جستجو در مقالات منتشر شده
۱ نتیجه برای قطبی کریمی
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۲ )
چکیده
در میان بروندادهای حوزه صرفی زبان، گاه به مواردی برمیخوریم که تقارنی بین صورت و معنای آنها وجود ندارد و تحلیل این دادهها در چارچوب رویکردهای تکواژبنیاد با مشکل مواجه میشود. از جمله این موارد میتوان به مکملگونگی، نقشزدودگی، نقصان و همتانمایی اشاره کرد. در چنین مواردی، در چارچوب رویکرد صیغگانی در نظریههایی مانند صرف تابعهای صیغگانی استامپ (۲۰۰۱) و استوارت و استامپ (۲۰۰۷)، صورت نهایی مشتق است که اهمیت دارد. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه نظریه صرف تابعهای صیغگانی، کلمات مشتق فعلی نامتقارن فارسی را که تناظر یکبهیک بین صورت و معنای آنها وجود ندارد، به کمک ابزار نظری صیغگان تحلیل و تبیینمیکند. تحلیل دادههای نامتقارن فارسی در نظریه فوق مشخص کرد که این صورتها با اعمال تابع صیغگان بر جفت ریشۀ فعل و مشخصههای درون یک صورتگاه در صیغگان فعل تعیین میگردند. فرض وجود بُعد صرفی و بُعد معنایی در سازمان صیغگانی یک واژه فعلی فارسی، تحلیل این پدیدههای صرفی را در صورت کلمات مشتق فعلی موجه میسازد. لذا، عدم تقارن میان صورت و معنا دیگر مسئلهساز نخواهد بود و میتوان به شیوهای یکسان کلمات مشتق فعلی را -خواه دارای تقارن بین صورت و معنا، خواه بدون آن- تحلیل و تبیین نمود. در نتیجه این امر، تحلیل یکدست و مقرون به صرفهتری نسبت به تحلیل تکواژبنیاد ارائه میشود و دیگر نیازی به طرح راه حلهای فرعی همانند تکواژ صفر، اشتقاق صفر، تکواژگونگی ستاکهای متعلق به یک واژه نخواهد بود که همگی از فرض وجود رابطۀ یکبهیک میان صورت و معنا نشأت میگرفت.