جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای سلطانی نیا


دوره ۱۲، شماره ۵۵ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ )
چکیده

هدف این مقاله، مطالعۀ تحلیلی و ریشه‏‌شناختی حضور زنان بوشهر در آیین نمایشی «بازار مدینه» با رویکرد تفسیری براساس نظریۀ انسان‏شناسی کلیفورد گیرتز است. در فرهنگ مذهبی بوشهر، زنان با مشارکت مردان، هرساله در بیستمین روز از ماه صفر، آیین نمایشی «بازار مدینه» را با شیوه‌ای تأمل‌برانگیز به شکل یک نمایش میدانی برگزار می‌‏کند. در این مقاله آیین نمایشی مذهبی «بازار مدینه» با تأکید بر انسان‏شناسی تفسیری مبتنی بر شناخت نمادهای فرهنگی، در دو ساحتِ اساسی: ۱)تفسیر نمادهای فرهنگی ـ مذهبی در آیینِ نمایشی «بازار مدینه»؛ ۲)واکاوی تأثیر حضور زنان در آیین نمایشی «بازار مدینه» از رهگذر دانش تأویل و تفسیر در انسان‏شناسی نمادین بررسی شده ‏است. روش پژوهش، میدانی (مشاهدۀ مشارکتی و مصاحبه) و نیز با بهره‌‏گیری از منابع کتابخانه‌‏ای بوده ‏است. اطّلاعات گردآوری‌شده، به شیوۀ توصیفی و تحلیلی و براساس نظریۀ تفسیرگرایی کلیفورد گیرتز تحلیل محتوای کیفی شده‏ و به پرسش‌های بنیادینی مانندِ عناصر کلیدی در آیین نمایشی «بازار مدینه»، جایگاه زنان در نظام باورهای اعتقادی و خاستگاه تاریخی و فرهنگی این آیین نمایشی در فرهنگ سوگواری در بوشهر پاسخ داده‏ است. یافته‌‏ها حکایت از آن دارد که زنان در بوشهر، شبیه‌‏خوانِ نقش زنان اهل بیت(ع) هستند و حضورشان بر سه نکته در نظام نمادین دینی دلالت دارد: ۱)جان‌پنداری؛ ۲)انسجام‏‌بخشی جمعی؛ و ۳) بازآفرینی باورهای دینی.
 

دوره ۱۲، شماره ۶۰ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۳ )
چکیده

سروگ۱ «حجلۀ قاسم»، یکی از آیین‏های نمایشیِ ـ  مذهبی بوشهر است که هرساله به شکل باشکوهی در یکی از روزهای دهۀ اول ماه محرم برگزار می‏شود. یکی از شاخصه‏های به‌چشم‌آمدنی در این آیین نمایشیِ مذهبی، آن است که برگزارکنندگانش زنان هستند. با توجه به اهمیتی که این آیین در میان مردمان بوشهر داشته ‏است، شایسته می‏نمود که به شیوۀ علمی، مبتنی بر مشاهدات میدانی و منابع کتابخانه‏ای دربارۀ آن بررسی شود. روش پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی بوده ‏ و اطلاعات به‌دست آمده از طریق گردآوری اسناد و مشاهدۀ مشارکتی۲، با بهره‏گیری از نظریۀ کارکردگرایی برانیسلاو مالینوفسکی ۳ تحلیل محتوایی کیفی شده ‏است. هدف از نگارش این پژوهش آن بوده که به این آیین دیرساله بر بنیاد نظریه‏های نوین انسان‏شناسی و با تأکید بر اصل ضرورت کارکردی نگریسته شود و بدین ترتیب عناصر تشکیل‌دهندۀ آن مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. این مقاله در پی پاسخ‌گویی به این پرسش‏ها بوده که آیین نمایشی مذکور بنا بر نظریۀ ضرورتِ نیازهای عاطفی و روانی، چگونه پاسخ‌گوی عواطف و احساسات اجراکنندگان است. یا عناصر نمادین این آیین مذهبی ـ نمایشی با توجه به آرا و ایده‏های چهارگانۀ مالینوفسکی چه تأثیری بر مخاطب دارد.


صفحه ۱ از ۱