۳۵ نتیجه برای قرا
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
سمیت حاد و اثرات سم دیازینون بر ضایعات ایجاد شده در برخی بافت¬های بچه ماهیان سفیدک سیستان، براساس دستورالعمل O.E.C.D، به صورت ساکن (Static)، در شرایط کیفی ثابت آب و دمای ۰C۲±۲۲ مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایش¬های سمیت حاد میانگین وزنی بچه ماهیان ۲/۰±۲ گرم بود. میزان LC۵۰ ۹۶ ساعته این سم mg/L۷۰/۱۴ به دست آمد. همچنین حداکثر غلظت مجاز سم دیازینون در محیط¬های طبیعی mg/L ۴۷/۱ محاسبه شد. براساس طبقه بندی جدول سطوح سمیت حشره¬کش ها، سم دیازینون برای گونه سفیدک سیستان جزو سموم "سمیت کم" طبقه بندی شد. در بررسی ضایعات ناشی از سم، ماهیان مسموم از نظر بالینی علائمی از قبیل شنای غیرعادی، چرخش، تند شدن حرکات تنفسی و افتادن به کف آکواریوم را ازخود نشان دادند. همچنین ماهیان مسموم دچار انحنا ستون فقرات، تیرگی سطح بدن و بیرون زدگی چشم ازحدقه شدند. برای انجام مطالعات بافت شناسی ماهیان با میانگین وزنی ۲/۰±۲ گرم در معرض غلظت برابر با LC۵۰ ۹۶h قرار گرفتند. نمونه برداری¬ها از بافت¬های کبد، کلیه و آبشش در دو گروه شاهد و در معرض سم انجام شد. از نظر آسیب¬شناسی بافتی نیز پرخونی در عروق و سینوزوئیدها و دژنراسیون واکوئولی هپاتوسیت¬ها در بافت کبد و پرخونی، چروکیدگی و دژنراسیون بعضی سلول های ادراری، اتساع فضای بومن، پیکنوتیک شدن هسته بعضی سلول¬ها وافزایش سلول¬ها در بافت بینابینی در کلیه مشاهده شد. همچنین عوارضی نظیر پرخونی، تلانژکتازی، تورم، چروکیدگی، چماقی شدن و چسبیدگی به هم در رشته¬های ثانویه آبشش قابل مشاهده بود.
دوره ۵، شماره ۰ - ( شماره - )
چکیده
طراحی فیلترها و داپلکسرهای موجبری نیازمند مشخصسازی دقیق ابعاد ناپیوستگیها و بخشها در موجبر برای رسیدن به مشخصه مورد نظر است. این کار نیازمند استفاده از یک روش حل دقیق موجی و یک روش بهینهسازی پرقدرت برای استخراج ابعاد مورد نظر است. در این مقاله روش تطبیق مدها بهعنوان روش حل کامل موجی و روش الگوریتم ژنتیک برای بهینهسازی انتخاب شده است. فیلتر و داپلکسرهای طراحی شده به این روش با مقالات مقایسه شده که تطبیق بسیار مطلوب نتایج طراحی، بیانگر صحت نتایج این روش جدید است.
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۷۸ )
چکیده
-
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
بسیاری از گیاهان نواحی گرمسیری و نیمه گرمسیری وقتی در معرض تیمار سرما ((۲-۱۵°C قرار میگیرند آسیب میبینند. گیاه آرابیدوپسیس تالیانا گیاه مقاوم به سرما میباشد و بنابراین یک مدل گیاهی خوب به منظور تشخیص ویژگیهای مقاومت به تیمار سرما میباشد. برای تعیین این که آیا بیان ژن سوپراکسید دیسموتاز مس/روی۲ (CSD۲) ظرفیت به دام اندازی سوپراکسید و احتمالا قدرت ادامه حیات جهش یافتههای حساس به تنش متوسط سرمای گیاه آرابیدوپسیس تالیانا را افزایش خواهد داد یا نه و نیز تعیین نقش سایر آنزیم های آنتی اکسیدان نظیر پلی فنل اکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز و پراکسیداز در ظهور فنوتیپهای متمایز تحت تنش متوسط سرما در این گیاه، ۴ جهش یافته کلاس ۱ (chs۱-۱، chs۱-۲، chs۲-۱ و chs۲-۲) تحت تیمارهای دمایی ۴ (تنش شدید سرما)، ۱۳(تنش متوسط سرما) و ۲۳ (شاهد) درجه سانتیگراد قرار گرفتند و سنجشهای مربوطه انجام شد. نتایج نشان داد که ژن (CSD۲) در هیچ یک از جهش یافته ها بیان نداشت، در صورتیکه در گیاه نوع وحشی تحت تنش متوسط سرما و تنش شدید سرما بیان داشته است. افزایش فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و پراکسیداز نیز نقش حفاظتی این آنزیمها را در دفاع از گیاه تحت دماهای پایین نشان میدهد. افزایش فعالیت آنزیم پلیفنل اکسیداز تحت تنش متوسط سرما میتواند نقش آن را در ظهور فنوتیپ کلروز در جهش یافتهها تحت تنش متوسط سرما نشان دهد. عدم بیان ژن CSD۲ در جهش یافتهها احتمالا به دلیل جهش در ژنهای CHS میباشد، در نتیجه احتمالأ بر اثر جهش مذکور بیان این ژنها نیز تحت تأثیر قرار گرفته است.
دوره ۸، شماره ۱ - ( Spring & Summer ۲۰۰۶ ۱۳۸۴ )
چکیده
هدف: این پژوهش با توجه به نقش افزایش غلظت خون (هایپرویسکوزیته) خون در زنان حامله با هموگلوبین بالا شکل گرفت. هدف از این مطالعه بررسی اثر مصرف مکمل آهن بر مقادیر هموگلوبین و هماتوکریت زنان باردار با g/dl۲/۱۳ Hb> بود.
مواد و روش ها: پژوهش به روش مطالعه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی یک سو کور تصادفی انجام شد. در این مطالعه ۸۷ نفر از زنان باردار با g/dl۲/۱۳ Hb> و g/l۳/۱۴ > فریتین در هفته ۱۳-۱۸ حاملگی انتخاب شدند. آزمایش هموگلوبین و هماتوکریت به وسیله دستگاه اتوماتیک سیمکس ۱۰۰۰-K به روش ممانعت الکتریکی و آزمایش فریتین به وسیله کیت فریتین ۳۰۰۰-DSL به روش ایمونورادیومتریک اندازه گیری شد. سپس از هفته ۲۰ تا انتهای بارداری ۴۲ نفر (گروه مورد) روزانه یک عدد قرض فرو سولفات (mg۵۰ آهن عنصری) و ۴۵ نفر (گروه شاهد) روزانه یک عدد دارونما (پلاسبو) دریافت کردند. میزان Hb، Hct در هفته های ۲۴-۲۸ و ۳۲-۳۶ حاملگی در دو گروه مورد و شاهد اندازه گیری شد.
نتایج: میانگین هموگلوبین سه ماهه دوم در گروه مورد به طور معناداری (۰۰۰/۰=P) بیش از گروه شاهد (۷/۰۹/۱۲) بود. میانگین هموگلوبین سه ماهه سوم نیز در گروه مورد (۶۳/۰۰۲/۱۴) به طور معناداری (۰۰۰/۰=P) بیش از گروه شاهد (۵۷/۰۳۶/۱۳) بود. در هیچ یک از نمونه های گروه شاهد هموگلوبین کمتر از g/dl۵/۱۰ در سه ماهه دوم و g/dl۱۱ در سه ماهه سوم دیده نشد. میانگین هماتوکریت سه ماهه دوم در گروه مورد (۸۱/۱۳۱/۴۰) به طور معناداری (۰۰۰/۰=P) بیش از گروه شاهد (۵/۲۹۶/۳۸) می باشد. میانگین هماتوکریت سه ماهه سوم در گروه مورد (۲/۲۷۴/۴۱) به طور معناداری (۰۰۰/۰=P) بیش از گروه شاهد (۱۹/۲۷۳/۴۰) است. در هیچ یک از نمونه های گروه شاهد افت شدید هماتوکریت دیده نشد.
نتیجه گیری: مصرف مکمل آهن در زنان باردار با g/dl۲/۱۳ Hb> موجب بروند کند افت فیزیولوژیک هموگلوبین و هماتوکریت می شود؛ بنابراین اگر افزایش غلظت خون ثانویه با غلظت بالای هموگلوبین به تشکیل انفارکتوس جفت کمک کند، باید در مورد شایستگی مصرف رایج مکمل آهن در این مادران تجدید نظر شود.
دوره ۹، شماره ۴ - ( پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: تنش اسمزی از قبیل خشکی، شوری و سرما، یکی از مهمترین تنشها است. هدف پژوهش حاضر جداسازی و بررسی ژنهای AREB و MPK۲ بهمنظور مطالعه مقاومت به خشکی گیاه گوجهفرنگی بود.
مواد و روشها: در پژوهش تجربی حاضر، بذرهای دو رقم گوجهفرنگی ردکلود (Red Cloud) و پتوپراید (Peto Pride) (بهترتیب مقاوم و حساس به خشکی) در سطوح تیمار خشکی شامل ۲- و ۴-مگاپاسکال کشت داده شدند. آزمایش در قالب طرح آماری بلوک کامل تصادفی با سه تکرار و نمونهبرداری برای محاسبه شاخص بیوشیمیایی اسیدتیوباربیتوریک (TBARM) در مورد هر تیمار در سه تکرار انجام شد. نمونهبرداری تصادفی و تکراردار برای انجام مطالعات مولکولی و بررسی میزان بیان ژنها نیز صورت گرفت. ژنهای AREB۱ و MPK۲ با کمک منابع بیوانفورماتیک و آغازگرهای اختصاصی، ساخت cDNA، واکنش زنجیرهای پلیمراز، الکتروفورز و استخراج بررسی شدند. آزمون آماری آنالیز واریانس و نرمافزار SPSS ۱۵ به کار رفتند.
یافتهها: با افزایش میزان تنش خشکی، اغلب صفات مورفولوژیک، افت قابل توجهی داشتند اما شاخص اکسیداسیون سلولی با افزایش میزان تنش افزایش چشمگیری نشان داد، بهطوری که میزان TBARM افزایش یافت. بیان ژن AREB۱ نسبت به بیان ژن MPK۲ بیشتر بود. درصد تشابه بین توالیهای پروتئینی LeAREB و کیناز ۲ در گوجهفرنگی رقم مقاوم ۳۱% به دست آمد.
نتیجهگیری: با افزایش میزان تنش خشکی، اغلب صفات مورفولوژیک، افت قابل توجهی دارند اما شاخص اکسیداسیون سلولی با افزایش میزان تنش، افزایش چشمگیری نشان میدهد. ژن مقاوم به تنش خشکی AREB۱ تحت تاثیر تنشهای زیستی خشکی القا بیشتر میشود، در حالی که بیان ژن MPK۲ تفاوت زیادی نشان نمیدهد.
دوره ۹، شماره ۴ - ( پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: استفاده از نانوذرات نقاط کوانتومی نیمههادی (QD) با طیف نشری در محدوده مرئی بهعنوان نشانگر در روشهای ایمونواسی، امکان شناسایی عامل مورد نظر را بدون نیاز به تجهیزات خیلی پیشرفته به کاربر میدهد. بر همین اساس، هدف پژوهش، ارایه روش تکمرحلهای برای کونژوگاسیون آنتیبادیها با کوانتومدات کادمیومتلورید با استفاده از دکستران فعال بود.
مواد و روشها: در این پژوهش تجربی، نانوذرات کادمیومتلورید (CdTe)، سنتز و از میکروسکوپ الکترونی عبوری برای بررسی مورفولوژی نقاط کوانتومی CdTe سنتزشده استفاده و اندازه، غلظت و پایداری نانوذرات سنتزشده ارزیابی شد. بهمنظور پایدارنمودن نانوذرات سنتزشده با استفاده از BSA (آلبومین سرم گاوی)، پوشش داده و با دکستران فعال به آنتیبادیها متصل شدند. برای ارزیابی آنتیبادیهای کونژوگه از آزمونهای لکهگذاری ایمنی استفاده شد.
یافتهها: نقطهای و کرویبودن مورفولوژی نانوذرات کاملاً مشهود بود. اختلاف جابهجایی QD و dBSA-QD از روی ژل آگارز، تاییدکننده تشکیل dBSA-QD بود و طیف نشری رقتهای یکسان از نانوذرات در حضور و عدم حضور BSA بهدست آمد. اتصال با dBSA علاوه بر باقیماندن و بهترشدن خصوصیات نشری نانوذره، باعث بهوجودآمدن گروههای عاملی متنوع برای مراحل بعدی اتصال نانوذرات شد. نشر فلوئورسانسی نانوذرات در هر دو حالت پوششدار با dBSA و کونژوگه با آنتیبادی از نانوذرات آزاد بیشتر بود. با استفاده از آنتیبادیهای متصلشده به نانوذرات، حد تشخیص ۳۰نانوگرم برای آنتیژن پروتئینی بهصورت چشمی به دست آمد.
نتیجهگیری: در فرآیند کونژوگاسیون بهمنظور اتصال نقاط کوانتومی CdTe به آنتیبادیها از طریق دکستران، با پوشاندن سطح نانوذرات با BSA دناتورهشده علاوه بر افزایش پایداری نانوذرات، گروههای عاملی جدیدی روی سطح نانوذره بهوجود میآید.
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰- )
چکیده
در این مقاله از کنترل کننده لغزشی فازی تطبیقی غیر مستقیم برای پایدارسازی سیستم قدرت، جهت میرا کردن نوسانات محلی و بین ناحیهای استفاده شده که این کنترل کننده براساس ترکیبی جدید از کنترل کننده مد لغزشی و سیستم های فازی طراحی شده است. با استفاده از روش فازی، توابع نامعلوم مدل سیستم قدرت تخمین زده شده و انحراف سرعت ژنراتور و توان شتاب دهنده به عنوان ورودیهای سیستم فازی انتخاب شدهاند. قانون کنترل مد لغزشی جدید با تغییر شرط لغزش باعث حذف لرزش نامطلوب در بردار کنترل شده است و قواعد تطبیق بر اساس تحلیل لیاپانوف ایجاد شدهاند. کارایی پایدارساز ارائه شده در یک سیستم قدرت چهار ماشینه دو ناحیهای مطالعه شده و نتایج شبیه سازیها تاثیر کنترل کننده پیشنهاد شده را در مقایسه با پایدارساز چند بانده، پایدارساز مد لغزشی فازی تطبیقی کلاسیک و پایدارساز مد لغزشی فازی تطبیقی با تابع تناسبی انتگرالی، نشان میدهد.
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۱ ۱۳۹۱ )
چکیده
دانش و تکنولوژی میتواند نقش اساسی در رشد و ایجاد ارزشافزوده جوامع داشته باشد. تحقیق و توسعه از مقولات مهم اقتصادی است که سبب بهبود تکنولوژی میشود و از این رو، نقش بهسزایی در توسعه تکنولوژی و افزایش ظرفیتهای تولیدی دارد. اگرچه کشورهای در حال توسعه اخیراً به اهمیت R&D پیبردهاند، اما واحدهای تولیدی این کشورها قادر به سرمایه گذاری بیشتر در R&D نیستند، همچنین در مراحل اولیه توسعه، شکاف تکنولوژیکی موجود بین این کشورها و رهبران تکنولوژی، امکان موفقیت فعالیتهای R&D را کاهش میدهد؛ زیرا با توجه به شکاف موجود، کشورهای مزبور از پایه تکنولوژیکی معقولی برای نوآوری برخوردار نمیباشند. لذا در مراحل اولیه توسعه علاوه بر فعالیتهای R&D، واردات کالاهای سرمایهای نیز میتواند در توسعه تکنولوژی و افزایش ظرفیتهای تولیدی کشورهای در حال توسعه مؤثر باشد.
در این مطالعه با استفاده از روش اقتصادسنجی دادههای تابلویی، به بررسی تأثیر حجم سرمایه R&D داخلی و موجودی سرمایه خارجی بر ارزش افزوده در صنایع متوسط و بزرگ ایران، طی دوره زمانی ۱۳۸۶-۱۳۷۳ پرداخته شده است.
نتایج بهدست آمده نشان میدهد که طی دوره مزبور، موجودی سرمایه داخلی، موجودی سرمایه خارجی، سرمایه انسانی و حجم سرمایه R&D داخلی دارای تأثیر مثبت و معنیدار بر ارزش افزوده در صنایع متوسط و بزرگ ایران هستند. همچنین نتایج نشان میدهد که هر چند مطابق انتظار، تعداد نیروی کار شاغل دارای تأثیر مثبت بر ارزش افزوده صنایع مورد بررسی بودهاند، با وجود این، نتایج از لحاظ آماری معنیدار نبوده است.
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده
چکیده در این تحقیق تاثیر هیدروکلوییدهای کتیرا و ثعلب، بر خواص رئولوژیک خمیر و کیفیت نان بربری حاصل بررسی گردید. خمیرها از آرد ستاره، با دو صمغ کتیرا و ثعلب در دو سطح ۵/۰% و ۱ % تهیه شدند و آزمون های فارینوگراف و اکستنسوگراف روی خمیرها انجام شد. بعد از پخت نان و انجام ارزیابی حسی، نان ها برای انجام ارزیابی بیاتی در یک دوره ۱ تا ۵ روزه، بسته بندی شده و در دمای اتاق نگهداری شدند. در نتایج فارینوگراف، تفاوت معنی داری در جذب آب نمونه کنترل (بدون صمغ) و سایر نمونهها مشاهده شد (۰۵/۰P<). زمان گسترش خمیر نمونه حاوی ۱% کتیرا به میزان قابل ملاحظهای نسبت به نمونه کنترل بیشتر بود. زمان مقاومت خمیر نمونههای حاوی کتیرا نیز نسبت به نمونه کنترل، افزایش معنیداری داشت. نتایج آزمون اکستنسوگراف در فاکتورهای تغییرات انرژی، مقاومت به کشش و ضریب کشش، تفاوت معنیداری را بین نمونه کنترل و نمونههای حاوی کتیرا نشان داد. نتایج ارزشیابی کیفی نیز نشان داد، که با افزودن کتیرا ویژگیهای کیفی به میزان قابل ملاحظه تحت تاثیر قرار نگرفت. تنها از نظر بو و طعم، نمونههای حاوی ثعلب امتیاز کمتری نسبت به کنترل داشتند. نتایج ارزشیابی بیاتی نیز نشان داد، ثعلب در مقایسه با کتیرا در تعویق بیاتی موثرتر است، اما این تغییر نسبت به نمونه کنترل قابل ملاحظه نمیباشد. در مجموع با توجه به نتایج حاصل، استفاده از کتیرا جهت بهبود ویژگیهای رئولوژیک خمیر پیشنهاد میشود.
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( زمستان ۱۴۰۱ )
چکیده
چکیده
خانواده بقولات یکی از مهمترین خانوادههای گیاهان به شمار میآید. در این تحقیق توالیهای پیشساز میکروآرانای در هفت گونه از بقولات شامل Arachis hypogaea ، Glycine max، Glycine soja، Lotus japonicus، Medicago truncatula، Phaseolus vulgaris و Vigna unguiculata به شیوه جستجوی توالیهای پیشساز حامل توالیهای همولوگ میکروآرانای بالغ در میان توالیهای نسخهبرداری شونده و با در نظر گرفتن مشخصات اختصاصی توالی و ساختمان دوم توالی پیشساز در میکروآرانایهای شناسایی شده، پیش بینی و مشخصات آنها مورد توجه قرارگرفت. همچنین جایگاه ژنومی توالیهای پیشساز تعیین گردید. در این مطالعه، ۴۱۴ توالی پیشساز میکروآرانای متعلق به ۱۳۰ خانواده در هفت گونه مذکور که مشخصات توالی و ساختار دوم آنها با مشخصات توالی های پیشساز میکروآرانای گیاهی همخوانی داشت، پیشبینی و مشخصات آنها گزارش گردید. روابط بین گونهها براساس روند ایجاد و از بین رفتن خانوادههای میکروآرانای در هرگونه بر اساس بیشینه پارسمیونی به شیوه دولو بدست آمد و از این طریق درخت فیلوژنتیکی ارتباط گونهها ترسیم شد. خانوادههای میکروآرانای به وجود آمده و از بین رفته در گونههای مورد مطالعه در طول پیدایش و تکامل گونهها مشخص و گزارش شد. نتایج نشان داد روند ایجاد خانوادههای میکروآرانای در این خانواده اخیرا از شدت زیادی برخوردار بوده است. روابط بین گونهها بر اساس روند ایجاد و از بین رفتن خانوادههای میکروآرانای به شیوه مدل بیشینه پارسیمونی همخوانی با روابط فیلوژنی ندارد. در این مطالعه تعدادی از خانوادههای میکروآرانای به عنوان خانوادههای اختصاصی گونه و اختصاصی گروه شناسایی گردید که امکان استفاده از آنها به عنوان شناسهگر گونه/گروه وجود دارد.
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۹ )
چکیده
چکیده
اقلیم یکی از عوامل مؤثر بر مرگ و میر انسان است. تغییرات فصلی و روزانه مرگ و میر ارتباط مستقیمی با پارامترهای اقلیمی دارند. این ارتباط برای قرن هاست که شناخته شده است. هدف این مقاله،تحلیل تأثیر پارامترهای اقلیمی بر مرگ و میر جمعیت شهر تهران طی دوره آماری ۲۰۰۲-۲۰۰۵ می باشد.
در این تحقیق با استفاده از روش های آماری رگرسیون و همبستگی پیرسون، مدل ANOVA و تأخیر زمانی روزانه(Lag) به بررسی و تجزیه و تحلیل ارتباط پارامترهای اقلیمی با مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی– عروقی، تنفسی و سکته مغزی و مرگ و میر به صورت کلی پرداخته شده است.
نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که بین پارامترهای اقلیمی با مرگ و میر ناشی از بیماری های مورد مطالعه و مرگ و میر به صورت کلی ارتباط معناداری وجود دارد. هم چنین بین مرگ و میر روزانه ناشی از بیماری های مورد مطالعه در فصول مختلف تفاوت آشکاری مشاهده می شود. ارتباط بین دما با مرگ و میر به صورت مستقیم است، در حالی که عامل بارش تأثیر معکوسی بر میزان مرگ و میر دارد. از این رو می توان گفت که دما نسبت به بارش تأثیر بیش تری بر مرگ و میر دارد. ارتباط پارامترهای اقلیمی با مرگ و میر در فصل زمستان نسبت به دیگر فصول سال بیش تر است و مرگ و میر ناشی از بیماری قلبی- عروقی حساسیت بیش تری را نسبت به دیگر بیماری های مورد مطالعه نشان می دهد.
دوره ۱۴، شماره ۶۴ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
ایران از کشورهای عمده تولیدکننده خرما در جهان میباشد. یکی از دلایل افزایش میزان ضایعات خرما در کشور عدم توجه به فرآوردههای جانبی آن است، بنابراین تحقیق در مورد کاربرد فرآوردههای جانبی خرما مانند شیره، قند و پالپ خرما ضروری میباشد. در این پژوهش اثر جایگزینی شکر با شیره خرما بر ویژگیهای فیزیکوشیمیایی، رئولوژیکی و حسی در نوشیدنی کوشاب در طی ۶ ماه نگهداری بررسی شد. نوشیدنی کوشاب تهیه شده با شکر بهعنوان نمونهی شاهد در نظر گرفته شد و شیرهی خرما در ۴ سطح (۲۵، ۵۰، ۷۵ و ۱۰۰ درصد) جایگزین قند موجود در فرمولاسیون گردید. سپس از نوشیدنیهای تولیدی در مدت ۶ ماه نمونهگیری شده و از نمونهها جهت بررسی ویژگیهای فیزیکوشیمیایی، رئولوژیکی و حسی استفاده گردید. نتایج آزمون توسط نرمافزار SPSS۱۹ و آزمون دانکن بررسی شد. بررسی نتایج نشان داد تغییر معنیداری در میزان اسیدیته و ماده جامد محلول نمونهها در طول شش ماه مطالعه مشاهده نشد (۰۵/۰ p>). ازنظر قند احیا، قند کل به جز نمونه با ۱۰۰درصد شیره خرما، رنگ و ویسکوزیته بین نمونهها با نمونهی شاهد اختلاف معنیدار وجود داشت (۰۵/۰ p<). در مورد ارزیابی حسی نیز نمونهی دارای ۷۵ درصد شیره خرما بیشتر از بقیه نمونهها و حتی نمونهی شاهد موردپسند ارزیابان قرار گرفت. با توجه به نتایج، جایگزینی شکر با شیره خرما در نوشیدنی کوشاب تأثیر نامطلوبی روی نوشیدنی کوشاب نداشت.
دوره ۱۴، شماره ۶۶ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
باکتریوسینها، پپتیدها یا پروتـﺋینهای سنتز شده ریبوزومی هستند که بر علیه گونههای ژنتیکی نزدیک به باکتری تولید کننده خاصیت کشندگی یا مهارکنندگی رشد دارند و سبب افزایش ماندگاری و ایمنی محصولات غذایی میگردند. در این تحقیق، مطالعه بر روی سویههای بومی لاکتوباسیلوس پلنتاروم (DL۲، BL۱، L۲۸، L۲۷، L۲۵وEL۳)، که قابلیت بازدارندگی رشد آنها مورد بررسی قرار گرفته بود، صورت گرفت. بعد از تأیید مطالعات قبلی مبنی بر قابلیت بازدارندگی سویهها توسط تست انتشار از دیسک (Disk diffusion assay) و مشاهده نتایج مورد انتظار، جهت بررسی ژن کد کننده باکتریوسین، واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) با استفاده از آغازگرهای اختصاصی انجام گرفت. مناطق ژنی مورد نظر در سویههای BL۱، L۲۸، L۲۵ وEL۳ تکثیر پیدا کردند. استفاده از پرایمرهای طراحی شده و توالییابی نشان میدهد سویه EL۳ شامل ژنهای ساختاری برای باکتریوسینهای plnEF، plnJK و plnN میباشد، اگرچه سویههای L۲۸ و BL۱ لاکتوباسیلوس پلنتاروم تنها دارای ژنهای ساختاری برای تولید پلنتاریسین EF هستند. توالیها دارای تشابه ۹۹٪ با ژنهای ایزولههای لاکتوباسیلوس پلنتاروم ثبت شده در پایگاه داده NCBI بوده و توالی این ایزولهها با شماره دسترسی EL۳ (KT۰۲۸۶۰۰)، L۲۸ (KT۰۲۸۶۰۱) و BL۱ (KT۰۲۸۶۰۲) در Gene Bank ثبت شده اند.
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: ویروس سیتومگال انسانی بیماریزای اصلی ای است که سلامت بیماران دریافت کننده پیوند سلول های بنیادی خونساز را تهدید می کند. برای تشخیص و پایش عفونت ویروس سیتومگال انسانی در دریافت کنندگان پیوند از روش های بهخصوصی استفاده می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی کارایی روش های آنتی ژنمی pp۶۵ و PCR کیفی در پایش ویروس سیتومگال در این بیماران انجام شد.
مواد و روش ها: تعداد ۱۷۹ نمونۀ بالینی از ۴۱ بیمار بررسی شد. در این مطالعه از یک PCR کیفی خانگی معتبر شده و از یک روش آنتیژنمی تجاری استفاده شد. در نهایت نتایج بهدست آمده به وسیلۀ یک روش Real-time PCR کمّی به عنوان استاندارد طلایی ارزیابی شد.
نتایج: عفونت ویروس سیتومگال انسانی در ۸/۲۶ درصد و ۶/۴۲ درصد از بیماران بهترتیب براساس روش های آنتی ژنمی و PCR کیفی مشاهده شد. از مجموع ۱۷۹ نمونه بالینی، ۸/۵۰ درصد بهوسیلۀ هر دو روش منفی بود و ۲/۲۱ درصد بهوسیلۀ هر دو روش مثبت شد. از سوی دیگر؛ ۳/۲۶ درصد نمونه ها منحصراٌ بهوسیلۀ PCR کیفی نتیجه مثبت را نشان داد و ۷/۱ درصد تنها بهوسیله روش آنتی ژنمی، مثبت شد. مقایسه نتایج بهدست آمده با روش Real-time PCR نشان داد که روش PCR کیفی دارای حساسیت بیشتری نسبت به روش آنتی ژنمی است (۷/۹۸ درصد در مقابل ۷/۴۵درصد). با این وجود ویژگی هر دو روش با هم برابر بود (۸/۹۶ درصد). به علاوه نتایج کمّی حاصل از روش آنتی ژنمی دارای همبستگی مناسبی با روش Real-time PCR است (۰۰۰۱/۰ >P ۷۱۵/۰R=).
نتیجه گیری: هر دو روش آنتی ژنمی و PCR کیفی دارای نقایصی خاصی در تشخیص مؤثر عفونت ویروس سیتومگال انسانی است. از اینرو به نظر می رسد مدیریت مناسب عفونت ویروس سیتومگال انسانی در بیماران پیوندی نیازمند روش های حساس کمّی دیگری همچون qPCR است.
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: یافته های ناهمسویی در مورد ارتباط جنسیت نوزاد با سطح لیپیدهای خون بند ناف وجود دارد. بنابراین این مطالعه با هدف مقایسه سطح لیپیدها و آپولیپوپروتئین B-۱۰۰ خون بند ناف نوزادان دختر و پسر و ارزیابی تأثیر این عوامل بر شاخص های آنتروپومتریک نوزاد انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه مقطعی تحلیلی روی ۷۵ نوزاد سالم و سر موعد به دنیا آمده (۴۱ نوزاد دختر و ۳۴ نوزاد پسر) انجام شد. بلافاصله بعد از زایمان، ۵ سیسی خون از بند ناف گرفته شد و در همان روز برای اندازه گیری سطح لیپیدها و لیپوپروتئین B-۱۰۰ مورد سنجش قرار گرفت. همچنین شاخص های آنتروپومتریک نوزادان اندازهگیری و ثبت شد. از آزمون T مستقل برای مقایسه میانگینها در دو گروه استفاده شد و ارتباط بین لیپیدهای خون بند ناف با شاخصهای آنتروپومتریک با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تعیین شد. نتایج: سطوح LDL کلسترول، HDL کلسترول و کلسترول تام خون بند ناف نوزادان دختر در مقایسه با نوزادان پسر بالاتر بود، در حالی که سطح آپولیپوپروتئین B-۱۰۰ و تری گلیسرید در نوزادان پسر بیشتر از نوزادان دختر بود؛ اما این تفاوتها از نظر آماری معنیدار نبود. در نوزادان دختر یک ارتباط منفی و معنیدار بین سطح تری گلیسرید خون بند ناف و دور سر (۰۳۸/۰ =P) وجود داشت. در نوزادان پسر بین سطح لیپیدها با شاخص های آنتروپومتریک ارتباط معنیداری یافت نشد. نتیجهگیری: جنسیت تأثیری بر سطح لیپیدها و آپولیپوپروتئین B-۱۰۰ خون بند ناف نوزاد نداشت. همچنین این مطالعه نشان داد یک ارتباط منفی معنی دار بین تری گلیسرید و دورسر نوزادان دختر وجود دارد.
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: به منظور کاهش درد ناشی از ضایعات نخاعی تحقیقات بسیاری از جمله استفاده از گیاهان دارویی و سایر مواد طبیعی به دلیل داشتن خواص التیامبخش انجام شده است. در این مطالعه به عنوان یک مطالعه مقدماتی، اثر کروسین بر درد مزمن ناشی از ضایعه نخاعی از طریق ایجاد لهشدگی در مدل حیوانی رت بررسی شد. مواد و روشها: رتهای ماده نژاد ویستار به طور تصادفی به پنج گروه تقسیم شدند. در گروههای اول و دوم لهشدگی در ناحیه مهره L۱ ایجاد و سپس کروسین به طور داخل صفاقی (۵۰ میلیگرم بر کیلوگرم) تزریق شد. در دو گروه G۱ و G۲ به فاصله ۲ ساعت و یک هفته بعد، نمونههای پلاسما جمعآوری شد. در گروه سوم لهشدگی ایجاد شد ولی بدون تزریق کروسین و دو گروه کنترل نیز به ترتیب بدون لهشدگی با و بدون تزریق کروسین در نظر گرفته شد. برای ارزیابی ضایعه و روند بهبودی به طور یک روز در میان آزمون مکانیکی با استفاده از ون فری هیر، آزمون حرارتی با استفاده از صفحه داغ و بررسی روند بهبود حرکتی با استفاده از آزمون باسو- بیتی- برسنان انجام شد. ارزیابی پپتید وابسته به ژن کلسیتونین نیز در پلاسما انجام شد. نتایج: نتایج نشان داد که میزان پپتید وابسته به ژن کلسیتونین در پلاسمای رتهای دچار آسیب نخاعی بدون درمان افزایش مییابد، اما در گروه درمان شده با کروسین بعد از یک هفته کاهش معنیداری در این پارامتر مشاهده شد. آزمونهای رفتاری تغییرات معنیداری را در اثر این تیمار نشان نداد. نتیجهگیری: این مطالعه اثر مفید کروسین در درمان درد مزمن ناشی از لهشدگی را از طریق کاهش پپتید وابسته به ژن کلسیتونین نشان داد.
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: نوروپاتی دیابت منجر به اختلالات انتقال آکسونی میشود اما ساز و کارهای آن به همراه آثار مفید ورزش بر این اختلالات بهطور کامل مشخص نشده است. بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی mRNA KIF۱B در نورونهای حسی بافت نخاع رتهای نر ویستار دارای نوروپاتی دیابت در پی تمرین استقامتی بود. مواد و روشها: ۱۲ سر رت صحرایی بالغ نر نژاد ویستار بهطور تصادفی در سه گروه چهار تایی: دیابت + تمرین، دیابت و کنترل سالم قرار گرفتند. برای القای دیابت از روش تزریق درون صفاقی محلول استرپتوزوسین (۴۵ میلیگرم/ کیلوگرم) استفاده شد. ۲ هفته پس از تزریق استرپتوزوسین، با اثبات نوروپاتی دیابت توسط آزمونهای آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیا حرارتی، برنامه تمرین استقامتی با شدت متوسط به مدت ۶ هفته اجرا شد. ۲۴ ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رتها تشریح و نورونهای حسی L۴-L۶ بافت نخاع استخراج شد. بیان mRNA KIF۱B نیز به روش Real-Time PCR بررسی شد. نتایج: در مقایسه با گروه کنترل سالم، نوروپاتی دیابت منجر به افزایش mRNA KIF۱B در گروه دیابت شد (۰۳/۰=P). همچنین تمرین منجر به کاهش معنیدار mRNA KIF۱B و سطوح گلوکز خون در گروه دیابت + تمرین نسبت به گروه دیابت شد (بهترتیب ۰۴/۰=P و ۰۰۰۱/۰=P). نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد یکی از عوامل احتمالی درگیر در اختلال انتقال آکسونی در نوروپاتی دیابت، میتواند ناشی از تنظیم افزایشی mRNA KIF۱B در نورونهای حسی رتهای دیابتی شده توسط استرپتوزوسین باشد و تمرین استقامتی میتواند بهعنوان یک راهبرد غیر دارویی، این افزایش را تعدیل و به سطوح طبیعی نزدیک کند.
دوره ۱۶، شماره ۸۶ - ( ۱-۱۳۹۸ )
چکیده
سابقه و هدف: امروزه تغییرات زیاد در نحوه زندگی و کمبود فرصت برای آماده سازی غذا، نیاز به غذاهای آماده و نیمه آماده را افزایش داده است. هدف این تحقیق بررسی تغییرات کمی و کیفی ترکیب اسیدهای چرب کنسروفسنجان در طی فرایند و زمان ماندگاری و همچنین بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی این کنسرو و روغن استخراج شده از آن در طی فرآیند کنسروسازی و طول دوره نگهداری آن بود.
مواد و روش ها: برای بررسی اثر حرارت و زمان ماندگاری بر کنسرو فسنجان، نمونه های تولیدی طی فرایند و همچنین کنسروها پس از مدت زمان ماندگاری ۲۳، ۴۵، ۶۸ روز در دمای ۵۵ درجه سانتی گراد که به ترتیب معادل ۶ ، ۱۲ و ۱۸ ماه در دمای ۲۵ درجه سانتی گراد (دمای مرجع) بود مورد آزمایش قرار گرفت. تاثیر فرآیند و طول دوره نگهداری بر ترکیب شیمیایی و کیفیت کنسرو فسنجان و روغن استخراج شده از آن بررسی شد.
یافته ها: پس از سترونسازی کنسرو فسنجان میزان اسیدیته، پراکسید، رطوبت و تیرگی کنسرو افزایش و میزان ترکیبات فنولی و ویتامین A کاهش یافت اما اختلاف معنیداری ناشی از محصولات ثانویه فساد چربی و pH مشاهده نشد) ۰۵/۰(p>. همچنین در طول مدت نگهداری نمونهها، محصولات اولیه فساد چربی به طور معنیداری افزایش و ترکیبات فنولی کاهش یافت. سایر پارامترهای کیفی چربی اختلاف معنیداری را نشان ندادند) ۰۵/۰(p>. طی فرآیند سترونسازی با کاهش اسیدهای چرب امگا-۳ ، نسبت اسیدهای چرب امگا-۶ به امگا-۳ افزایش یافت.
نتیجه گیری: بهترین تاریخ مصرف کنسرو فسنجان بر اساس پارامترهای مورد بررسی قبل از ۶ ماه در دمای محیط بود.
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
تامین شکلپذیری زیاد موجب کاهش سختی سازه و افزایش تغییرشکلهای جانبی و متعاقب آن آسیب به اجزای غیرسازهای می-شود. هر چند افزایش مقاطع قاب خمشی فولادی سختی سازه را افزایش میدهد ولی اقتصادی نخواهد بود. بدین منظور ترکیب قاب خمشی و دیوار برشی بتنی می تواند یک راه حل جهت افزایش سختی باشد. اما در سازههای کوتاه استفاده از این سیستم ترکیبی باعث کاهش شکلپذیری و استهلاک انرژی در زلزلههای متوسط تا قوی میگردد. استفاده از درزهای قائم در دیوار بتنی کوتاه و متوسط این نقص را بهبود میبخشد. این درزها رفتار برشی دیوار بتنی را به رفتار خمشی شکلپذیر تعدادی اجزاء ستونی تبدیل نموده و میتوانند شکلپذیری را افزایش دهند. عدم درج ضریب رفتار در آییننامههای طراحی لرزهای از چالشهای استفاده از این سیستم نوظهور میباشد. بیان چند سطحی ضریب رفتار و استخراج آن با توجه به میزان تقاضای زلزله و میزان آسیب قابل قبول به عنوان سطوح عملکردی مورد انتظار از نوآوری های این مطالعه میباشد.
در این تحقیق ضرایب رفتار طلب و ظرفیت قاب خمشی فولادی با دیوار برشی بتنی درزدار و بدوندرز در ارتفاع ۵ و ۱۰ طبقه با کمک تحلیل بارافزون و تحلیل دینامیکی افزایشی، محاسبه شدهاند. بررسی نتایج نشان داد، اگرچه سختی اولیه ارتجاعی در سازه ترکیبی قاب خمشی و دیوار برشی بتنی درزدار و بدوندرز اختلاف چندانی ندارد، اما به علت تغییر رفتار دیوار بتنی از برشی به ستونکهای خمشی جذب انرژی بیشتر و لذا ضریب رفتار بزرگتر و شکلپذیری بیشتری را برای نوع با درز به ارمغان میآورد.