۲۲ نتیجه برای یوسفیان
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
ادبیات کهن و عامیانه که یکی از بارزترین جلوههای فرهنگ غنی ایران است، سرشار از مضامین بکر و ایدههای ناب برای اقتباس در سینما و تلویزیون است؛ اما با وجود چنین سرمایه عظیم فرهنگی، سینماگران، درامنویسان و سریالسازان ایرانی تاکنون نتوانستهاند بهدرستی از این توان و ظرفیت بالقوه استفاده کنند. مقاله حاضر با تکیه بر جلوههای نمایشی و ظرفیتهای فرهنگی نهفته در مجموعهآثار ادبیات عامیانه و کهن ایران، قابلیتهای آنها را در تولیدات رسانهای معرفی میکند و با روشی توصیفی- تحلیلی و رویکردی آسیبشناسانه به گسستهای تاریخی در روند ارتقاء سطح نمایشی روایتهای کهن فارسی، به ارزیابی کیفی این آثار و اثبات فرضیات تحقیق میپردازد. نگارنده پس از بازنگری مهمترین جلوههای روایی ادب کهن و عامیانه، چالشهای فرارو در روند اقتباس از آنها را به همراه برخی راهکارهای مناسب انطباقسازی در تولیدات رسانهای بیان میکند. در پایان مقاله نیز با نقل و نقدِ نمونههایی از ادب کهن، شیوۀ اقتباس از آنها بیان خواهد شد.
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( زمستان ۱۳۹۰ )
چکیده
یکی از گونه های ادبی منثور رایج در زبان فارسی، مناظره است. در مناظره¬های منثور، دو یا چند شخصیت به شیوۀ گفت وگونویسی، موضوعات گوناگون را به میان می کشند و در نهایت، نگارنده با نوعی جمع بندی از زبان آن ها به نتیجۀ مورد نظر می رسد. ساختار این نوع مناظرهها بیشتر بر گفت¬وگونویسی استوار بوده و از توصیف و تحلیل های داستان گونه به دور است. در دورۀ مشروطه، به این نوع مناظره ها واژۀ «چیزنویسی» یا شیوه «تئاترنویسی» اطلاق شده است. نزدیکی ساختار ظاهری و اسلوب گفت وگونویسی در این گونۀ ادبی و گونۀ نمایشنامه، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا امکان خوانش نمایشی از مناظره¬های منثور وجود دارد؟ لحن و زبان نمایشی، کنش نمایشی گفت¬وگومحور، کشمکش، زمان و مکان از جنبه های نمایشی قابل شناخت از گفت وگوست که در این مقاله بررسی شده¬اند. دستاورد این مقاله، معرفی الگویی گفت وگومحور برای بررسی جنبه¬های نمایشی مناظرههاست. این الگو بر اساس مقایسۀ تطبیقی دیالوگ در نمایشنامه و گفت¬وگو در مناظرۀ منثور و شناخت نقاط مشترک این دو گونه ادبی با یکدیگر پیشنهاد شده است.
دوره ۵، شماره ۱۵ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
مقاله حاضر سعی دارد تا با ردیابی شاخص های فرهنگ عامه در روند تولید متون نمایشی ایران به راهکارهای بومی سازی ادبیات نمایشی توجه نشان دهد. این مطالعه به شیوه میان رشته ای سعی دارد نقش تأثیرگذار فرهنگ عامه را در پردازش الگوهای بومی نگارش خلاق برای هنرهای نمایشی بررسی کند. حمید امجد به عنوان یکی از نمایشنامه نویسان نسل متأخر ایرانی به دلیل بهره گیری از وجوه متنوع فرهنگ عامیانه در خلق و بازنمایی جهان نمایشی آثارش نمونه پژوهشی مناسبی تلقی می شود تا شاخص هایی نظیر زبان گفتار، باورها و آداب و رسوم، رفتارها یا نشانه های رایج در فرهنگ عامیانه ایران مورد تحلیل قرار گیرند.
این تحقیق با گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و به شیوه مواجهه مستقیم با متن های نمایشی تدوین شده و با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی تلاش میکند تا ظرفیت های بالقوه فرهنگ عامه ایران را در سازماندهی ایده و تحقق آنها به کمک شگردهای نمایشنامه نویسی را موکد سازد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد پارهای از مهمترین شاخصهای فرهنگ عامه ایران نظیرداستانهای عامیانه، ضیافتهای عامیانه، زبان عامیانه به طرق گوناگون در روند خلق نمایشنامههای حمید امجد مورد توجه واقع شده است. مقایسهای تطبیقی با برخی مفاهیم و عناصر نمایشی نظیر شخصیتپردازی، موضوع نمایشی، خلق فضاهای اقلیمی و نیز لحنی فرهنگی، کاربرد وجوه غالب متفاوتی از این حیث را نشان میدهد. در نهایت این مقاله نشان میدهد که بکارگیری عناصری از فرهنگ عامه در نحوۀ سازماندهی اطلاعات نمایشی به نحو قابل توجهی نشان از تمایل این نویسنده برای خلق یک الگوی درام بومی دارد.
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
مقاله حاضر سعی دارد با مقایسه الگوی داستانگویی ادبی و نمایشی روضه المجاهدین (واعظ هروی) و سریال مختارنامه (میرباقری)، مسئله اقتباس مستند از اصل یک واقعه مذهبی در تاریخ اسلام و حدود پردازش زیباشناختی آن را برای رسانههای جمعی مورد سنجش قرار دهد. ادبیات عامیانه در زبان فارسی گاه به توصیف و تشریح روایت های تاریخِ دین پرداخته است که همین موجب شده تا روایتی داستان پردازانه و خیال آمیز از وقایع و شخصیت های تاریخی دین در میان عامه رواج پیدا کند. نکتۀ مهم دربارۀ این گونۀ ادبیات فارسی، درآمیختنِ روایتِ تاریخی با تخیل مولف برای رسیدن به تأثیری خاص بر مخاطب است؛ شیوه ای که امروزه با ظهورِ تلویزیون به نحوی متفاوت از سوی درام نویسان برای نمایشی کردنِ متونِ تاریخی دین اسلام مورد استفاده قرار گرفت. سریالِ مختارنامه یکی از آخرین تلاش ها برای استفاده از تخیل در روایتِ متنِ تاریخی است. تلاشی که نمونۀ مشابهِ آن در دوران صفویه و توسط واعظ هروی منجر به خلقِ روضه المجاهدین شده بود. مقایسۀ تطبیقی میانِ این دو اثر، کارکردهای خیال آمیز بودنِ این دو و تفاوت در نحوۀ به کارگیریِ تخیّل برای پرداختِ روایتِ ادبی و نمایشی از متنِ تاریخی را روشن می کند. نمونۀ معاصرِ مختارنامه با به کارگیری تخیل قصد دارد به یک تحلیلِ سیاسی تاریخی برسد در حالی که روایتِ واعظِ هروی بیشتر به دنبال تجسمی از یک جهان آرمانی است که ریشه در نگاهی متفاوت به هستی دارد.
دوره ۶، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲۳)- ۱۳۹۴ )
چکیده
ضربانهای گفتوگویی، بهعنوان بنیادیترین واحدهای قابل تشخیص کنشهای زبانی، بخش عمدهای از یک متن نمایشی را تشکیل میدهند. در مقاله حاضر، قصد داریم با مطالعۀ ویژگیهای این تمهیدات زبانی، پاسخی برای سؤال اصلی خود، مبنیبر نحوه عملکرد آنها در توسعه سبک نمایشنامهنویسی تجربی محمد یعقوبی، بیابیم. چارچوب نظری بحث، تلفیقی از مطالعات زبان و سبکشناسی درام «پُل کاستانیو» و «ویمالا هرمان» است. روش انجام این تحقیق از نوع توصیفی– تحلیلی و نمونهکاوی است و با بررسی مستقیم متون، امکان تحلیل کیفی نمونههای مطالعاتی، بهکمک شاخصهای عملیاتی تعریفشده مهیا شده است. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که در سبک تجربهگرایانه نمایشنامههای یعقوبی، توجه عمدهای به زبان و کارکردهای متنوع دلالتگرهای زبانی شده است. او با بهرهگیری از تمهیدات متفاوتی در نگارش گفتوگو، ضربانهای گفتوگویی را در سطوح گستردهای از دلالتهای زبانی و فرازبانی بهکار برده و از آنها بهعنوان عاملی برای «تأکید»، «تعلیق»، «انقطاع» و «تأثیر» بر شیوههای پایانبندی آثار خود استفاده کرده است؛ با این تفاوت که رفتهرفته، کارکرد و نحوۀ بهکارگیری این تمهیدات زبانی مشخصتر و با مضمون اثر نیز همسازتر شدهاند.
دوره ۶، شماره ۶ - ( شماره ۶ (پیاپی ۲۷)، ویژه نامه- ۱۳۹۴ )
چکیده
لیبر (۲۰۰۴ & ۲۰۰۹) نظریهای تجزیهمدار با هفت مؤلفۀ معنایی و یک اصل به نام اصل همنمایگی ارائه کرده است. در این نظریه هر عنصر زبانی یک اسکلت معنایی و یک بدنۀ معنایی دارد. اسکلت از یک یا چند مؤلّفه معنایی و یک یا چند موضوع ساخته میشود. بدنۀ معنایی دو لایه دارد: ۱. لایهای که مانند اسکلت از یک گویشور به گویشوری دیگر نسبتاً ثبات دارد و میتوان آن را نشان داد؛ ۲. لایهای که اطلاعاتِ کلی و دانش فرهنگنامهای دارد و بسیار روان است. اصل همنمایهسازی، موضوعهای دو یا چند عنصر واژگانی را با یکدیگر همنمایه میکند و عنصری دیگر میسازد که به یک مدلول واحد دلالت میکند.
این نوشتار ویژگیهای معنایی حروف اضافۀ زبان فارسی را برپایۀ مؤلفههای معنایی بررسی و سپس دستهبندی میکند. دستاورد این نوشتار این است که حروف اضافه نیز مانند سایر اقسام کلام، نقش معنایی دارند و در نتیجه اسکلت و بدنۀ معنایی آنان ضعیف است. همچنین میتوان بر پایۀ نقش معنایی، آنها را دستهبندی کرد.
دوره ۶، شماره ۷ - ( شماره ۷ (پیاپی ۲۸)- ۱۳۹۴ )
چکیده
این مقاله سعی دارد با تکیه بر روش تحلیل گفتمان فِرکلاف و تأکید او بر تعامل میان پدیدههای زبانی، متنها و بافتهای اجتماعی نشان دهد که چگونه ترجمه آثار نمایشی از فرهنگ مبدأ میتواند تحت تأثیر گفتمانهای غالبِ زبان مقصد قرار گرفته و برداشتهای متفاوتی را تولید کند. برگردان فارسی نمایشنامههای برتولت برشت به دلیل وجود تلویحات تاریخی متناسب با وضعیت اجتماعی ایران در فاصله دو دهه پرآشوب پنجاه و شصت خورشیدی بهترین نمونههای مطالعاتی برای اثبات فرض بالا محسوب میشوند.
این تحقیق به روش نمونهکاوی توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته و دادههای اولیه آن به شیوههای کتابخانهای و یا مواجهه مستقیم با متون زبان اصلی گردآوری شدهاند. مقاله حاضر نشان میدهد که مترجمان ایرانی آثار برشت به شکلی خودآگاه یا ناخودآگاه دلالتهای فرهنگی مستتر در زبان مبدأ را به تبع گرایشهای سیاسی خود و یا روحیه انقلابی توده مخاطبانشان در هر دوره تاریخی تغییر داده و متناسب با تقاضای گفتمانی جامعه خود ساختهاند. به این منظور، از میان چهل برگردان متون نمایشی برشت در ایران، ترجمههای متعددی از چهار نمایشنامه «ارباب پونتیلا و نوکرش، ماتی»، «بعل»، «در جنگل شهر» و «رؤیاهای سیمون ماشار» مورد بررسی قرار گرفتهاند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد بخش عمدهای از آثار نمایشی برشت در ایران متناسب با بسترهای سیاسی- اجتماعی تأثیرگذار و یا گفتمانهای غالب هر دوره– دستکم تاحدی در سطح واژگانی و مفهومی- مشمول تحریف فرهنگی شدهاند.
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده
بمنظور دسترسی به مکانهای پایدار جهت حضور هرچه بیشتر انسان در فضا، باید در طرحها به دنبال بهبود کیفیت فضاهای شهری و تامین آسایش انسان بود. برای این منظور انجام مطالعات مربوط به آب و هوا و همچنین استفاده از نتایج آن در بهینهگزینی ساختارهای فضایی، امری ضروری میباشد. هدف از انجام این پژوهش استفادهی بهینه از جریان هوا، در ارتقا کیفیت فضاهای عمومی اطراف مجتمعهای بلندمرتبه است، تا بدین ترتیب بتوان به فضاهای جمعی پایدار و پاسخو به نیازهای آسایشی انسان دست یافت. در این پژوهش، در مرحله شناخت از روش توصیفی-تحلیلی، بمنظور مشاهده و تحلیل ارتباط بین فرم مجتمعهای بلندمرتبه و رفتار باد، از تکنیک شبیهسازی با استفاده از نرمافزار ENVI-met (که یک نرمافزار جهت تحلیلهای اقلیمی میباشد) و در نتیجهگیری از استدلال منطقی استفاده شده است. جمعآوری اطلاعات نیز از طریق مطالعات کتابخانهای و میدانی صورت گرفته است. در نهایت این پژوهش با ارزیابی فرمهای مجتمعهای مسکونی شهرک اکباتان در زمینهی پاسخگویی به آسایش انسان در برابر باد، فرم بهینه را برگزیده و به ارائه راهبردهای عملیاتی منتج از تحلیلهای نرمافزاری، برای توسعههای مشابه میپردازد. بطور کلی نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که فرم و ویژگیهای کالبدی بلوکها، تاثیر بسزایی بر نحوهی رفتار باد دارد.
دوره ۷، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۳۳)- ۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش تلاش برآنست تا سازوکار دریافت زاویهدید در حوزۀ داستان و نمایش بررسی شود. برای این منظور دو نمونۀ داستانی («حلزونشکن عدن» از شهریار مندنیپور) و نمایشی («سپنج رنجشکنج» از محمود استادمحمد) بررسی میشوند. وجه اشتراک نمونههای برگزیده در این است که زاویهدید شخصیتهای غایب در هردو اثر، از خلال اظهارات افراد حاضر در جهان داستانی و نمایشی خلق میشود. برای درک این فرایند، تلفیقی از رویکرد زبانشناختی دانیل مکاینتایر مبنیبر رهیافت «انتقال اشاره» و آراء ماری لار رایان پیرامون «جهانهایممکن» بهعنوان چارچوب نظری پژوهش اتخاذ شدهاند. مسئلۀ اصلی این پژوهش کشف قابلیتهای روایتشناسانۀ زاویهدید در فضاهای داستانی یا نمایشی بیرون از قاب اصلی ماجراست؛ بهاینمعنا، هدف اساسی مقالۀ حاضر ارزیابی روند خلق یا بازتولید زاویهدید اشخاص غایب در صحنۀ وقوع ماجراست. دادههای این پژوهش براساس شاخصهای روایتشناختی مکاینتایر و رایان تحلیل میشوند؛ بنابراین، نمونهها با انتخاب روش پژوهش تحلیلیـ توصیفی بررسی میشوند. نتایج بهدستآمده از پژوهش نشان میدهد که بهرغم تمایزات ماهوی جهان داستانی و نمایشی، اشخاص اصلی ماجرا اغلب بهکمک نشانگرهای زبانشناختی که در روند مکالمه مؤثرند، فرصت مییابند تا با گسترش دامنۀ دلالتهای کلامی و عمق میداندید روایی، زاویهدید شخصیتهای غایب ازصحنه را هدایت کنند و برنحوۀ ادراک تماشاگر فرضی (خواننده) اثرگذار باشند.
دوره ۸، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۳۹)- ۱۳۹۶ )
چکیده
در دنیای مدرن امروز، نقش رسانه در شکلدهی مستقیم و غیرمستقیم به افکار عمومی انکارناپذیر است. ازاینرو، تلویزیون، بهعنوان مهمترین و بانفوذترین رسانه جهان، توجه صاحبان قدرت را برای بهدست گرفتن افکار عمومی به خود جلب میکند. در این تحقیق، نقش سریالهای تلویزیونی آمریکایی در گسترش پدیده اسلامهراسی که پساز وقایع ۱۱ سپتامبر فزونی یافته، بررسی شده است. برای این منظور، سریال میهن از شبکه شوتایم از دو جنبه مکالمات و تصاویر تحلیل شده است. برای تحلیل مکالمات، از رویکرد فرکلاف در چارچوب تحلیل انتقادی گفتمان و برای تحلیل تصاویر، از رویکرد کرس و ونلیوون بهنام «دستور طرح بصری» استفاده شده است. در مکالمات در بُعد توصیف، ابزارهای قرابت، تکرار، پیشانگاری، قاببندی، برجستهسازی، کمرنگسازی و حذف درجهت نمایش چهرهای منفی از اسلام شناسایی شدند. ازلحاظ بصری نیز مفاهیم فرآیند تحلیلی، فرآیند روایی و پرسپکتیو این نقش را برعهده داشتند. موارد گفتمانی و بصری تحلیلشده نشان میدهند که این سریال دارای عناصری است که ازلحاظ گفتمانی، بصری و یا ترکیبی از هردو، ممکن است به ترویج اسلامهراسی کمک کنند. همچنین، ترکیبی از این دو رویکرد در تحلیل انتقادی رسانه پیشنهاد میشود.
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۹ )
چکیده
مقالۀ حاضر میکوشد بر اساسِ ایدۀ فراتاریخنگاری، به تحلیل عملکرد ظرفیتهای زبان از منظرِ آیرونی کلامی در بازنماییِ رویدادهای تاریخی در دو نمایشنامۀ جنگنامۀ غلامان و فتحنامۀ کلات بپردازد. بر این اساس، ابتدا میکوشیم تعریفی از فراتاریخنگاری و اهمیت آیرونی بهعنوان یک مؤلفۀ مهم در فراتاریخنگاری ارائه دهیم و سپس انواع آیرونی کلامی و عملکرد آن در متن نمایشی را شرح و بسط داده و به تحلیلِ مؤلفهها در نمونههای مطالعه بپردازیم. بنابراین، چارچوب بحث تلفیقی از مطالعاتِ زبانشناسی و سبکشناسیِ «دیردر ویلسون» و «هایدن وایت» است. روش انجام این پژوهش، توصیفی و تحلیلی بوده و با نمونهکاوی، امکان تحلیلِ مؤلفهها فراهم شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد در دو نمایشنامۀ بهرام بیضایی، آیرونی کلامی بهمثابۀ تمهیدی زبانی در جهتِ بهرهگیری از ظرفیتهای بالقوۀ زبان و ابزاری در جهتِ دلالتگریهای تاریخی است. این ظرفیتِ زبانی گاه خود را در گزارههای پارودیک و کلامی و گاه در بافتِ تفسیری و تحلیلیِ متن آشکار میسازد، با درنظر گرفتن این نکته که سازوکارِ ایجاد آیرونی و معنا در متن نمایشنامه بدونِ درنظر گرفتنِ فرامتنِ تاریخ ممکن نیست.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده
فضای گفتمان ازجمله کلیدیترین عناصر موجود در انتقال مفاهیم در هر متن نمایشی است. این مقاله بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که استعارهها چگونه میتوانند زمینۀ گفتمان دربارۀ مسائل اجتماعی و تاریخی باشند و چه کارکردی در نمایشنامه بهمنزلۀ یک فُرم زبانی دارند. بر این اساس از نظرات جورج لیکاف و زولتان کوچش استفاده کرده و نشان دادهایم که چگونه استعارهها، که ریشه در زبان و فرهنگ دارند، به شکلگیری فضای گفتمان کمک میکنند. لیکاف و کوچش فضای گفتمان را حاصل تعامل میان ذهن، بدن و بافت فرهنگی که کنشگران در آن حضور دارند، میدانند. بنابراین، در یک متن نمایشی ما با ترکیبی از تعامل میانِ ذهن نویسنده و مخاطب و همچنین، تجربهها و انتزاعهایِ جسمی و ذهنی هر دو روبهرو هستیم. همچنین، بافتی که در آن نمایشنامه شکل میگیرد و بافتی که در آن نمایشنامه فهم میشود عنصری اساسی است. نتایج بهدست آمده در این مقاله نشان میدهد که اکبر رادی با استفاده از استعارهها و زمینههای فرهنگی و تاریخیِ متن، فضای گفتمانی چندگانه و استنباطی را در نمایشنامۀ افول پدید آورده است. به این شکل که در یک سطح با استعارههایِ زبانی روبهرو هستیم که در ساختار متن (دیالوگها، اتمسفر و شخصیتپردازی) عمل میکنند و در سطحِ بالاتر با استعارههای مفهومی روبهرو هستیم که از طریقِ برقراری روابط میانِ عینیتِ نمایشنامه و تجربههای مخاطب عمل میکند و فضایِ گفتمان متن را در فضایِ ذهن مخاطب ادغام و فضای گفتمانِ تازهای را پدید میآورد
دوره ۱۲، شماره ۴۵ - ( بهار ۱۳۹۸ )
چکیده
تفسیر روانشناختی ادبی، بهعنوان خوانشی معتبر، بیشتر به انگیزههای روانی خالق اثر میپردازد و در تحلیل روانشناختی داستان، غالباً به شخصیت و تفسیر جنبههای روانی وی توجه میکند. اما به دیگر عناصر داستان، همچون مکان که عنصری تأثیرگذار در سیر حوادث داستان و تکامل آن است، پرداخته نمیشود. موضوع اصلی این پژوهش ارائه الگویی برای خوانش روانشناختی مکان داستانی است؛ چراکه مکان هنری داستان عنصری پویا و زنده تلقی میشود که هم اثرگذار است و هم اثرپذیر و هنرمندانه مکان واقعی را بازنمایی میکند و میتواند همچون شخصیت مورد تحلیل روانشناختی قرار گیرد. این مقاله برآن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی و تکیه بر رویکرد روانشناسی محیطی که نگاه خاصی به مکان و انسان دارد و دارای مؤلفههایی برای تحلیل روانشناختی مکان است، الگویی جهت تحلیل روانشناختی مکان داستانی بهدست دهد. براساس نتایج، خوانش روانشناختی مکان داستانی با استفاده از مؤلفههای روانشناسی محیطی، آن را از عنصری ثابت، بیروح و واقعنما به عنصری پویا، هنری و واقعگرا و اثربخش در داستان تغییر میدهد که از جایگاه ارزشمندی در شبکه روابط عناصر روایت برخوردار است.
دوره ۱۳، شماره ۵۹ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده با فرآوری مواد غذایی به روش پرتودهی، کیفیت مواد غذایی حفظ شده و با کنترل میکروارگانیسمها عوامل فساد کنترل میگردد. همزمان روشهای مختلف خشک کردن نیز که به حفظ کیفیت و بافت محصول منجر میگردد، کاربرد زیادی دارند. در این پژوهش با کمک روش سطح پاسخ، شرایط بهینه خشک کردن سیبزمینی پرتو دیده با اشعه گاما تعیین شد. برای پرتودهی نمونهها از چشمه کبالت ۶۰ (گاماسل ۲۲۰) استفاده شد. نمونهها با دزهای صفر، ۲ ،۵ و ۸ کیلوگری پرتودهی شدند و خشک کردن با استفاده از مایکروویو در سه توان ۲۰۰، ۴۰۰ و ۶۰۰ وات و در سه ضخامت ۵، ۷ و ۹ میلیمتر انجام گرفت. شرایط بهینه مربوط به دز پرتودهی۵ کیلوگری، ضخامت نمونه ۷ میلیمتر و توان مایکروویو ۴۰۰ وات و برای L*، a*، b*، تغییرات رنگ، زاویه هیو، کروما و شاخص قهوهای شدن به ترتیب، ۸۷/۵۷، ۹۵/۰-، ۱۹/۴۲، ۷۳/۱۰، ۵۳/۱-، ۲۲/۴۲ و ۵۹/۱۱۳ پیشنهاد شد. علاوه بر تاثیر متغیرهای دز پرتودهی، ضخامت نمونه و توان خشککن مایکروویو بر روی شاخصهای رنگ از جمله *L ،a*،b*، شاخص قهوهای شدن، کروما و زاویه هیو نیز بررسی شدند. با افزایش مقدار دز پرتودهی، افزایش ضخامت نمونه و توان مایکروویو، شاخص تغیرات رنگ کاهش، زاویه هیو افزایش و دانسیته رنگ کاهش مییابد. در نهایت با استفاده از مدل شبکه عصبی، خشک کردن سیبزمینی پرتودیده مدلسازی شده و توانایی این مدل در پیشبینی تغییرات رنگ با مدل رگرسیون و سطح پاسخ مقایسه گردید. در این مقایسه مدل شبکه عصبی داری قابلیت بالاتر در پیشبینی نسبت به مدل رگرسیون بود (ضریب تعیین ۹۷۰۶/۰ ).
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۴-۱۳۹۳ )
چکیده
در این مقاله تحلیل غیر خطی خمش صفحات ساندویچی دایره ای شکل متقارن محوری با پوسته های مدرج تابعی تحت بار مکانیکی عرضی بررسی شده است. معادلات حاکم بر اساس تئوری برشی مرتبه اول و روابط غیر خطی کرنش ون کارمن می باشند و دستگاه معادلات تعادل غیر خطی به دست آمده توسط ترکیب روش عددی رهایی پویا و تفاضل محدود تحلیل گردیده اند. به منظور بررسی صحت و دقت تحقیق نتایج به دست آمده با برخی مراجع و همچنین روش المان محدود مقایسه شده است. در نهایت به بررسی اثر پارامترهایی همچون نسبت ضخامت هسته به پوسته، شرایط مرزی و تغییر در خواص مواد مدرج تابعی بر روی خمش غیر خطی پرداخته می شود.
دوره ۱۴، شماره ۶۴ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده امروزه طبق آمارهای موجود یک چهارم غذای تولیدشده در جهان بعد از برداشت محصول از بین می رود. این ضایعات در مراحل مختلف تولید، انبار کردن، توزیع، عرضه به بازار و بالأخره در دست مصرفکننده به محصولات وارد میشود. فرآوری مواد غذایی با اشعه گاما و نگهداری محصولات پرتودهی شده، کیفیت مواد غذایی را تا مدت زمان های طولانی حفظ می کند. به منظور انجام این پژوهش سیب رقم گلدن دلیشز (زرد)، از فروشگاه تعاونی سازمان انرژی اتمی ایران خریداری گردید، سپس تعداد ۱۰۰ عدد سیب با ندازه متوسط (۱۲۰ تا ۱۸۰ گرم) بطور کاملاً تصادفی جدا شد. سیبها بمدت یک هفته در سردخانه ( ۴ درجه سانتیگراد) نگهداری شدند. نمونهها در کیسههای نایلونی استریل، به منظور پرتودهی بستهبندی گردیدند. برای پرتودهی نمونهها از چشمه کبالت ۶۰ (گاماسل ۲۲۰) استفاده شد. نمونهها با دزهای صفر (کنترل)، ۵/۰، ۲ و ۵ کیلوگری پرتودهی، سپس بمدت ۴ روز در دمای ۴ درجه سانتیگراد نگهداری گردیدند. برگههای سیب با استفاده از دستگاه برش کالباس در ضخامت ۴ میلیمتر برش داده شد و در سه دمای ۵۰، ۶۵ و ۸۰ درجه سانتیگراد آزمایش خشک کردن با استفاده از آونانجام گرفت. باتوجه به نتایج تحقیق، پرتودهی مواد غذایی، خواص فیزیکی و شیمیایی سیب را حفظ میکنند. با افزایش مقدار دز پرتودهی و افزایش دمای خشک کردن در آون، درصد رطوبت موجود در نمونهها درصد طوبت کاهش و درصد افت وزن افزایش مییابد. اثر اصلی مقدار دز پرتودهی و دمای خشک کردن بر روی شاخص در سطح ۰۵/۰ معنیدار است. با افزایش دمای خشک کردن در آون، میزان افزایش مییابد که علت این پدیده، کاهش رطوبت موجود در بافت نمونه و طیشدن روند چروکیدگی است. در نهایت نیز با افزایش مقدار دز پرتودهی دمای خشک کردن، توانایی باز جذب آب افزایش مییابد. بنابراین از روش پرتودهی با اشعه گاما و در نهایت خشک کردن با دمای مناسب در خشک کنها میتوان در حفظ کیفیت مواد غذایی استفاده کرد.
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۳- )
چکیده
سینمای کیارستمی، به مثابه نمونه بارزی از ظرفیت جهانی شدن فرهنگ نمایشی ایران و با تأکید خاص بر نقش مشارکت تماشاگران در فرایند معناسازی فیلم، تأملاتی پسامدرن را برمیانگیزد. برخی ازمهمترین وجوه خاص این نوع سینمای نیمه-برساخته عبارتند از: سبک خود-بازتابنده ، بعدنماییهای نمودارگونه، روایتهای بینا بین و کمینهگرایی فردی. ارزشمندترین دستاورد پسامدرن این نوع سینما، برجسته سازی فرایند معناسازی در حین تجربه بیواسطه فیلم است. بهعلاوه، نماهای نزدیک فیلمهای اخیر او، واحدهای معناساز مستقلی هستند که به نحوی فزاینده عامل تکثیر و تولید بیوقفه احساس و عاطفهای شرقی است. از این حیث، سبک خلاقانه کیارستمی قابل تفسیر و تطبیق با برخی از مهمترین آرای متفکران سینمای پسامدرن نظیر ژیل دلوز است. فیلمهای اخیر او، در حقیقت، با بهرهگیری از جلوههایی واقعگرا وعناصری بومی، روایتگر میکرو درامهای نوینی است که در بینا بین شکاف میان نماهای نزدیک و دریافت فعال مخاطبان خود شکل میگیرد.
دوره ۱۸، شماره ۸ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
یکی از فرایندهای شکل دهی برای ساخت مخروط فلزی بدون درز، فرایند شکلدهی چرخشی است. این فرایند به صورت گرم یا سرد، با یا بدون مندرل انجام می گیرد. در این مقاله سعی شده است امکان انجام فرایند گرم بدون مندرل برای تبدیل لوله به مخروط برای آلومینیوم ۶۰۶۱ بررسی شود و با استفاده از روش های حل تحلیلی رابطه ای به منظور تخمین نیروی مماسی و توان لازم برای انجام فرآیند بدست آید. از دو روش کار ایده آل و روش حد بالا (کران بالا) برای تخمین نیرو مماسی و توان مورد نیاز استفاده شده است و در نهایت روابطی یکسان برای نیرو مماسی و توان فرایند شکل دهی چرخشی حاصل گردید. این روابط می تواند به عنوان حدسی اولیه برای طراحی ماشین مورد نیاز استفاده شود. همچنین با استفاده از روابط هندسی و قانون حجم ثابت مقدار ضخامت نهایی و طول اولیه لوله محاسبه گردید. مقادیر حاصله از حل تحلیلی ضخامت نهایی و طول اولیه لوله با مقادیر آزمایش تجربی مورد اعتبارسنجی قرار گرفته است که خطایی کمتر از۰,۵ درصد برای ضخامت نهایی و ۵.۵ درصد برای پیش بینی طول اولیه لوله به دست آمده است. ضخامت نهایی در حالت تبدیل لوله به مخروط رابطه کسینوسی با زاویه مخروط دارد، لذا نسبت به تبدیل ورق به مخروط، ضخامت نهایی بیشتری را نتیجه می دهد.
دوره ۱۸، شماره ۹ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
در این مقاله، باتوجه به نیاز روز افزون به لوله های استحکام بالا و نازک در صنایع نفت و گاز، اثر استحکام، ضخامت اولیه لوله و اصطکاک بین لوله و غلتک، روی توزیع ضخامت و دوپهنی سطح مقطع لوله در فرآیند اندازه کردن به صورت عددی و تجربی مورد بررسی قرار گرفته است. شبیه سازی عددی با استفاده از نرم افزار تجاری مارک منتات انجام گرفته است. نتایج این شبیه سازی نشان می دهد که با افزایش استحکام تسلیم و کاهش ضخامت، دوپهنی سطح مقطع لوله کاهش مییابد. نشان داده شده است که با ۲.۷۷ برابر شدن استحکام تسلیم لولهای به ضخامت ۲.۸ میلیمتر، دوپهنی ۲۷ درصد کاهش یافته است. با کاهش ضخامت از ۲.۸ به ۱.۸ میلی متر لوله ای با جنس فولاد St۳۷ دوپهنی ۲ درصد کاهش مییابد. این تغییرات با افزایش استحکام تسلیم بیشتر میشود به طوری که در لوله ای با جنس آلفورم ۷۰۰ با کاهش ضخامت از ۲.۸ به ۱.۸ میلیمتر، دوپهنی ۴۵ درصد کاهش می یابد. همچنین اصطکاک تاثیر ناچیزی بر دوپهنی و توزیع ضخامت لوله دارد. اعتبار شبیه سازی اجزای محدود با مقایسه نتایج تجربی تأیید شده است.
دوره ۱۹، شماره ۱۲۷ - ( شهریور ۱۴۰۱ )
چکیده
در این تحقیق امکان تبدیل ضایعات لیگنوسلولزی کشاورزی به قند در طی مراحل پیشتیمار فراصوت، هیدرولیز اسیدی-حرارتی و سمزدایی با پلاسمای سرد مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور بعد از جمعآوری کاه گندم و برنج، پیشتیمار فراصوت-اسید (با سه تیمار مختلف بار باگاس، زمان سونیکیت و غلظت اسید) و سپس هیدرولیز اسیدی (با سه تیمار مختلف زمان هیدرولیز، غلظت اسید و دما) روی ترکیبات انجام شد. نتایج دادههای شیمیایی نشان داد که در زمان سونیکیت ۳۰ دقیقه، بار باگاس یک درصد و غلظت اسید ۵/۱ درصد قند بالایی آزاد شد و لیگنین قابل حل نیز در بالاترین میزان خود قرار داشت. همچنین در طی هیدرولیز اسیدی-حرارتی نیز، زمان هیدرولیز ۴۵ دقیقه، غلظت اسید %v/v ۵/۱ و دمای ۱۲۰ درجه سلسیوس موجب آزادسازی بیشتر قند و ASL (Acid Soluble Lignin) گردید. علاوه بر دادههای شیمیایی، نتایج FTIR، FESEM و آنالیز حرارتی نیز ثابت کرد که ساختارها به خوبی از هم گسیخته شده است و بیومس برای مرحله تبدیل قند به اتانول زیستی آماده شده است. در ادامه روش سمزدایی با پلاسمای سرد جهت حذف ترکیبات بازدارنده اسیدی استیک اسید، فرمیک اسید و فورفورال استفاده شد و نتایج نشان داد که پس از سمزدایی با پلاسمای سرد مقادیر استیک اسید، فرمیک اسید و فورفورال به ترتیب ۷۳، ۵۸ و ۷۸ درصد در مدت زمان سمزدایی ۱۰ دقیقه، فاصله جت ۵/۰ سانتیمتر و نسبت گاز آرگون به هوا ۵/۰ کاهش یافت. در نهایت میتوان گفت میتوان با پیشتیمار فراصوت و هیدرولیز اسیدی-حرارتی ساختاری پلی ساکاریدی ترکیبات لیگنوسلولزی را در هم شکست و سپس ترکیبات بازدارنده ایجاد شده سمی را نیز توسط روش پلاسمای سرد از بین برد تا بهترین نتیجه حاصل گردد.