جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای رشتچی
دوره ۷، شماره ۷ - ( شماره ۷ (پیاپی ۳۵)- ۱۳۹۵ )
چکیده
هدف این تحقیق بررسی تأثیر کاربست دو فعالیت تأملی نگارش رواﯾﺖ ﻤﺒﺘﻨﯽبر تجربه شخصی و یادداﺷﺖ روزانه ﺗﺄملی به انگلیسی بر افزایش توانایی تفکر نقادانه دبیران ﻀﻣن ﺨدمت زبان انگلیسی ﺒﻪﻋنوان زبان خارجی در ایران است. ۶۰ نفر (۳۶ زن و ۲۴ مرد) دبیر زبان انگلیسی که ﺒﻪعنوان نمونه دردسترس در این آزمایش شرکت کردند ﺒﻪطور تصادفی به دو گروه آزمایشی مساوی و مستقل «روایت ﻤﺒﺘﻨﯽبر تجربه شخصی» و «یادداشت روزانه ﺗﺄملی» ﺘﻘﺴﯾم ﺷدند. ابتدا، آزمودﻨﻲﻫا توسط آزمون اندازهﮔیری تفکر انتقادی واتسن-گلیزر-فرم الف (Watson & Glaser, ۱۹۸۰) مورد ارزیابی قرار گرفتند. مقاﻴﺴﮥ نمرات ﭙیش آزمون ازطریق آزمون t مستقل نشان داد که بین توانایی تفکر نقادانه دو گروه تفاوت ﻤﻌﻧاداری درابتدای تحقیق وجود نداشت. سپس، ﭘنج داستان کوتاه شامل «داستان یک ساعت» (Chopin, ۱۸۹۴)، «آخرین برگ» (O. Henry, ۱۹۰۷)، «اعترافات یک گالومانیاک» (Colby, ۱۹۴۱)، «راه مردان مرده» (Achebe, ۱۹۵۳)، و «ﭘرواﻨﻪﻫا» (Grace, ۱۹۸۷) به آزمودﻨﻲﻫا داده ﺷد. آزمودﻨﻲﻫای گروه روایت ﻤﺒﺘﻨﯽبر تجربه شخصی رواﯾﺖﻫایی ﺷﺧﺻﯽ براساس مضمامین داستانﻫا نوشتند، ولی آزمودﻨﻲﻫای گروه یادداشت روزانه ﺗﺄملی ﺗﺄملاﺕﺷان درباب همان داستانﻫا را تقریر کردند. ﺳﭘس، آزمودﻨﻲﻫا دوباره به پرسشناﻤﺔ تفکر انتقادی پاسخ دادند. مقاﻴﺴﮥ نمرات ﭙس آزمون با استفاده از آزمون t مستقل آشکار ساخت که توانایی استنباط و استنتاج گروه روایت ﻤﺒﺘﻨﯽبر تجربه شخصی ﭘﯿشرفت ﻤﻌﻧاداری نمود. لازم ﺒﻪ ذکر است که بین نمرات ﭙس آزمون در زیرمجموﻋﻪهای شناسایی مفروضات، تعبیر و تفسیر، و ارزشیابی دلاﯾل از لحاظ آماری تفاوت ﻤﻌﻧاداری مشاهده نشد.
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۱ )
چکیده
این پژوهش به بررسی تغییر دیدگاه در روایت و نگارش انتقادی دانشجویان ایرانی دورههای انگلیسی برای اهداف دانشگاهی بهزبان انگلیسی، بهعنوان زبان خارجی پرداخته است. ۶۰ نفر (۳۰ زن و ۳۰ مرد) از دانشجویان کارشناسی رشتۀ روانشناسی دردسترس را انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه آزمایشی «داستان اولشخص» و «خلاصۀ داستان سومشخص» ﺘﻘﺴیم کردیم. ابتدا، تفکر انتقادی مشارکتکنندگان را با آزمون واتسون و گلیزرـ فرم الف (۱۹۸۰) ارزیابی کردیم. مقاﻴﺴﮥ نمرات ﭙیشآزمون ازطریق آزمون t مستقل نشان داد که بین تفکر انتقادی دو گروه، تفاوت ﻤﻌﻧاداری نبود. سپس، داستان کوتاه «ﭘرواﻨﻪﻫا» (Grace, ۱۹۸۷) را به مشارکتکنندگان دادیم. گروه داستان اول شخص با تغییر دیدگاه داستان، آن را از زاویۀ دید اولشخص نوشتند، ولی مشارکتکنندگان گروه خلاصۀ داستان سومشخص، همان داستان را از دیدگاه سومشخص نگاشتند. از طبقهبندی انواع نوشتار انتقادی هاتن و اسمیت (۱۹۹۵) برای تحلیل محتوایی ۶۰ روایت بهدستآمده از گروهها استفاده کردیم. براساس نتایج آزمونu Mann-Whitney، تفاوت معناداری بین طول و تعداد جملهوارههای نوشتار توصیفی و تأمل دوگفتاره در داستانﻫای اولشخص نسبتبه تعداد نظایرشان در داستانهای سومشخص وجود داشت، اما تفاوت ﻤﻌﻧاداری بین تعداد جملهوارههای تأمل توصیفی و تأمل انتقادی نبود. منطق گفتوگویی داستانها بهترتیب از بیشترین به کمترین عبارت بود از نوشتار توصیفی، تأمل توصیفی، تأمل دوگفتاره و تأمل انتقادی. بررسی کیفی داستانها، چندصدایی آنها را نشان داد. درنتیجه، روش تحلیل محتوایی دادهها ثابت کرد که تغییر دیدگاه بر ابراز دیدگاههای مشارکتکنندگان، تأمل در توصیف و دوگفتارگی نوشتههایشان افزود که درراستای هدف این پژوهش یعنی تقویت نگارش انتقادی در دورههای زبان انگلیسی برای اهداف دانشگاهی است.