جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای گل محمدی


دوره ۴، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده

 شلتوک پوشش بیرونی دانه برنج و محصول جانبی فرایند آسیاب برنج است. در این پژوهش استحصال سیلیکای بی‌شکل[۱] از این دورریز کشاورزی به روش آمایش حرارتی و اسیدی/حرارتی مورد مطالعه تجربی قرار گرفت. فرایند کلی به این صورت بود که  بعد از سوزاندن شلتوک در فضای آزاد، خاکسترحاصل، اسید شویی و در ادامه خشک شد. در نهایت سیلیکای بی شکل با قرار دادن پودر به‌دست آمده در یک کوره الکتریکی استحصال شد (آمایش اسیدی/حرارتی). همچنین یک نمونه دیگر از سیلیکا با حذف مرحله اسیدشویی تولید شد (آمایش حرارتی). سپس، سیلیکاهای به‌دست آمده پس از مشخصه‌یابی در یک فرمول معمول بلت سیمی تایر به جای سیلیکای رسوبی تجاری استفاده و همه خواص فیزیکی-مکانیکی از جمله نیروی چسبندگی لاستیک به سیم در دو شرایط معمولی و زمان­مندی مطالعه شد. آزمون XRD بر روی دو نمونه نشان داد سیلیکای تولید شده در هر دو روش دارای ساختاری بی‌شکل هستند. همچنین به‌کمک آزمونXRF مشخص شد که درصد خلوص سیلیکای بی‌شکل برای نمونه تولیدشده به‌روش آمایش اسیدی/حرارتی %۶/۹۸ و برای نمونه آمایش حرارتی %۹/۹۳ است. همچنین نتایج نشان داد چسبندگی لاستیک-به سیم در شرایط معمولی در حضور نمونه‌های جدید سیلیکا اندکی افت می­کند اما همین خاصیت در شرایط زمانمندی شده برای نمونه جدید سیلیکا بهتر از سیلیکای رسوبی تجاری است. سایر خواص آمیزه لاستیکی در حضور گریدهای جدید سیلیکا تغییر محسوسی نشان نداد. درنتیجه می‌توان گفت که شلتوک برنج از پتانسیل بالایی برای تولید سیلیکای مناسب جهت استفاده در آمیزه بلت سیمی تایر برخوردارست.
 
[۱] Amorphous


دوره ۷، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده

هدف اصلی این پژوهش مطالعه رابطه‌ی مدیریت دانش با قابلیت نوآوری در یک هلدینگ ایرانی بود. همچنین، با در نظر گرفتن نقش تعدیل‌گر جهت‌گیری‌های استراتژیک سعی شد پیشنهاداتی کاربردی به مدیریت هلدینگ و شرکت‌های تابعه برای افزایش سطح قابلیت نوآوری از مجرای ایجاد ترکیب مناسبی از مدیریت دانش و جهت‌گیری استراتژیک در شرکت‌های مذکور ارایه شود. جهت تعریف مدیریت دانش چهار مؤلفه‌ی اجتماعی‌سازی، بیرونی‌سازی، درونی‌سازی و ترکیب، برای قابلیت نوآوری سه مؤلفه اداری، فرآیندی و تولیدی و برای جهت‌گیری استراتژیک سه شکل کارآفرینانه، فناورانه و مشتری‌گرایانه حاصل شدند. با پیروی از فسلفه‌ی اثبات‌گرایی و روش پیمایش، از ابزار سنجش پرسش‌نامه(مشتمل بر ۵۵ پرسش) جهت گردآوری داده‌های میدانی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش در سطح تحلیل نخست(سازمان) شامل کلیه شرکت‌های زیرمجموعه(۷۸ مورد) و در سطح تحلیل دوم(فرد) کلیه کارکنان شرکت‌ها(حدود ۱۱۰۰۰ نفر) بود. نمونه‌گیری در سطح سازمان به شیوه تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران(۶۵ سازمان مشتمل بر ۸۲۰۰ نفر) و در سطح فرد نیز به شیوه تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران(۳۶۷ نفر) صورت گرفت. نرمال بودن داده‌ها از مجرای آزمون کولموگروف-اسمیرنوف و روابط بین متغیرها و برازش مدل مفهومی پژوهش از طریق آزمون همبستگی پیرسون و آزمون معادلات ساختاری تأیید شدند. در نهایت مشخص شد که مدیریت دانش با قابلیت نوآوری و تمامی ابعاد آن در شرکت‌های با جهت‌گیری‌های استراتژیک کارآفرینانه و مشتری‌گرایانه رابطه‌ی مثبت و معنادار دارد، اما در شرکت‌های با گرایش فناورانه این رابطه معنادار نبود.

دوره ۱۵، شماره ۸۴ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده

در این پژوهش اثر استفاده از چربی مرغ در فرمولاسیون سوسیس مرغ (در مقایسه با روغن سویا) مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور، نمونه‌های سوسیس مرغ ۷۰ درصد گوشت مرغ با نسبت‌های مختلف (۵، ۱۰ و ۱۵ درصد) چربی مرغ یا روغن سویا در مقیاس پایلوت (۱۰ کیلوگرم) به روش تولید متداول صنعتی ساخته و ویژگی‌های آنها بررسی شد. سوسیس‌های حاوی چربی مرغ از نظر میزان پروتئین و خاکستر تفاوت معنی‌داری با نمونه‌های حاوی روغن سویا نداشتند (۰۵/۰p). از نظر آنالیز پروفیل بافت، سوسیس‌های ساخته شده با چربی مرغ، سختی بیشتری داشتند (۰۵/۰>p). از سوی دیگر، با افزایش سطح چربی مرغ از ۵ به ۱۵درصد، سختی افزایش پیدا کرد؛ این در حالی است که افزایش سطح روغن سویا در فرمولاسیون باعث کاهش سختی سوسیس گردید (۰۵/۰>p). سوسیس‌های حاوی چربی مرغ ارتجاع‌پذیری کمتری داشتند. بیشترین پیوستگی در سوسیس‌های حاوی ۵ یا ۱۰ درصد روغن سویا و کمترین میزان پیوستگی در سوسیس‌ حاوی ۱۵ درصد چربی مرغ مشاهده شد (۰۵/۰>p). با افزایش درصد روغن یا چربی، قابلیت جویدن سوسیس کاهش یافت. سوسیس‌های تهیه شده با چربی مرغ، قابلیت جویدن بیشتری داشتند (۰۵/۰>p). کمترین قابلیت جویدن در سوسیس تهیه شده با ۱۵درصد روغن سویا مشاهده شد. نوع و سطح روغن تاثیری در میزان چسبندگی و خاصیت فنری سوسیس‌های مختلف نداشتند (۰۵/۰p).

دوره ۱۶، شماره ۸۷ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده

چکیده
امروزه استفاده از عصاره های گیاهی به عنوان نگهدارنده های طبیعی یا افزودنی های غذایی با خواص ضد اکسیدانی و ضد میکروبی به تنهایی یا در ترکیب با پوشش های خوراکی ترکیبی، مورد توجه قرار گرفت. با هدف بررسی تأثیر عصاره زولنگ (۷۵/۰ درصد) همراه با پوشش های خوراکی ترکیبی بر پایه صمغ های زانتان (۵/۱ درصد) و گوار (۵/۰ درصد)، آزمایشی با ۵ تیمار فیله های مرغ فاقد پوشش (شاهد)، فیله های حاوی پوشش زانتان و گوار به تنهایی یا همراه با عصاره زولنگ و ۳ تکرار در هر تیمار، طی یک دوره نگهداری ۱۲ روزه در دمای یخچال به مورد اجرا درآمد. نتایج نشان داد؛ عصاره زولنگ بطور معنی داری (۰۵/۰>p) عملکرد ضد باکتریایی پوشش گوار را بهبود بخشید. اما تأثیری بر کارایی ضد میکروبی پوشش زانتان نداشت. کمترین مقدار pH در فیله های حاوی پوشش زانتان و عصاره زولنگ دیده شد. همچنین در پایان دوره نگهداری فیله ها، کمترین مقدار عدد پراکسید و اندیس اسید تیوباربیتوریک در تیمار پوشش گوار غنی شده با عصاره زولنگ دیده شد (۰۵/۰>p). از سویی نوع پوشش خوراکی تأثیر معنی داری بر محتوای مجموع ترکیبات ازته فرار نداشت. اما تأثیر عصاره زولنگ در بهبود کارایی پوشش گوار در کاهش مجموع ترکیبات ازته فرار فیله ها معنی دار بود (۰۵/۰>p). بطور کلی نتایج نشان داد با توجه به خصوصیات ضد اکسیداسیونی و ضد میکروبی عصاره زولنگ می توان از آن در ترکیب با پوشش های خوراکی، جهت افزایش زمان ماندگاری فیله مرغ در دمای یخچال استفاده نمود.
واژگان کلیدی: زانتان، زولنگ، فیله مرغ، گوار، ماندگاری

دوره ۱۷، شماره ۸ - ( ۸-۱۳۹۶ )
چکیده

یکی از مهمترین عواملی که در ساخت قطعات با روش ساخت افزودنی باید مورد توجه قرار گیرد، الگوی جهت گیری ساخت قطعه است. جهت گیری ساخت قطعه در فرآیندهای ساخت افزودنی بر روی خواص قطعه از جمله صافی سطح، استحکام قطعه، زمان ساخت و مقدار مواد تکیه گاهی مورد استفاده تأثیرگذار است. در این بین زمان ساخت قطعه یکی از مهمترین عوامل در تعیین جهت گیری بهینه قطعات است. در این مقاله روشی جدید برای تخمین زمان ساخت قطعه در فرآیندهای ساخت افزودنی ارائه میشود که میتواند زمان تخمینی ساخت قطعه در جهت‌گیری‌های مختلف را محاسبه کند. بر اساس روش پیشنهادی، رابطه ای کاربردی بر اساس تعداد لایه ها و مقدار مواد تکیه گاهی استخراج میگردد. روش ارائه شده علاوه بر کاهش هزینه های محاسباتی نسبت به روش های پیشین، روشی کارآمد برای تعیین جهت گیری بهینه قطعات نیز میباشد. در پایان، به منظور نمایش توانایی و همچنین صحت سنجی روش پیشنهادی، زمان ساخت یک قطعه در دو نوع جهت گیری مختلف بر اساس روش پیشنهادی تخمین زده میشود و با نتایج حاصل از شبیه سازی فرآیند در نرم افزارهای منکاتی و رپتیرهاست مقایسه میشود. میانگین خطای نسبی روش پیشنهادی در جهت گیری نوع اول در مقایسه با نرم افزارهای منکاتی و رپتیرهاست به ترتیب برابر ۵ و ۹ درصد و در جهت گیری نوع دوم ۷ و ۸ درصد میباشد. همچنین سرعت محاسبه نتایج برای قطعه مورد مطالعه با استفاده از روش پیشنهادی به ترتیب حدود ۱۰۰ و ۱۴۰ برابر سریع تر از نرم افزارهای رپتیرهاست و منکاتی است.

دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده

نمونه‌سازی سریع (ساخت افزودنی یا چاپ سه‌بعدی) روشی از ساخت قطعات است که می‌تواند نمونه طراحی شده در رایانه را به‌طور مستقیم به قطعه فیزیکی تبدیل کند. یکی از مهمترین عواملی که در ساخت قطعات با روش نمونه‌سازی سریع باید مورد توجه قرار گیرد، الگوی جهت‌گیری ساخت قطعه است. جهت‌گیری ساخت قطعه در فرآیندهای نمونه-سازی سریع بر روی خواص قطعه از جمله استحکام، زمان ساخت، صافی سطح، مقدار مواد تکیه‌گاهی مورد استفاده و قیمت ساخت تأثیرگذار است. در این بین زمان ساخت قطعه و زبری سطح از مهمترین مشخصه‌هایی هستند که به طور مستقیم تحت تأثیر جهت‌گیری قطعات قرار دارند. در این مقاله، دو الگوریتم بر اساس روش‌های بهینه‌سازی تحلیلی و تجربی برای تعیین جهت‌گیری بهینه ساخت به منظور کمینه کردن زمان ساخت و زبری سطح ارائه شده‌ است. برای پیاده‌سازی این روش، قطعه مورد نظر کاربر در فرمت زبان استاندارد مثلثی (STL) دریافت می‌شود سپس با استفاده از مشخصات هندسی و نوع جهت‌گیری قطعه زمان تخمینی ساخت و مقدار میانگین زبری سطح قطعه محاسبه می‌شود. به منظور تعیین جهت‌گیری بهینه از دو روش بهینه‌سازی تحلیلی (روش NSGA-II) و تجربی (روش جدید و توسعه یافته تاگوچی) استفاده شده‌است. پس از معرفی مراحل هر یک از این دو روش به منظور تعیین جهت‌گیری بهینه ساخت قطعه، مراحل این دو الگوریتم پیشنهادی بر روی قطعه‌ای به عنوان مطالعه موردی پیاده‌سازی می شود و نتایج حاصل مورد مقایسه و بحث قرار می گیرد.

دوره ۱۸، شماره ۴ - ( ۸-۱۳۹۷ )
چکیده

رواناب شهری شامل آلاینده‌هایی همچون مواد مغذی، فلزات سنگین و مواد آلی مانند هیدروکربن‌ها بوده که از سطح جاده شسته شده و منجر به آلوده شدن منابع آب و خاک می‌شود. در این میان روسازی بتنی متخلخل قادر به کاهش قابل توجه حجم رواناب‌های شهری و در نتیجه کاهش بار هیدرولیکی رواناب و اثرات جانبی آن بر تاسیسات شهری می‌باشد. همچنین این نوع روسازی شرایط لازم برای تصفیه و مدیریت آلودگی‌های منتشر شده شهری در نزدیکی و یا خود منبع را فراهم می‌کند. هدف از انجام این تحقیق بررسی کارایی سیستم روسازی بتنی متخلخل بر کمیت و کیفیت رواناب سنتزی بوده و اثرات تغییر تخلخل و شدت بارش بر پارامترهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. در مطالعه حاضر بیشترین راندمان حذف TSS و COD به ترتیب برابر ۸۸% و ۱۵% حاصل گردید. همچنین سیستم توانایی کمی در حذف TDS و EC از خود نشان داد. سیستم روسازی مورد بررسی در این مطالعه توانایی قابل قبولی در حذف کدورت از رواناب سنتزی را دارا بوده و بیشترین میزان حذف در شدت بارش ۳۷ میلی متر بر ساعت و تخلخل ۹/۲۲% به میزان ۷۰% حاصل شد. با مقایسه نتایج حاصل از بررسی پارامترهای فوق مشخص گردید که تغییر تخلخل تاثیری بر کیفیت پساب خروجی ندارد. همچنین با افزایش شدت بارش میزان کارایی سیستم در حذف آلاینده‌ها هرچند با شیب بسیار کم، کاهش یافت. به طور کلی این روش توانایی خوبی در حذف TSS و کدورت از خود نشان داد ولی کارایی مناسبی در حذف بار آلی و جامدات محلول نداشت.

دوره ۲۰، شماره ۱۳۴ - ( فروردین ۱۴۰۲ )
چکیده

امروزه پاستا یکی از محصولات غذایی پر مصرف است و استفاده از سبوس در فرمولاسیون آن راهکاری مناسب جهت تولید محصول مغذی و غنی از ترکیبات فیبری می باشد. وجود اسید فیتیک در سبوس به دلیل تشکیل کمپلکس با ترکیبات ریزمغذی و از دسترس خارج کردن آنها، عاملی محدود کننده ای محسوب میشود و حذف یا کاهش آن برای استفاده از سبوس ضروری است. در پژوهش حاضر ابتدا سبوس خام در دو مش ۹۰ و ۱۲۰ میکرومتر، آسیاب گردید. هریک از نمونه ها تحت فرآوری حرارتی/ رطوبتی در درون اتوکلاو /آون به ترتیب با دمای ۱۲۱ و ۱۵۰درجه به مدت ۹۰ و ۲۰ دقیقه قرار داده شدند. نمونه های فرآوری شده به مقادیر ۵/۲، ۵ و ۵/۷ درصد با آرد پاستا مخلوط و خواص رئولوژیکی خمیر حاصله توسط آزمون میکسولب بررسی و نمونه با خواص مطلوب در تولید پاستای فرمی سبوس دار از نوع سدانو انتخاب شد. در این پژوهش اندازه گیری فیبر نا محلول در شوینده ی اسیدی بر اساس روش ون سوست، و اندازه گیری اسید فیتیک با استفاده از روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا انجام شده است. نتایج آزمونها نشان داد که غنی کردن پاستای فرمی سدانو با سبوس فرآوری شده به روش اتوکلاو آون در مقادیر ۵ و ۵/۷ درصد باعث بهبود پارامترهای رئولوژیکی خمیر شده است. در نهایت، نمونه پاستای حاوی سبوس فرآوری شده به روش تلفیقی  اتوکلاو /آون با مش ۹۰ و میزان ۵%،  با کمترین میزان افت پخت ، مناسب ترین خواص رئولوژیکی و ویژگی های حسی مشابه با پاستای شاهد به عنوان بهترین تیمار این پژوهش معرفی گردید.

صفحه ۱ از ۱