جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای کریمی دوستان


دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

مقاله حاضر به بررسی ساختهای کنایی در گویش هورامی میپردازد. گویش هورامی در ساختهای گذشته ساده از الگوی حالت کنایی گسسته بهره میگیرد. این گویش علاوه بر استفاده از سازکار مضاعفسازی واژهبست ، برای نشان‌دادن الگوی حالت کنایی از سازکار دیگری نیز بهره میگیرد که منحصر به این گویش است و در سایر گویشهای کردی دیده نمیشود. در ساختهای برآمده از سازکار دوم بیان الگوی کنایی، سازه‌ها‌ی فاعل و مفعول مستقیم به ترتیب دستخوش فرایندهای تأکید و مبتداسازی می‌شوند؛ بدین ترتیب این ساختها نسبت به ساخت‌هایی که از سازکار مضاعفسازی واژه‌بست بهره می‌گیرند، خوانش معنایی نشاندارتری دارند. ترتیب سازه‌های به‌کار رفته در ساخت‌های کنایی نشاندار همواره ثابت است؛ سازه مفعول مستقیم در موضع آغازین این ساختها ظاهر میشود، در جایگاه بعدی سازه فاعل که همواره میزبان تکواژ حالت نمای غیرفاعلی است قرار می‌گیرد و در پایان جایگاه پایانی جمله را فعل گذشته ساده از آن خود می‌کند. پژوهش حاضر دو هدف عمده را در دستور کار خود دارد: نخست بررسی و توصیف ساختهای کنایی بینشان و نشان‌دار در گویش هورامی و بیان ویژگیهای بنیادین هریک از آنها و دوم تلاش برای ارائه تبیین نحوی از مراحل فرایند اشتقاق نحوی ساختهای کنایی نشاندار بر پایه مفاهیم نظری برنامه کمینهگرا. تبیین نحوی ارائه‌شده در این مقاله از مفاهیم جدید مطرح‌شده در چارچوب برنامه کمینهگرا بهره می‌گیرند؛ نظیر فرضیه گروه متممساز گسسته و فرافکن‌های بیشینه تأکید و مبتدا .

دوره ۵، شماره ۱۹ - ( بهار ۱۳۸۷ )
چکیده

این مقاله به بررسی ۱ـ کانون مشاهده و ۲ـ کانون روایت در نظریه‌های روایت‌شناختی در رمان «سخت‌تر شدن اوضاع» می‌پردازد. در رویکردهای روایت‌شناختی به ایجاد تمایز میان دو جنبه مختلف زاویه دید تمایلی نیست. تمایز بین دو مفهوم ۱ـ روایت و ۲ـ کانون مشاهده قبل از ژرار ژنه، روایت‌شناس مشهور فرانسوی، مورد توجه قرار گرفته بود، اما این ژرار ژنه بود که این تمایز را به صورتی نظام‌مند مورد بررسی قرار داد. ژنه برای عبارت زاویه دید این دو عبارت متمایز را به کار برد که اولی به عمل انتقال کلامی داستان توسط گوینده (راوی در ادبیات داستانی) و دومی به کانونی مربوط می‌شود که از طریق آن روایت از نظر مکانی ـ زمانی، روانشناختی و ایدئولوژیکی مشاهده می‌شود. ژنه معتقد است که در هر اثر روایی دو جنبه متمایز زاویه دید ممکن است از طریق یک فرد واحد و یا همزمان از طریق چندین راوی و مشاهده‌گر نمود یابد. در اثری روایی مانند «سخت‌تر شدن اوضاع»۱ اثر هنری جیمز۲، که یکی از آثار برجسته در حوزه ادبیات روایی است، می‌توان جنبه‌های مختلف زاویه دید و کانون مشاهده را بررسی کرد. بنابراین در این پژوهش دو جنبه متمایز زاویه دید که ذکر آنها رفت، مورد بررسی قرار می‌گیرد و به اهمیّت هر یک از این جنبه‌ها در برخی از آثار برتر ادبیات داستانی اشاره می‌شود.

 

دوره ۶، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۲۲)- ۱۳۹۴ )
چکیده

هدف از مقالۀ حاضر بررسی نقش معنایی و نحوی تک‌واژ‌ -rā در کردی سورانی است که بر‌اساس رویکرد «دستور نقش و ارجاع» ون‌ولین (۱۹۹۶; ۱۹۹۷; ۲۰۰۷) تحلیل می‌شود. در این مقاله نشان داده می‌شود که پیوستن -rā به فعل‌، سبب عدم حضور تمام نقش‌های خاصِ مربوط به اثرگذار از جمله کنشگر، نیروی طبیعی، ابزار و نقش‌های خاص دیگر مانند تجربه‌گر، اجرا‌کننده، مصرف‌کننده و نظایر آن در سطح نحو می‌شود؛ نقش‌هایی که به‌طور مستقیم اثرپذیر را تحت تأثیر قرار می‌دهند. از آنجا که در تمام موارد ذکرشده، تبلور و تجلی -rā سبب عدم حضور اثرگذار در سطح نحو می‌شود، نقش اصلی و محوری تک‌واژ -rā «پاد- اثرگذار» است. برحسب ویژگی‌های معنایی گروه اسمی هر‌چه درجۀ کنشگری بیشتر باشد، احتمال پیوستن این تک‌واژ به ریشۀ فعلی بیشتر است. هر‌چند تجلی –rā غالباً در قالب بندهای دارای فعل‌های دو‌ظرفیتی است، این تک‌واژ می‌تواند در بند‌های دارای فعل‌های یک‌ظرفیتی نیز که دارای موضوع اثرگذار هستند، تجلی یابد و سبب عدم حضور اثرگذار شود. افزون بر این، برحسب حضور تک‌واژ  -rāدر یک ساخت، نقش یک تک‌واژ غیر معلوم را نیز ایفا می‌کند؛ همچنین در این مقاله نشان داده می‌شود که همۀ ساخت‌های غیر‌ معلوم در بطن رویداد خود، اثرگذار دارند.

دوره ۶، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۲۶)- ۱۳۹۴ )
چکیده

بسیاری از زبان‌شناسان، ساخت موضوعی و تظاهر موضوع‏ها را در تناوب‏های سببی/ خودانگیخته ازمنظر رویکردهای واژگان‎گرا بررسی کرده‎اند. در مقالۀ حاضر، انشعاب‎های مختلف رویکردهای واژگان‏گرا را بررسی، نقد و مقایسه می‌کنیم و سپس فرضیۀ اصلی این رویکردها را مورد آزمایش قرار می‏دهیم. در این رویکردها، فرض این است که ویژگی‏های معنایی و واژگانی فعل تعیین‏کنندۀ ساخت موضوعی و تناوب موضوعی است. در این مقاله، مبتنی‌بر داده‎های زبان فارسی نشان می‏دهیم که ویژگی‏های معنایی فعل نقشی اساسی در تعیین تناوب موضوعی ایفا می‏کنند؛ اما نمی‏توانیم شرکت یا شرکت نکردن فعل در تناوب سببی را تنها به محتوای واژگانی فعل نسبت دهیم. به‌طور کلی، یافته‎های این پژوهش بر نتایج پژوهش‎های پیشین سایۀ تردید می‏افکنند و نشان می‏دهند که عوامل دیگری ورای ویژگی‏های واژگانی فعل در تعیین ساخت موضوعی و شرکت فعل در تناوب سببی ایفای نقش می‏کنند. در این ارتباط، هدف دیگر این مقاله تعیین عوامل مؤثر بر شرکت افعال زبان فارسی در تناوب سببی است.ازمیان این عوامل می‏توانیم به عوامل بافتی، همچون ویژگی معنایی موضوع‎های فعل و سازه‎های غیرموضوع و همچنین دانش دایرة‎المعارفی که در سطح بازنمون منطقی در تعامل با یکدیگرند، اشاره کنیم.

دوره ۷، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۳۰)- ۱۳۹۵ )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی تطبیقی- تحلیلی ساختمجهولدر کردی سورانی و کردی کرمانجی است که بر اساس رویکرد "دستور نقش و ارجاع" تحلیل می‌شود. سورانی و کرمانجی به ترتیب مجهول تصریفی و ترکیبی را در نظام زبانی خود متجلی می‌سازند. این فرایند در سورانی گونۀ مهابادی از طریق افزودن تکواژ -rǎ/rě به ریشۀ فعلی و در کرمانجی از طریق فعل کمکی hǎtin "آمدن" و مصدر فعل حاصل می‌شود. برایند حاصل از داده‌ها نشان می‌دهد که علی‌رغم آنکه، کرمانجی و سورانی در بند متعدی گذشته به ترتیب نظام زبانی ارگتیو ساختواژی و غیرفاعلی-مفعولی را در نظام زبانی خود متجلی می‌سازند، مجهول زمان- مبنا نیست. بدان معنا که پدیدۀ مجهول در هر دو گویش در زمان حال و گذشته، هر دو، از نظام زبانی فاعلی- مفعولی پیروی می‌کند. علاوه بر این، نشان داده می‌شود که مجهول هر دو مرحلۀ مندرج در "اصل همگانی تقابل جهت" یعنی تغییر موضوع نحوی- ترجیحی (PSA) و تغییر موضوع را که ون‌ولین (۲۰۰۷) مطرح نموده است دربرمی‌گیرد، اما رویکرد دستور نقش و ارجاع تبیینی روشن برای ساخت‌های غیرمعلومی که از برخی افعال مرکب ناگذرا شکل می‌گیرد، ندارد.

دوره ۷، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پیاپی ۳۱)- ۱۳۹۵ )
چکیده

مقوله فعل مرکب در زبان فارسی در دهه‌های اخیر مورد توجه و توصیف بسیاری از دستورنویسان و زبان‌شناسان ایرانی و غیر ایرانی با رویکردهای مختلف و در حوزه‌های گوناگون نحو، ساخت‌واژه و به شکلی محدود در معنی‌‍شناسی قرار گرفته است. با این وجود، معنی این افعال بر مبنای معنی‌شناسی شناختی چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. این مقاله با هدف بررسی چندمعناییِ فعل سبک «زدن» بر مبنای نظریه «معنی‌شناسی واژگانیِ ‌شناختی» نگاشته شده است و در‌واقع به دنبال نشان دادن آن است که چندمعناییِ فعل سبک «زدن» بر مبنای بررسی فعل سنگین متناظر آن، پدیده‌ای نظام‌مند بوده و سازوکارهای شناختی نظیر مقوله‌بندی، استعاره مفهومی و طرح‌واره‌های تصویری در شکل‌گیری معانی مختلف این عنصر زبانی در قالب یک مقوله شعاعی نقش اساسی دارند. از یافته‌های ضمنی این مقاله نشان‌دادن تأثیر معنای فعل سبک بر باهمایی این افعال با عناصر پیش‌فعلی در ساخت افعال مرکب فارسی می‌باشد.

دوره ۸، شماره ۷ - ( شماره ۷ (پیاپی ۴۲)، ویژه نامه زمستان- ۱۳۹۶ )
چکیده

در این مقاله به بررسی و تبیین علل تناوب یا جانشینیِ همکردها (افعال سبک) در افعال مرکب فارسی از منظر نظریه واژگان زایشی (Pustejovsky, ۱۹۹۵) می‌پردازیم. مطالعه انواع مختلف تناوب و جانشینی همکردها در کنار عنصر پیش‌فعلی واحد در افعال مرکب فارسی نشان می‌دهد که اطلاعات رمزگذاری‌شده در ساختارهای مختلفِ معنایی‌ـ‌واژگانی (شامل ساخت موضوعی، ساخت رویدادی و ساخت کیفی) عناصر پیش‌فعلیِ اسمی و همکردها ازجمله علل جانشینی همکردها در کنار یک عنصر پیش‌فعلی معیّن است. این اطلاعات انواع موضوع‌های رمزگذاری‌شده در ساختِ موضوعیِ پیش‌فعل‌هایِ محمولی و ویژگی‌های نمودی هریک از همکردها را، ازجمله آغازگر، گذاری، لحظه‌ای یا دیرشی‌بودن آن‌ها را، در بر می‌گیرد. روش این پژوهشْ توصیفی‌ـ‌تحلیلی است و داده‌های بررسی‌شده شامل افعال مرکب فارسی حاصل از ترکیب عناصر پیش‌فعلی‌ِ اسمی با چهار همکردِ «کردن»، «زدن»، «کشیدن» و «دادن» است و از فرهنگ بزرگ سخن (انوری، ۱۳۸۱) استخراج شده است.
 

دوره ۹، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۷ )
چکیده

هدف از مقالۀ حاضر بررسی ساختار موضوعی یعنی مقوله­بتدی، آرایش نحوی و بازنمایی معنایی و آوایی اسموارههای متناظر با افعال دومفعولی در کردی هورامی از زبان­های ایرانی شمال غربی است. این مقاله پس از توصیف و طبقه­بندی این اسموارهها به دو نوع ملکی و عاملی از روش برنامۀ کمینه­گرایی/ صرف توزیعی (MP/DM) برای تحلیل و مقایسۀ آن­ها با افعال دومفعولی متناظر استفاده می­کند. یافته­های پژوهش نشان می­دهند که آرایش نحوی اسامی حاوی مقولۀ فعلی واژگانی (VP) برای ادغام مشخصۀ کنش­رو و مقولۀ الحاقی پایین (ApplPlow) برای معرفی هدف مملوک یا مکان است­. فاعل جمله در نقش مالک مقولۀ اضافۀ ملکی (EzafPposs) در اسم­وارۀ ملکی و در همان نقش عامل مقولۀ جهت (VoiceP) در اسم­وارۀ عاملی ترکیب می­شود. هستۀ مقولۀ­ زمان (TP) و مقولۀ متمم (CP)  مقولۀ فعلی کوچک (vP) را گزینش  می­کنند و جمله­ساز هستند؛ ولی هسته­­های مقولۀ شمار (NumP) و مقوله اضافۀ محمولیPEP)) مقولۀ اسمی کوچک (nP) را انتخاب می­کنند؛ زیرا اسم­ساز هستند. مشخصۀ V در اسم­وارۀ ملکی و تمام (VP) در اسم­وارۀ عاملی بهv  و سپس برای بازبینی مشخصۀ اسمی به nP و PEP حرکت می­کند. اسم­وارۀ عاملی مشخصه­های اسمی بیشتری دارد و نشانۀ جمع، معرفگی، ملکی و صفت شمارشی می­گیرد و با قید حالت نمی­آید. آرایش نحوی حاصل  نمود حصولی یا غایتمند جمله و اسم­وارۀ ملکی را به کنشی محدود در اسم­وارۀ عاملی تبدیل­ می­کند. بنابراین، بررسی ساختار موضوعی اسامی متناظر با افعال دومفعولی در چارچوب رویکرد نحوـ محور مقاله نشان می­دهد که آرایش نحوی موتور محرک مقوله­بندی، بازنمایی آوایی و بازنمایی معنایی انتقال مالکیت یا مکانی در هر دو اسم­واره­ و جملۀ متناظر است.
 

دوره ۱۰، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۸ ۱۳۹۸ )
چکیده

پژوهش حاضر رفتار توصیفگرهای موسوم به قید حالت در زبان فارسی را در چارچوب معنی­شناسی رویدادی، با هدف ارائۀ دسته­بندی مناسبی از آن­ها بررسی کرده است. با مشخص شدن تعریف قید حالت، قیدهای چگونگی از قیدهای حالت جدا و همۀ این قیدها زیر عنوان کلی قیدهای کیفیت دسته­بندی می­شوند. هر یک از این دسته­های توصیفگر با کمک عناصر معرفی­شده در معنی­شناسی رویدادی، به­ویژه موضوع رویدادی و محمول­های پایدار و ناپایدار و همچنین، محمول­های ثانویه به زیرشاخه­هایی تقسیم شده و رفتار آن­ها در این پژوهش بررسی شده است. قیدهای چگونگی که توصیفگر موضوع رویدادی هستند و مستقیماً خود رویداد را توصیف می­کنند، خود به سه دستۀ قیدهای کنشگر­محور، شبه ­پیامدی و محض تقسیم می­شوند. قیدهای حالت نیز که موضوع درونی و موضوع بیرونی را توصیف می­کنند، در دو گروه فاعلی و مفعولی دسته­بندی می­شوند­. قیدهای حالت فاعلی خود به دو دستۀ ایستا و پویا تقسیم می­شوند. قیدهای حالت، توصیفگر گروه اسمی هستند و حالت کنشگر یا کنش­پذیر را در طول رویداد توصیف می­کنند. بنابراین، می­توانند با فعل­های مختلفی به­کار روند؛ اما قیدهای چگونگی که مستقیماً با فرایند رویداد مرتبط هستند محدودیت­های گزینشی بیشتری دارند و با هر فعلی نمی­توانند به­کار برده شوند.
 
 

دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده

یکی از عمده‌ترین موضوعاتی که در امر پردازش، درک، تولید، به‌کارگیری و آموزش عبارت­های اصطلاحی امکان طرح می‌یابد، توصیف ویژگی‌های درون‌مقوله‌ای و تعیین رابطه و هم‌بستگی بین این ویژگی‌ها در عبارت­های اصطلاحی است. پژوهش حاضر به بررسی ویژگی‌های درون‌مقوله‌ای ۵۰ عبارت اصطلاحی زبان فارسی و توصیف آن­ها و تعیین هم‌بستگی بین آن­ها پرداخته است. شم زبانی گویشوران برای هر عبارت اصطلاحی از نظر متغیرهای آشنایی، مبهم ‌بودن، شفافیت معنایی، مجازی‌ بودن، انگیختگی، ملموس‌بودگی، بار عاطفی و اعتماد ‌داشتن مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین توصیف‌های آن‌ها از معنی مجازی هر عبارت ارزیابی شد. نتایج نشان داد که عبارت­های اصطلاحی مورد مطالعه دارای ویژگی‌های ذکرشده هستند و می‌توان آن‌ها را با استفاده از پیوستاری که یک قطب آن یکی از ویژگی‌های درون‌مقوله‌ای عبارت­های اصطلاحی و قطب دیگر تقابل همان ویژگی‌ است، طبقه‌بندی کرد‌. همچنین، آمار توصیفی نشان داد که عبارت­های اصطلاحی مورد مطالعه، بیشتر مبهم، انگیخته، شفاف، مجازی و ملموس با بار عاطفی منفی ارزیابی شده‌اند. به­علاوه، نتایج نشان داد که بین آشنایی و شفافیت معنایی هم‌بستگی منفی وجود دارد. بین متغیر ملموس‌بودگی و شفافیت معنایی هم‌بستگی مثبت دیده می‌شود. همچنین، بین دانش با شفافیت معنایی و اعتماد ‌داشتن هم‌بستگی منفی وجود دارد.

دوره ۱۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده

یکی از مقوله‌های معنا‌شناختی که در کنار سایر مقوله‌های دستوری متبلور‌شده در فعل (از قبیل وجه و زمان دستوری) دارای اهمیت بسزایی است، نمود فعل است. مقولۀ نمود را می‌توان نحوۀ نگریستن به فعل از لحاظ آغاز شدن، چگونگی تحقق، تداوم و یا پایان یافتن رویداد فعل دانست، در حالی که نمود دستوری معمولاً با عناصر تصریفی و غیرتصریفی در جمله بیان می‌شود، افعال حاوی نمود واژگانی بدون اخذ نشانۀ دستوری خاصی و با توجه به معنا و ویژگی‌های ذاتی فعل، چارچوب زمانی خاصی را به لحاظ شروع، چگونگی تحقق، ادامه و پایان رویداد نشان می‌دهند. این پژوهش با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با درنظر گرفتن رویکردهای نمودی و مدل‌های موجود در‌خصوص نمود، به بررسی و طبقه‌بندی انواع نمود واژگانی فعل در گویش لکی میپردازد و نشان می‌دهد که در چارچوب مدل کرافت (۲۰۱۲) گویش لکی دارای چهار گروه اصلی نمود واژگانی شامل ایستا، فعالیتی، غایتمند و حصولی و ده زیرگروه نمود واژگانی شامل ایستای گذرا، ایستای پایدار اکتسابی، ایستای پایدار ذاتی، فعالیتی مستقیم (جهت‌دار)، فعالیتی غیر‌مستقیم (چرخه‌ای)، غایتمند مستقیم (جهت‌دار)، غایتمند غیر‌مستقیم، حصولی بازگشتنی، حصولی غیربازگشتنی و حصولی دوره‌ای (چرخه‌ای) است.

دوره ۱۴، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۲ )
چکیده

ویژه‌سپاری مراحل مختلف فرآیند پردازش داده‌های صوتی و به خصوص ادراک واجی یکی از موضوعات پژوهشی بحث برانگیز در حوزه مطالعات زبانشناسی عصبی بوده است. در این میان دو ناحیه از قشر شنوایی یعنی قشر شنوایی اولیه و شکنج گیجگاهی فوقانی به عنوان محل پردازش‌های حسی و پردازش‌های مقدماتی شناختی اهمیت ویژه‌ای دارند. هدف پژوهش حاضر کشف همبسته‌های مکانی پردازش واکه‌های موجود در نظام واکه‌ای زبان فارسی و بهره‌برداری از آنها جهت پرده برداشتن از محتوای فرآیند پردازشی صوتی در هر یک از این دو ناحیه از قشر شنوایی مغز است. در این مطالعه از ۱۸ نفر از گویشوران زبان فارسی خواسته شد تا به توالی­هایی از واکه­های ساده زبان فارسی با ترتیب تصادفی گوش کنند و همزمان پاسخ دستگاه عصبی آنان به شنیدن این واکه­ها با استفاده از روش الکتروانسفالوگرافی ثبت شد. سپس پتانسیل­های وابسته به رخداد متناظر با پردازش هر واکه در قشر شنوایی اولیه مغز آنان با استفاده از روش دوقطبی‌های جریان معادل منشایابی و رابطه مختصات منشا هر یک از واکه‌های مذکور در دستگاهی سه بعدی از یک سو با مشخصات طیفی صوت‌شناختی و از سوی دیگر با ارزش‌های دو مشخصه انتزاعی واجی «محل تولید» و «ارتفاع زبان» سنجیده شد. بررسی و تحلیل نتایج به دست آمده از این آزمایش نشان می‌دهد برخلاف تحلیل‌های سابق، قشر شنوایی اولیه مغز به پردازش حسی اختصاص ندارد و بخشی از فرآیند پردازش شناختی مبتنی بر مشخصه‌های انتزاعی تولیدی در همین ناحیه و قبل از انتقال بار پردازشی به شکنج گیجگاهی فوقانی آغاز می‌شود.


صفحه ۱ از ۱