جستجو در مقالات منتشر شده
۸ نتیجه برای خسروی شکیب
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
نقد تطبیقی امروزه می تواند میزان تعاطی فرهنگ ها و تبادل تفکرات را در حوزه ی ادبیات به منظورآشنایی با اصالت، عمق، غنا و تفاهم های فرهنگی و همچنین دوری از تعصبات و یک جانبه نگری های علمی – ادبی، نشان دهد. بررسی تطبیقی دو متن «داستان فریدون» و «لیرشاه» نشان دهنده ی همسرایی و برهم نمایی های ذهنی دو شاعر توانا در دو فرهنگ متفاوت و لاجرم دو زبان متمایز در دو موضع تاریخی گوناگون است. هر چندآگاهانه بودن یا نبودن این «بنیامتنیت» و برهم نمایی قابل اثبات نیست و هر چند خود نویسندگان و محققان بعدی در این مورد چیزی نگفته اند؛ اما آنچه محرز است حضور و وجود همسرایی ها و یکسانی های آشکار در دو متن مورد بحث است. «همسانی پیرنگ»، «تراژدی بودن»، «انگیزه ها»، «خانوادگی بودن»، «تقسیم پادشاهی»، «حضور سرنوشت و تقدیر»، «حضور عرفان سطحی»، «موازی بودن شخصیت ها»، « کشمکش»، «پیشگویی»، «همسرایان»، «بحران» و... از گزاره های مشترک در میان این دو متن است. بررسی و تحلیل این اشتراکات برای نشان دادن قطعیت «بنیامتنیت» در این دو متن مهمترین هدف اصلی است که در این مقاله پی گرفته می شود.
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۸ )
چکیده
ساختگرایان روابط متقابل میان اجزای سازندۀ هر متن را تجزیه و تحلیل میکنند تا کوچکترین واحد ساختاری آن را کشف کنند. در مقالۀ حاضر به نقد و بررسی ساختار قصۀ «کله» از قصههای عامیانۀ لرستان بر اساس نظریات ریختشناسی پراپ میپردازیم. به این منظور ابتدا به بحث ساختگرایی و تبیین روش کار پراپ و سپس به بررسی حرکتها و انواع قهرمانان قصه میپردازیم. این قصه دوحرکتی است و دو نوع قهرمان یعنی قهرمان قربانی و قهرمان جستوجوگر دارد. ساختار کلی قصه با اندک جابهجاییهایی با الگوی ریختشناسی پراپ مطابقت دارد. ضمن اینکه شاهد تفاوت خویشکاری آخر این قصه با خویشکاری آخر الگوی پراپ هستیم. از آنجا که هدف ساختگرایی درک جهانبینی نهفته در پشت پدیدههاست، در بخش پایانی مقاله با تحلیل بنمایههای مهم داستان و مفاهیمی همچون تقدیرگرایی و زروانیسم، باکرهزایی، تولد غیرمتعارف و کودک رهاشده، ابعاد اسطورهای قصه روشن شده است
دوره ۷، شماره ۳۰ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۸ )
چکیده
روانکاوان و روانشناسان مکاتب گوناگون، قصههای پریان را برای مقاصد روانکاوانۀ خویش تجزیه و تحلیل کردند. برونو بتلهایم از شاگردان مکتب فروید میکوشد نشان دهد که قصههای پریان چگونه با کمک صورتهای خیالی، فرایند رشد سالم انسان را شکل میدهند و گذراندن مراحل این رشد را برای کودک جالب، باورپذیر و مفید میسازند. قصۀ «آهوی شل» با بیانی نمادین به کودک کمک میکند که چگونه با دو احساس متضاد عشق و نفرت نسبتبه پدر و مادر، کنار بیاید و تصویر چهرۀ مهربان پدر و مادر برای او حفظ شود. ترک خانه از سوی دو کودک بهمعنای این است که فردیت و استقلال ذهنی و روانی مستلزم ترک محیط خانه است. فرار از دست دیو، نمادی است از اینکه کودک خطرهای زمان بلوغ را بهصورت موجودات آزاردهندۀ خیالی میبیند. خواهر و برادر نمادی هستند از اینکه انسان باید گرایشهای متضاد انسانی و حیوانی را در درون خود یکپارچه کند تا به رشد واقعی دست یابد. بلعیدن خواهر از سوی نهنگ نشاندهندۀ یک مرگ غیرواقعی برای رسیدن به هستی برتر است. پیشفرض مقاله این است که «جایگزینسازی»، «اصلاح و تلطیف کشمکشها و تعارضهای عمیق روانی»، «فردیت و استقلال هویتی»، «برونافکنی روانی»، «یکپارچهسازی شخصیت»، «نظمپذیری ذهنی، روانی و اجتماعی» و «پرورش تخیل» از مهمترین کارکردهایی است که میتوان از قصۀ «آهوی شل» انتظار داشت. به این ترتیب قصههای پریان توانایی آن را دارند که مشکلات اساسی فرایند بلوغ کودکان را بهشکلی مخیل و با بیانی غیرمستقیم مطرح و درنهایت، حل کنند.
دوره ۸، شماره ۳۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۹ )
چکیده
اسطورهشناسی همواره با امکانات و قابلیتهای جدیدی همراه بوده است که تبیین، درک و انرژی معنوی آثار ادبی را نزد خواننده، دوچندان میکند. جوزف کمپبل از شاگردان مکتب یونگ، با گردآوری و بررسی اسطورهها و قصههای عامۀ جهان، تلاش کرده است تا با طرح «خویشکاری» به الگویی ساختاری و مشترک، برای زیباییشناسی و درک درست و منطقی از آنها دست یابد. یکی از این خویشکاریها «سفر قهرمان» است که کمپبل تلاش میکند تا نشان دهد بیشتر قهرمانان موجود در داستانهای عامه، برای خودشناسی، کمال معنوی و کسب مواهب روحی و مادی، نیازمند به گذراندن مراحل آن هستند. پرسش مقاله این است که آیا «شهر خاموشان» ـ از قصههای عامۀ استان لرستان ـ ظرفیت پذیرش الگوی «سفر قهرمانِ» جوزف کمپبل را دارد؟ با استفاده از روش تحلیلی ـ توصیفی میتوان گفت که قصۀ «شهر خاموشان» قابلیت بازنمایی مراحل سهگانه «عزیمت»، «تشرف» و «بازگشت» الگوی کمپبل را دارد. با توجه به الگو «سفر قهرمان» میتوان نتیجه گرفت که روایت این قصه، خودآگاهی، اصالت، فردیت و دستیابی به کمال حقیقی قهرمان را به نمایش میگذارد. قهرمان قصه با پشت سرگذاشتن مراحل مادی و معنوی، وجودی هماهنگ و خدایگون مییابد که با آن میتواند در جهان مادی تصرفی مفید داشته باشد. در این قصه، رد پای اساطیر، ادیان و بینشهای مربوط به خلقت آدم و جهان آفرینش را میتوان مشاهده کرد.
دوره ۹، شماره ۴۱ - ( آذر و دی ۱۴۰۰ )
چکیده
قصههای عامه توانایی آن را دارند تا فرایند رشد، ظرفیتهای ذهنی و همچنین هوش کلامی کودکان را وسعت ببخشند. در این مقاله به بررسی نوعی از قصههای عامه با عنوان «قصه های زنجیروار» پرداخته می شود و برای نمونه قصۀ «پیرزن»، از قصههای عامیانۀ لرستان، با روش توصیفی ـ تحلیلی و البته کیفی موردبررسی قرار میگیرد. پیشفرض مقاله این است که قصههای زنجیروار میتوانند حس تعلیق و انتظار کودکانه را برانگیزند و او را برای شنیدن حلقۀ عدی قصه مشتاق کنند و با این شگرد ساختاری، فرایند بلوغ و بسط فکری و شناختشناسی کودک را سرعت ببخشند. نظم و توالی شکلی و البته محتوایی موجود در قصههای زنجیروار موجب میشود تا کودک مهارتهای اجتماعی، جامعهپذیری و شرکت در فرایند کسب هویت جمعی را تمرین کند. در این قصه ها، فرایندهای تجریدی چون خلقت، آفرینش و همچنین نظام احسن و عِلّی حاکم بر جهان، به صورتی زنجیروار و باورپذیر در اختیار کودک قرار میگیرد. این قصه ها بیش از هر چیز بر ضرورت آشنایی کودک با فرایند مشارکت در کنشهای جمعی، کسب هویت مشترک، تقویت روحیۀ تعاون و همکاری اجتماعی، تأکید دارند. از آنجاکه پرورش و تقویت روحیه و بسط شخصیت جمعگرا برای کودکان اهمیت زیادی دارد، شایسته است که اینگونه از قصه های زنجیروار در مراکز پیشدبستانی و دبستانی مورداستفادۀ متولیان آموزش و پرورش قرار گیرد.
دوره ۱۰، شماره ۴۵ - ( مرداد و شهریور ۱۴۰۱ )
چکیده
ضرب المثلها از عناصر فرهنگی غالب در جوامع هستند که علاوهبر اقناع سازی و هدایت ذهنی مخاطبان، میتوانند جریانهای فکری و فرهنگی را تقویت کنند. خصلت کاربردی، همچنین انباشت معنایی و نیز دلالتهای وسیع و فراگیر در ضرب المثلها، موجب میشود تا تأثیرگذاری و نفوذ آنها زیاد باشد و ایستادگی و مقاومت فکری مخاطبان در برابر آنها شکل ضرب المثلی است که میتواند در »خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو«نگیرد. قلمروهای جامعه شناختی، اقتصادی، تاریخی و ... قابل نقد و تفسیر باشد. ساختار تقابلی، زبان موسیقایی و همچنین کنش های پیدا و پنهانی چون شرط، امر، تحذیر، تهدید در ژرف ساخت، باعث تأثیرگذاری و اشتهار این ضرب المثل شده است. پیشفرض مقاله این است که با توجه به رویکرد ساختارشکنی و اصرار این نظریه بر معکوس کردن جفت های متقابل، میتوان به خوانشی متفاوت از این ضرب المثل دست یافت. خوانشی که با جابه جایی اقتدار و مرکزیت ، خلاقیت و استعداد مترتب بر آن را در تقابل با »فردگرایی« قطب های دوگانۀ ساختاری، برجسته و تمجید میکند. در این مقاله تلاش می شود تا با کاربست نظریۀ » جمع گرایی « ساخت شکنی و همچنین تحلیل کیفی و آسیب شناختی، به قرائتی دیگرگون و البته امروزیتر از این ضرب المثل دست یافت. ضرورت تغییر در ساخت و بافت این ضرب المثل، نشان دهنده تحرک و پویایی فرهنگی جامعۀ امروز ماست.
دوره ۱۱، شماره ۴۹ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۲ )
چکیده
حوزۀ فرهنگ، میدان همگرایی و تعامل جهانبینیها و ایدئولوژیهاست. ضربالمثلها یکی از ابزارهای فرهنگی تأثیرگذار در ترویج، تنظیم و هدایت ایدئولوژی، جهاننگری و رفتار اجتماعی سازمانیافته هستند. آنها هماهنگی جمعی را در کنشگران اجتماعی تقویت میکنند و موجب همگرایی فکری و فرهنگی، حول یک موضوع مشترک میشوند. در این مقاله تلاش میشود تا با روش تحلیل کیفی و توصیف، به این مسئله پرداخته شود که ضربالمثلها بهعنوان یکی از ابزارهای مورد استفاده در فرهنگ عامه، چگونه به رفتار جمعی شکل میدهند. پیشفرض این است که ضربالمثلها با «عقلانیسازی»، «نهادینهسازی» و «ساختگرایی»، رفتارهای فردی را با رفتارهای جمعی همسو میکنند. مبانی و کارکرد ضربالمثلها، نشاندهندۀ ظرفیت و توانایی آنها برای نظارت و کنترل رفتارهای اجتماعی است؛ انتظار ایفای نقشهایی چون «همبستگی و تطور همکاری»، «حصول منفعت مشترک»، «تعریف طرحوارههای رفتاری»، «قاببندی»، «اطمینانآفرینی» و «انسجام اجتماعی» از ضربالمثلها، موجب میشود تا آنها بتوانند رفتار پراکندۀ مخاطبان را تنظیم و همجهت کنند. ضربالمثلها با طرح الگوهای آشنا و نهادینه، «ناهماهنگی شناختی و پراکندگی رفتاری»۱ افراد را در جامعه محدود میکنند.
دوره ۱۳، شماره ۶۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ )
چکیده
قصههای پریان بهعنوان بخش بزرگی از ادبیات روایی و شفاهی عامه، سرشار از رمز و رازهای نمادین هستند. کشف این رمز و رازها ما را به جهان بزرگ درون انسان، هدایت میکند. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی، نقشها، نشانهها و رویدادهای نمادینِ قصۀ پریانِ «ملکابراهیم و دختران پادشاه مصر» از قصههای عامۀ لرستان را به شیوۀ تحلیل آرکهتایپی یونگ، بررسی کند. ساختار کلی در ابتدای قصه، به تسلط وجه نرینه و غیبت عنصر مادینه اشاره دارد و درنهایت چگونگی ظهور مادینۀ غایب در پایان قصه را نشان میدهد. چهار عملکرد روانی انسان، یعنی تفکر، احساس، دریافت حسی و شهود در قالب شخصیتهای این قصه نمایان میشوند. این قصه چون دیگر قصههای پریان، بازتابی از آرکهتایپهای درونی است. مرگ شاه و جانشینی پسر کوچک، ضرورت نو شدن مداوم خویش را از طریق تماس با جریان رویدادهای روانی در ضمیر ناخودآگاه، انعکاس میدهد. آنیما نیز نقش پلی را دارد که به قصد تمامیت روان، به سوی لایههای عمیقتر ناخودآگاه و خود راه مییابد. نتیجه این پژوهش نشان میدهد نقشها، رویدادها و چهرهها در قصۀ پریان «ملک ابراهیم و دختران پادشاه مصر» به شکلی نمادین، نیاز ما را برای نیل به ضمیر برتر یا خویشتنی والاتر آشکار میکنند؛ امری که با آگاهی از نیروهای ناخودآگاه و آرکهتایپها میسر میشود.