جستجو در مقالات منتشر شده


۱۲ نتیجه برای مسبوق


دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

کاربردشناسی زبان از شاخه­های اصلی زبان­شناسی است که انسجام گفتمانی را حاصل تعامل کاربران زبان و بافت متن می داند؛ از این رو موضوع آن مطالعه توانایی و قابلیت­های استفاده از زبان و ساختن جملات مرتبط با بافت است تا نشان دهد که چگونه گفتار در موقعیت­ها معنا می یابد. کاربردشناسی زبان به مطالعه معنا می­پردازد؛ معنایی که گوینده آن را منتقل می­کند و شنونده یا خواننده آن را تفسیر می­کند. در این میان احتجاج و برهان­ورزی فرایندی ارتباطی- زبانی است که متکلم در راستای تغییر نگرش و دیدگاه مخاطب آن را به­کار می­گیرد و در جهت اهداف موردنظر، اندیشه وی را به تکاپو وا می­دارد و در این فرایند از فنون و شیوه­های گوناگونی بهره می­گیرد. در جستار پیش­رو شگردهای برهان­ورزی در شماری از ضرب­المثل­های نهج­البلاغه مورد نقد و تحلیل قرار گرفت تا از این رهگذر خوانش و فهم دقیق­تری از این امثال به دست آید. برای انجام این پژوهش تعداد ۹۵ نمونه از مَثَل­هایی که تکنیک­های برهان­ورزی در آنها دارای فراوانی بیشتری بودند، بر اساس کتاب «الأمْثالُ وَ الحِکَمُ المُسْتَخْرَجَهُ» نوشته محمد الغروی، مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که امام علی(ع) ضمن توجه به قوانین تطور زبان، در جهت اقناع و متقاعدسازی مخاطب، از انواع راهبردهای زبانی­- بلاغی، روش­های اقناع، ساختارهای شبه منطقی، رویکردهای بلاغی، موعظه، تشبیه، کنایه، تمثیل و استعاره بهره جسته و به صورت هنرمندانه، مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و سیاسی مورد نظر خویش را در قالب واژگان مطرح نموده که بیانگر توانش زبانی و کاربردشناختی امیر بیان (ع) است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

ترجمه یکی از راه‌هایی است که دادوستد میان دو زبان را فراهم می‌سازد و به‌ویژه، اگر آثار انتخاب شده از جانب مترجم جزء آثار فاخر و گرانسنگ آن زبان باشد. مرزبان‌نامه سعدالدین وراوینی از جمله همین آثار ارزشمند است که در زبان فارسی از جایگاه ادبی والایی برخوردار است و توسط کاتب ایرانی‌تبار، شهاب‌الدین احمد بن ابومحمد معروف به ابن ‌عربشاه در سده نهم به زبان عربی ترجمه شده است. هر دو کتاب در قالب زبانی خود تاثیراتی از زبان مقابل گرفته که حاکی از پیوند عمیق میان دو زبان فارسی و عربی است. پژوهش پیش‌رو به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف ارزیابی و تبیین میزان اثرپذیری و بهره‌گیری متقابل وراوینی و ابن عربشاه از زبان عربی و فارسی سامان یافته است. برآیند پژوهش نشان داد وراوینی مرزبان‌نامه را به عنوان یک اثر فنی که دارای زبان فاخر ادبی است، مزین به شواهد عربی در محورهای واژگان و ترکیب‌ها، اشعار، آیات و احادیث نموده است و در مقابل، ابن‌عربشاه نیز در فرآیند ترجمه از شواهد زبان فارسی همچون وام‌گیری واژگان فارسی، ترکیب‌ها و ترجمه تحت‌اللفظی امثال بهره برده است. عنصر فرهنگ نیز به عنوان رکن جداناپذیر یک زبان در تقابل با هم در دو زبان فارسی و عربی رسوخ یافته و جزئی از آن زبان شده است که تمام این عناصر نشان از پیوند عمیق و ناگسستنی زبان فارسی و عربی دارد.

دوره ۱، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲)- ۱۳۹۲ )
چکیده

یکی از حوزه های نسبتاً گسترده پژوهش در ادبیات تطبیقی معاصر، حوزه مضامین و موضوعات است. موضوع، یک مادۀ تاریخی و فرهنگی و از عناصر تشکیل دهندۀ متن است، از این رو قابلیت تحلیل و بررسی را دارد. برخی از موضوعات و مضامین، فراملّی و جهان شمولند؛ مانند زندگی و مرگ، خیر و شر، دادگری و ستمگری، عشق و نفرت، جوانمردی و سخاوت و... . مطالعۀ تطبیقی در حوزۀ مزبور می تواند به تبیین فصلی هرچند کوتاه، از تاریخ افکار و عقاید و فرهنگ دو یا چند ملت در طول تاریخ بینجامد و خاستگاه برخی از آن ها را نیز مشخص کند. از جمله موضوعات فراملّی و مورد اختلاف در فرهنگ اسلامی و سایر ادیان الهی، موضوع زهد است که مکاتب فکری و عقیدتی مختلف، تعاریف متفاوت و گاه متناقضی از آن ارائه داده اند. مفهوم زهد وارد حوزۀ ادبیات نیز شده و بر همین اساس، برخی از شعرا زهد سرا نامیده شده اند که از جملۀ آنان سنایی غزنوی و ابو اسحاق البیری دو شاعر نامی در ادب فارسی و عربی هستند. در پژوهش حاضر برآنیم که در چشم اندازی تطبیقی، انگیزه های این دو شاعر در روی آوردن به شعر زهد و نحوۀ نگرش آن ها به دنیا و دلبستگی های آن را مورد بررسی قرار دهیم تا به تعریف و کارکرد زهد در حوزۀ ادبیات دست یابیم و نشان دهیم که با وجود مانندگی های بسیار در رویکرد این دو شاعر به مفهوم زهد، تفاوت های قابل ملاحظه ای هم بین آن دو وجود دارد.

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده

بازتاب حملۀ مغول به سرزمینهای اسلامی از جمله بغداد، حزن و اندوه بسیار عمیقی را در جانهای مسلمانان بر جای نهاد که در این جستار ضمن بررسی بازتاب این فاجعه در شعر دو شاعر (سعدی شیرازی و شمس‌الدین کوفی)، کوشش می‌شود تا با رویکردی تاریخی- تطبیقی، بنمایه­های سوگ‌سروده­های این دو شاعر مورد تحلیل قرار گیرد تا از این رهگذر به همگونیها و ناهمگونیهای بنمایۀ سوگ‌سروده­های آن دو در رثای بغداد دست یافت. برایند پژوهش نشان می­دهد که هر دو شاعر در بنمایه­هایی همچون گریه و افسوس، گلایه از ستم‌پیشگی روزگار، گرایش به سبک ادبیات پیش از اسلام، زبان عربی و ذکر مفاخر پیشینیان با یکدیگر مشترک هستند و هر دو با زبانی ساده و بی­آلایش و در عین حال سرشار از اندوه و حسرت در رثای این شهر و خلیفۀ آن، مستعصم به نوحه­سرایی پرداخته­اند.

دوره ۲، شماره ۴ - ( پاییز و زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده

آنتوان برمن از نظریه‌پردازان مبدأگرایی در ترجمه است. او موارد ناهمگونی میان ترجمه و متن مبدأ را به سیستم تحریف متن، تعبیر نموده و آن را بر اساس نظریه «گرایش­های ریخت­شکنانه» پی­ریزی نموده است. وی در جایگاه مترجم و نظریه­پرداز، توجه ویژه­ای به متن مبدأ دارد و معتقد است، مترجم باید از جهت شکل و محتوا، مقیّد به متن مبدأ و وفادار به آن باشد. در این جستار، سعی شده ترجمه شهیدی از نهج­البلاغه بر اساس چهار مورد از عوامل تحریف متن، از دیدگاه آنتوان برمن بررسی شود که عبارتند از: عقلایی­سازی، شفاف­سازی، اطناب­سازی و آراسته­سازی. یافته پژوهش نشان می دهد که ترجمه شهیدی را می‌توان ترجمه­ای مبدأگرا دانست که کم‌تر دچار عوامل تحریف متن گشته است و در متون دینی که از خوانش‌های متفاوتی برخوردار نیستند، مبدأگرایی ضروری می‌نماید که شهیدی علاوه بر انتقال درست مفاهیم، به بخش ادبی کلام امام (ع) هم توجه کرده و ترجمه او از این حیث نیز مقیّد به آن بوده است.

دوره ۳، شماره ۵ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده

در زمینه‌ی تحلیل متن و درک مفاهیم دقیق آن می‌توان از ساز و کارهای فراوانی مدد جست که در این بین، توجه به تقابل‌های دوسویه بین واژگان، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. در حوزه‌ی با هم‌آیی که یکی از مباحث بسیار مهم معنی‌شناسی به شمار می‌رود، تقابل‌های معنایی با انواع خاص خود می‌تواند مترجمان را به معنای دقیق واژگان متن رهنمون شود. بدین معنا که مترجم با شناخت تقابل‌های دوسویه‌ی بین واژگان جملات مقارن با یک‌دیگر، می‌تواند بسیاری از چالش‌های دست‌یابی به ترجمه‌ی دقیق را پشت سر بگذارد. از آنجا که کتاب گهربار نهج‌البلاغه سرشار از واژگان متقابل با یک‌دیگر می‌باشد، در این جستار در پی پاسخ به این پرسش هستیم که آیا مترجمان فارسی خطبه‌های نهج‌البلاغه در برگردان تقابل‌های دوسویه‌ی واژگانی به خوبی عمل کرده‌اند و تا چه اندازه بافت کلام را مورد اهتمام قرار داده‌اند؟ بدین منظور ابتدا به انواع با هم‌آیی واژگانی و تقابل‌های معنایی اشاره‌ای خواهیم نمود و در ادامه، فرازهایی از خطبه‌های نهج‌البلاغه را که حاوی چنین تقابل‌هایی هستند ارائه می‌نماییم و سپس به تبیین عملکرد ترجمه‌ها‌ی فارسی دشتی، شهیدی، فقیهی، جعفری و فیض‌الاسلام در انتقال معنای صحیح این تقابلات خواهیم پرداخت. برآیند این جستار نشان می‌دهد که در بسیاری از موارد، مترجمان با بی‌توجهی به جملات متقابل، از معنای دقیق دور شده‌اند و با در نظر گرفتن بافت کلام این نقیصه را می‌توان بر طرف نمود.

دوره ۴، شماره ۷ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۶ )
چکیده

یکی از اصول بسیار مهم در حوزه­های معنی­شناسی و به­ویژه فن ترجمه، شناخت نوع واژگان کاربردی در یک زبان است. اگر کوچک­ترین واحد ترجمه را، واژگان زبان مبدأ بدانیم، در این بین با دو نوع معنای کلّی مواجه خواهیم بود که عبارتند از: معنای استعمالی و معنای بافتی. معنای استعمالی که به‌عنوان معنای ارجاعی نیز شناخته شده است، نخستین راهنمای مترجم برای دستیابی به برابری در ترجمه به­شمار می­رود. در این جستار کوشیده­ایم ضمن تبیین اهمیت شناخت معنای ارجاعی در دستیابی به برابری دقیق ترجمه­ای در متون دینی، به روش توصیفی- تحلیلی، عملکرد پنج ترجمه فارسی خطبه­های نهج­البلاغه شامل ترجمه­های آقایان جعفری، دشتی، شهیدی، فقیهی و فیض­الاسلام را در برگردان معانی ارجاعی یک­صد و دوازده واژه مورد نقد و بررسی قرار دهیم. برآیند پژوهش نشان می­دهد که هر چند شناخت معنای ارجاعی واژگان نسبت به‌معنای بافتی ساده­تر به‌نظر می­رسد؛ اما همواره ترجمۀ­ یک اثر به زبان دیگر، با چالش­هایی همراه است که از جملۀ این چالش­ها می­توان به عدم شناخت ساختار واژگان و التباس شکلی و معنوی واژگان زبان مبدأ با واژگان دیگر اشاره نمود. وجود چنین مسایلی باعث شده که ترجمه­های یادشده در پار­ه­ای از موارد، از مقولۀ تعادل واژگانی و ارائۀ برابرنهادهای دقیق، فاصله بگیرند.

دوره ۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

یکی از بهترین شیوه‌های شناخت انعکاس جامعه در ادبیات، مقایسۀ یک موضوع اجتماعی در آثار جوامع مختلف است. مقالۀ حاضر با همین رویکرد به بررسی بازتاب واقعیت‌های جامعه در سه داستان « تائیس»، «درد دل ملا قربا‌‌ن‌علی» و «پیوند مقدس» می‌پردازد. تائیس، اثر آناتول فرانس، رمانی با مضمون عشق یک راهب به زنی زیباروی، توجه بسیاری از ادیبان و منتقدان را به خود جلب نموده است. محمد علی جمال‌زاده تحت تاثیر این رمان، داستان کوتاه درد دل ملا قربان‌علی را با همین مضمون نوشته است. توفیق الحکیم، نمایش‌نامه نویس و داستان‌نویس معاصر مصری نیز رمان پیوند مقدس را با اثرپذیری از رمان تائیس خلق نموده است. پژوهش پیش-رو ابتدا اثرپذیری دو اثر فارسی و عربی یاد شده از رمان فرانسوی تائیس را از نظر می‌گذراند و سپس با تکیه بر نظریۀ لوکاچ به بررسی مانندگی‌های این سه داستان از منظر جامعه‌شناختی ادبیات می‌پردازد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان"دینمرد" و "زن" را نام برد. در پایان، به چگونگی روند اجتماعی شدن ادبیات در این سه داستان پرداخته می‌شود و نقش پر رنگ جامعۀ نویسندگان در بروز تفاوت‌های موجود در این داستان‌ها نشان داده می‌شود.

دوره ۵، شماره ۹ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده

"زیبایی‌شناسی دریافت" ولفگانگ آیزر یکی از شاخه‌های مربوط به نظریۀ دریافت در زبان‌شناسی و ادبیات است. این نظریه با تأکید بر دریافت خواننده، در پی آن است که مترجم متن، به عنوان یکی از خوانندگان، چگونه و با چه روش‌هایی خلأها و شکاف‌های یک متن را براساس دریافت خود پر می‌کند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی از نوع انتقادی و در پرتو نظریه ولفگانگ آیزر، ترجمه‌های آقایان شجاعی، الهی‌قمشه‌ای و مؤیدی، از دعای عرفه را به‌عنوان یک متن ادبی، برگزیده و پس از بررسی انواع شکاف‌های متن اصلی دعا، چگونگی بازتاب آن‌ها به زبان فارسی را واکاوی نموده است. برآیند پژوهش نشان داد که بخش مجازی زبان(استعاره، کنایه، مجاز مرسل و تشبیه) نامتعین‌ترین بخش دعاست و استعاره، بیشترین حجم شکاف زبانی را به خود اختصاص داده ‌است. مترجمان برای پر کردن این فضاهای خالی، از دو روش حذف و برجسته‌سازی بهره برده‌اند و از میان مترجمان، شجاعی، با ترجمه‌ای آزاد از این دعای شریفه، بیش از دیگران از روش برجسته‌سازی برای بازخوانی یا به اصطلاح سفیدخوانی فضاهای خالی استفاده کرده است.

دوره ۷، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۲۹)- ۱۳۹۵ )
چکیده

نظریه مایکل هلیدی تحت عنوان «زبان­شناسی سیستمی- نقشی» از مهم­ترین نظریات زبان­شناسی است که در چارچوب نقش­گرایی به شکلی سازمان­یافته و منظّم به تحلیل متون مختلف ادبی می­پردازد. او در بخشی از این نظریه از مؤلفه­هایی سخن می­گوید که یک متن منسجم بایستی از آنها برخودار باشد. سپس رقیّه حسن در یک نظریه جداگانه تکمیل کننده نظریه همسرش مایکل هلیدی با عنوان نظریه هماهنگی انسجامی به­شمار می­رود.      برخی منتقدان - همچون زکی مبارک، موسی سلیمان و ابن طقطقی-  بر این باورند که مقامات به عنوان یکی از کهن­ترین انواع روایی از انسجام لازم برخوردار نیست. گرچه این نظر تاحدودی صحیح است و هدف آموزش زبان از سوی مقامه نویسان تا حدودی باعث شده که به انسجام و پیوستگی متنی  و معنایی چندان وقعی ننهند؛ اما در میان انبوه مقامات برخی­ها از چنان انسجامی برخوردارند که با آثار روایی منسجم و در هم تنیده معاصر برابری می­کنند. از آن جمله است مقامه مضیریه بدیع­الزمان همدانی که در این نوشتار می­کوشیم در پرتو نظریه هلیدی و نظریه تکمیلی رقیه حسن عوامل انسجام و هماهنگی انسجامی را در آن مورد بررسی قرار دهیم. برآیند این پژوهش نشان می­دهد که مجموعه عوامل انسجام از قبیل دستوری، واژگانی و پیوندی به همراه سایر ویژگی­های هماهنگی انسجامی مانند زنجیره­ها و تعامل بین زنجیره­ها باعث انسجام اجزای این مقامه شده­اند.  

دوره ۷، شماره ۱۳ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۹ )
چکیده

ترجمۀ «ابهام» به ویژه در قرآن کریم یکی از چالش­برانگیزترین مسائل زبان­شناسی است که برای برون­رفت از آن انواع راهبردها ارائه شده است. گارسس با بهره­گیری از آراء نیومارک ،تکنیک­هایی برای ترجمۀ آن‌ها ارائه داده  و در نهایت براساس این الگو «میزان ویژگی­های مثبت و منفیِ بیانگر بسندگی و پذیرفتگی ابهام در متن ترجمه­شده» مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی از نوع مقابله­ای، ترجمه­های مجتبوی با محوریت سبک ارتباطی و صفارزاده با محوریت سبک آزاد را از جزء سی­­ام قرآن کریم با هدف بهبود بخشیدن به کیفیتِ متن ترجمه شده به­ویژه در چالش­های ابهام زبانی، براساس یک نظریه و الگوی علمی، مورد بررسی قرار داده است. سپس با تکیه بر آمار، مقادیر به دست آمده از این تکنیک­ها، مقایسه شده و میزان کفایت و مقبولیت هر کدام در ابهام­زدایی بخش­های مختلف سطح واژگانی شش سورۀ اول جزء سی­ام مشخص گردیده است. برآیند پژوهش بیانگر این است که ترجمۀ مجتبوی از واژگان چندمعنا و مجازی، بسندگی و پذیرفتگی بالاتری نسبت به صفارزاده برخوردار است. صفارزاده با ارائۀ متنی مقصدمحور و به دور از ابهام، دچار افزوده­های خلاقانه و پیچیده در شفاف­سازی ابهام­ها شده است؛ به­ویژه در واژگان مجازی. اگرچه در برخی موارد که نیازمند «شرح مبسوط» است همچون تلمیحات قرآنی، ترجمۀ مجتبوی نسبت به صفارزاده کفایت و مقبولیت کمتری به خود اختصاص داده است. به طور کلی براساس الگوی گارسس، راهبردهای مجتبوی از کفایت و مقبولیت بالاتری نسبت به صفارزاده در ابهام­زدایی برخوردار است.
 

دوره ۸، شماره ۱۵ - ( بهار و تابستان ۱۴۰۰ )
چکیده

نظر به اینکه شمار قابل توجهی از کنایات، حاوی مضامین و پشتوانه­های فرهنگی می­باشد؛ بازآفرینی و معادل­یابی آن در زبان مقصد از چالش­های پیش­روی مترجمان است. نظریه­پردازان ترجمه، شیوه­های مختلفی برای رویارویی با این قبیل چالش­ها معرفی کرده­اند. پیتر نیومارک (۱۹۸۸) یکی از این صاحب­نظران است که با ارائۀ تقسیم­بندی پنج­گانه از مفاهیم فرهنگی برای بازگردانی آن، راهبردهایی را پیشنهاد داده است. پژوهش پیش­رو که با هدف شناسایی چالش­های پیش­روی مترجمان نهج­البلاغه در معادل­یابی یکی از مفاهیم و مقولات فرهنگ­بنیاد نهج­البلاغه سامان یافته است، کوشیده با روش توصیفی­تحلیلی و رویکرد انتقادی، معنای صحیح تعبیر کنایی «حائک بن حائک» در خطبۀ ۱۹  نهج‌البلاغه را تبیین نماید. بدین­منظور ضمن بررسی معانی و کاربرد این تعبیر در روایات مختلف، پنج ترجمۀ معاصر نهج­البلاغه از فیض­الاسلام، شهیدی، فقیهی، دشتی و انصاریان انتخاب گردید و با تکیه بر الگوی نیومارک مورد نقد و ارزیابی قرار گرفت. برآیند پژوهش، نشان داد که افزون بر بی‌پایه بودن شماری از روایاتی که این تعبیر در آن‌ها به کار رفته، جنبه فرهنگی این تعبیر کنایی از سوی مترجمان یاد شده، مورد غفلت قرار گرفته و آن‌ها با گرته‌برداری از تعبیر یاد شده و ارائه توضیحاتی در پانوشت، در انتقال معنا و مفهوم و بار فرهنگی نهفته در آن موفق عمل نکرده و دچار کج فهمی شده‌اند. با تتبع در کتب تاریخی و شروح نهج‌البلاغه و در نتیجه آشنایی با بستر فرهنگی این عبارت، معادل کارکردی «ابله نادان»، معادل مناسب‌تری برای این عبارت است.
 

صفحه ۱ از ۱