جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای نصیحت
دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده
زاویۀ دید به عنوان مهمترین وجه ساختار روایی، پنجرهای است که خواننده از طریق آن، صحنههای مختلف داستان و رفتار شخصیتها را مینگرد. نویسنده یا گفتهپرداز، به فراخور هدف و مهارت خود، از شگردهای مختلف زاویۀ دید در روایت استفاده میکند. مقالۀ حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی به مطالعۀ زاویۀ دید در حکایت «صیاد و عفریت» و حلقههای روایی وابسته به آن در مجموعه داستانی «هزار و یک شب» میپردازد. در این مسیر از الگوی ژاک فونتنی نشانهمعناشناس معاصر استفاده شده است. وی انواع زاویۀ دید کاربردی را در گفتمان «جهانشمول، تسلسلی، گزینشی، جزءنگر، موازی و رقابتی» میشمارد. بر این اساس، پژوهش به این پرسش پاسخ میدهد که گفتهپرداز در حکایت صیاد و عفریت از کدام زاویههای دید شناختی و چگونه استفاده کرده است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که نویسنده با هر زاویۀ دید و چرخش آن، به معناآفرینی جدید و صورتی نو در داستان میپردازد تا تأثیرگذاری بیشتری در ساختار و رسیدن به معنا و هدف داشته باشد. وی از گونههای مختلف زاویۀ دید شناختی بر اساس غایتمندی استفاده کرده اما «جهانشمول»، به اقتضای دانای کل بودن راوی و بهرهمندی از تکنیک وصف، بیشترین بسامد را در حکایت مذکور و حلقههای روایی آن داشته است.
دوره ۴، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۴)- ۱۳۹۲ )
چکیده
در این پژوهش شرایط تولید و دریافت معنا در«لقاءٌ فی لحظه رحیل»، از نسرین ادریس، نویسنده معاصر لبنانی را بررسی می کنیم. این داستان به دلیل منطق روایی حاکم بر آن، قابلیت مطالعه از دیدگاه نشانه- معناشناسی نوین را دارد و شامل دو گفتمان کنشی عکاس و مبارزان است. کنشگر گفتمان عکاس، حمزه، تابع برنامه است و توانش مهارتی او در هنر عکاسی، موتور اصلی کنش او را به وجود میآورد. البته فرمانده، به عنوان شَوِشگزار، نقش مهمی در کسب توانش عاطفی حمزه دارد. در گفتمان دوم، مبارزان هم بعد از قرارداد و کسب توانش وارد کنش میشوند. از آنجا که دو گفتمان درهم تنیده اند، کنشهای اصلی همزمان انجام میشود؛ مبارزان عملیات را شکل میدهند و حمزه به ثبت تصویری لحظات میپردازد. به ترتیب مراحل فرایند تحولی و روایی به انجام میرسد. هرچند گفتمان غالب هوشمند است، فرایند عاطفی گفتمان، نقش مهمی در شکلگیری ساختار معنایی و روایی داستان، به ویژه در گفتمان عکاس دارد. بدین ترتیب هدف مقاله، مطالعه فرایند معناشناسی داستان و ویژگیهای روایی آن است تا سازکارهای تولید معنا و عناصر اصلی شکلگیری معنا را به دست آوریم. همچنین چگونگی تأثیرگذاری فرایند عاطفی بر فرایند معناسازی را بررسی می کنیم.
دوره ۹، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۷ )
چکیده
ادبیات هنری قرآن، ظرفیت مطالعۀ نشانهمعناشناسانه را برای قرآنپژوهان فراهم میکند. این رویکرد تولید، دریافت و کارکرد معنا را در نظامهای گفتمانی بررسی میکند. در جستار پیشرو، با هدف کاربردی کردن مفاهیم قرآنی با زبان روزآمد و با تکیه بر یافتههای نشانهمعناشناسی، ماجرای ایمان آوردن ملکۀ سبا مطالعه میشود. در این مسیر، نگارنده با رویکرد بررسی صورت- محتوا فرآیند تغییر معنا و نظام حاکم بر این داستان را بررسی میکند. با چنین هدفی، به این سؤال پاسخ میدهد که همتنیدگی فشاره و گستره (دو بعد بنیادین دلالت) چگونه فرآیند گفتمانی را شکل میدهند. یافتهها نشان میدهد که در معناکاوی این ماجرا، فرآیند تنشی بهعنوان مهمترین رکن عمل میکند. ملکه میخواهد نوع حضور خود را که در تجربۀ جدید و موقعیت حکومت سلیمان نبی قرار گرفته، بازسازی کند. همآمیختگی این حضور عاطفی و شناختی باعث میشود که جریان معناسازی داستان، بهسمت گفتمان تنشی سوق یابد. در این تعامل، طی یک عملیات مرحلهای، گفتمان از معنای نخست (پیروی از نظام شرک) به معنای دوم (ایمان به خدا) میرسد و تغییر معنا رخ میدهد.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده
یکی از راهبردهای مهم قرآن برای بیان آموزههای خود، داستانپردازی است. قرآن با این شیوۀ ادبی ـ هنری میکوشد تا احساس دینی و شعور انسانی را تحریک کند. ازجمله داستانهای مهم و جذاب قرآن که با غرض تربیتی و تبلیغ ارزشها به تصویر کشیده شده، ماجرای سلیمان نبی و ملکۀ سباست. در جستار پیشرو، با رویکرد نشانه ـ معناشناسانه و با هدف تبیین مفاهیم قرآنی و کاربردی کردن آنها و نیز فهم روش قرآن در تولید گفتمان، ماجرای مذکور معناکاوی میشود. با چنین هدفی، به این پرسش پاسخ میدهد که فرایند شکلگیری معنا چگونه رخ میدهد. ساختار روایت در متن بهگونهای است که کارکرد کنشی، فرایند تولید معنا را کنترل میکند. یافتهها نشان میدهد که کارکرد کنشی حاکم بر این داستان، نظام گفتمانی کنشی را رقم میزند. ماهیت این نظام را رفع بحران معنا (شرک) شکل داده است. در این نظام، راهبرد تصاحب ابژۀ ارزشی جنبۀ عملیاتی و برنامهمداری دارد. سلیمان و کنشیاران وی طی فرایند توانشیـ کنشی و عملیات مرحلهای به ابژه دست یافته و سبائیان را از معنای نخست (شرک و فقدان ایمان) به معنای دوم (توحید و خداپرستی) رساندهاند. به این ترتیب با قدرت نرم سلیمان، نظام سیاسی مبتنی بر شرک در سرزمین سبا به نظام سیاسی مبتنی بر توحید تغییر
مییابد.