جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای نغزگوی کهن
مهرداد نغزگوی کهن،
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده
در طی فرایند دستوریشدگی عناصر واژگانی تبدیل به امکانات دستوری میشوند یا اجزای دستوری ویژگیهای دستوری جدیدی را کسب میکنند. زبانشناسان با مطالعه گستره وسیعی از زبانها سعی کردهاند تا سازوکارها و اصول حاکم بر دستوریشدگی را دریابند. دستوریشدگی طی گذر زمان اتفاق میافتد، بنابراین وجود متون مکتوب از گذشتۀ یک زبان میتواند کمک زیادی به ما در شناسایی موارد دستوریشدگی نماید. با اینحال میدانیم بسیاری از زبانها (از جمله تعداد زیادی از زبانهای ایرانی) دارای متون مکتوب قدیم نیستند و از گذشته آنها تقریباً هیچ اثری بر جای نمانده است. بسیاری از زبانها حتّی خط ندارند و مکتوب نشدهاند و زبانشناسان تنها تعدادی از آنها را به لحاظ همزمانی توصیف نمودهاند. علیرغم این کاستیها، آشنایی کافی و وافی با اصول و سازوکارهای دستوریشدگی میتواند به ما در شناسایی موارد دستوریشدگی حتی در زبانهایی که کمتر توصیف شدهاند، کمک اساسی کند. زبانشناسان زیادی در مورد اصول و سازوکارهای دستوریشدگی صحبت نمودهاند. بعضی اوقات میتوان شباهتها و تفاوتهای زیادی را در آراء آنها مشاهده کرد. ما در این مقاله در توصیف اصول دستوریشدگی از مقاله کلاسیک هاپر (۱۹۹۱) استفاده کردهایم؛ مهمترین سازوکارهای دستوریشدگی نیز براساس ویشر (۲۰۰۶) است. برای روشنتر شدن هر یک از این اصول و سازوکارها، به تفکیک مثالهایی از فارسی ارائه شده است. در پایان این مقاله به این نتیجه خواهیم رسید که استفاده از اصول دستوریشدگی بیش از ساز و کارها میتواند به ما در شناسایی موارد دستوریشدگی کمک نماید.
مهرداد نغزگوی کهن،
دوره ۴، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۱۶)- ۱۳۹۲ )
چکیده
در زبانها برای پیوند دادن بندهای همپایه از راهکارهای مختلفی استفاده میشود. گاهی فقط معنا و کاربردشناسی، ناظر بر ارتباط دو بند است، ولی در بیشتر مواقع کلمات ربط میانبندی هستند که موجب ارتباط دو بند با یکدیگر و ساخت جمله میشوند. با توجه به رابطه معنایی دو بند با یکدیگر، انواع مختلفی از کلمات ربط مورد استفاده قرار میگیرند؛ از این جمله میتوان به کلمات ربط اتصالی، انفصالی، علّی، شرطی و تقابلی اشاره کرد. در این مقاله ضمن مقایسه انواع کلمات ربط ، به تفصیل، به تعریف و معرفی کلمات ربط تقابلی، ساختار و توزیع آ ن ها در دو بند خواهیم پرداخت. به لحاظ ساختار درونی، کلمات ربط تقابلی را میتوان به سه گروه «بسیط»، «مرکب پیوسته» و «مرکب گسسته» تقسیم کرد. نکتۀ درخور توجه در فهرست نسبتاً بلند کلمات ربط تقابلی، وجود تعداد زیادی کلمۀ ربط مرکب، چه از نوع گسسته، چه پیوسته و حتی به صورت جمله است. دلیل این تنوع به نقش تأکیدی کلمات ربط تقابلی مربوط می شود؛ این اجزای تقابلی، منشأها و منابع گوناگونی دارند که قسمت پایانی این مقاله را به بررسی همین منابع در زبان های جهان و مقایسه آن با منابع کلمات ربط تقابلی در فارسی اختصاص داده ایم. براساس شواهد موجود، در زبان فارسی مانند بسیاری از زبانها، کلماتی با معنای اولیه مکانی، زمانی، علّی و تأکیدی در ساخت این کلمات به کار گرفته شدهاند. نکتۀ قابل توجه اینکه در زبان فارسی- بر خلاف بسیاری از زبانهای دیگر- از افعال، کلمات پرسشی و شرط نیز برای ساخت کلمات ربط تقابلی استفاده شده است. شواهد و توصیفات ارائه شده در این مقاله بیانگر این است که همۀ کلمات ربط تقابلی، صرف نظر از منبع، از رهگذر دستوریشدگی به وجود آمدهاند.
مهرداد نغزگوی کهن، زانیار نقشبندی،
دوره ۷، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پیاپی ۳۱)- ۱۳۹۵ )
چکیده
مقاله حاضر به بررسی نظام وجهیّت در هورامی و افعال وجهی بهکاررفته در این زبان میپردازد. پس از آشنایی مختصر با ویژگیهای مقوله دستوری- معنایی «وجهیّت» و طبقهبندی نظامهای وجهی بر مبنای آرای پالمر (۱۹۹۹ & ۲۰۰۱)، ویژگیهای هریک از افعال وجهی «باید/mašjo »، «شدن/ bijej» و فعل «tāwāj» مورد بررسی قرار میگیرد. از میان افعال وجهی موجود، تنها فعل «بایستن/ mašjo » میتواند برای نشاندادن مرتبه الزام از وجهیّت معرفتی (وجهیّت استقرایی) و وجهیّت تکلیفی مورد استفاده قرار گیرد و در مقابل افعال «bijej» و فعل «tāwāj» تنها بیانگر مرتبه امکان از وجهیّتهای معرفتی (وجهیّت حدسی) و تکلیفی هستند. فعل «bijej» میتواند در برخی موارد برای بیان مرتبه الزام از وجهیّت تکلیفی نیز به کار رود با این توضیح که به نسبت فعل «بایستن/ mašjo» اجبار کمتری را متوجه کنشگر میکند. فعل «tāwāj» میتواند برای نشاندادن وجهیّت پویا نیز به کار رود. فعل «mašjā » تنها فعلی است که برای اراده معنای وجهیّت تکلیفی در گذشته مورد استفاده قرار میگیرد. هیچیک از افعال وجهی مورد بحث در هورامی توانایی نشاندادن وجهیّت گواهنمایی را ندارند.
سیده عاطفه بقایی، مهرداد نغزگوی کهن،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۹ )
چکیده
جملۀ شرطی جملهای مرکب است که از دو بند شرط و جزای شرط تشکیل شده است. هدف ما در این پژوهش، بررسی جملههای شرطی زبان فارسی معاصر بر اساس ردهشناسی دکلرک و رید (۲۰۰۱) است. بر اساس این ردهشناسی معنایی، جهان ممکنِ بند شرط به دو دستۀ حقیقی و نظری تقسیم میشود. جهان ممکن نظری میتواند خنثی یا غیرخنثی باشد و غیرخنثی، به چهار نوع بسته، باز، غیرقطعی و ضدحقیقی تقسیم میشود. در تحقیق حاضر، تلاش میشود این انواع با توجه به پیکرهای بالغ بر ۲۸۶ جملۀ شرطی ـ که از ۱۰ کتاب داستانی معاصر استخراج شده است ـ بررسی شود و بسامد وقوع هر یک به تفکیک مشخص شود. تحلیل جملههای شرطی فارسی نشان میدهد که ساخت شرطی فارسی با ردهشناسی مذکور مطابقت دارد و جهان ممکن نظری باز، بالاترین بسامد وقوع را دارد و جهانهای ممکن خنثی، بسته، حقیقی، غیرقطعی و ضدحقیقی بهترتیب، بیشترین بسامد را بعد از جهان ممکن باز
بهخود اختصاص دادهاند. بالاتر بودن بسامد وقوع جهان ممکن باز از آنجا نشئت میگیرد که در این جهان ممکن، موقعیتی فرضی که احتمال وقوع دارد، در نظر گرفته میشود و قطعیتی دربارۀ وقوع آن وجود ندارد و این تعبیر با کارکرد ساخت شرطی بیشترین تطابق را دارد. همچنین، این تحقیق نشان میدهد که علاوه بر کلمات ربط شرطی معمول مانند «اگر، اگه، بهشرطی که، والاّ، وگرنه و حتی اگر، که، تا و چنانچه» کلمات ربط دیگری مانند «چه ... چه؛ همچین که، وقتی که، به مجرد اینکه، حالا که، فرضاً، ولو، وقتی، آنگاه که، هروقت، همین که» نیز در نقش کلمۀ ربط شرطی بهکار میروند.
مهرداد مشکین فام، مهرداد نغزگوی کهن،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده
در این مقاله، به شناسایی ساختهای دستوری بیانگر «مفهوم نکره» در زبان فارسی باستان میپردازیم. براساس دادههای موجود از این دوره زبان فارسی، میتوان بیان داشت قبل از فارسی باستان عنصر دستوری «حرف تعریف نکره» وجود نداشته و پیدایش «حرف تعریف نکره» از رهگذر دستوریشدگی عدد aiva «یک» بهوسیله بازتحلیل این عنصر زبانی براساس روابط مجازی و سپس بسط استعاری به «حرف تعریف نکره» رخ داده است. این دستوریشدگی در ساخت مشخصی (تنها یک «X» وجود دارد، این «X» معرف انسان است) رخ داده که نتیجه آن تغییر حوزۀ مفهومی به بیان «مفهوم نکره» در فارسی باستان است، بهمنظور تبیین تکوین «حرف تعریف نکره»، الگوی دستور ساختمدار برگزیده شده است. دادههای این پژوهش، مستخرج از پیکرۀ جمعآوریشدۀ کنت (۱۹۵۳) است. بسامد وقوع «حرف تعریف نکره» در بین ۴۱۳۰ گروه اسمی موجود در پیکره ۰,۵ درصد است. این مقدار بسامد وقوع که چندان زیاد نیست، مبین جدید بودن مقولۀ «حرف تعریف نکره» یا به عبارتی مراحل اولیۀ دستوریشدگی این مقولۀ دستوری در فارسی باستان است.
زهرا اعتباری، علی علیزاده، مهرداد نغزگوی کهن،
دوره ۱۳، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۱ )
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی تحول معنایی واژهبستهای ضمیری در ساخت ملکی اسمی فارسی نو، قرن چهارم تا چهاردهم هجری، میپردازد. اگرچه مالکیت از منظر ساختی موردتوجه پژوهشهایی بوده، اما تاکنون تحولات معنایی ساخت ملکی مطالعه نشده است. به این دلیل که مالک واژهبستیِ وابستۀ اسم تا پیش از فارسی نو مشاهده نمیشود، بررسی تحولات رخداده در این ساخت برای فهم تحول معنایی مالکیت راهگشا خواهد بود. پیکرهای تاریخی متشکل از پانصد هزار واژه از متون نثر این دوره بررسی و از آن میان ۱۹۵۲ نمونه شامل واژهبستهای ضمیری ملکی استخراج شد. برمبنای چارچوب نظری هاینه (۱۹۹۷)، نیکیفوریدو (۱۹۹۱)، کوپچوسکایاتم (۲۰۰۲) و لمان (۲۰۰۲)، ۲۱ رابطۀ معنایی در ساخت ملکی با مالک واژهبستی معرفی شد و بسامد هر یک در پیکره و به تفکیک قرن ارائه شد. بررسیهای درزمانی نشان داد که روابط معنایی در طول فارسی نو توزیع یکسانی نداشته، بلکه مسیری را از روابط عینیتر به انتزاعیتر به نمایش میگذارند. دو رابطۀ خویشاوندی و اعضای بدن بیشترین بسامد را دارند که در کنار تملک بهعنوان معانی بنیادین مالکیت معرفی شدهاند. برپایۀ نقشۀ گسترش معنایی ساخت اضافی در نیکیفوریدو (۱۹۹۱)، نقشۀ تحولات معنایی ساخت مذکور با اصلاحاتی ارائه شد. همچنین نشان داده شد که در میان انواع شخص و شمار، «ش» و پس از آن «م» بیشترین بسامد را دارند. یافتههای پژوهش نهتنها به فهم اشتقاق معانی مالکیت کمک میکند، بلکه معیارهایی زبانشناختی برای بررسی سبکشناختی و زمانبندی متون فارسی نو ارائه داده است.