جستجو در مقالات منتشر شده


۲۱ نتیجه برای هژبری نوبری


دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

باستان شناسی با آمیختگی دیگر علوم و استفاده از آن ها به نقش زیست بوم در شکل گیری محوطه های باستانی به طور گسترده ای پرداخته است. هزینه های سنگین کاوش های باستان شناسی موجب شد روش های مختلفی برای شناسایی محوطه هایی که درون خاک مدفون هستند، ا بداع و به کار گرفته شود. در این میان تجزیه چندعنصری خاک های پوشیده بر سطح محوطه های باستانی ، که روش آزمایشگاهی بسیار مناسبی است، می تواند داده هایی را برای ما فراهم کند و این داده ها به شناسایی دقیق ساختار محوطه ها و حریم آنان بسیار کمک می کند. دشت شوشتر از مکان هایی است که در اواخر هولوسن قدیم در ۷هزار سال پیش به دست کوچندگان فصلی اشغال شد. روند استقرار جمعیت طی دوره هولوسن، تابعی از تحولات اکولوژیکی گذشته دشت بوده و عوامل محیطی ازجمله مورفولوژی تغییرات اقلیمی، فرسایش، تغییر مسیر رودخانه ها بر الگوهای استقراری پیش از تاریخی آن تأثیر گذار بوده است . در این مقاله نتایج آزمایشگاهی نمونه هایی از خاک های باستانی و اکوسیستمی دشت شوشتر تحلیل شده است؛ این نمونه ها با روش آزمایش طیف سنجی تجزیه چند عنصری XRF و تعیین سال یابی مطلق به روش AMS آزمایش شده است. هدف این تحلیل، بازسازی محیط دیرین و تحولات زیست محیطی- فرهنگی دشت شوشتر طی دوره هولوسن و تعیین موقعیت مکان های باستانی در چشم انداز های گذ شته است.

دوره ۳، شماره ۲ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده

در مطالعات پژوهشگران، سنجاق‌های لرستان به‌صورت بخشی از اشیاء مفرغی لرستان و گاه هم به‌طور کلی مطالعه شده‌اند؛ اما این دسته از اشیاء لرستان که دارای گونه‌های متنوع، روش‌های ساخت مختلف و کارکرد‌های متفاوتی بوده‌اند، تابه‌حال کمتر بررسی شده و به‌صورت تخصصی به آن‌ها پرداخته نشده است. از دست‌ساخته‌های اقوام ساکن در این منطقه، اشیاء فلزی است. یکی از گونه‌های مهم اشیاء فلزی کشف‌شده در لرستان، سنجاق‌های فلزی است. در ساخت این سنجاق‌ها از انواع مختلف فلز مانند آهن، نقره و فلزات آلیاژی نظیر برنز و حتی گاه به‌صورت ترکیبی استفاده شده است. از لحاظ تاریخی، این اشیاء به هزارۀ دوم و اول ق. م مربوط هستند. نوشتۀ پیش‌رو سعی دارد به مطالعه، توصیف، تحلیل، مقایسه و معرفی این سنجاق‌ها از لحاظ روش‌های ساخت، نقش‌ها، جنس، کاربرد، تاریخ‌گذاری و... بپردازد.

دوره ۵، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده

دشت خاوه در شهرستان دلفان (نورآباد) یکی از دشت های مهم زاگرس مرکزی است که در منطقه پشتکوه شرقی و در بین کوه های گرین و سفید کوه واقع شده است. در این دشت، ۳۶ محوطه باستانی شناسایی شده که قدیم ترین آن ها مربوط به دوره نوسنگی بی سفال و جدیدترین آن ها مربوط به قرن های متأخر دورۀ اسلامی است. از این تعداد، بیست محوطه دارای بقایای دوره اشکانی بوده اند. مباحث مورد توجه در این مقاله اغلب براساس فعالیت هایی است که طی سال های ۱۳۸۸- ۱۳۸۹ در این دشت به منظور ثبت و تعیین حریم آثار باستانی و در سال ۱۳۹۰ به دلیل شناسایی و تحلیل الگوهای استقراری دوره اشکانی صورت گرفته است. درک و دریافت کلی الگوی استقراری این منطقه در دوره اشکانی از نتایج این پژوهش است که تغییرات جمعیتی یا تغییر الگوی پراکنش استقرارها را نسبت به دوره های قبل نشان می دهد. همچنین، مشخص شد که بیشتر استقرارهای منطقه روستاهای کوچک یا استقرارهای موقت بوده اند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد. در این مقاله، به مطالعه محوطه ها و تفسیر الگوهای استقرار دوره اشکانی در این دشت می پردازیم.    

دوره ۶، شماره ۳ - ( شماره ۳ (ویژه‌نامه)- ۱۳۹۳ )
چکیده

گنجینه‌ی کلماکره به ‌طور اتفاقی در سال ۱۳۶۸ هـ..ش توسط یک شکارچی محلی در غار کلماکره واقع‌در بیست کیلومتری شمال‌غرب شهرستان پلدختر لرستان کشف شد. این مجموعه شامل انواع ظروف، ریتون‌ها، مجسمه­های انسانی و حیوانی، صورتک‌ها، پلاک‌ها، زیورآلات و... است. ویژگی منحصر به‌ فرد این اشیا وجود کتیبه هایی به خط ایلام نو روی برخی از آنهاست. استفاده از کتیبه‌های میخی و نام‌های ایلامی، رابطه‌ای کاملاَ نزدیک با افق فرهنگی ایلام نو را نشان می‌دهد. خوانده شدن این کتیبه‌ها توسط لامبرت، فرانسوا والا، رسول بشاش و تجزیه و تحلیل باستان شناختی آن‌ها، سبب آشکار شدن نام یک سلسله‌ی‌ گمنام محلی از دوران ایلام نو در لرستان شد که عرصه‌ی جدیدی را در مطالعات باستان‌شناسی و تاریخ هنر این دوره‌ی تاریخی در غرب ایران گشود. به جز تعدادی صورتک، که جنس آن‌ها از طلاست، سایر اشیای این مجموعه از نقره ساخته شده‌اند، زیرا در آن زمان، معیار مبادله در داد و ستد نقره بوده است. نگارندگان، قصد دارند در این مقاله به بحث و بررسی درباره‌ی صورتک‌های طلایی این گنجینه و مقایسه‌ی آن‌ها با نمونه‌های مشابه در سایر فرهنگ‌ها بپردازند.

دوره ۶، شماره ۳ - ( شماره ۳ (ویژه‌نامه)- ۱۳۹۳ )
چکیده

منطقه‌ی قفقاز که با حمله‌ی داریوش بزرگ به سکاها در سال (۱۲-۵۱۳ ق.م) ضمیمه‌ی امپراتوری هخامنشی شد، در سراسر دوره‌‌ی هخامنشی، مرزهای شمالی این امپراتوری را شکل می‌‌داد. مناطق امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان که به‌طور کلی، شامل کشورهای قفقاز جنوبی است، بخشی از ملل تابعه‌‌ی هخامنشیان بوده‌‌ است. فهرست‌‌های رسمی امپراتوری هخامنشیان از ملل تابعه، تنها به نام ارمنستان اشاره کرده‌‌اند و موقعیت سایر مناطق، در دستگاه اداری امپراتوری چندان روشن نیست. تنها منبع نوشتاری که در این‌باره، اطلاعاتی می‌دهد، تاریخ هرودوت است و داده‌‌های باستان‌‌شناسی نیز نشان می‌‌دهد که از اواخر (قرن ۶ ق.م) تغییرات عمده‌‌ و نوآوری‌‌های زیادی در مواد فرهنگی این ناحیه به‌وجود آمده که ناشی از حضور پارسیان است. براساس داده‌‌های باستان‌‌شناسی، که مهم‌ترین آن‌‌ها کاخ‌‌هایی با ستون‌‌های زنگی‌شکل از نوع هخامنشی است و نوشته‌‌های هرودوت و سایر مواد فرهنگی، مشخص می‌شود که بخش غربی ارمنستان به ساتراپی هیجدهم و بخش شرقی آن به ساتراپی سیزدهم و منطقه‌‌ی آذربایجان به ساتراپی یازدهم مندرج در لیست هرودوت تعلق داشتند. ضمن این‌که بخش غربی گرجستان، یعنی کلخیس، به‌‌طور مستقیم وارد ساتراپی‌‌های پارسیان نبود و درحد نهایی مرزها وظیفه‌‌ی پاسداری از قسمت‌‌های شمالی در برابر حملات سکاها را برعهده داشت و بخش شرقی گرجستان، یعنی ایبریا، نیز احتمالاً داخل در ساتراپی هیجدهم یا یازدهم مندرج در لیست هرودوت بوده است. به‌طور کلی، هدف از این تحقیق بررسی جایگاه اداری کشورهای امروزی گرجستان، آذربایجان و ارمنستان در سیستم اداری ساتراپی‌‌های هخامنشی براساس داده‌‌های باستان‌‌شناسی است. روش این تحقیق نیز بر پایه‌‌ی مطالعات کتابخانه‌‌ای و بازدید میدانی از محوطه‌‌های مورد بحث است.

دوره ۷، شماره ۱ - ( شماره ۱ (بهار و تابستان)- ۱۳۹۴ )
چکیده

پلان رایج در معماری دوره‌‌های قبل از هخامنشی و مرحلۀ ‌‌اول معماری هخامنشی، مستطیل‌شکل است. تغییر این پلان به پلان مربع در دورۀ ‌‌داریوش بزرگ، پیرو تفکرات جهان‌‌بینانه وی در وام‌‌گیری از اندیشه‌‌های ملل تابعه، به‌عنوان حرکتی نو در مرحلۀ ‌‌دوم معماری هخامنشی، مقدمه‌‌ای برای استفاده از این نوع پلان به‌شکلی کامل‌‌تر و ایجاد گنبد در معماری پارتی شد. این حرکت نتیجۀ ‌‌بازخورد فرهنگی اندیشۀ ‌‌یونانیان در زمینۀ ‌‌استفاده از اعداد و اَشکال بوده است؛ زیرا مربع به‌عنوان کامل‌‌ترین شکل، در فلسفۀ ‌‌فیثاغورثیان و اندیشمندانی همچون افلاطون در معماری ایرانی وارد شد و از آن برای ایجاد نوعی جدید از معماری مدد گرفته شد. این تغییر در دورۀ ‌‌بعد معماری ایران با ابداع گوشه‌سازی در زیر سقف، موجب ایجاد گنبد روی پلان‌‌های مربع شد. در این مقاله، روند تغییر پلان معماری از مستطیل به مربع و دلایل آن در دورة‌‌ هخامنشی و همچنین تأثیر این نوع پلان در معماری دوره‌‌های اشکانی و ساسانی بررسی شده است. 

دوره ۷، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پاییز و زمستان)- ۱۳۹۴ )
چکیده

بی‌‌شک مسکوکات اشکانی یکی از مهم‌ترین منابع دست اول پژوهش تاریخ ‌‌ایران از سده ۳ ق. م تا پایان فرمان‌روایی اشکانیان در سال ۲۲۴م. به‌شمار می‌‌رود. خیل سکه‌‌های برجای‌مانده بالغ‌بر چهارصد‌‌سال حکومت، شاهد بی‌نظیری است که با شیوه و تأثیر متنوع، اطلاعاتی درمورد توالی شاهان، تشکیلات ضرابخانه‌‌ها، شرایط سیاسی و اقتصادی، نوع پوشاک و... ‌‌دراختیار می‌‌گذارند. در این پژوهش، نتایج آنالیز عنصری نُه نمونه سکۀ نقرۀ یک درهمی متعلق به گودرز دوم و ۶ عدد سکه متعلق به خسرو دوم به‌وسیلۀ دستگاه PIXE بیانگر میزان بالای نقره در سکه‌‌های گودرز ‌‌دوم و کاهش چشمگیر درصد خلوص نقره در مسکوکات خسرو دوم است. تحلیل اقتصادی– سیاسی دورۀ اشکانی نشان می‌‌دهد که این میزان بالای نقره در سکه‌‌های گودرز دوم به توان بالای اقتصادی اشکانیان در این مقطع زمانی اشاره داشته و علت کاهش چشمگیر درصد خلوص نقره در دورۀ خسرو دوم را باید در آغاز جنگ‌های پنج سالۀ ایران و روم جست‌وجو کرد که در پایان به شکست ایرانیان و تصرف مجدد تیسفون به‌دست رومیان در اواخر سال ۱۹۷م. انجامید.

دوره ۸، شماره ۲ - ( ۲ (پاییز و زمستان)- ۱۳۹۵ )
چکیده

طی فصل اول کاوش­های باستانشناختی تپه زرنق آذربایجان شرقی در سال ۱۳۹۱، تعداد زیادی پیکرک گلی در اشکال انسانی و حیوانی مربوط به دوره مفرغ قدیم به دست آمد. در حالی که اکثر پیکرک‌های به دست آمده از کاوش‌های باستانشناسی در دنیا پیکرک‌های مونث الهه‌های باروری هستند؛ مطلب قابل توجه در اینجا پیکرک‌های انسانی از نوع مذکر است که مسلما وجود تعداد قابل توجهی از این نوع پیکرک، بیانگر نشانه‌هایی از ساختار اجتماعی و طرز تفکر آن جامعه بوده و حکایت از جایگاه اعتقادی ویژه این گروه پیکرک را دارد. با توجه به اینکه در اکثر محوطه‌های مربوط به دوره مفرغ قدیم فرهنگ کورا- ارس، بیشتر شیوه معماری و سفال‌های آن دوران مدنظر بوده و بر روی پیکرک‌های گلی به دست آمده پژوهش‌ خاصی صورت نگرفته است، لذا در این مقاله تلاش شده است که با مطالعه پیکرک‌های فرهنگ کورا-ارس به تحلیل و طبقه بندی پیکرک‌های تپه زرنق و همچنین ارتباط این آثار با عوامل فرهنگی – عقیدتی و ساختار اجتماعی دوره مفرغ قدیم محدوده فرهنگ کورا – ارس پرداخته شود.  

دوره ۹، شماره ۲ - ( پائیز و زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده

سکه سندی مکتوب، معتبر و پرمحتواست که ضرورت شناخت و اهمیت آن از جهات مختلف اهمیت دارد. بر این اساس مسکوکات، یکی از مهم‌ترین ابزارها و روش‌های پژوهشی برای شناخت تاریخ، فرهنگ و تمدن بشری به شمارمی‌روند که به معرفی و تحلیل اوضاع اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر دوره کمک شایانی می‌کنند.

در این پژوهش نتایج آنالیز عنصری ۶ نمونه سکه نقره یک درهمی خسرو دوم اشکانی(۲۰۸-۱۹۰م.) و ۱۱عدد سکه نقره متعلق به سپتیموس سوروس امپراطور روم (۲۱۱- ۱۴۵م.) و همسرش جولیا دومنا با روشXRF مطالعه شده است. نتایج بیانگر افت درصد خلوص نقره در مسکوکات خسرو دوم و کاهش وزن سکه‌های نقره سپتیموس و همسرش جولیا دومنا است. دلیل این نوسانات را باید در آغاز جنگ‌های ۵ ساله ایران و روم جستجو نمود که در پایان به شکست ایرانیان و تصرف دوباره تیسفون به دست رومیان در اواخر سال ۱۹۷م. انجامید.

 
 

دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱۱- )
چکیده

ماننا بزرگترین قدرتی بود که پیش از تشکیل امپراتوری ماد، قرنها بر بخشهای وسیعی از شمال‌غرب ایران حکومت کرده است. مانناییان هوری نژاد بوده و قریب به احتمال در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد به این منطقه وارد شده‌اند. به لحاظ وضعیت سیاسی، علی‌رغم حملات متعدد از جانب آشور و اورارتو، آنان توانستند استقلال سیاسی و فرهنگی خود را حفظ کرده و نفوذ سلطه خود را به گونه‌ای توسعه بخشند که تداوم آن در دوره‌های بعد نیز ملموس باشد. با این حال با وجود اطلاعاتی که اسناد تاریخی و داده‌های باستان‌شناختی در اختیار ما قرار می‌دهد، متأسفانه هیچگونه پژوهشی علمی درباره ماننا صورت نگرفته و حتی چگونگی ظهور، گستره فرهنگی و قلمرو سیاسی آنان بسیار مبهم مانده است. مقاله حاضر با توجه به این پیش‌زمینه و کمبودها تهیه شده است

دوره ۱۱، شماره ۱ - ( بهار و تابستان ۱۳۸۶ )
چکیده

در این مقاله با بررسی برخی از متون عیلامی و میانرودانی که بهترین منابع اطلاعاتی در باره غرب ایران به شمار می آیند، سیمای جغرافیای تاریخی منطقه ای در غرب ایران که در ادبیات باستان شناختی به حوزه فرهنگی زاگرس مرکزی شهرت دارد، به تصویر کشیده شده تا سرزمینهایی که از هزاره سوم تا آغاز هزاره نخست پیش از میلاد (ظهور اقوام آریایی) در این منطقه شکل گرفته بودند، مکانیابی و اقوامی که در آنها می زیسته اند، به بحث کشیده شوند. سرزمینهای ورهشه، سیماشکی و کاسی از آن جمله هستند که پژوهشگران مختلف بر پایه متون یاد شده اظهار نظرهای گوناگونی در باره مکانیابی این سرزمینها کرده اند که در این مقاله ضمن عنوان کردن آنها تلاش شده تا حدودی جغرافیای تاریخی این حوزه مهم فرهنگی غرب ایران در چهار چوب زمان یاد شده ، بازسازی و بر اساس متون و اظهارات پادشاهان مختلف عیلامی و میانرودانی سرزمینهای ذکر شده بالا را در این حوزه فرهنگی مکانیابی نمود

دوره ۱۱، شماره ۱ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده

دوران آهن یکی از دوره‌های کلیدی و مهم در فرآیند تطور فرهنگ انسانی در جهان است. این دوره نشان‌گر دوره‌ای حساس از تغییرات در زندگی انسانی است. هم‌زمان با دوران آهن شهرهای جدید شکل گرفتند و شهرنشینی وارد مرحلۀ تازه‌ای شد. مراتب اجتماعی ثابت شدند و در پی تحولاتی که در زمینه‌های فن‌آوری، صنعت، معماری، نگارش و نیز ایدئولوژی رخ داد سنن فرهنگی جدیدی در جوامع انسانی شکل گرفت. اما ظهور این دوره در فلات ایران به گونه‌ای دیگر است. در این دوران هیچ منطقه‌ای در ایران، به جز تمدن عیلام، در سرزمین‌هایِ پستِ جنوبِ غرب ایران، همچون سرزمین‌های مجاور مانند بین‌النهرین و یا آناتولی مراحل شهرنشینی و یا نگارش را تجربه نکرده بود. با این حال نمی‌توان به این بهانه نقش ایران را در ظهور و تطور فرهنگ‌های دوران آهن در منطقه نادیده گرفت. چرا که همان‌طور که از داده‌های باستان‌شناختی و منابع مکتوب برمی‌آید به دلیل مشخصه‌های جغرافیایی، شرایط استراتژیکی و نیز آب‌ و هواییِ این منطقه موجب شده تا نقش مهمی را در شکل‌گیری و انتقال یا جابه‌جایی فرهنگ‌های دوران آهن در منطقه ایفا کند. از این دیدگاه مطالعۀ فرهنگ‌های دوران آهن در ایران، شکل‌گیری و نحوۀ گسترش آن‌ها هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ تطوری می‌تواند در شناخت این دوره  بسیار موثر افتد. با این حال به دلیل پیچیدگی جغرافیایی نیمۀ غربی ایران شناخت فرهنگ‌های آهن در  این منطقه آغاز و گسترش آن‌ها به صورت کامل و دقیق صورت نگرفته است و نظریات و فرضیه‌های بسیاری در این رابطه وجود دارند. این مقاله در نظر دارد با بررسی و ارزیابی دیدگاه‌ها و نظریه‌ها  الگویی برای آغاز و گسترش فرهنگ‌های دوران آهن در منطقه و تحولات اجتماعی در طول آن ارائه دهد.


دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۳- )
چکیده

گنجینه غار کلماکره که شامل صدها قلم شیء زرین و سیمین است در سال ۱۳۶۸ از غاری به همین نام در پل دختر لرستان توسط یک روستایی پیدا شد. اشیای این مجموعه علاوه بر موضوع زیبایی شناختی، اطلاعات با ارزش باستان شناسی را نیز به همراه دارند. ویژگی منحصر به فرد برخی از این آثار وجود نوشته‌هایی به خط آرامی قدیم، آشوری جدید و ایلام نو است. رمز گشایی این نوشته‌ها توسط پژوهشگرانی چون جین لمبرت، فرانچز والت و رسول بشاش صورت گرفت. حاصل این مطالعات ضمن ارائه اطلاعاتی از یک دولت محلی ناشناخته ایلام نو، فصل نوینی را در مطالعات باستان‌شناسی این دوره خاص ارائه می‌کند که در این مقاله به آن پرداخته می‌شود.

دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۱- )
چکیده

فصل نخست بررسی و شناسایی باستان¬شناختی جزیره¬ی قشم در زمستان ۱۳۸۴ انجام شد که طی این بررسی ۹ محوطه مربوط به دوره¬ی اشکانی و ساسانی شناسایی شد. مطالعه سفالهای سطحی به دست آمده از محوطه¬های اشکانی و ساسانی قشم نشان دهنده ارتباط فرهنگی و تجاری بین این محوطه¬ها با محوطه¬های همزمان در سواحل جنوبی خلیج فارس و دیگر نواحی است. برای مثال گونه¬ی لعاب¬دار اشکانی و ساسانی که از محوطه¬های قشم به دست آمده¬ شباهت زیادی با گونه¬ی لعابدار محوطه¬های خوزستان، سواحل شمالی و جنوبی خلیج فارس از جمله اددور، کوش و ملیحا در امارات، سوهار در عمان، فیلکه در کویت و قلات در بحرین دارند. سفال منقوش دوره¬ی اشکانی نیز شباهتهای نزدیکی با سفال منقوش یک رنگ و دو رنگ جنوب شرق ایران، سواحل عمان و جنوب خلیج فارس به خصوص اددور، ملیحا و تل ابراک دارد. گونه شاخص دیگر، سفال معروف به قرمز صیقلی هندی (Indian Red Polish Ware) است که استفاده از آنها از اواسط دوره اشکانی تا سده¬های اولیه اسلام در سواحل شمالی و جنوبی خلیج فارس رایج شد. این گونه به طور گسترده در منطقه¬ای در هند (گجرات) و سند تولید شده و به مناطق مختلف سواحل خلیج فارس صادر می¬شده است. سفال سیاه و خشن با نوارهای برجسته¬ی تزئینی به دست آمده از محوطه¬های قشم مشابه به سفالهای سیاه و خشن حوزه جنوبی خلیج فارس است که از محوطه¬هایی همچون اددور، جزایر ابوظبی در امارات متحده عربی نیز گزارش شده است. سفال ساده و معمولی اشکانی و ساسانی محوطه¬های قشم نیز شباهتهایی با سفالهای شناخته شده این دوران در سواحل شمالی و جنوبی خلیج فارس دارد.

دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۴- )
چکیده

این مقاله می کوشد تا با تلفیق زبان شناسی اسطوره ای با قطعه سفالی خاص به دست آمده از تپه قبرستان به معرفی یکی از قدیمی ترین شواهد روایت یک اسطوره بپردازد. شاید پر بیراه نباشد که عنوان نمود که قدیمی ترین حکاکی ها بر روی استخوانها، سنگها و دیواره های غارهای پیش ازتاریخ خود به نوعی متاثر از بیان اسطوره های انسان هوشمند بوده اند، هرچند با گذشت هزاره ها تقریباً روایت داستانِ در پس این نقوش تقریباً غیرممکن می نماید. متأسفانه ناگزیر از اعتراف به این مهم هستیم که با روش شناسی های امروزین نمی توان به روایت اصلی نهفته شده در پشت این نقوش پی برد. این نوشتار می کوشد تا با استفاده از مفاهیم اسطوره شناسی و با به عقب بردن مفاهیم آن در بُعد زمان به روایت صحیحی از آنچه در مرور زمان مدفون گردیده دست یابد. شاید این روایت اسطوره ای یکی از شناخته شده ترین ها در اعصار گذشته بوده که در مراسم مذهبی و آئینی مورد استفاده قرار می گرفته است.

دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۴- )
چکیده

صخره‌های منقوش را شاید بتوان به عنوان قدیم‌ترین جلوه های هنری جامعه انسانی در نظر گرفت. سابقه این هنر را بیش از ۳۰ هزار سال تخمین می زنند؛ این هنر در ایران نیز سابقه طولانی دارد.
این مقاله به معرفی یکی از این آثار (هنر صخره‌ای) می‌پردازد. این اثر (نقوش صخره‌ای قلات نیلو) در شهرستان کازرون و در جنوب شرقی روستای قلات نیلو واقع شده است. هدف از این پژوهش- شناسایی و تعیین موقعیت جغرافیایی، بررسی مفاهیم و کارکرد، تعیین قدمت، طبقه بندی و بررسی ارتباط این نقوش با نمونه‌های مشابه در دیگر مناطق است. این نقوش بصورت کنده کاری بر دیوار غار حک شده‌اند و شامل موضوعات شکار و  تصاویر انسان سوار بر اسب با کمانی در دست، تصاویر حیوانی، اغلب بز و در یک مورد سگ هستند که قدمت آنها احتمالاً به هزاره اول ق.م می رسد

دوره ۲۲، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۷ )
چکیده

محوطه باستانی شهریری در مشکین شهر اردبیل یکی از شاخص‌ترین محوطه‌های شمال‌غرب ایران است. این محوطه طی سه فصل کاوش باستان‌شناختی در سال‌های ۱۳۸۲،۸۳،۸۴ مورد مطالعه قرار گرفت. استقرار جوامعی با شیوه معیشتی نیمه کوچ‌نشینی در این محوطه از دوره مفرغ متأخر و آهن قدیم با ساخت معبدی اولیه شروع شده و در عصر آهن میانی با ساخت قلعه استحکاماتی و گورستانی وسیع در کنار معبدی با بیش از ۵۰۰ سنگ افراشت انسان ریخت  به اوج رونق رسیده است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چه متغیرهای محیطی، جغرافیایی و فرهنگی- اجتماعی در  فاز شکل‌گیری و توسعه محوطه شهریری در مکان‌گزینی و گسترس محوطه واجد اهمیت بوده است. پژوهش حاضر با استناد به بررسی و کاوش‌های باستان‌شناختی محوطه بوده و تحلیل و استدلال آن بر پایه مبانی نظری باستان‌شناسی پهندشت است که برای بررسی مقوله مکان از نظریه بوم‌شناختی کنت وات استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که فراهم بودن پنج شاخصه ماده، انرژی، فضا، زمان و تنوع ملزومات استقرار در این محوطه در عصر مفرغ متأخر را فراهم آورده و در عصر آهن میانی نزدیکی به راه‌های ارتباطی و انباشت ثروت در کنار عوامل پیش گفته باعث رونق و اوج محوطه گردیده است.


دوره ۲۳، شماره ۱ - ( ۱۰- )
چکیده

دشت الشتر یکی از مهمترین دشت­های میانکوهی زاگرس مرکزی به شمار می رود. مباحث مورد توجه در این مقاله عمدتاً بر اساس فعالیت­هایی است که در طی سالهای ۱۳۸۵ - ۱۳۸۶ در این دشت به منظور بررسی و شناسایی آثار باستانی و در سال ۱۳۹۱ بخاطر شناسایی و تحلیل الگوهای استقراری دوره پارتیان در این منطقه صورت گرفته است.  در نتیجه بررسی باستا­ن­شناسی صورت گرفته در این دشت تعداد ۷۲ محوطه و بنای باستانی شناسایی شده است. مطالعات کنونی نشان می­دهد که آغاز استقرار در این دشت مربوط به دورۀ مس و سنگ می­باشد و جدیدترین محوطه نیز مربوط به قرون متاخر دورۀ اسلامی است. از مجموعه آثار باستانی دشت الشتر تعداد ۴۲ اثر دارای بقایای مربوط به دوره پارت بوده­اند. درک و دریافت کلی الگوی استقراری این دشت در دوره پارتیان نشانگر تغییرات جمعیتی یا تغییر الگوی پراکنش استقرارها نسبت به دوره­های قبل و حتی بعد از این دوره است. سیمای پراکندگی محوطه­های باستانی شناسایی شده نشانگر این موضوع است که بیشتر استقرارهای منطقه به شکل واحدهای روستایی بوده­اند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد. بطور کلی الگوی پراکنش استقرارهای پارتی در این دشت بشدت متاثر از ویژگیهای اقلیمی، توانمندیهای زیست­محیطی و موقعیت ویژه جغرافیایی منطقه است. در نگارش پیش رو سعی شده است تا الگوی استقرار پارتیان در این دشت میانکوهی مورد بررسی قرار گیرد و همچنین به مطالعه محوطه­ها و تفسیر الگوهای استقرار دوره پارتیان در آن پرداخته شود. 
 

دوره ۲۳، شماره ۳ - ( ۴- )
چکیده

تاریخ طبرستان از اواخر دوره ساسانی تا قرون میانی اسلامی، نشانگر تحولات مهم سیاسی و اجتماعی است که نتیجه آن ظهور جنبش­های استقلال­خواهانه و حکومت­های نیمه مستقل محلی بود. هر یک از این حکومت­ها، داعیه حاکمیت سیاسی بر منطقه­ای خاص داشته­اند. در این میان قلعه­ها، به عنوان پایگاه­هایی مهم و تأثیرگذار برای تحقق اقتدار سیاسی حاکمان به شمار می­رفت. از میان قلاع موجود در ارتفاعات طبرستان، قلعه پولاد نور، یکی از نمادهای حراست از حاکمیت سرزمینی است. استقرار قلعه، در مکانی مشرف بر­ مناطق­ اطراف و مسیرهای راهبردی، آن را به یکی از مراکز تأثیرگذار در تحولات سیاسی بدل کرده است. هدف پژوهش حاضر که اساس آن را مطالعات میدانی و کتابخانه­ای شکل داده، بررسی ساختار دفاعی قلعه پولاد و نقش ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی آن در الگوی فضایی توزیع قدرت در منطقه رویان در قرون میانی اسلامی است. نتایج این تحقیق نشان می­دهد که ساخت دیوارها در سطوح مختلف با استفاده از شیب کوه، ایجاد برج­های دفاعی متعدد و به کارگیری نقاط صخره­ای به عنوان حصار طبیعی، تلاش قابل ملاحظه­ای در استحکام­بخشی به قلعه بوده است. تحلیل فضاهای معماری نشان می­دهد، قلعه با دو کارکرد نظامی و سیاسی، نقش بارزی در تحولات سیاسی منطقه ایفا می­کرده است.
 

دوره ۲۴، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

شمال­غرب ایران به‌عنوان یکی از مناطق کلیدی در مطالعات باستان­شناسی به­ویژه در عصر آهن و آغاز حکومت­ها مورد توجه باستان‌شناسان مختلف بوده است. تپه حسنلو به‌سبب کاوش‌های گسترده و توالی گاهنگاری موجود در آن ازجمله مهم‌ترین محوطه‌های منطقه است که مطالعات به‌نسبت کاملی روی مواد فرهنگی مختلف آن به انجام رسیده است. پیش از این، مطالعات جامعی روی بازمانده­های استخوانی حیوانی حسنلو انجام نشده بود و در این نوشتار به نتایج حاصل از مطالعات جدید باستان‌جانورشناسی در این محوطه پرداخته شده است. بقایای جانوری حاصل از کاوش سال­های ۱۹۷۰، ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴ در حسنلو که در بخش استخوان‌شناسی موزه ملی ایران نگهداری می­شوند، مورد تحقیق قرار گرفته­اند. هدف از نوشتار حاضر، شناسایی روند اقتصاد زیستی و الگوهای معیشتی در عصر آهن تپه حسنلو است. برای درک تحولات و تغییرات به­وجودآمده در نظام معیشتی عصر آهن، بقایای استخوانی حیوانی دورۀ مفرغ میانه و جدید و دوران تاریخی (هخامنشی، سلوکی، اشکانی) نیز مورد بررسی قرار گرفته­اند. در نتیجۀ مطالعات انجام شده، حسنلو در تمام دوره­های مذکور، دامپروریِ پیشرفته داشته و گاو، گوسفند و بزِ اهلی اصلی­ترین منبع مصرفی آنها بوده و اسب­سانان نیز به میزان چشم‌گیری به­ویژه در عصر آهن پرورش داده شده­اند. چنین الگویی همچنین در محوطه‌های همزمان در شمال‌غرب ایران نظیر هفتوان تپه و دینخواه تپه نیز شناسایی شده است.


صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱