جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای قربان صباغ


دوره ۴، شماره ۱۴ - ( تابستان ۱۳۹۰ )
چکیده

چکیده: مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه با تأکید بر تفاوت های زبانی و ملی بیشتردر تلاش بوده است تا تأثیر ادبیات یک کشور را بر ادبیات کشور دیگر در بستری تاریخی مورد بررسی قرار دهد. از سوی دیگر، مکتب امریکایی ، با تغییر نگرش به سؤالات اصلی این حوزه کوشیده است دامنه مطالعات را از حوزه ادبیات صرف به دیگر حوزه های فکری بکشاند و مجال بیشتری را برای پژوهش های سنجشی فراهم آورد. مطالعه حاضر در صدد است تا ضمن بررسی محدودیت های مکتب فرانسه نشان دهد چگونه با تلفیق معیارهای نقد کهن الگویی و قابلیت های مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی می توان دو حوزۀ نقد و ادبیات تطبیقی را (اگر بتوان آنها را دو حوزۀ متفاوت نامید) وارد تعاملی کارآمد و سازنده کرد. این نوع بررسی های بین رشته ای می تواند از کاستی های احتمالی پژوهش های تک ساحتی بکاهد و قابلیت های اَشکال مختلف کهن الگو را در این نوع مطالعات نشان دهد. به منظور ارائه مدلی عملی ، مقاله سپس با تمرکز بر کهن الگوی سایه به بررسی تطبیقی بخشی از دو حماسۀ بیوولف و گیلگمش می پردازد. در پایان نیز کهن الگوی سفر قهرمان به عنوان نمونه ای از کهن الگوهای ساختاری به اختصار مورد بحث و نقد قرار می گیرد.

دوره ۱۱، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۹ )
چکیده

این مقاله به بررسی زبان و سبک گفتار شخصیت «می» (May) در نمایشنامۀ مجنون محبت، نوشتۀ سام شپرد می­پردازد. برای بررسی زبان و مطالعۀ سبک گفتار این شخصیت، از نظریه­های سبک­شناسی سارا میلز استفاده شده است که متون را در سه سطح کلمه­ای، جمله­ای و گفتمان بررسی می­کند. مسئله­ای که نویسندگان در این مقاله مطرح کرده­اند این است که با استفاده از ایده­های سارا میلز، مشخص کنند که آیا شخصیت  «می» فعال و قدرتمند است یا خیر. همچنین، هدف این مقاله آن است که شخصیت  می را نسبت­به شخصیت­های مرد در این نمایشنامه بسنجد و مشخص کند که آیا این شخصیت زن مطیع شخصیت­های مرد است و آن­چنان­ که برخی منتقدان ادعا می­کنند، تصویری ضد زن از او ارائه شده است یا خیر. یافته­های این بررسی نشان می­دهد که می شخصیتی مطیع دارد که توانایی اثر­گذاری بر محیط و اطرافیانش را ندارد و نسبت­به شخصیت­های مرد نمایشنامه دارای ضعف­های بیشتری است.
 
 

دوره ۱۳، شماره ۵۲ - ( زمستان ۱۳۹۹ )
چکیده

آخرین رمان پل آستر که در سال ۲۰۱۷م منتشر شده است، با خلق شخصیتی با چهار رونوشت، بار دیگر قدرت او را در آفرینش رمانی تأثیرگذار و درعین حال عجیب و پیچیده به‌نمایش می‏گذارد. عنوان غیرمعمول این کتاب، ۱ ۲ ۳ ۴ (چهار، سه، دو، یک) توجه متنقدان زیادی را برانگیخته است؛ اما نقدهای این رمان به روشن کردن پیچیدگیهای طراحی‌شده در این روایت پسامدرن کمک چندانی نکردهاند. جستار پیشِ‌رو برآن است تا ساختار روایی برجسته این اثر را واکاوی کند و با تکیه بر نظریه چندجهانی و جهانهای ممکن ماری ـ لور رایان، فضای روایی این رمان را مورد بررسی قرار دهد. نتایج این جستار نشان میدهد آستر در این رمان نوعی مهندسی روایت در چهار بُعد را طراحی کرده است که در آن، دنیای ذهنی شخصیتی به‌نام فرگوسن در چهار رونوشت ظاهر می­شود. در مهندسی روایت چهارگانه آستر، چندجهانی روایت در چهار شاخه و چهار مسیر پیش می­رود تا ماجراهای زندگی­ چهار فرگوسن را نقل کند. در پایان روایت و با استفاده از پیچشی نهایی، آستر چهارمین فرگوسن را در مقام نویسنده رمانی با نام ۱ ۲ ۳ ۴ قرار می­دهد که ساختار دایره­وار روایت را آشکار می‌کند. با درک چنین ساختاری، خواننده نقطه صفر روایت (۱,۰) را کشف می­کند و درمی‌یابد که آستر از چه رو روایت را در این نقطه با ماجرایی شوخی­مانند و بی­ارتباط به داستان اصلی آغاز می‌کند و به‌پایان می­رساند. وی با تکیه بر دگرگونی ساختار روایت موفق شده ­است جهت­های متناقض ذهن و هویت نویسنده را به‌صورت تجسمی ملموس به‌نمایش بگذارد. چندجهانی روایت و شخصیت در این نقطه صفر نمود می­یابد و بدین سان، ۱ ۲ ۳ ۴ ـ یک فیلم هولوگرافیک چهاروجهی ـ جان می­گیرد تا شخصیت چهارگانه فرگوسن را برای خواننده تصویر کند.


صفحه ۱ از ۱