جستجو در مقالات منتشر شده
۵ نتیجه برای رستم بیک تفرشی
دوره ۷، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۲۹)- ۱۳۹۵ )
چکیده
هدف پژوهش حاضر ارائۀ نمونهای از اطلس گویشی بر مبنای اصول جغرافیای گویشی و اندازهگیری فاصلههای گویشی بر مبنای اصول گویشسنجی در نیمۀ جنوبی استان همدان است. روش: در این پژوهش که از نوع توصیفی-تحلیلی است، از پرسشنامهای متشکل از ۱۴۹ واژه و عبارت و ۴۴ جملۀ پایه مبتنی بر فهرست واژههای سوادش استفاده شده است. گردآوری دادهها به روش میدانی از ۱۵ جایگاه در شهرستانهای اسدآباد، تویسرکان، ملایر، نهاوند و همدان که به روش تصادفی نظاممند انتخابشدهاند، صورتگرفته است. چهار مقولۀ کلی تحت عناوین واژههای مربوط به « طبیعت» (۱۰ واژه)، «زمان»، «نسبت خانوادگی» و «اسامی حیوانات» (هر یک ۵ واژه) به روش تصادفی برای تهیه اطلس و انجام محاسبات انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها: تنوع و پراکندگی واژگانی در این مقولات در قالب ۵ اطلس گویشی متنی-نمادی نشان داده شده است. درصد فراوانی هر گونۀ تلفظی در جایگاههای مختلف و نیز بیشترین و کمترین درصد شباهت بین جایگاهها بر مبنای اصول گویشسنجی و ارائۀ دندروگرام (نمودار درختی) محاسبه شده است. نتیجهگیری: گویشهای مورد بررسی در ۹ خوشه طبقهبندی میشوند. کمترین فاصلۀ گویشی بین دو جایگاه ۱۴ و ۱۵ در شهرستان همدان گزارش میشود. شباهت واژگانی بین این دو جایگاه برابر با ۶۰ درصد است. بعد از آن بیشترین شباهت واژگانی برابر با ۵۶ درصد بین دو جایگاه ۸ و ۹ در ملایر دیده میشود. شباهت گویشی بین ملایر و نهاوند بیشتر از سایر شهرستانها است. تنوع واژگانی در مقولۀ «طبیعت» بیشترین حد و در «اسامی حیوانات» کمترین حد است.
دوره ۸، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۳۶)- ۱۳۹۶ )
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل رشد ابزار انسجام واژگانی (تکرار، باهمآیی، هممعنایی، شمول، جزءواژگی) در گفتمان نوشتاری دانشآموزان (۹-۱۲ ساله) پایههای چهارم، پنجم و ششم در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند هلیدی و متیسن (۲۰۰۴) میپردازد. گردآوری دادهها به شیوۀ میدانی و تحلیل با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. نمونۀ آماری مورد بررسی ۴۵ دانشآموز پسر شهر تهران بودند که در سال تحصیلی ۱۳۹۳-۱۳۹۴ در یک مدرسۀ دولتی مشغول به تحصیل بودند. معیارهایی چون عدم ابتلا به اختلال ذهنی، اختلال یادگیری یا ناتوانی جسمی در انتخاب نمونهها مدنظر بود. ابزار پژوهش دو داستان مصوّر است که روایی آنها مورد تأیید متخصصان قرار گرفته است. درصد فراوانی و الگوی رشد کاربرد انواع ابزار انسجام واژگانی در روایتهای نوشتاری دانشآموزان مورد تحلیل قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان میدهد که فراوانی ابزار انسجام واژگانی در پایههای چهارم، پنجم و ششم به ترتیب۸۶۲، ۹۶۷ و ۱۱۱۹ است. تکرار و باهمآیی در هر سه پایۀ تحصیلی پربسامدترین و شمول و جزءواژگی کمبسامدترین ابزار هستند. درصد رخداد تکرار نسبت به سایر ابزارهای انسجام واژگانی از پایۀ چهارم تا ششم سیر نزولی و جزءواژگی و شمول از پایۀ چهارم تا ششم سیر صعودی دارد. باهمآیی در پایۀ چهارم کمترین درصد رخداد را دارد. آزمون آماری کروسکال- والیس نشان میدهد که تفاوت کاربرد هممعنایی و تکرار در پایههای مختلف معنادار نیست ولی جزءواژگی، شمول و باهم آیی در سطح≤ ۰/۰۵ p معنادار است. بنابراین، با بالارفتن پایۀ تحصیلی(سن)، ابزار انسجام واژگانی بیشتر و پیچیدهتری در گفتمان نوشتاری دانشآموزان دیده میشود.
دوره ۸، شماره ۷ - ( شماره ۷ (پیاپی ۴۲)، ویژه نامه زمستان- ۱۳۹۶ )
چکیده
پژوهش حاضر که بر پیوستار سبکی زبان فارسی متمرکز است، در چهارچوب گویششناسی ادراکی به بررسی تنوع سبکی میپردازد و نحوۀ ادراک گویشوران فارسیزبان از میزان رسمی بودن جملات زبان فارسی را در نظر دارد. هدف پژوهش پاسخ به این پرسشهاست که چگونه میتوان بر مبنای ویژگیهای زبانی، میزان رسمی بودن یک جمله را تعیین کرد و کدام ویژگیهای تلفظی، واژگانی و ساختاری بر قضاوت فارسیزبانان تأثیر بیشتری میگذارند. ابزار گردآوری داده پرسشنامهای متشکل از ۱۵ جمله است که گزارۀ واحدی را منتقل میکند. مشارکتکنندگاندر پژوهش، ۷۰ مرد و زن در سه گروه سنی ۲۰ تا ۳۰ ساله (۳۵ نفر)، ۳۰ تا ۴۰ ساله (۲۰ نفر) و ۴۰ تا ۵۰ ساله (۱۵ نفر) هستند که بهکمک شم زبانی خود، این جملات را بر پیوستاری از رسمیترین تا غیررسمیترین درجه تحلیل و نمرهدهی کردهاند. پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و روش تحلیل داده کیفی و کمی است. نتایج نشان میدهد که میتوان با توجه به تعداد عناصر زبانی نشاندار سبکی، میزان تقریبی رسمی بودن جمله را اندازهگیری نمود. با وجود این، قضاوت گوینده از میزان رسمی بودن یک جمله لزوماً به تعداد عناصر زبانی نشاندار سبکی بستگی ندارد و حضور برخی واژهها و عباراتی که بهلحاظ رعایت ادب در زبان نشاندارند، بر قضاوت تأثیر میگذارد. بهطور کلی بهنظر میرسد که تأثیر انتخابهای واژگانی و برخی تغییرات تلفظی بر قضاوت گویشوران بیشتر از سایر ویژگیهای تلفظی و ساختاری است.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده
ایران کشوری چندفرهنگی و چندزبانه است. بررسی تأثیر دوزبانگی بر تواناییهای زبانی کودکان و روند فراگیری و یادگیری زبان هم از منظر روانشناسی زبان و هم جامعهشناسی زبان در مقوله برنامهریزی زبانی مهم است. هدف پژوهش حاضر ــ که از نوع توصیفی ـ تحلیلی و مقایسهای است ــ بررسی و تحلیل روایتهای داستانی شفاهی کودکان دوزبانۀ مازندرانی ـ فارسی جویبار است تا از یکسو تأثیر سن بر رشد ساختار روایی کودکان و از سوی دیگر، مهارت روایی کودکان در هر یک از این دو زبان بررسی و از دو منظر پیچیدگی ساختار و طول روایت مقایسه شود. به این منظور، ساختار ۳۲ روایت شفاهی مازندرانی و فارسی ۱۶ دختر و پسر ۴ تا ۶ سالۀ دوزبانه (در چهار گروه سنی الف: ۴ - ۵/۴، ب: ۵/۴ - ۵، ج: ۵ - ۵/۵، د: ۵/۵ - ۶) بررسی شدهاند. نتایج نشان میدهند که متغیر سن بر پیچیدگی ساختار روایت در هر دو سطح کلان و خرد و در هر دو زبان مازندرانی و فارسی تأثیر معناداری دارد. مقایسۀ روایتهای فارسی و مازندرانی کودکان دوزبانه نشان میدهد که روایتهای فارسی این کودکان پیچیدهتر از روایتهای مازندرانیشان است و این تفاوت به لحاظ آماری معنادار است. این تفاوت ناشی از تفاوت معنادار در مقولههای کنش، پیامد، حروف ربط همپایه و نیز کاربرد افعال ذهنی و بیانی است. بررسی و مقایسه و طول روایت با استفاده از محاسبۀ میانگین طول پارهگفتار و تعداد واژه تفاوت معناداری را با توجه به متغیر سن و زبان نشان نمیدهد، هر چند که طول روایت با بالا رفتن سن بیشتر شده است.
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۱ )
چکیده
برخی محققان بر این باورند مهارتهای زبانی کودکان دارای لکنت کمتر از همسالان بدون لکنت آنها است. تنوع و تراکم واژگانی دو ویژگی زبانی هستند که مهارتهای واژگانی کاربران زبان را نشان میدهند. هدف از این پژوهش، مقایسۀ این دو متغیر در روایتهای داستانی کودکان با و بیلکنت ۴-۸ سالۀ فارسیزبان است. ۱۴ کودک دارای لکنت (۷ کودک ۴-۶ ساله، ۷ کودک ۶-۸ ساله) که در بهار سال ۱۳۹۹ با مراجعه به کلینیکهای خصوصی گفتاردرمانی شهر تهران انتخاب شدند و ۱۴ کودک همتای سنی آنها که به شیوۀ نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند، جامعۀ آماری این پژوهش را تشکیل دادهاند. ابزار پژوهش یک داستان مصور بدون کلام است. تنوع واژگانی با استفاده از مقیاس MSTTR محاسبه شده است. نسبت نوع به نمونه، درصد استفاده از واژههای محتوایی و نقشی و فراوانی استفاده از طبقات دستوریِ واژههای محتوایی درمجموع روایتهای کودکان ۴-۶ ساله و ۶-۸ سالۀ دو گروه محاسبه و موردمقایسه قرار گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد تنوع واژگانی در کودکان بدون لکنت بیشتر از کودکان با لکنت است، اما تفاوت بهلحاظ آماری معنادار نیست. کودکان دارای لکنت نسبتبه گروه کنترل واژههای محتوایی بیشتری بهکار بردهاند که تفاوت آن در گروه سنی ۶-۸ سال و مجموع آزمودنیها معنادار است. درمجموع کاربرد فعل، صفت و قید در گفتار کودکان بدون لکنت و استفاده از اسم در کودکان دارای لکنت بیشتر دیده میشود که در این میان تنها تفاوت درصد استفاده از قید معنادار است.