جستجو در مقالات منتشر شده
۵ نتیجه برای راسخ مهند
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
برخی از زبان ها که نظام حالت نمایی آشکار مفعول های مستقیم دارند، همه مفعول ها را به شیوه یکسان نشان نمی دهند و تنها حالت زیرمجموعه ای از مفعول های خود را بسته به ویژگی های معنایی و کاربردی آن نشان می دهند؛ این پدیده، مفعول نمایی افتراقی نامیده می شود. ویژگی های مرتبط با مفعول نمایی افتراقی شامل جانداری و معرفگی مفعول های مستقیم است. در این مقاله مفعول نمایی افتراقی در سه زبان ایرانی نو شمال غربی، یعنی تاتی، تالشی و بلوچی بررسی شده و از تحلیل آیسن (۲۰۰۳) از مفعول نمایی افتراقی بر اساس نظریه بهینگی و بر مبنای دو پیوستار جانداری و معرفگی برای بررسی نظام حالت نمایی در این سه زبان استفاده شده و استدلال شده که در هر سه زبان مفعول نمایی افتراقی وجود دارد و نقطه برش در امتداد دو پیوستار معرفگی و جانداری در آن ها نشان داده شده است.
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
چنان چه در زبانی برای نشان دادن نقش مفعولی از نشانه حالت استفاده شود در آن زبان مفعول نمایی وجود دارد و درصورتی که نشانه حالت مفعولی تنها با زیرمجموعه ای از مفعول های آن زبان همراه شود، مفعول نمایی به صورت افتراقی می باشد. ویژگی هایی مانند معرفگی و جانداری مفعول از جمله دلائل حضور نشانه مفعولی در کنار یک مفعول در میان برخی زبان های جهان هستند. هدف از نگارش مقاله حاضر بررسی وضعیت مفعول های مستقیم دارای نشانه و بدون نشانه با توجه به جانداری و معرفگی در متون مکتوب مازندرانی است تا از این طریق رابطه بین این عوامل مشخص گردد. از رویکرد آیسن(۲۰۰۳) در چارچوب نظریه بهینگی در انجام این پژوهش استفاده شده است. با بررسی مفعول نمایی افتراقی در یک پیکره مازندرانی در مجموع ۱۵۰ گروه اسمی مفعول مستقیم شناسایی شد و مشخص شد که هر دو ویژگی معرفگی و جانداری در حضور نشانه مفعولی در کنار مفعول مستقیم در این پیکره زبانی از زبان مازندرانی تاثیرگذار هستند.
دوره ۴، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۱۶)- ۱۳۹۲ )
چکیده
مقاله حاضر درصدد یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا نظام حالت غالب در گویش هورامی متأثر از ویژگی های کلامی است یا نه؟ دوبوا (۱۹۸۷, ۲۰۰۳) معتقد است که تعیین نظام حالت در هر زبان را تنها می توان در پرتو ملاحظات کلامی و فرانحوی به صورت کامل تحلیل کرد. وی نشان داده است که برخی ویژگی های کلامی سبب به وجود آمدن گرایش کلامی ویژه ای به نام «ساخت موضوعی ارجح» می شود که ویژگی های آن منطبق با ویژگی های ساخت های نحوی «ارگتیو» است. نحوه رقابت این گرایش با سایر گرایش های کلامی که عمدتاً ویژگی هایی شبیه به نظام حالت مفعولی در حوزه نحو دارند، درنهایت، موجب تعیین نظام حالت در حوزه نحو می شود. در این مقاله نخست نشان می دهیم که با وجود مشاهده الگوی ساخت موضوعی ارجح در کلیه ساخت های زبانی گویش هورامی، میزان تأثیرگذاری این الگو در ساخت های گذشته ساده بیشتر از ساخت های مضارع است و همین موضوع موجب ارگتیو شدن ساخت های گذشته ساده در این گویش می شود. سپس به این موضوع می پردازیم که سایر گرایش های کلامی رقیب نظیر گرایش «جانداری مبتدا» و «پیوستگی مبتدا»، بر خلاف ساخت موضوعی ارجح، همواره محرک الگوی حالت مفعولی در حوزه نحو هستند و تأثیر آن ها در هر دو دسته از ساخت های ارگتیو و مفعولی گویش هورامی دیده می شود ولی میزان تأثیرگذاری هریک از این دو گرایش کلامی بر مفعولی شدن انگاره حالت در این گویش متفاوت است؛ چنانکه فقط گرایش جانداری مبتدا می تواند الگوی حالت را در ساخت های غیرارگتیو در گویش هورامی به سوی نظام حالت مفعولی سوق دهد. دستاوردهای تجربی این پژوهش می تواند به لحاظ نظری مؤید رویکردهایی باشد که معتقدند پدیده های نحوی بنیادین نظیر الگوی حالت غالب، تحت تأثیر عوامل کلامی و بر اساس ملاحظات کاربردشناختی شکل می گیرند.
دوره ۹، شماره ۵ - ( آذر و دی ۱۳۹۷ )
چکیده
بر اساس نظریۀ کنشی ترتیب واژگانی۱ و اصول بهرهوری۲ در دستور (Hawkins, ۱۹۹۴, ۲۰۰۴)، چیدمان سازههای زبانی متأثر از راندمان پردازشی است. به بیان شفافتر، سازهها بهنحوی مرتب میشوند که پردازش زبانی را تسهیل کنند. این پژوهش با بهرهگیری از تکلیف برخط خوانش جمله، با هدف بررسی نقش وزن دستوری در عملکرد حرکت سازهها به جایگاه پسافعلی و تحلیل سطح پردازشی جملات در صورتبندیهای متناظر شکل گرفت. تکلیف پیشگفته بهعنوان الگویی مناسب برای تحلیل سطح پردازشی ساختهای نحوی، در محیط نرمافزار OpenSesame طراحی شد. دو مجموعۀ ۲۴ جملهای در سه سطح وزنی (سبک، متوسط و سنگین) و دو سطح ساختاری (سازه در جایگاه بینشان پیشفعلی و پسافعلی) برای ۴۰ آزمودنی فارسیزبان دارای تحصیلات دانشگاهی (سنین ۱۸ تا ۴۰ سال) ـ که بهشیوۀ تصادفی انتخاب شدند ـ ارائه شد. مجموعۀ نخست شامل جملات دارای بند موصولی و مجموعۀ دوم جملات حاوی سازۀ پسایندشده و جملۀ متناظر غیرمقلوب بود. پس از هر جمله، یک پرسش بلی/ خیر مطرح شد. دادهها با نرمافزار SPSS و آزمون تحلیل واریانس تحلیل شد. در وزن دستوری سبک، وقتی سازۀ مورد مطالعه در جایگاه بینشان قرار دارد، سرعت زمان خوانش بهنسبت جملات متناظر پسافعلی بیشتر است، حال آنکه این الگو با افزایش وزن دستوری برعکس میشود؛ به بیان دیگر، در وزن دستوری متوسط، حرکت پسافعلی سازهها، به کاهش میانگین خوانش جمله منجر میشود. این کاهش بهمراتب در حالت سنگین معنادارتر است. ترتیب سازهها و گشتار حرکت نسبت به وزن دستوری سازهها حساس است؛ درنتیجه، گرایش سنگینی پایانی در زبان فارسی در رابطه با ساختهای پیشگفته با انگیزش افزایش راندمان پردازشی تأیید میشود.
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۱ )
چکیده
هدف این پژوهش بررسی تأثیر وزن دستوری بر پسایندسازی سازههای مختلف در زبان فارسی معاصر گفتاری است. با اینکه زبان فارسی زبانی فعلپایان است، اما در موارد متعددی برخی سازهها در جایگاه پس از فعل قرار میگیرند و اصطلاحاً پسایند میشوند. یکی از عواملی که در این جابهجایی تأثیرگذار است، وزن دستوری است. منظور از وزن دستوری تعداد کلمات درون هر سازه است. در مطالعات ردهشناسی عنوان شده است که در اکثر زبانهای جهان گرایش کلی به قرار دادن سازه سبک قبل از سازه سنگین است که به تسهیل در تولید و درک گفتار کمک میکند. اما مطالعاتی نیز صورت گرفته است که در زبانهای فعلپایانی مانند ژاپنی و کرهای، سازههای سنگین پیش از سازههای سبک قرار میگیرند. درواقع دو نوع رده از این حیث در زبانهای جهان وجود دارد. در این پژوهش، با تکیه بر پیکره گفتاری زبان فارسی، به بررسی تأثیر وزن دستوری بر سازههای پسایندشده در زبان فارسی پرداختهایم. این مطالعه نشان میدهد در زبان فارسی، سازههای سنگین بیش از سازههای سبک در جایگاه پس از فعل قرار میگیرند. به عبارتی فارسی از این حیث در جایگاه پس از فعل، مانند زبانهای فعلپایانی همچون کرهای و ژاپنی نیست. درمورد چهار سازه مفعول غیرمستقیم، مسند، فاعل و قید مکان، اصل سازه سنگین پس از سازه سبک دیده میشود و البته موارد محدودی هم وجود دارد که این گرایش در آنها رعایت نشده است.