جستجو در مقالات منتشر شده
۵ نتیجه برای کلاهچیان
دوره ۴، شماره ۱۷ - ( پاییز ۱۳۸۶ )
چکیده
داستانهای مثنوی از خوشبینی و امید سرشار است تا جایی که میتوان گفت در نگاه مولوی امید، نشاط و شادی، امری جوهری و اصیل به شمار میرود. بنیاد روحی بشر بر امید و شادی سرشته شده و ناامیدی و اندوه بینشاط و غم، اعتباری و عارضی و گذرنده است.
این پژوهش، که با روش اسنادی و از طریق استنباط از همه عناصر بویژه مضمونها و شخصیتپردازی داستانها صورت گرفته، حکایتگر این معناست که امید به گونهای ناگسستنی با تار و پود اشعار مولوی گره خورده و تصاویر شعری او مملوّ از مفاهیم و مضامین امیدواری و لوازم مربوط به آن است و شادی و نشاط و غمگریزی در شعر او موج میزند. نگاه مولوی به طبیعت نیز امیددهنده است؛ حتی وقتی از پاییز سخن میگوید آن را حیات مجدد، رستاخیز روح و مقدمه بهار میداند و به همراه آن از بهار و رویش دوباره طبیعت دم میزند. در شعر او یأس و حزن و غم جایگاهی بنیادی ندارد.
بررسی موسیقی بیرونی، میانی و کناری مثنوی معنوی نیز نشان میدهد که با شاعر امیدواری سروکار داریم؛ حتّی فراوانی اوزان پرجنبش و شاد و ابتکار و نوآوری در آفرینش اوزان نادر یا تازه در غزلیات شمس از ذهنی نشان دارد که به نوشدن و نوگفتن و امیدواری مایل است و ناامیدی را سترونی ذهن میداند.
دوره ۶، شماره ۲۴ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۷ )
چکیده
ترانههای نوازشی بخشی از ترانههای عامیانۀ کودکان هستند که از خلقوخوی مادرانه سرشارند و آرمانها، آرزوها، رنجها، حسرتها و دلتنگیهای مادر را بر پایه نظامهای فرهنگی و رفتارهای اجتماعی بیان میکنند تا محرک عواطف کودکان باشند. پژوهش پیش رو، ترانههای نوازشی فارسی را از طریق نشانههای موجود در متن، بر اساس نظریۀ تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف در سطح توصیف واژگانی با رویکردی توصیفی - تحلیلی در ۱۰۰۰ مصراع که بسامد کاربردی آنها، اساس این گزینش بوده، واکاوی کرده است. دستاورد پژوهش نشان میدهد، انواع طبقهبندی واژگانی بر اساس نظریه مذکور در این گونه از ترانهها کاربرد داشته؛ اما بسامد کاربرد واژههای زبان محاورهای بیش از گونههای دیگر است. چنانکه گفتمان مادر در بیان واقعیتهای اجتماعی مانند مردسالاری، برتری جنسیتی، بیوفایی همسر، فقر و اوضاع نابسامان اقتصادی و بیداد زمانه در قالب واژههای محاورهای و عامیانه با زبانی ساده و زیبا و برخاسته از عشق و عاطفه آمده است. بر این اساس، واژههای ترانهها نقش مؤثری در آفرینش عاطفۀ شعری و انتقال احساس مادرانه (ترس از آینده، امید به آینده، نفرت، تنهایی و درنهایت پذیرش مخاطب) دارند. چنانکه بیان واقعیتهای جامعه در قالب واژههای عامیانه، سبب فهم کامل کودک از واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و نیز اثرگذاری کلام مادر بر ذهن وی (کودک) شده است.
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۸ )
چکیده
فرهنگ عامۀ مردم ایران در اعصار و قرون کهن ریشه دارد، بهگونهای که میتوان ایران را خاستگاه آیینها، باورها و سنن کهن دانست. استان کرمانشاه ازجمله مناطقی است که دارای ریشهها و بنمایههای فرهنگی غنی و مختص به خویش است؛ درنتیجه باورهای مردم آن دیار میتواند بهخوبی منعکسکنندۀ فرهنگ عامۀ آن منطقه باشد. در این میان آنچه بهطور خاص، مورد توجه است، تبلور این فرهنگ غنی در وقفنامهها بهعنوان بخش مهمی از فرهنگ و ادبیات عامه است. در پژوهش حاضر پنج وقفنامۀ متعلق به دورۀ قاجار از این استان انتخاب و بازخوانی شد و سپس به روش توصیفی ـ تحلیلی مشخصههای فرهنگ و ادبیات عامه در آنها بررسی شد. نتایج حاصل حاکی از آن است که این متون بهترین ابزار برای رصد تفکرات مردم در دورۀ قاجار بهشمار میروند و میتوان بازتابهای فرهنگ و ادبیات عامه را بهوضوح در آنها مشاهده و بررسی کرد. مشاغل و حرفهها، ابزار و وسایل، اوزان و مقادیر، القاب و عناوین، دعا و نفرین، کنایات و اصطلاحات عامیانه، نسبتهای فامیلی، واحدهای اندازهگیری و آیینهای مذهبی از جملۀ عناصر مادی و معنوی هستند که در وقفنامههای انتخابشده، شناسایی و بررسی و تحلیل شدهاند.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده
زبانشناسان شناختی بر +این باورند که نظام اداراکی انسان ذاتاً استعاری است. آنها استعاره را مربوط به قلمرو اندیشه و فراتر از حوزۀ زبان میدانند. استعاره در نظریۀ معاصر به معنای مفهومسازی پدیدههای پیچیده و نامحسوس ذهن از سوی تجارب ملموس و حسی انسان است. اهمیت بررسی مفهوم «دل» در ناشناختگی و ماورائی بودن آن در زبان و ادبیات، بهویژه عرفان است. واژۀ دل معانی گسترده و متنوّعی را القا میکند. از این رو، بررسی شگردهای پردازش استعاری دل در شناسایی عواطف و نظام اندیشگانی شاعر بسیار مهم است. بنا بر این اهمیت، پژوهش حاضر میکوشد با هدف شناسایی مکتب فکری سنایی در این راستا و برخی ظرایف ذهنی و بیانی حاکی از آن، به توصیف و تحلیل شگردها و ابزارهای محسوس کردن «دل» در اندیشۀ این شاعر در چارچوب نظریۀ شناختی و کارکردهای مفهومسازی آن بپردازد. نتایج نشان میدهد که پربسامدترین نوع استعارۀ دل، هستیشناختی و چشمگیرترین آن از نوع شیءانگاری است که حاکی از تأثیر تجارب اولیۀ ذهنی و ناخودآگاه جمعی بر ذهن شاعر در فهم دل است. القای مفاهیم عاطفی (عشقورزی، حزن و شادی)، تبیین مفاهیم اخلاقی (شکیبایی و نفس و دنیاگرایی)، جایگاه تجلی حق بودن، اندیشهورزی و دانایی و نیز رازداری به ترتیب از مهمترین کارکردهای معنایی دل است.
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۴ )
چکیده
این مقاله با هدف چگونگی بیان مولوی در مواجهه با آیات قرآنی و روایات و کیفیت استفاده از شگردهای بلاغی در تبیین مفاهیم ذهنی و اصطلاحات عرفانی به رشته تحریر درآمده است. نگارندگان ابتدا با خوانش مثنوی مولوی با بررسی ابیاتی ازدفاتر ششگانه بهطور تصادفی، به تحلیل استعارههای تأویلی بر پایۀ نظریۀ معناشناسی شناختی پرداختهاند؛ بعد از بیان نظریّۀ معناشناسی شناختی و استعارۀ مفهومی طبق این نظریه، ازبین شکلهای استعاره مفهومی، استعاره هستیشناختی بررسی شد و شواهد استعارههای تأویلی در سه شاخۀ استعاره با تأویل آیات قرآنی و احادیث، با تأویل تمثیلها و اصطلاحات عرفانی و درنهایت استعاره با تأویل حکایات مثنوی، تحلیل شده است. در این بررسی، به شیوۀ کتابخانهای وتحلیل محتوا، بیشترین بسامد در تأویل اصطلاحات و تمثیلهای عرفانی بود و این نشانگر آن است که مولوی برای عینیّت بخشیدن به مفاهیم ذهنی و تجربههای عرفانیاش بعد از تأویل، آنها را با نامنگاشتهای عینی برای اقناع مخاطب و بیان عواطف عرفانی خود توصیف کرده است. دراین فرایند، در بعضی تأویلات گاهی یک امر ذهنی را با امر ذهنی دیگر و یا پدیدهای عینی را با امر عینی دیگر توصیف کرده است.