جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای صیادی نژاد
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
ماهیت فرامنطقی، عقلی و عرفی معانی و حقایق عرفانی از یک سو و محدودیت حوزه کارایی زبان از سوی دیگر باعث شده شاعران و عارفان، از زبان و بیان هنجارگریخته استفاده کنند. عارفان همواره برای ساخت تصاویر شاعرانه و بیان افکار خود، از تشبیه، که یکی از مهمترین و پربسامدترین انواع هنجارگریزی معنایی در سرودههای عرفانی است، بهره بردهاند.
در این جستار، نگارندگان به روش تحلیلی، تشبیهات هنجارگریخته در دیوان ابن فارض و کلیات مولوی را نقد و بررسی میکنند. تحقیق نشان از آن دارد که بسامد استفاده از تشبیهات فشرده در سرودههای این دو شاعر، بیش از تشبیهات گسترده است، چرا که به این وسیله، درنگ و چالش ذهنی مخاطبین طولانی میشود. گاه رابطه میان دو طرف تشبیه در سرودههای آنان، آنچنان دور است که آشناییزدایی در آن بیشتر به چشم میخورد. این دو شاعر با انتخاب شگرد تزاحم تشبیه سبب دیریابی معنا شدهاند تا با برجسته کردن الفاظ خویش، سبب ایجاد لذت ادبی بیشتر در مخاطبین شوند. هرچند قصد ابنفارض، تفهیم مفاهیم متعالی و امر قدسی به ذهن خواننده بوده و به کاربرد تشبیه محسوس به معقول توجه نشان داده است، اما در تشبیه معقول به معقول، ترازو به سمت مولوی سنگینی میکند و تشبیهات حسی به حسی در سرودههای مولوی با توجه به مشرب عرفانی و معنویش، بسامد معناداری را به خود اختصاص داده و دامنه تشبیهات گسترده در اشعار وی بیشتر از سرودههای ابن فارض است.
دوره ۵، شماره ۷ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
نگارندگان در این جستار با مطالعات کیفی و در پیش گرفتن روش کاربردشناسی زبان بر آنند تا زبان ایدئولوژیک را در سروده های سعاد الصباح شاعر کویتی و سیمین بهبهانی، شاعر ایرانی، مشخص کنند. دستاورد تحقیق بیانگر این است که در انتخاب ساختارها و الگوهای زبانی، سعاد و سیمین پیرو الگوهای خاص گونه زبانی جنس خود هستند. بسامد استفاده زنان به این دلیل که از دسترسی به قدرت در جامعه و از پایگاه اجتماعی شایسته خویش، محروم بودهاند از جملههای تأکیدی در سرودههایشان زیاد است تا شاید سخنانشان مورد توجه قرار گیرد. این دو شاعر با استفاده از ضمیر متکلم، قصد برهم زدن موازنه قدرت و اثبات حضور فعّالتر زنان را عرصههای فرهنگی و اجتماعی دارند. سعاد الصباح، «دجاجه» را استعاره از زن معاصر عربی آورده است تا بیان کند که زن معاصر، آزادی خود را از دست داده و وطن برای او به زندان تبدیل شده است. سیمین بهبهانی نیز با بهکارگیری استعاره «کولی» برای زن معاصر ایرانی، بیان میکند که از سرسپردگی، ضعف، ظلمپذیری، خانهنشینی و تسلیم بیزار، و خواستار حقوق انسانی، آزادی، عشقی پاک و دو سویه است.
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۸ ۱۳۹۸ )
چکیده
استعاره آنگاه که در پیوند با ایدئولوژی، بهعنوان یکی از مفاهیم اصلی تحلیل گفتمان انتقادی قرار گیرد، دیگر عنصری تزیینی و خارج از پوستۀ گفتمان نیست؛ بلکه منافع افراد در گروه خودی را تأمین میکند و در پی ضربه زدن به گروه غیرخودی است. این مسئله در آثار ادبیای که رنگ ضداستعماری دارند بهخوبی آشکار است. رمان «مدن الملح»، نوشتۀ عبدالرحمن منیف، یکی از این آثاری است که ایدئولوژی ضد استعمار امریکایی در آن آشکار است. نگارندگان در این جستار با بهرهگیری از روش تحلیل انتقادی گفتمان و بر اساس مطالعات کیفی برآنند کارکردهای استعاره را از منظر مربع ایدئولوژیکی وندایک بررسی و تحلیل کنند. دستاورد تحقیق بیانگر آن است که عبدالرحمن منیف در رمان «مدن الملح» در توصیف گروه خودی (عربها) با کاربست استعاره، صفاتی همچون وطنخواهی، داشتن روحیۀ انقلابی، اتحاد و آزادمنشی را در متن القا میکند و در توصیف گروه غیرخودی (امریکاییها و حکومت) ویژگیهایی همچون فریبکاری، خوفآفرینی، دخالتگری، تهاجم فرهنگی و دروغکاری را به مخاطب القا میکند و بهخوبی توانسته است تعارض میان عربها با حکومت و امریکاییها را به تصویر بکشد. مهمترین کارکرد استعاره در این رمان، مشروعیت وجود امریکا در کشورهای حوزۀ خلیج فارس است که بهدلیل حمایت سردمداران از آنان و دادن وعدههای دروغین مادی، بهآسانی محقق شده است. البته، نویسنده با دو ابزار طنز و عاطفه، کارکرد استعاره در رمان یادشده را به حداکثر رسانده است.
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۳ )
چکیده
نظام عاطفی ازجمله گفتمانهایی است که در چارچوب الگوی نشانه ـ معناشناسی مورد بررسی قرار میگیرد. در این نظام، جریان تولید معنی با شرایط ادراکیحسی شوشگر پیوند میخورد و نشانه ـ معناها به گونههای پویا، متکثر و چندبعدی تبدیل میشوند که با کنترل نظامی خاص و طی یک فرایند گفتمانی بروز مییابند. در این راستا هدف از انجام پژوهش حاضر آن است که بر مبنای روش نشانه معناشناسی گفتمانی ضمن تبیین فرایند عاطفی داستان «اللص و الکلاب»، نقش این فرایند در نوع حضور شوشگر و تحول شرایط گفتمانی شرح داده شود. یافتههای پژوهش نشان میدهد نظام عاطفی این داستان مبتنی بر شوش است. احساسات و شوشهای حاکم بر رمان که خشم و ناامیدی از برجستهترین آن بهشمار میرود، طی جریانی معنادار، نظام عاطفی گفتمان را ایجاد کردهاند. وقوع دو رخداد غیرمنتظره، یعنی خیانت نزدیکان و شکست در انتقام از خیانتکاران، منجر به آن شده که در باورها و عواطف شوشگر تغییراتی صورت گیرد. با تغییر حالات عاطفی سوژه، در ارزشهای حاکم بر متن نیز دگرگونیهای اساسی ایجاد شده است. در بخشهای آغازین روایت، عاطفۀ خشم ضمن آنکه حضور مستمر و پویای شوشگر را درپی داشته، موجب شکلگیری ارزش انتقام در گفتمان شده است و در بخشهای پایانی، احساس ناامیدی سبب گوشهنشینی و غیاب گفتهپرداز از صحنۀ رویدادها شده و کارکرد ارزشی متن را از انتقام به تسلیم و ناتوانی تبدیل کرده است.
دوره ۲۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۴۴۰ )
چکیده
إنّ تحلیل النصوص الأدبیه الذی یقوم بدراسه العناصر اللغویه المتافیزیقیه ویرکّز علی التدقیق والبحث عن الطبقات الخفیه من الصور الذهنیه المتافیزیقیه للأدباء ذو أهمیّه بالغه؛ کما أن الغفله منه تؤدّی إلی الاستدلالات السطحیه والظاهریه من النصوص. لذلک یهدف هذا البحث بمنهجه الوصفی- التحلیلی إلی دراسه نظریّه أحد فلاسفه اللغه باسم «فریجه» اللغوی تحت عنوان أسلوب تجسید المعنی والمصداق، ثم أخذ یقوم بتطبیق هذه النظریّه علی شعر ایلیا أبی ماضی الشاعر العربی الحدیث. من المستنبط أنّ إیلیا بوصفه شاعراً طبیعیاً فلسفیاً قد مال فی نقل المفاهیم المعنیّه إلی الاستفاده من المقترحات الطبیعیه المتافیزیقیه کثیرا؛ من ثمّ نحتاج من أجل فهم الفلسفه اللغویه المتافیزیقیه أو فهم علم اللغه الموجود فیها إلی تحلیلها اللغوی. فنتائج البحث تظهر أن استخدام الشاعر لأسلوب التجسید البلاغی والتمثیل البلاغی یذکّرنا بأسلوب تجسید المعنی والمصداق لفریجه فی علم اللغه؛ فإنه فی التجسید البلاغی قد مال إلی مقترحات فلسفیه متافیزیقیه کالأنثولوجیا وعلم المعرفه وعلم الإنسان نتیجه نزعاته الطبیعیه وأما فی التمثیل البلاغی فقد استخدم المفاهیم المرتبطه بعلم الإنسان وحدها نتیجه نزعاته الإنسانیه الرفیعه. إضافه علی ذلک یتبین لنا من خلال هذا التحلیل أن للبلاغه العربیه دورا هاما فی اکتساب المعرفه حول النظریات اللغویه الجدیده کما تمهّد الطریق لفهم العوائق اللغویّه.
دوره ۳۱، شماره ۲ - ( الصیف ۱۴۴۶ )
چکیده
یعتبر اختیار إستراتیجیّه الخطاب من المواضیع الّتی یمکن من خلالها ضمان فعّالیّه الخطاب إلی حدّ کبیر، ولایمکن تحقیق الهدف المطلوب إلّا من خلال إستراتیجیّه مصمّمه. ولایساعدنا علی اختیار إستراتیجیّه صحیحه وفعّاله إلّا مستوی الإلمام بالمخاطب والتّعرّف علی السّیاقات الإجتماعیّه والثّقافیّه والنّفسیّه وغیرها. إحدی هذه الإستراتیجیّات هی الإستراتیجیّه التّضامنیّه الّتی یستخدمها المرسل لتذلیل طرق التّواصل وتوفیر أسس التّعاطف والتّعامل بینه وبین المرسل إلیه لکی تتحقّق الأهداف. یحاول الباحثون فی هذه الورقه البحثیّه باتّباع المنهج البراغماتیّ دراسه إستراتیجیّه التّقارب والتّضامن، والتّعرّف علی أدواتها وآلیّاتها فی خطابات أمیرالمؤمنین (ع) السّیاسیّه والإجتماعیّه. تنمّ هذه الدّراسه عن أنّ أمیر الکلام علیّ علیه السّلام کداعٍ فرید فی التّاریخ السّیاسیّ والإجتماعیّ للإسلام، والذی لایزال یشرق فی طریق التاریخ البشری، یحاول علی التواصل والتفاعل مع أصحابه بأحسن طریقه من خلال استخدام هذه الإستراتیجیه فی خطاباته. العناصر المضیئه فی خطابه التّضامنیّ هی: قوّه مفرداته وشوکه کلماته؛ ومن أهمّ الوسائل اللّغویّه الّتی وظّفها الإمام (ع) لأهدافه التّواصلیه والتّفاعلیه هی استثمار العَلَم فی مخاطبه المتلقّین واستعمال الضّمائر فی دلالاتها التّداولیّه السّیاقیّه والنّغمات المتنوّعه وأیضاً الآلیّات اللّغویّه مثل المکاشفه ونکران الذّات والخطاب غیرالمباشر.