جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای پردل


دوره ۵، شماره ۱۲ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

پیکرگردانی تغییر ماهیت ظاهری یا توانایی­های درونی قهرمانان اساطیر و موجودات افسانه­ای است که گاه با دگرگونی­های ظاهری همچون تبدیل جماد به حیوان، انسان به حیوان یا بالعکس، انسان به فرشته و ... نمود پیدا می­کند و گاه بدون تغییر ظاهر، قهرمان به قدرت ماوراءالطبیعی دست می­یابد و از حوزۀ توانایی­های ذاتی خویش پا فراتر می­نهد. این دگرگونی­ها یا همان پیکرگردانی­ها مهم­ترین عامل شگفت­زایی در اساطیر، افسانه­ها و قصه­های عامه هستند و نقش بسزایی در تأثیر­گذاری، ایجاد هیجان و جذب مخاطب دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی افسانه­های بومی مکتوب استان سیستان و بلوچستان از منظر کارکرد­های پیکرگردانی و مسخ است و با توجه به تنوع پیکرگردانی­های مشهود و گستردگی موضوع، این مقاله فقط به بررسی انواع استحاله­های انسانی اختصاص یافته ­است که در آن انسان به حیوان، جماد، گیاه، موجود ماورائی، طبیعت و انسان دگردیسی می­یابد یا بدون تغییر ماهیت انسانی، توانایی­های خارق­العاده به­دست می­آورد. با بررسی­های انجام­شده درمجموع، از ۱۵۷ افسانۀ مکتوب این استان در ۲۳ افسانه، استحاله­های انسانی وجود دارد. بیشترین پیکرگردانی‌های انسانی از نوع استحالۀ انسان به حیوان و سفرهای شگفت­انگیز است و استحالۀ انسان به انسان و استحالۀ انسان به موجود ماورائی در هیچ­یک از افسانه­ها دیده نشده است. نگارندگان تلاش دارند با تحلیل افسانه­های مکتوب استان سیستان و بلوچستان دلایل شاخص­ترین انواع استحاله­های انسانی و همچنین کارکرد و نقش این پیکرگردانی­ها را در افسانه­های بومی این منطقه بیان کنند. 

دوره ۸، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پیاپی ۳۸)- ۱۳۹۶ )
چکیده

 در این مقاله، کوشش می‌شود به چگونگی تولید و درک معانی پیدایشی از سوی نویسنده و خواننده در شعر سپید از منظر بوطیقای شناختی نگریسته شود. نظریه‌ای که چارچوب لازم را برای این کار فراهم می‌آورد، «هم‌آمیزی مفهومی» است که ژیل فوکونیه و مارک ترنر (۱۹۹۸ و ۲۰۰۲) پیش نهاده‌اند. برخلاف رویکردهای فرمالیستی که صورت اثر را در کانون توجه قرار می‌دهند، در نظریه‌های شناختی، معنا و فرایندهای مفهومیِ در پسِ پشتِ صورت آثار در مرکز توجه قرار می‌گیرند؛ فرایندهایی همچون انطباق، نگاشت و فرافکنی. کاربست نظریۀ هم‌آمیزی مفهومی در بررسی تحلیلی و توصیفی شعری از گروس عبدالملکیان نشان می‌دهد نظریۀ مزبور به‌خوبی از عهدۀ توصیف و تبیین شناختیِ چگونگی آفرینش و خوانش آثار شعری برمی‌آید؛ بدین ‌ترتیب که برپایۀ نظریۀ نام‌برده می‌توان هر شعر را آمیزه یا مجموعه‌ای از آمیزه‌های مفهومی به‌شمار آورد که نویسنده آن ساخت و پرداخت کرده است و خواننده نیز جهت درک و تفسیر معنای پیدایشی حاصل از این آمیزه یا آمیزه‌ها ‌باید به بازسازی شبکه ادغامی نهفته در پسِ پشتِ آن‌ها بپردازد.
 

دوره ۱۳، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۱ )
چکیده

هدف مقالۀ حاضر آن است تا برپایۀ نظریۀ هم‎آمیزی مفهومی که از سوی فوکونیه و ترنر مطرح شده است به بررسی اشعار سپید علیرضا روشن بپردازد و با استفاده از ابزارهایی مفهومی که نظریۀ مزبور فراهم می‌آورد ساختار معنایی آن‌ها را مورد کندوکاو قرار دهد و بر همین اساس اشعار وی را به دسته‌های سبک‌شناسانۀ چندی تقسیم کند. در پژوهش حاضر، روشی کیفی و توصیفی ـ‌ تحلیلی مورداستفاده قرار گرفته است، بدین‌ترتیب که ابتدا به‌نحوی موشکافانه ساختار معنایی چهار مورد از اشعار نوعیِ علیرضا روشن را قالب مفاهیم نظریۀ هم‌آمیزی مفهومی، مفاهیمی چون شبکه‌های ادغامی، آمیزه‌های مفهومی، پیوندهای حیاتی و مانند این‌ها، بررسی می‌کنیم، و سپس نتایج حاصل را به گونه‌ای آماری به مابقی اشعار در دو مجموعۀ معروف‌تر او تعمیم‌ می‌بخشیم. از این رهگذر، برپایۀ ابزارهای مفهومی یادشده، اشعار علیرضا روشن به‌لحاظ ساختار معنایی به‌نحوی دقیق و روشن ذیل چهار دسته طبقه‌بندی می‌شوند، دسته‌هایی سبک‌شناسانه که ویژگی‌های کلیِ ساختار معنایی هر یک از آن‌ها به‌وضوح در قالب نظریۀ هم‌آمیزی مفهومی صورت‌بندی می‌شوند. حاصل کار روشن می‌کند که با کاربست نظریه‌های جدید زبان‌شناسی درمورد مطالعۀ علمی آثار ادبی می‌توان بر دقت و نظام‌مندی تحلیل‌ها افزود، و بررسی‌های ادبی را یک گام به‌سمت علمی‌تر شدن پیش برد.
 

دوره ۲۱، شماره ۶ - ( خرداد ۱۴۰۰ )
چکیده

در گذشته مقالات بسیار زیادی در زمینه‌ی شبیه‌سازی و پیش‌بینی زبری سطح در فرایندهای ماشین‌کاری به خصوص تراش‌کاری و فرزکاری منتشر شده اما تعداد مقالات در مورد فرآیند داخل‌تراشی بسیار محدود بوده و هم­چنین پژوهش ­های موجود در این زمینه نیز اکثرا از روش­ های آماری استفاده نموده­ اند که تعمیم­ پذیری بالایی نداشته و نیاز به انجام آزمون­ های فراوانی دارند. در پژوهش پیش رو شبیه‌سازی زبری سطح در فرآیند داخل‌تراشی با استفاده از سینماتیک و دینامیک فرآیند مورد مطالعه قرار گرفته که با وجود استفاده­ در فرآیندهای تراش­کاری، تاکنون در مورد فرآیند‌های داخل‌تراشی به کار برده نشده است. در روش ارائه شده در این پژوهش ابتدا پروفیل نوک ابزار توسط دستگاه CMM اندازه‌گیری شده و سپس از این پروفیل برای تولید سطح حاصل از سینماتیک فرآیند که مولفه‌ی تناوبی پروفیل زبری است، استفاده می‌شود. در قدم بعدی با توجه به این که در فرآیند داخل­ تراشی به دلیل طول بلند میله ­ی بورینگ ارتعاشات قابل توجهی وجود دارد، این ارتعاشات که در طول آزمایش توسط شتاب­ سنج اندازه­ گیری شده­­ به صورت جابه ­جایی ابزار نسبت به قطعه­کار به پروفیل تناوبی زبری تشکیل شده در مرحله­ ی قبلی اضافه می ­گردد. نتایج آزمایش ­های صحه­ گذاری انجام شده نشان داده است که روش توسعه داده شده در این مقاله خطایی معادل با حداکثر ۱۹,۳% را برای پارامترهای زبری تولید می ­کند که با توجه به پیچیدگی­ های فراوان مبحث زبری می­ توان عملکرد روش ارائه شده در این پژوهش را مناسب و کاربردی ارزیابی نمود.


صفحه ۱ از ۱