جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای دانائی فرد
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۲ )
چکیده
مقاله حاضر بر اساس قومنگاری تفسیری انجام شده در یک سازمان دولتی («اداره») در تلاش است بخشی از هدف این مطالعه را- که توصیف نحوه ساخت اجتماعی «کارمند ایدهآل» بهوسیله گروههای مختلف ذینفع (مدیران و کارکنان) در «اداره» به منظور ماندن در اداره و «برخوردار شدن» است- از میان بررسی دو رویداد کلیدی «تغییرات مدیریت» و «تعدیل نیرو» محقق کرده و به رشته تحریر در آورد.
بر این اساس نخست ویژگیهای سازه کارمند ایدهآل از منظر مدیران جدید براساس چارچوب اشنایدر و اینگرام و معنابخشی آنها در این قالب به کارکنان خود و تلاش مدیران جدید برای حرکت به سمت تحقق کامل سازه کارمند ایدهآل آنان بیان میشود. سپس بر مبنای فعالیتهایی که در فرآیند ساخت اجتماعی واقعیت بهوسیله کارمندان صورت میگیرد، اقدامات کارکنان برای ماندن در اداره، اخراج نشدن و حتی ارتقاء یافتن - بر مبنای تغییر و اصلاح سازه کارمند ایدهآل مدیر جدید- در قالب مانیفستی برای ماندن در «اداره» تشریح میشود.
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
از یک سو، دانشپژوهی فرایند خطمشی عمومی در چهار دهۀ گذشته با غنای نظری قابلتوجّهی در سطح جهان مواجه شده است و رویکرد چرخۀ مراحل (تعریف مسئله، ارائه پیشنهادیه، تصویب، پیادهسازی، و ارزیابی)، جای خود را به نگاههای نظری جدیدی همچون نظریه تعادل نقطهای، چهارچوب ائتلاف مدافع، چهارچوب جریانات چندگانه، مدل اشاعه خطمشی، نظریه بازخورد خطمشی، و غیره داده است. از سوی دیگر، سه نوع جریانِ پژوهشی نوظهور در مطالعات فرایند خطمشیگذاری دیده میشود: بهکارگیری نگاههای نظری در عرصهها و خطمشیهای مختلف و مقایسه قدرت تبیینکنندگی آنها، مقایسه نگاههای نظری با یکدیگر، و تلفیق و ادغام برای دستیابی به نگاه نظری جامعتر. با این حال، بررسیها نشان داد که دانشپژوهان فرایند خطمشیگذاری در ایران همچنان در راستای رویکرد منسوخ چرخه مراحل قدم برمیدارند و چندان توجّهی به آزمون، نقد یا پیشبرد نگاههای نظریِ جدید نمیشود. از اینرو، توصیههایی برای بهبود و ارتقای مطالعات فرایند خطمشی در ایران ارائه شده است.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( شماره ۴ پیاپی ۶۴- ۱۳۸۸ )
چکیده
صاحبنظران معتقدند اندیشمندانی که میخواهند نظریهپردازی کنند باید از دو نوع دانش تخصصی برخوردار باشند؛ دانش نسبت به پدیدهای که برآنند تا در مورد آن تئوریسازی کنند و دانش نسبت به روششناسیهای نظریهپردازی. کانون تمرکز این مقاله مقایسه روش شناسیها است. بر این اساس چهار روششناسی اصلی در نظریهپردازی در علم سازمان و مدیریت، یعنی روششناسی دوبین، لین هام، وَن دی وِن و کارلایل و کریستنسن مقایسه و رهنمودهای در مورد نظریهپردازی ارائه خواهد شد. ضمن ارائه نقاط ضعف و قوت هر روش شناسی، پارادایم، نوع رویکرد، فرایند تئوریپردازی، رابطه پژوهشگر با کارگزار و معیار ارزیابی تئوری هر چهار روششناسی با هم مقایسه میشود. نتیجهگیری میشود که اگر چه روششناسی دوبین برای مبتدیان نظریهپردازی فرآیند گام به گام دقیقی ارائه میدهد ولی روش ون دی ون پیوند تنگاتنگتری با عمل دارد، دو روششناسی دیگر شباهت بیشتری با روششناسی دوبین دارند. در عین هر چهار روششناسی در حال حاضر مورد توجه تئوری پردازان قرار گرفته است.
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۲ )
چکیده
سخن سردبیر
دستیابی به اهداف عالیه هر جامعه در گرو کیفیت انسجام سطوح کشورداری نهفته است زیرا حل مسائل عمومی هر جامعهای ذیل خطمشیها، راهبردها و رویههایی معنا پیدا میکند که از قبلِ انجام کارویژههای اصلی حکمرانی، مدیریت و عملیات بهعنوان سه سطح کشورداری تدوین و اجرای میشوند. مسئولیت همه این کنشها بر عهده افرادی است که از آنها بهعنوان زمامدار، سیاستمدار، خطمشیگذار، مدیر، کارشناس یا مستخدم کشوری یاد میشود. رکن رکین موفقیت در فرآیند کشورداری «تقبل مسئولیتها و اتخاذ بهنگام تصمیمها، خطمشیها، مقررات، راهبردها و رویههای و پاسخگو بودن در قبال تبعات آنها» است. گاهی اوقات رفتار نادرستی در میان صاحبان مسئولیت و حاملان پاسخگویی در فرایند کشورداری ساطع میشود که این فرایند حیاتی اداره جامعه را مخدوش میسازد. در ادبیات کشورداری از این رفتار بهعنوان «نپذیرفتن مسئولیت و پاسخگو نبودن» یاد میشود که با درجات مختلفی در همه کشورها وجود دارد. پردازش مفهومی این پدیده، پیشآیندهای شکلگیری و پسآیندهای رخ دادن این پدیده هدف غایی این نوشته است.
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۳ )
چکیده
پدیده «مسئولیتنپذیری و پاسخگوییگریزی» یا «انداختن تو کاسه دیگران» میتواند ساحتهای مختلف حیات جامعه را تحتتأثیر قرار دهد. بیتردید وقتی در کشوری متولیان امر حکمرانی، مدیریت و مجریان امور جامعه در قلمرو مسئولیتی خود بهنگام تصمیمهای لازم را بهصورت بهنگام و با کیفیت لازم اتخاذ نمیکنند، مسائل مهم کشور در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و همینطور بینالملل حل نمیشود و برروی هم تلنبار خواهند شد. هدف غایی این نوشته، واکاوی آثار بلند مدت این پدیده بر جنبههای مختلف جامعه و ارائه راهکارهایی برای کاهش این رفتار ناصواب در فرایند کشورداری است. در پایان رهنمودهایی برای جهتگیریهای پژوهشی آتی در این زمینه ارائه خواهد شد.
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
تامین رفاه و ارتقاء استانداردهای زندگی شهروندان از دیرباز به عنوان یکی از ارکان امنیت ملی کشورها محسوب شده و میزان توفیق دولت ها در حصول به این هدف، به عنوان یکی از مولفه های قدرت آنها تلقی می شود. به نحوی که تضمین بقاء اعضای جامعه و تحقق زندگی خوب و سعادتمند از وظایف اصلی دولت ها محسوب می شود. در پژوهش حاضر، علاوه بر بررسی ادبیات موجود در زمینه رفاه، ارتقاء رفاه ملی از منظر بهبود استاندارد کیفیت خدمات دولتی و حکمرانی خوب مورد بررسی قرار گرفته است. روش شناسی پژوهش حاضر از نوع توصیفی از شاخه همبستگی و مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری است؛ ابزار اصلی گردآوری داده ها، اسناد و اطلاعات کتابخانه ای می باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد که بهبود مولفه های حکمرانی خوب منجر به ارتقاء رفاه ملی می شود. ضمن آنکه ارتقاء حکمرانی خوب زمینه ارتقاء رفاه را از جهات کمی نظیر تولید ناخالص داخلی، آموزش، پژوهش، بهداشت و ... از یک طرف و از جنبه های کیفی نظیر خوشبختی فراهم می آورد. به عبارت دیگر، ارتقاء حکمرانی خوب پیامدهای دو منظوره ای نظیر بهبود شاخص های کمی همچون تولید ملی و تقویت شاخص های کیفی نظیر کاهش هزینه های اجتماعی رشد اقتصادی، حفظ منابع برای آیندگان و تداوم رشد را به همراه دارد.