جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای عبدی فتح آباد


دوره ۶، شماره ۱ - ( زمستان ۱۴۰۲ )
چکیده

جغرافیا یکی از مهمترین شاخصهای تعیین کننده ثبات یا بی ثباتی در کشورها است. در حقیقت جغرافیا بستر بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی کشورها و حتی روابط میان آنها با همسایگانشان می‌باشد. افغانستان از نمونه‌های بارز اینگونه کشورها است. جغرافیای این کشور به لحاظ تاریخی بحران خیز است. در طول تاریخ همواره جنگ، ناامنی، بی‌ثباتی سیاسی، فقر و اختلافات داخلی دامن‌گیر این کشور بوده است. لذا نظر به اهمیت و جایگاه بحران ساز افغانستان، هدف پژوهش حاضر تبیین بنیادهای جغرافیای انسانی در بحران‌های این کشور است. این پژوهش تحلیلی- توصیفی، ترکیبی از نظریه هاگت و تئوری کوهن است. در این روش  به تبیین بسترها و زمینه‌های بحران ساز در افغانستان از منظر جغرافیای انسانی پرداخته شده است. روش جمع آوری داده‌های مورد نیاز این پژوهش، روش کتابخانه ای است. براساس یافته‌های پژوهش، تمام بحران‌های افغانستان از منظر جغرافیایی انسانی،  ناشی از ناهمگونی‌های انسانی و مداخلات ابرقدرت‌ها بوده که باعث شکننده گی، نا آرامی و بحران خیز ماندن این کشور شده است. اختلافات مرزی و رودخانه ای، حائل بودن بین قدرتها، محصور بودن در خشکی، قرار گرفتن در منطقه شکننده و تحت فشار، تعدد همسایگان، تغییر مسیر رودهای مرزی، قومیت گرایی، بنیاد گرایی افراطی و تروریسم، تعصبات زبانی و فرهنگی، مهاجرت و محرومیت، کم سوادی، جدایی طلبان دو طرف مرز و کشت و قاچاق مواد مخدر از مهم ترین عوامل بحران زا و اختلاف برانگیز جغرافیایی و جغرافیای انسانی افغانستان  هستند  که منشأ اختلافات با همسایگان را نیز تشکیل میدهد. عوامل مذکور از جمله علل پایدار جغرافیایی‌اند که نقش جبری در خلق بحرانها و اختلافات دارند. این عوامل مانع  همبستگی، تشکیل یک دولت ملی و شکل گیری هویت ملی در افغانستان شده اند.
 


دوره ۶، شماره ۳ - ( تابستان ۱۴۰۳ )
چکیده

از اهداف اساسی در برنامه­ریزی منطقه­ای و توسعه پایدار تاثیر آن بر جامعه محلی و گروه­های قومی است، به گونه‌ای که اگر برنامه­های توسعه در راستای پاسخگویی به مطالبات (اقتصادی، سیاسی و اجتماعی) جامعه محلی باشد این راهبرد می­تواند نقش بسزایی در تقویت همگرایی، امنیت و توسعه پایدار در سطح محلی و ملی داشته باشد.
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مهمترین الزامات ناحیه‌ای در توسعه منطقه‌ای با تمرکز بر توسعه بندر چابهار بوده است. مبنای گردآوری اطلاعات برای پاسخگویی به پرسش (مهمترین الزامات ناحیه­ای در توسعه چابهار کدامند؟) به روش میدانی( مصاحبه ) و کتابخانه­ای بوده و در نهایت تجزیه‌ و تحلیل اطلاعات گردآوری شده به روش کیفی و با استفاده از تئوری زمینه‌ای یا گراندد تئوری صورت پذیرفت. نتایج پژوهش که بر پایه مطالبات (قوم بلوچ) و عوامل ناحیه­گرایی در جنوب شرق در ارتباط با فرایند توسعه چابهار صورت گرفته نشان داد مقوله توسعه منطقه­ای در نواحی راهبردی بدون توجه به الزامات ناحیه­ای و فضای درونی آن نمی­تواند به تحقق اهداف توسعه یعنی ارتقای امنیت، توسعه و همگرایی در سطح محلی و ملی منجر گردد. بر این اساس، ۸ گزاره نهایی (امنیت ناحیه­ای، مشارکت، عدالت فضایی، انسجام ناحیه‌ای، ثبات تقسیماتی، توسعه زیرساختی، اعتماد سیاسی) به‌عنوان الزامات اساسی ناحیه­ای در فرایند توسعه چابهار به‌دست آمد که در صورت توجه حاکمیت و برنامه‌های توسعه به آن­ها می‌تواند منجر به تسریع در فرآیند توسعه چابهار، همگرایی، امنیت و توسعه پایدار در سطح محلی و ملی گردد.
 

صفحه ۱ از ۱