جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای Chalak


دوره ۱۲، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۰ )
چکیده

یکی از عناصر معناآفرینی در ادبیات داستانی، عنصر مکان است. نویسنده از طریق کاستن از معنای ارجاعی و عینی مکان، از این عنصر به­منزلۀ ابزاری مهم در خلق و تقویت معنای مورد نظرش بهره می‌جوید. مکان با توجه به میزان عینیت خود، در طیفی از معانی مختلف از ارجاعی تا انتزاعی سیر می‌کند. مکان‌های انتزاعی به­دلیل ماهیت تخیلی و استعلایی خود می‌توانند در برخی از انواع ادبی جایگاه ویژه‌ای داشته باشند. این مقاله درپی آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی و با رویکرد نشانه‌ ـ ‌معناشناسانه انواع مکان‌های ترسیم‌شده در رمان ملکوت از بهرام صادقی را بررسی کند و ضمن طبقه‌بندی این مکان‌ها، به این پرسش پاسخ دهد که ابزار مکان تا چه ‌اندازه در خدمت القای معانی مورد نظر نویسنده بوده است. نتایج نشان می‌دهد بهرام صادقی در رمان ملکوت تلاش کرده است تا با بازآفرینی خلاقانه اسطوره آفرینش، به‌شکل ضمنی فضای یأس‌آلود حاکم بر جامعه در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را در اسطوره یادشده بازنمایی کند. او در مسیر اجرای این خواسته نگاه ویژه‌ای به عنصر مکان داشته است. از همین ‌رو، با استفاده از فضاسازی‌های وهمناک و هول‌انگیز و با بهره‌گیری از انواع مکان‌های روایی، پدیداری، گردبادی و استعلایی، سرشکستگی، یأس و امیدهای ازدست‌رفته جامعه را به تصویر کشیده است.
 
 

دوره ۱۲، شماره ۵ - ( آذر و دی (Articles in English & French) ۱۴۰۰ )
چکیده

Classroom discourse refers to the language and interaction used by the teacher and the students to communicate and shape learning in the educational context. The present study focused on Iranian EFL teachers’ classroom discourse by observing their dominancy, teacher talk, question types, and interactions in their classes. To do so, through a non-experimental, descriptive research design, ۲۰ female experienced teachers with the age range of ۳۰-۴۰, teaching at an upper-intermediate level in different language institutes in Isfahan, Iran were selected based on the convenience sampling. Two classes of the teachers were observed, the sessions were recorded, and their classroom discourses were transcribed and later analyzed. Moreover, to increase the validity and reliability of the research, a semi-structured interview was conducted with volunteer participants; their reflections on their communication with the learners and discourse types were collected and analyzed using descriptive statistics in terms of frequency and percentages. The findings of the study showed that the teachers made use of specific discourse to ascertain their dominance and control in their classes. The findings also revealed that the teachers used more monologic discourse patterns in their classes rather than dialogic ones. Teacher talk far exceeded student talk, Initiation-Response-Feedback pattern dominated the classroom discourse; and display questions were used more frequently than referential ones. These findings could benefit teachers to be more conscious about type of CD and its effect on student-to-student and teacher-to-student interactions. It could also serve the purpose of critical classroom discourse analysis

دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

در مقاله حاضر یک مدل ریاضی برای جریان خون پالسی و ناپایا در طول رگ گرفته شده مخروطی با گرفتگی متوالی ارائه شده است. جریان خون به صورت غیرخطی، تراکم‌ ناپذیر و کاملاً گسترش یافته فرض شده است. برای مدلسازی رئولوژی خون، در ساختار معادلات از مدل غیرنیوتنی سیسکو استفاده شده است. به منظور شبیهسازی هر چه بیشتر شرایط واقعی، رگ مفروض به صورت الاستیک و هندسه مفروض وابسته به زمان فرض می‌شود. به دلیل تولید گرادیان فشار ضربانی خون توسط قلب، جریان خون به صورت پالسی در نظر گرفته شده است. تبدیل مختصات مناسب بر روی شرایط مرزی، شرایط اولیه و معادلات حاکم بر جریان اعمال شده است، تا رگ کسینوسی شکل به رگ مستطیل شکل تبدیل شود. با استفاده از روش تفاضل محدود، فرم گسسته‌سازی شده شرایط مرزی، شرایط اولیه و معادلات مربوط ارائه شده است. پروفیل سرعت برای جریان خون بدست آمده است. مشخصه‌های دینامیکی جریان خون از جمله دبی حجمی و مقاومت در برابر جریان از روی پروفیل سرعت حاصل شده است و در مورد تاثیر میزان و زاویه گرفتگی بر روی آن‌ها بحث شده است. دبی حجمی کمترین مقدار و مقاومت بیشترین مقدار را در گرفتگی‌های منبسط شونده دارند.

دوره ۱۹، شماره ۷۵ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

میخاییل باختین، ادبیات عامه را مناسب‌ترین عرصه برای بروز تفکر کارناوالی می‌دانست. شاخصۀ بارز این اندیشه، بر هم ریختن گفتمان مسلّط بر ادبیات سنّتی از طریق دگرگونی زبان و ارزشهای موجود در آثار ادبی است.  این مقاله می‌کوشد تا از این منظر قصه‌های عامیانۀ ایرانی را واکاوی نماید. بدین منظور هفت مجموعۀ قصۀ عامیانۀ ایرانی به روش توصیفی ـ تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. ویژگیهای بارز ادبیات کارناوالی، همچون مطرح کردن آزادانۀ مسائلی که ارتباط با زندگی مادی حیات انسان دارد، مانند خوردن، نوشیدن، زاد و ولد، زناشویی و درنهایت مرگ به منزلۀ روند طبیعی زندگی ـ و نه امری تراژیک و فاجعه‌بار عناصر مهم تفکر کارناوالی و گروتسک به شمار می‌رود که در این جستار بدان پرداخته شده‌است. حاصل این پژوهش نشان می‌دهد که چگونه تیپهای شخصیتی مختلف در قصه­ها در تقابل با یکدیگر قرار می‌گیرند و با دگرگونی مراتب فرادست و فرودست گفتمان سلطه‌پروری فرومی‌پاشد. در این روایات با شکستن هنجارهای قدرت در جامعه، مجال چندصدایی در قصه‌ها فراهم می‌شود که از مشخصه‌های بارز ادبیات کارناوالیستی است. همچنین به کار بردن زبان بی‌پیرایه، بدون محدودیت اخلاقی که شامل واژگان نامعمول، ناسزا و کلمات خارج از عرف می‌شود به ایجاد فضای طنزگونۀ کارناوالی کمک می­ کند.


صفحه ۱ از ۱