جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای نقشبندی


دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

مقاله حاضر به بررسی ساختهای کنایی در گویش هورامی میپردازد. گویش هورامی در ساختهای گذشته ساده از الگوی حالت کنایی گسسته بهره میگیرد. این گویش علاوه بر استفاده از سازکار مضاعفسازی واژهبست ، برای نشان‌دادن الگوی حالت کنایی از سازکار دیگری نیز بهره میگیرد که منحصر به این گویش است و در سایر گویشهای کردی دیده نمیشود. در ساختهای برآمده از سازکار دوم بیان الگوی کنایی، سازه‌ها‌ی فاعل و مفعول مستقیم به ترتیب دستخوش فرایندهای تأکید و مبتداسازی می‌شوند؛ بدین ترتیب این ساختها نسبت به ساخت‌هایی که از سازکار مضاعفسازی واژه‌بست بهره می‌گیرند، خوانش معنایی نشاندارتری دارند. ترتیب سازه‌های به‌کار رفته در ساخت‌های کنایی نشاندار همواره ثابت است؛ سازه مفعول مستقیم در موضع آغازین این ساختها ظاهر میشود، در جایگاه بعدی سازه فاعل که همواره میزبان تکواژ حالت نمای غیرفاعلی است قرار می‌گیرد و در پایان جایگاه پایانی جمله را فعل گذشته ساده از آن خود می‌کند. پژوهش حاضر دو هدف عمده را در دستور کار خود دارد: نخست بررسی و توصیف ساختهای کنایی بینشان و نشان‌دار در گویش هورامی و بیان ویژگیهای بنیادین هریک از آنها و دوم تلاش برای ارائه تبیین نحوی از مراحل فرایند اشتقاق نحوی ساختهای کنایی نشاندار بر پایه مفاهیم نظری برنامه کمینهگرا. تبیین نحوی ارائه‌شده در این مقاله از مفاهیم جدید مطرح‌شده در چارچوب برنامه کمینهگرا بهره می‌گیرند؛ نظیر فرضیه گروه متممساز گسسته و فرافکن‌های بیشینه تأکید و مبتدا .

دوره ۴، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۱۶)- ۱۳۹۲ )
چکیده

مقاله حاضر درصدد یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا نظام حالت غالب در گویش هورامی متأثر از ویژگی های کلامی است یا نه؟ دوبوا (۱۹۸۷, ۲۰۰۳) معتقد است که تعیین نظام حالت در هر زبان را تنها می توان در پرتو ملاحظات کلامی و فرانحوی به صورت کامل تحلیل کرد. وی نشان داده است که برخی ویژگی های کلامی سبب به وجود آمدن گرایش کلامی ویژه ای به نام «ساخت موضوعی ارجح» می شود که ویژگی های آن منطبق با ویژگی های ساخت های نحوی «ارگتیو» است. نحوه رقابت این گرایش با سایر گرایش های کلامی که عمدتاً ویژگی هایی شبیه به نظام حالت مفعولی در حوزه نحو دارند، درنهایت، موجب تعیین نظام حالت در حوزه نحو می شود. در این مقاله نخست نشان می دهیم که با وجود مشاهده الگوی ساخت موضوعی ارجح در کلیه ساخت های زبانی گویش هورامی، میزان تأثیرگذاری این الگو در ساخت های گذشته ساده بیشتر از ساخت های مضارع است و همین موضوع موجب ارگتیو شدن ساخت های گذشته ساده در این گویش می شود. سپس به این موضوع می پردازیم که سایر گرایش های کلامی رقیب نظیر گرایش «جانداری مبتدا» و «پیوستگی مبتدا»، بر خلاف ساخت موضوعی ارجح، همواره محرک الگوی حالت مفعولی در حوزه نحو هستند و تأثیر آن ها در هر دو دسته از ساخت های ارگتیو و مفعولی گویش هورامی دیده می شود ولی میزان تأثیرگذاری هریک از این دو گرایش کلامی بر مفعولی شدن انگاره حالت در این گویش متفاوت است؛ چنانکه فقط گرایش جانداری مبتدا می تواند الگوی حالت را در ساخت های غیرارگتیو در گویش هورامی به سوی نظام حالت مفعولی سوق دهد. دستاوردهای تجربی این پژوهش می تواند به لحاظ نظری مؤید رویکردهایی باشد که معتقدند پدیده های نحوی بنیادین نظیر الگوی حالت غالب، تحت تأثیر عوامل کلامی و بر اساس ملاحظات کاربردشناختی شکل می گیرند.  

دوره ۷، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پیاپی ۳۱)- ۱۳۹۵ )
چکیده

مقاله حاضر به بررسی نظام وجهیّت در هورامی و افعال وجهی به‌کار‌رفته در این زبان می‌پردازد. پس از آشنایی مختصر با ویژگی‌های مقوله دستوری- معنایی «وجهیّت» و طبقه‌بندی نظام‌های وجهی بر‌ مبنای آرای پالمر (۱۹۹۹ & ۲۰۰۱)، ویژ‌گی‌های هر‌یک از افعال وجهی «باید/mašjo  »، «شدن/ bijej» و فعل «tāwāj» مورد بررسی قرار می‌گیرد. از میان افعال وجهی موجود، تنها فعل «بایستن/ mašjo » می‌تواند برای نشان‌دادن مرتبه الزام از وجهیّت معرفتی (وجهیّت استقرایی) و وجهیّت تکلیفی مورد استفاده قرار گیرد و در مقابل افعال «bijej» و فعل «tāwāj» تنها بیانگر مرتبه امکان از وجهیّت‌های معرفتی (وجهیّت حدسی) و تکلیفی هستند. فعل «bijej» می‌تواند در برخی موارد برای بیان مرتبه الزام از وجهیّت تکلیفی نیز به کار رود با این توضیح که به نسبت فعل «بایستن/ mašjo» اجبار کم‌تری را متوجه کنش‌گر می‌کند. فعل «tāwāj» می‌تواند برای نشان‌دادن وجهیّت پویا نیز به کار رود. فعل «mašjā » تنها فعلی است که برای اراده معنای وجهیّت تکلیفی در گذشته مورد استفاده قرار می‌گیرد. هیچ‌یک از افعال وجهی مورد بحث در هورامی توانایی نشان‌دادن وجهیّت گواه‌نمایی را ندارند.

دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱۲- )
چکیده

در این مقاله به کاربرد روش سری مدال در جایابی مناسب پایدارسازهای سیستم قدرت (PSS) به‌منظور میراسازی نوسانهای بین‌ناحیه‌ای پرداخته می‌شود. در سیستم‌های قدرت تحت بارگذاری سنگین، آثار غیرخطی در پاسخهای دینامیکی به میزان قابل توجهی رشد می‌کنند. در نتیجه روشها و فنون خطی، تصویر کاملاً درستی از رفتار واقعی سیستم را در اختیار قرار نمی‌دهند. در این مقاله با تعریف ضرایب مشارکت غیرخطی بر مبنای فرمول‌بندی سری مدال و همچنین با ارائه یک شاخص جدید تداخل غیرخطی، مکان مناسب نصب PSS تعیین و کارایی کنترل‌کننده نصب شده در آن محل مطالعه می‌شود. ابتدا برای دو شرایط بهره‌برداری مختلف، یکی کم‌استرس و دیگری پراسترس به‌کمک روشهای مرسوم شکل مد، ضرایب مشارکت و مقادیر مانده‌ها و محل مناسب برای نصب PSS تعیین و سپس با نتایج حاصل از ضرایب مشارکت سری مدال مقایسه می‌شوند. در نهایت صحت و اعتبار نتایج حاصل به‌کمک شبیه‌سازی در حوزه زمان ارزیابی می‌شود. بررسی‌های انجام شده روی سیستم ۵۰ ماشینه IEEE به‌عنوان سیستم آزمون، بیانگر مناسب بودن مکان انتخاب شده برمبنای ضرایب مشارکت غیرخطی بوده و شاخص تداخل غیرخطی نیز نشان دهنده افزایش میزان تداخل غیرخطی میان مدهای اساسی سیستم است. این موضوع خود به‌معنای تأثیر بالای کنترل‌کننده نصب شده بر نوسانهای بین‌ناحیه‌ای است. نتایج شبیه‌سازی‌های حوزه زمان نشان می‌دهند که انتخاب نامناسب مکان نصب PSS بر مبنای روشهای مرسوم می‌تواند به نتایج ضعیف و نامطلوبی منجر شود.

دوره ۱۱، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۹ )
چکیده

ادیبان و دستورنویسان قدیم در توصیف‌ قاعده‌مندی‌های تلفظی فارسی از همخوانی با نام «ذالِ مُعجَمه» یا «ذالِ مُعجَم» یاد کرده‌اند که با آن‌چه ایشان «دال» تشخیص می‌داده‌اند در توزیع تکمیلی بوده است. این همخوان که از قرار معلوم جزو آواهای شایان توجه فارسی و برخی دیگراز زبان‌های ایرانی بوده، به‌تدریج در تداول محدود و محدودتر شده، تا بدان‌جا که گویش‌شناسان دوره معاصر بازمانده آن را صرفاً در جمعی از گونه‌های زبان‌های ایرانی جنوب غربی و برخی از گونه‌های پراکنده در استان فارس یافته‌ند، و ظاهراً به همین دلیل به آن [d] زاگرسی گفته‌اند. به‌ هر حال، هیچ یک از آثار در دست‌رس، از حضور این همخوان در هورامی سخنی به میان نیاورده‌اند؛ و این در حالی است که اتّفاقاً این همخوان، هم در مختصّه‌های آواییش، هم در کاربرد گسترده‌ای که دارد، و هم از جنبه همخوان‌های زیرساختی‌ای که با آنها در تناوب است، از آواهای شایان توجّه هورامی است. توصیف این همخوان هم جنبه‌ای منحصر به فرد از نظام آوایی زبان‌های ایرانی را به زبان‌شناسان معرفی می‌کند، هم پرتوی تازه را بر جغرافیای [d] زاگرسی می‌اندازد. پژوهش حاضر، توصیفی است از [d] زاگرسی در هورامی پاوه، که به‌ شکل یک ناسوده لثوی نرم‌کامی‌شده مشاهده می‌شود. استدلال‌های ارائه‌شده که در چهارچوب واج‌شناسی زایشی معیار و براساس پیکره‌ای برگرفته از گفتار گویش‌وران این گونه از هورامی تدوین شده‌اند، نشان می‌دهند که این آوا با انفجاری‌های لثویِ بی‌واکِ دمیده و واک‌دار تناوب دارد و در هر یک بازنمایی آوایی‌ای است که با دخالت قاعده‌‌ای واجی ناظر بر نرم‌شدگی تولید می‌گردد.

دوره ۱۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده

گسترش تدریجی ابزارها و تکنولوژی‌های خلاقانه در سال‌های اخیر از یک سو و پررنگ‌تر شدن رویکردهای زبان‌‌آموز ـ بنیاد به نسبت رویکرهای معلم ـ بنیاد از سوی دیگر، زمینۀ لازم را برای خلق فرصت‌های جدید جهت بهبود کیفیت آموزش مهیا کرده است. یکی از تازه‌ترین متدهای آموزشیِ زبان‌آموز ـ محور و متکی بر فناوری‌های مدرن، متد وارونه است که توانسته در مدت‌زمان کوتاهی توجه بسیاری از محققان حوزۀ آموزش را به خود جلب کند. پژوهش حاضر درصدد است تا تأثیر برگزاری کلاس‌های آموزش مهارت‌های نگارش را در قالب متد وارونه بر عملکرد نگارشی و نیز میزان خودتنظیمی نگارشی زبان‌آموزان ایرانی ارزیابی کند. بدین منظور، تعداد ۴۸ زبان‌آموز در دو کلاس در دانشگاه آزاد اسلامی به‌منزلۀ شرکت‌کنندگان در این مطالعه انتخاب شده و به‌طور تصادفی به گروه‌های کنترل (تعداد ۲۵ نفر) و آزمایش (تعداد ۲۳ نفر) منصوب شدند. به منظور تحقق اهداف پژوهش زبان‌آموزان گروه کنترل به مدت یک ترم براساس روش‌های معمول آموزش دیدند و در مقابل در گروه آزمایش از روش یادگیری وارونه برای آموزش استفاده شد. علاوه‌براین از یک پرسش‌نامۀ خودتنظیمی نگارشی به همراه دو فعالیت زمان‌بندی‌شده مربوط به مهارت نوشتاری  برای جمع‌آوری داده‌های موردنظر بهره گرفته شد. نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که عملکرد زبان‌آموزان گروه آموزش وارونه از ‌نظر مهارت نگارشی و همچنین میزان خودتنظیمی به مراتب بهتر از زبان‌آموزان گروه کنترل بوده است. از منظری عمل‌گرایانه، یافته‌ها و پیشنهادات جستار پیش‌رو را می‌توان به‌مثابۀ الگویی برای گنجاندن روش‌های آموزشی وارونه در برنامه‌های درسی معرفی کرد. به‌طور خاص با توجه یافته‌ها، دستاورد اصلی پژوهش می‌تواند این باشد که استفاده از روش وارونه در کلاس‌های نگارش می‌تواند به بهبود مهارت نوشتاری زبان‌آموزان کمک شایانی کند.     

دوره ۱۹، شماره ۱۳۰ - ( آذر ۱۴۰۱ )
چکیده

یکی از مهمترین مراحل فرایند تصفیه برای روغن­های خوراکی، مرحله­ی رنگبری می­باشد. رنگبری یک فرایند جذب است که شامل استفاده از خاک­­­رس فعال­شده با اسید به منظور حذف اجزای نامطلوب روغن است. بدین­ترتیب بهینه­سازی پارامترهای رنگبری به طور عمده دما، زمان و غلظت خاک­رنگبر به منظور جلوگیری از تغییرات نامطلوب روغن در مراحل بعدی و در طول نگهداری ضروری است. در این تحقیق روغن ذرت انتخاب شد و اثر تغییر پارامترهای رنگبری بر ویژگی­های شیمیایی روغن به منظور بهینه­سازی فرایند موردمطالعه قرار گرفت. برای این منظور اثر زمان (۱۵، ۲۵، ۳۵، ۴۵ و ۵۵ دقیقه)، دما (۸۰، ۹۰، ۱۰۰، ۱۱۰ و۱۲۰ درجه سانتی­گراد) و غلظت خاک­رنگبر (۴/۰، ۶/۰، ۸/۰، ۱ و ۲/۱درصد) با استفاده از طرح آماری سطح پاسخ در ۵ سطح به روش طرح مرکب مرکزی Central Composite Design با هدف کاهش مصرف خاک­رنگبر بررسی شد. اثر پارامترهای رنگبری بر پایداری اکسایشی (عدد پراکسید، عدد آنیسیدین، عدد توتوکس، مقدار اسید چرب آزاد، تست رنسیمت و جذب ویژه در ۲۳۲ نانومتر و  ۲۷۰ نانومتر)، کارایی رنگبری (مقدار کاروتنوئید) و ترکیبات بیواکتیو (مقدار استرول­ها) در روغن ذرت مطالعه گردید. نتایج نشان داد پس از بهینه­سازی بهترین شرایط برای مرحله رنگبری در روغن ذرت به منظور به حداقل­رساندن ناخالصی­ها، حفظ ترکیبات بیواکتیو و حداقل مصرف خاک­رنگبر زمان  ۵۹/۳۵ دقیقه، دمای  ۶۱/۱۰۳ درجه سانتیگراد و غلظت خاک رنگبر ۱ درصد بود که قادر بود ۵۷ درصد انتظارات را برآورده کند. نتایج عملی هیچ اختلاف معناداری با مقادیری که از طریق تئوری بدست آمده­بود نشان نداد و مؤید این نتایج بود.
 

دوره ۲۰، شماره ۱۴۰ - ( مهر-ویژه نامه انگلیسی ۱۴۰۲ )
چکیده

فرآیند بلیچینگ در عملیات تصفیه روغن های خوراکی مهم است. در این مطالعه، پارامترهای بلیچینگ برای ارزیابی بهترین شرایط برای بهینه سازی بلیچینگ در روغن ذرت و آفتابگردان تغییر یافت. برای این منظور اثر زمان (۱۵، ۲۵، ۳۵، ۴۵ و ۵۵ دقیقه)، دما (۸۰، ۹۰، ۱۰۰، ۱۱۰، و ۱۲۰ درجه سانتی گراد) و غلظت رس سفید کننده (۰,۴، ۰.۶، ۱،۰.۸ و ۱.۲)درصد با استفاده از روش سطح پاسخ به عنوان طرح آماری در ۵ سطح با طرح مرکب مرکزی با هدف کاهش مصرف خاک سفیدکننده مورد ارزیابی قرار گرفت. فاکتورهای مورد مطالعه شامل کاروتنوئیدها، استرول ها، توکوفرول ها، رنگدانه و کاتیون ها بودند. پس از بهینه‌سازی، بهترین شرایط برای سفید کردن روغن‌های ذرت و آفتابگردان متفاوت بود. برای روغن ذرت، بهترین شرایط زمان ۳۹.۵۹ دقیقه، دمای ۱۰۳.۶۱ درجه سانتیگراد و غلظت خاک سفید کننده ۱٪ بود که ۶۷٪ از انتظارات ما را برآورده می کند. برای روغن آفتابگردان با هدف کاهش مصرف خاک سفیدکننده، بهترین شرایط زمان ۳۷,۴۹ دقیقه، دمای ۹۷.۵۳ درجه سانتیگراد و غلظت رس سفیدکننده ۱ درصد بود که ۷۰ درصد از انتظارات ما را برآورده کرد. نتایج عملی با استفاده از روش سطح پاسخ تفاوت معنی داری با مقادیر تئوری به دست آمده نشان نداد و این نتایج را تایید کرد.
 

صفحه ۱ از ۱