره و ناسره در زبان می‌شود و در طول روایت عامیانه مورد نظر چگونه سره و ناسره سبب استحکام نظام گفتمانی و یا اختلال و تغییر در روند روایی تحقق معنا می‌گردند.

دوره ۶، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۲۲)- ۱۳۹۴ )
چکیده

در این پژوهش با نگاهی نوین به «همدلی» و با تکیه بر نظریه روان‌شناسانی مانند راجرز و بنه، به ارائه الگویی نائل آمده‌ایم تا مدرسان زبان با به‌کارگیری آن، موفق به برقراری همدلی با زبان‌آموزان شوند. همدلی، قابلیت ارزشمندی است که با ایجاد اعتمادی دوجانبه، فرآیند یادگیری‌ ـ یاددهی را برای هر دو طرف لذت‌بخش می‌کند. در روان‌شناسی تربیتی، همدلی را این‌گونه تعریف می‌کنند: «توانایی برقرار کردن ارتباط به‌گونه‌ای که مخاطب احساس کند، درک شده است». به‌طور کلی همدلی، تعاملات انسانی را انعطاف‌پذیر کرده و در حوزه آموزش نیز با ایجاد فضایی مطلوب در کلاس، روند یادگیری را بهبود می‌بخشد. با وجود حضور نگره همدلی از دهه هفتاد میلادی در نظریه‌های آموزش زبان در کشورهای غربی، همچنان در رویکردهای آموزشی ایران غایب بوده است. این تحقیق امکان شناخت مهارت‌هایی را فراهم می‌سازد که منجر به همدلی در کلاس زبان می‌شود. بر‌اساس مدل همدلیِ پیشنهادی، مدرس می‌باید، خود را به جای زبان‌آموز بگذارد، نیازهای زبانی او را مقدم بدارد، از پیش‌داوری بپرهیزد و احساس او را درک کند. تحقق همدلی در کلاس زبان، نیازمند تمهیدات و بسترسازی‌هایی است که اجرای کامل تمامی آن‌ها در کلاس درس، به‌عنوان تکنیک‌های رسیدن به این مهم، راهی برای برقراری همدلی می‌گشاید. تهیه طرح درسی روشن و دقیق، استفاده از دفتر ارتباطی، گوش دادن پویا و بازگویی، ابراز احساس خود و دیگری و شناخت زبان بدن از جمله این تکنیک‌های ارتباطی است که در این مقاله شرحی بر آن‌ها رفته و در ادامه، با انجام پژوهشی میدانی میزان تحقق همدلی بین مدرس زبان و زبان‌آموزان مورد سنجش قرار گرفته است.

دوره ۸، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۳۷)- ۱۳۹۶ )
چکیده

آموزش ترجمه حرفه‌ای، نوعی فرآیند آموزشی است که بر پایه یادگیری صورت می‌‌پذیرد و در آن دانشجوی مترجمی نقشی محوری و پویا ایفا می‌کند. طبق تعریف فیولا از چهارچوب آموزشی ترجمه حرفه‌ای، دانشجوی مترجمی به‌عنوان اولین و مهم‌ترین عنصر تشکیل‌دهنده چهارچوب، با توجه به دانش از‌پیش‌آموخته، انگیزه‌ها و نیاز‌هایش به محتواهای آموزشی گوناگون معرفی می‌شود. بر‌اساس مدلی که کِرالی طبق رویکرد «سازاگرایی اجتماعی» توصیه می‌کند، رفع این نیازها مستلزم استقلال و مسئولیت‌پذیری دانشجوی مترجمی در فرآیند یادگیری ترجمه است. در پژوهش حاضر دانشجویان کارشناسی مترجمی فرانسه را از طریق پرسش‌نامه‌ای که بر‌اساس نیازهای آموزشی آن‌ها تدوین شده، مورد پرسش قرار داده‌ایم تا با به‌چالش‌کشیدن جایگاه، نقش و مشارکت آن‌ها در تحصیل مهارت‌های لازم برای ترجمه، نقاط ضعف و علل ناکامی‌شان را در تبدیل شدن به یک مترجم توانمند شناسایی کنیم. نتایج پژوهش حاکی از عدم استقلال، مشارکت فعال و مسئولیت‌پذیری دانشجویان این رشته در فرآیند یادگیری ترجمه است که با رویکرد سازاگرایی اجتماعی سازگار نیست. بر‌اساس این رویکرد، آموزش ترجمه از طریق منابع واقعی، با هدف آشنا کردن دانشجو با ملزومات دنیای حرفه‌ای ترجمه و نیز تأکید بر کار گروهی برای تقویت انگیزه و استقلال دانشجو نسبت به مدرس، از راهکارهایی است که در کنار اصلاح برنامه درسی و سیستم پذیرش دانشجو در این رشته توصیه می‌شود.

دوره ۹، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۰ )
چکیده

در این مقاله با در نظر آوردن تعریف ادبیات تطبیقی از منظر پیر برونل و همکارانش در کتاب ادبیات تطبیقی چیست؟ ،  شیوه ای دیگر در پژوهش برای این نوع مطالعات طرح شده است که مقابله ای ست میان تصویر نوشتارو تصویر اثر از دیدگاه پژوهشگر.
در این شیوه، به تعداد پژوهشگرانِ متعلق به فرهنگ های متفاوت، یکی از تصویرهای بالقوه ِاثر نمایان می شود. فرآیند این پژوهش بدین گونه است: با مطالعه متن ادبی، تغییرات شکلی اثر نشان می شود و در روند توصیف و تحلیل، از آن رمزگشایی صورت می پذیرد.  این رمزگشایی منجر به آشکارگی معناهای اثر می شود که ضرورتاً معناهای نهفته در نیت نویسنده نیست. و چون معناها صورتی یکسان ندارند. این صورت معنا، تصویر است و بدین ترتیب، تصویر اثر در مقام معنای آن، به تعداد  پژوهشگران و خوانندگان مترقی و مجرب ادبیات، توسعه می یابد.
برای پروراندن چنین شیوه ای در مطالعات ادبیات تطبیقی که معطوف به تنها یک اثر است، به طرح نمونه هایی از داستان های کوتاه و طرح های کافکا پرداخته شده است.
این شیوه پژوهش، ظرفیت تازه ای برای مطالعات تک قطبی ادبیات تطبیقی، مبتنی بر نگرشی از تعریف کلاسیک پیر برونل و همکارانش به دست می دهد؛ نگرشی  با در نظر آوردن خاستگاه نظری ادبیات تطبیقی.

دوره ۱۰، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۸ )
چکیده

یاددهی/ یادگیری مهارت بینافرهنگی امروزه بخش مهمی از آموزش فرانسه به‌عنوان زبان خارجی است. مهارت بینافرهنگی به‌عنوان یک مهارت زیستی، توانایی اندیشیدن به فرهنگ خارجی و فرهنگ خودی با یک نگاه تازه و برخورد گشوده با موقعیت‌های تفاوت فرهنگی را شامل می‌شود. تدریس این مهارت
به­سبب ماهیت ذهنی‌اش با انتقال دانش از مدرس به زبان‌آموز امکان‌پذیر نیست و لازم است که  زبان‌آموز خود در موقعیت تبادل فرهنگی قرار بگیرد تا بتواند این مهارت را درونی­سازی کند. در مورد زبان‌آموزان ایرانی که فرانسه را در کشوری غیر فرانسه­زبان می‌آموزند، فراهم کردن این موقعیت‌ها در کلاس درس یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدرسان است.

با توجه به این مسئله که نگارش، به‌ویژه انواع خلاق و ذهنی آن، به رشد شخصیتی کمک می‌کند، در این مقاله ما سعی کردیم با طراحی یک سناریوی آموزشی بر اساس رویکرد بینافرهنگی کولتا، در قالب یک کارگاه نگارش خلاق، موقعیت مناسبی برای  شکل‌گیری هویت بینافرهنگی دانشجویان فرانسه فراهم کنیم.
نوشته‌های دانشجویان ازنظر کارکردهای شناختی، عاطفی و تخیلی نمره گزاری شدند. مقایسۀ به‌عمل‌آمده به کمک آزمون T مستقل بین گروه آزمایش و گروه کنترل نشان داد که اگرچه هر دو گروه موفق به ایفای نقش واسطۀ بینافرهنگی در سطح مطلوبی شده بودند، اما اعضای گروه آزمایشی، متن‌های نسبتاً طولانی‌تر و خلاقانه‌تری نوشته بودند.
 

دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۱۱-۱۳۸۳ )
چکیده

زبان چون دیگر اختراعات بشری به سبب نیاز انسان شکل گرفت و در نزد تمدنهای مختلف پرورده شد و زبانهای مختلف پدید آمد. ترجمه زبانی به زبان دیگر، همه در فهم مضمون آن نهفته است نه در دریافت معنای واژه‌ها که واژه واحد ترجمه نیست، مبنا و واحد ترجمه همان بند بند مضامین متن است. هنگام ترجمه پس از دریافت مضمون باید با واژه‌های زبان مقصد به خلق همان مضمون دست زد؛ باز آفرینی خلاقانه. بی‌تردید هیچ جهان بینی‌ای مختص زبان خاصی نیست. گونه‌گونی جهان‌بینیها، از درون ذات و تجربیات انسان پدید می‌آید و مرتبط با نوع زبان او نیست. ترجمه برای انتقال این جهان‌بینیها و نزدیک کردن انسانها، فرهنگها و تمدنها نخستین و مهمترین ابزار است. اگر بگوییم که ترجمه ابزاری برای آفرینش صلح است؛ سخن به گزافه نگفته‌ایم.

دوره ۱۳، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور (Articles in English & French) ۱۴۰۱ )
چکیده

Les études abordant la question des compétences culturelles sont aujourd’hui de pleine actualité et sont souvent reprises pour analyser différents aspects de ces compétences au sein de l’enseignement-apprentissage des langues-cultures étrangères ; ces études ont donc leur utilité dans la mise en évidence de la diversité de ces compétences sous les différentes appellations et applications parmi lesquelles nous avons choisi de mettre en lumière la compétence transculturelle. Il n’existe pas de commun accord quant à la définition du concept de la compétence transculturelle et à sa place à l’égard d’autres compétences culturelles. Cet article tente de répondre à la question comment définir précisément la notion de compétence transculturelle, comment l’interpréter et la promouvoir. Cette étude a donc pour objectif de proposer une conception de la compétence transculturelle. La manière dont la compétence transculturelle peut être acquise et développée sera également discutée et abordée dans le cadre d’une recherche de terrain auprès des étudiants de licence en langue et littérature françaises de l’Université Hakim Sabzevari. Nous avons décidé d’emprunter le dispositif de la pensée en réseaux pour la mise en application et le développement de cette compétence. Quant au choix de la modalité de la collecte des données, nous avons eu recours aux entretiens semi-directifs afin de vérifier l’impact de la mise en œuvre du dispositif sur le développement de la compétence transculturelle sur le public examiné. L’analyse des résultats obtenus par les entretiens montrent les traits distinctifs de la compétence transculturelle due à la mise en place du dispositif choisi..
 

دوره ۱۳، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۱ )
چکیده

مهارت منظورشناختی، به توانایی استفادۀ مناسب از زبان در بافت اجتماعی گفته می‌شود. زبان‌آموز برای کسب توانمندی در مهارت منظورشناختی، باید دانش زبانی و اجتماعی خود را با اَشکال مختلف و راهبردهای منظورشناختی زبان همسو کند و قادر باشد در موقعیت ارتباطی از تمام اجزای مهارت برقراری ارتباط خود به‌صورت یکپارچه استفاده کند. در این مقاله، جایگاه پرورش مهارت منظورشناختی در حوزۀ آموزش زبان فرانسه در ایران بررسی شده است. هدف این پژوهش، علاوه ‌بر تعریف مهارت منظورشناختی در حوزۀ آموزش زبان، بررسی میزان به‌کارگیری و پرورش این مهارت از سوی مدرسان ایرانی زبان فرانسه است. به این منظور، برای جمع‌آوری اطلاعات پرسش‌نامه‌ای تهیه و بین ۵۰ مدرس ایرانی توزیع شد. برای انتخاب حجم نمونه از روش نمونه‌گیری تصادفی استفاده شده است. روش تحقیق از نوع توصیفی ـ ‌پیمایشی بوده و ابزار پژوهش هم شامل یک پرسش‌نامه است. پایایی پرسش‌نامه با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ، برابر ۰,۹۰ محاسبه شده است. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون t تک‌نمونه، آزمون هم‌بستگی و t  مستقل نشان می‌دهد با اینکه پرورش این مهارت با زیاد شدن سن و تجربۀ مدرسان بیشتر می‌شود، به‌کارگیری فعالیت‌های مربوط به پرورش آن در کلاس زبان فرانسه جایگاه چندانی ندارد و این امر خلاف نظر مثبت مدرسان برای پرورش این جنبه از مهارت برقراری ارتباط زبانی است. بنابراین، پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی، راهکارهایی به مدرسان ایرانی زبان فرانسه معرفی شود تا آن‌ها بتوانند عملکرد تدریسشان را با نیازهای زبان‌آموزان مطابق سازند و از زبان‌آموزانِ خود کنشگرهای اجتماعی ماهری در آنچه مهارت منظورشناختی نامیده می‌شود، بسازند.
 

دوره ۱۳، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۱ )
چکیده

عوامل روان‌شناختی، روابط هم‏شاگردی و آشنایی زبان‌آموز با فرهنگ زبان هدف، نقش مؤثری در پیشرفت تحصیلی دارد. مسئلۀ اصلی این پژوهش تعیین ویژگی‏های سنجشی ارزیابی این عوامل در یادگیری زبان عربی دانشجویان  کارشناسی زبان و ادبیات عربی در ایران است، زیرا در این زمینه پژوهش درخوری انجام نشده است. این پژوهش با روش تحقیق آمیختۀ اکتشافی متوالی انجام گرفت. گویه‏های اولیه در قالب یک پژوهش کیفی و مصاحبۀ نیمه‌ساختاریافته با متخصصان زبان وادبیات عربی و روان‌شناسی، طراحی شد و با ابهام‌زدایی از آن‌ها فرم نهایی (۸۳) گویه‌ای تعیین شد و برای روایی و پایایی آن‌ها روی نمونه صد نفری دانشجویان کارشناسی زبان و ادبیات عربی از طریق فضاهای آموزشی رسمی مجازی و به‏روش نمونه‏گیری، اجرا شد.
یافته‏ها: ‌۸۳ گویۀ ضروری با (CVR) بالای ۰,۶، براساس ملاک لوشه، انتخاب شد و شاخص روایی محتوای کل مقیاس (CVI)، با استفاده از نرم‌افزار اس.پی.اس.اس. برابر ۰,۸۳ به‌دست آمد که مطلوب است. همسانی درونی این مقیاس از طریق آلفای کرونباخ، برای تمامی مقادیر (۷ عامل) بالاتر از ۰.۸ بود. شاخص اعتبار مرکب و متوسط واریانس عوامل مقیاس، به‏ترتیب بالاتر از ۰.۸ و ۰.۵ شد که روایی همگرا را نشان می‏دهد. روایی ملاکی هم‌زمان بیانگر رابطه معنادار بین عوامل مقیاس و معدل افراد نمونۀ تحقیق است. درمجموع، مقیاس نهایی ۳۲ گویه دارد که ۶۴.۲۲ درصد از واریانس کل مقیاس را تعیین می‌کند. درنتیجه، این ابزار باتوجه به‏ویژگی‌های سنجشی مطلوب، برای تعیین عوامل روان‌شناختی ومیان‌فردی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی زبان‌آموزان زبان و ادبیات عربی کاربرد دارد.


 

صفحه ۱ از ۱