جستجو در مقالات منتشر شده


۹ نتیجه برای روحی برندق


دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده


 واژهٔ قرآنی «رهط» متعلق به دو حوزهٔ معنایی خویشاوندی و جماعت و دارای معانی گوناگون است. مطالعهٔ حاضر درصدد پاسخ به این مسئله است که چندمعنایی این واژه به چه علت و معنایی اصلی آن چیست. در تفاسیر و کتاب‌های لغت عربی سببی برای این مسئله بیان نشده است، ازاین‌رو، درک ساخت تاریخی آن نه تنها به لحاظ واژه‌شناسی قرآن، بلکه به لحاظ درک کاربرد فرهنگی آن در فضای نزول قرآن نیز اهمیت داشته و در تفسیر قرآن کارآمد است. در این مطالعه کوشش شده است با هدف جبران این خلأ مطالعاتی و با بهره‌گیری از روش‌های معناشناسی تاریخی و فرهنگی، دلیل چندمعنایی آن را با فرایندهای ساخت معنایی واژه همراه با کاربردهای آن در فرهنگ عرب با استفاده از منابع تاریخی و سپس در سیاق آیات مربوط، به روش توصیفی _ تحلیلی تبیین کند. درنهایت مشخص شده است که خاستگاه این واژه از برگرفته از دو ریشهٔ ثنایی در زبان‌های کهن بوده است که در یک شاخه به دو معنای ترکیب کردن و دست و در شاخهٔ دیگر به معنای حفر کردن بوده و به دوره‌های بعد منتقل گردیده است. همراهی مفاهیم پرکاربرد گروه و جمع در متون متقدم عربی و خویشاوندی در انساب عربی برگرفته از همراهی و هم‌زمانی دو معنای ترکیب و نماد دست دریک مسیر بوده است که با توجه به سابقهٔ فرهنگی تاریخی این واژه و کاربرد آن در سیاق آیات، مشخص می‌شود «رهط» کوچک‌ترین جماعت از یک قبیله است که با همبستگی و تعامل در مقابله یا همراهی با فتنه‌ها و چالش‌ها معنا می‌شود.

دوره ۷، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۳۴)، ویژه نامه پاییز- ۱۳۹۵ )
چکیده

واژه قرآنی علم در معنای دانستن یکی از معانی محوری در زبان قرآن کریم و محور حوزه معنایی ادراک و دانایی است و ازاین‌رو درک طرز ساخت تاریخی آن نه‌تنها به لحاظ واژه‌شناسی قرآن بلکه به لحاظ درک انسان‌شناختی از فضای نزول قرآن نیز اهمیت داشته و در تفسیر قرآن کارآمد است. این جستار با بهره‌گیری از روش تطبیقی- تحلیلی، معانی متعدد ماده علم را در زبان عربی و سایر هم‌خانواده‌های سامی آن نظیر سبئی، حبشی، عبری، آرامی، سریانی، اوگاریتی و اکدی مورد مطالعه قرار داده و با تاریخ‌گذاری این معانی و بررسی روابط معنایی محتمل، رابطه معنای قرآنی علم (دانایی) را با معانی دیگر مورد پژوهش قرار می‌دهد. در طی تحقیق مشخص شد که اولاً معنای پنهان کردن که در زبان‌های زیرشاخه شمالی مرکزی حضور پررنگ دارد در تضاد با معنای نشان دادن است که در زیرشاخه‌های جنوبی نمود یافته و بدین ترتیب این زوج متقابل قدمتی به اندازه زبان سامی باستان دارند. ثانیاً دو معنای نشانه و دانایی با توجه به زیرمجموعه‌هایی مثل نشان دادن از یک‌سو و یاددادن و متوجه شدن از سوی دیگر معناهای نزدیک به هم محسوب می‌شوند و با توجه به قدمت بیشتر معنای نشانه، معنای دانایی حاصل از آن است. ثالثاً حضور معناهای نوشتن، مهر زدن و امضاء کردن در زیرشاخه جنوبی حاشیه‌ای؛ معنای ‏ پیکرتراشی در زبان اکدی؛ معنای دیدن و نگاه کردن در زبان آفروآسیایی و همچنین نوع مصادیقی که در عربی برای مفهوم نشانه ذیل ماده علم ذکر شده است

دوره ۷، شماره ۱۳ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۹ )
چکیده

در قرآن آیاتی وجود دارد که اسرائیلیات و برساخته­های اهل­کتاب در برخی منابع تاریخی و تفاسیر نقلی آن به چشم می‏خورد و خواننده ، هنگام مراجعه به تفاسیری که از منابع غیراسلامی، داستان­های انبیا را اخذ و اقتباس نموده و مجعولات اهل­کتاب را نقل کرده­اند و نیز ترجمه­های برگرفته از آن تفاسیر، دچار شبهه شده و مفهوم متناقض با عصمت انبیا برای او تداعی می­شود. تفسیر و ترجمه­ی صحیح این آیات از زبان مبدا به زبان مقصد و انتقال صحیح محتوای این دست از آیات، افزون بر نگاه­داشت ساختارهای دستوری و بلاغی و همسانی تاثیر متن مبدا و مقصد، احاطه و اشراف ویژه به مبانی کلامی صحیح و نیز بازتاب این مبانی در زبان مقصد را طلب می­کند تا تلقی عدم عصمت پیامبران را در ذهن خواننده ایجاد ننماید. پژوهش حاضر در صدد بوده تا با بهره­گیری از روش توصیفی تحلیلی آمیخته با نقد و انتخاب تعدادی از روشهای ترجمه تحت اللفظی، امین، معنایی، تفسیری و آزاد به واکاوی تفسیری و نقد ترجمه آیات ۳۱ تا ۳۳ سوره ص بپردازد و به این نتیجه دست یافته است که تفاسیر برگرفته از برساخته­های اهل­کتاب نه تنها با مبانی مسلم عقلی و نقلی بلکه با استدلال­های ادبی نیز مغایرت دارد. از این رو تفسیر و ترجمه­ای از این آیات مقبول می­باشد که علاوه بر مبتنی بودن بر قوی­ترین استدلال­های ادبی،  دلایل منقح و متقن کلامی مانند مقوله­ی عصمت را دربر داشته باشد.
 

دوره ۸، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۴۰)- ۱۳۹۶ )
چکیده

آیۀ تطهیر (احزاب/۳۳ / ۳۳) از مهم‌ترین ادلۀ قرآنی درخصوص فضیلت و عصمت اهل‌بیت(ع) است. مفسران و دانشمندان مذهب اهل‌بیت (ع) و اهل تسنن در طول تاریخ از جنبه­های مختلفی دربارۀ این آیه بحث و گفت­وگو کرده‌اند. یکی از جنبه‌هایی که به آن پرداخته نشده است، ارتباط درون­قرآنی آیۀ تطهیر با دیگر آیات امامت، ولایت و فضائل اهل‌بیت(ع) است.. این جستار درصدد است با استفاده از روش توصیفی -تحلیلی و با پرداختن به قواعد روابط بینامتنی بین آیات مذکور، به تحلیل ارتباط بینامتنی آیۀ تطهیر با مهم­ترین آیات امامت، ولایت و فضائل اهل‌بیت (ع) بپردازد. پس از تحلیل و ارزیابی روابط بینامتنی آیۀ تطهیر با دیگر آیات مذکور، این نتیجه به­دست آمد که مفهوم آیۀ تطهیر- که دلالت بر عصمت اهل‌بیت (ع) دارد- به شکل پنهان در دیگر آیات امامت، ولایت و فضائل اهل‌بیت (ع) آمده است و به‌نوعی جزء جدانشدنی مفهوم آن آیات است. بر اساس قواعد روابط بینامتنی، این ارتباط­ها یا از نوع رابطۀ مصداقی است- که آیۀ تطهیر مصداق مشخص دیگر آیات را بیان کرده است- یا زمینه‌ساز و تمهید آیه­ای دیگر است، یا ارتباط آن سبب و مسببی و لازم و ملزومی است. این موارد و دیگر ارتباط­هایی که وجود دارد، همه بیانگر اهمیت آیۀ تطهیر در میان آیات امامت، ولایت و فضائل اهل‌بیت(ع) است که به‌نوعی زیربنای اصلی و قوام­دهندۀ دیگر آیات به­شمار می­آید.

دوره ۱۱، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۹ )
چکیده

در میان حروف، حروف جر از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند؛ زیرا در جمله، به عنوان رابط میان فعل‌ها و اسم‌ها عمل می‌کنند. در‌نتیجه، فهم رابطه میان فعل و اسم، منوط بر تعریف دقیق حروف جر و شناخت ماهیت آن‌ها و نوع رابطه‌ای است که میان فعل و اسم ایجاد می‌کنند. نحویان متقدم، حروف جر را رابط میان فعل و اسم می‌دانند؛ اما نحویان متأخر، عادتا حروف جر را حروفی معرفی می‌کنند که اسم پس از خود را مجرور می‌سازند.
 این اختلاف در تعریف، موجب بروز اختلاف فراوانی در تعیین تعداد حروف جر و تحلیل معانی آن‌ها شده است. این جستار، با بررسی تعاریف گوناگون حروف جر، به روش تحلیلی-توصیفی، در صدد یافتن تعریفی دقیق برای حروف جر است که با وضع طبیعی این حروف در کاربرد عرب، به ویژه کارکرد آن‌ها در قرآن منطبق باشد تا با بهره‌گیری از آن به عنوان یک شاخص علمی بتوان، آراء نحویان را در ماهیت، تعداد، تقسیمات و معانی حروف جر، ارزیابی کرد.
بر اساس نتایج این پژوهش، تعریف متقدمان از حروف جر به صواب نزدیک‌تر و مناسب‌تر است و آن به معنای رساندن یا تعدیه معنای فعل و مانند آن به اسم است و اسم‌ها را به فعل‌ها اضافه می‌کند پس اصطلاحات «جر» و «اضافه» بر هم منطبقند و اصطلاح «خفض» جنبه عمل اعرابی این حروف را می‌نمایاند.

دوره ۱۴، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۲ )
چکیده

در قرآن کریم واژگان متعددی برای معنای ادراک و دانایی به‌کار رفته است و واژۀ «شعر» به‌عنوان یکی از پیچیده‌ترین این واژگان است که در ترجمه‌های فارسی بیشتر با واژگان دانستن و فهمیدن معادل‌گذاری می‌شود. اما هدف از این نوشتار ریشه‌شناسی و بررسی سیاقی واژۀ «شعر» برای نشان دادن مؤلفه‌ها و ویژگی‌های جزئی‌تر این واژه است. بر این اساس جستار حاضر ریشۀ «شعر» را با تکیه‌بر روش‌های زبان‌شناسی تاریخی و منابع زبان‌های سامی، ریشه‌شناسی کرده و با نگاه جامع به تمام کاربردها در کنار یکدیگر، تحلیل محتوای آیات و استفاده از دستاوردهای مردم‌شناختی در تحلیل گفتمانی آیات قرآن، مورد مطالعۀ سیاقی قرار داده و به این نتیجه دست یافته است که شواهد ریشه‌شناختی نشان‌دهندۀ بازگشت قدمت این واژه به زبان سامی باستان است که از ریشۀ فرضی شعر (شکافتن و جدا کردن) در همان زبان و آن نیز از ریشۀ آفروآسیایی (ĉaʕ) به معنای «بریدن» ساخته‌شده است، اما در فضای گفتمانی عرب جاهلی به نحو سرایت معنایی تحت تأثیر واژۀ شِعر (سروده) قرار گرفته است. کاربرد منفی، عدم کاربرد در جملۀ وصفیه و اختصاص به ادراک امور مخفی و غیبی از ویژگی‌های کاربردی واژۀ شعرَ است که تعریف معنای قرآنی شعرَ به‌مثابۀ «ادراک غیرفرایندی» را توجیه‌پذیر می‌سازد؛ غیرفرایندی بودن ادراک مستلزم افزایش نقش خیال و کاهش نقش فرایندهای زمان‌بر سنجش عقلی است.
 

دوره ۱۶، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۴ )
چکیده

نظام معنایی و تعاملی اریک لاندوفسکی بر اساس چهار الگوی «برنامه­مداری»؛ «مجاب سازی»؛ «تصادف و تطبیق» بنا شده است که به ترتیب بر اساس  اصول «قاعده مندی»، «نیت مندی»، «شانس» و «امر احساسی» تعریف شده است. طبیعتاً امکان پیاده سازی این الگو در حوزه های معرفتی و دینی وجود دارد که در آن­ها با پراتیک­های تعاملی سوژه­ها قابل انطباق است و بر این اساس می­توان تنوع و تفاوت پراتیک­های شخصیتی دینی با این الگو مورد خوانش قرار داد. از گفتمان­هایی که در قرآن کریم وجود دارد، گفت­گوها و پراتیک­های تعاملی حضرت یوسف با دیگر اشخاص سوره است. این پژوهش  با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با با تکیه برچارچوب نظری اریک لاندوفسکی، گفت­­وگوها و پراتیک­های تعاملی داستان یوسف را مورد بررسی قرار داده و ارتباط میان این الگو و شخصیت­های سوره یوسف را تبیین کرده است. دست­آورد کلی پژوهش نشان می­دهد که سوژه­ها و پراتیک­های تعاملی براساس چهار نظام معنایی به صورت بیناتعریفی از یکدیگر تشخیص داده می­شوند و هر کدام از شخصیت­های داستان بر اساس یکی از چهار نظام معنایی قابل انطباق و رهگیری است؛ ازجمله: پراتیک­های تعاملی حضرت یوسف(ع) است که بر اساس نوع بینش و ایدئولوژی که به مبدأ و مقصد هستی دارد، در چارچوب نظام معنایی برنامه­مدار قرار می­گیرد و دیگر شخصیت­ها نیز بر اساس نوع بینش و اهدافی که دنبال می­کنند در یک یا دو نوع از این نظام معنایی قابل بحث و انطباق­اند.

دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۳۷ )
چکیده

یعدّ الإتهام بالکذب من أهمّ الشبهات الوارده فی الأنبیاء والتی شاعت بین الألسن منذ قدیم الزمن بذریعه ظواهر بعض الآیات والروایات. فهذا البحث وبعد أن قام بتعریف کل من مفاهیم "الکذب" و"التوریه" و"المعاریض" حسب معناه فی اللغه والإصطلاح، فإنه یتعرض لمناقشه أربع شبهات تطرح فی کذب النبی إبراهیم (ع) وشبهه واحده تطرح فی کذب النبی یوسف (ع) وبعد عرض الحلول المتعلقه بهذه الشبهات یقوم التحقیق بتقییمها علی اساس المنهج الوصیفی ـ التحلیلی، کما أنه ینتهی إلی نظریه بهذا الشأن تعالج الشبهه الوارده فی کذب النبی إبراهیم (ع) المقرون بالشرک وعباده النجوم بالقول بارتقاء مکانه إبراهیم (ع) التوحیدیه والشبهه الوارده فی تمارضه المصطنعه بالقول بتشخیص المرض والعلم بزمان المرض عن طریق النظر فی النجوم وهذا هو القول الصحیح الموافق لظاهر الآیه وکذلک یتمّ الجواب علی الشبهه الوارده فی کذب النبی إبراهیم (ع) فی کسر الأصنام وترک الصنم الاکبر، بالقول بکون الکذب للمصلحه أو کونه توریه أو من قبیل المعاریض. وبالنسبه إلی إدعاء کون زوجته ساره أختاً له، الجواب لیس إلا کون الروایات الوارده فی هذا الخصوص مجعوله أو کون القول توریه ومن قبیل المعاریض. وأما بالنسبه إلی شبهه الکذب أو تأییده فی قول یوسف (ع) الحلّ الموجّه هو القول بکونه کذبا للمصلحه وذلک بإذن من الله تعالی شأنه. وأما جمیع المبررات المقترحه غیر هذه المذکوره فی الشبهات الخمسه، فإنها جمیعا غیر مبرره.

صفحه ۱ از ۱