جستجو در مقالات منتشر شده


۶۰ نتیجه برای حسینعلی


دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

تبیین چیستی استعاره و نقش آن در زبان، همواره جزو مسائل بحث‌برانگیز در حوزه‌های زبان‌شناسی، فلسفۀ زبان، بلاغت و... بوده است. در تحلیل استعاره، این حوزه‌ها گاه به‌طرزی تفکیک‌ناپذیر به یکدیگر نزدیک می‌شوند. دونالد دیویدسن، فیلسوف قرن بیستم، از نظریه‌پردازان اثرگذار در حوزۀ فلسفۀ زبان و نظریۀ معناست. آرای او دربارۀ ماهیت و نقش استعاره در زبان، شباهت‌های قابل اعتنایی با ایده‌های عبدالقاهر جرجانی، زبان‌شناس و ادیب برجستۀ قرن پنجم هجری دارد. مقالۀ حاضر، در پی آن است که به شیوۀ توصیفی-تحلیلی و با رویکردی تطبیقی، نقاط تلاقی نظریات دیویدسن و جرجانی را، که یکی از منظر فلسفۀ زبان و با تبیینی زبان‌شناختی و دیگری از موضعی بلاغی به استعاره می‌پردازند، واکاوی کند. به این منظور، جستار “What Metaphors Mean?” از دیویدسن، مبنای بررسی نظریات او دربارۀ استعاره قرار گرفت. آرای جرجانی دراین‌باره نیز، با تمرکز بر کتاب دلائل الاعجاز تحلیل شد. این بررسی‌، دستاوردهایی را در سه حوزه به‌دنبال داشت: نخست، یافتن جنبه‌هایی مشابه در دو نظریه، اعم‌ از این‌که دو نظریه‌پرداز، این ایده را که استعاره، تشبیه کوتاه‌شده است، رد می‌کنند. همچنین با درنظرگرفتن نوعی «کاربرد» برای استعاره، مفهومی تحت‌عنوان «معنای استعاری» را نقد و تاکید می‌کنند که معنای یک استعاره، با هیچ صورتی غیر از همان صورت استعاری امکان بازتولید ندارد. حوزۀ دوم، یافتن جنبه‌های مکمل در دو نظریه، با توجه به موضع فلسفی دیویدسن و موضع بلاغی جرجانی. سومین حوزه، تشریح ارتباط آرایی که جرجانی مستقیماً دربارۀ استعاره ارائه داده است با ایده‌هایی که به‌طور غیرمستقیم، از منظومۀ کلی نظریۀ «نظم» استنباط می‌شوند.

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده

  هدف از این مطالعه بررسی اثر پری­بیوتیک فروکتوالیگوساکارید بر رشد و تراکم باکتری­های لاکتوباسیلوس در روده بچه­ماهی ازون­برون (Acipenser stellatus) بود. برای این منظور تعداد ۹۰ قطعه بچه­ماهی ازون­برون (در هر تکرار ۱۰ قطعه) با میانگین وزن ۱۴/۰ ± ۱۶/۳۰ گرم از مؤسسه بین­المللی تحقیقات ماهیان خاویاری تهیه و با استفاده از طرح کاملاً تصادفی در ۳ تیمار و ۳ تکرار در حوضچه­های فایبرگلاس ذخیره­سازی شدند. بچه­ماهیان به مدت ۱۱ هفته با جیره­های حاوی سطوح ۰ و ۱و ۲ درصد فروکتوالیگوساکارید (۹۵Raftilose p) (شرکت سیگما) تغذیه شدند. نتایج در این تحقیق نشان داد سطح ۱ درصد فروکتوالیگوساکارید بر عوامل افزایش وزن، میزان رشد ویژه، ضریب تبدیل غذایی، کارایی غذا، نسبت کارایی پروتئین و شاخص کبدی تأثیر معناداری داشته است (۰۵/۰P<). تعداد کلنی باکتری­های لاکتوباسیلوس در سطح ۱ درصد افزایش معناداری در مقایسه با شاهد داشت (۰۵/۰P<). در جمع­بندی نهایی، پری­بیوتیک فروکتوالیگوساکارید قابلیت تأثیرگذاری به نسبت خوبی بر افزایش عملکرد رشد و کارایی تغذیه در بچه ماهی ازون­برون دارد و سطح ۱ درصد فروکتوالیگوساکارید در جیره می­تواند آثار مثبتی بر معیارهای رشد و تراکم باکتری­های لاکتوباسیلوس در روده داشته باشد.

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۸۲ )
چکیده

اقسام شمول ادبیات داستانی نزد ملل گوناگون کمی متفاوت است. در ادبیات فارسی، مقامه و حکایت هم می‌تواند جزء‌ادبیات داستانی به شمار آید و در ادب اروپایی ادبیات داستانی (ficticn) فقط شامل قالب‌های خاص داستانی به مبنای جدید می‌شود.
در این نوشتار، نویسنده پس از بیان تفاوت عصر جدید و دوره معاصر؛ با توجه به حوادث اثر گذار تاریخی، ادبیات عصر جدید و معاصر را به هفت دوره تقسیم کرده که در این گفتار تنها دو دوره ابتدایی بررسی شده است. دوره اول یا دوران مدرنیته (۱۲۸۵ – ۱۲۰۶) دوره دوم: پس از مشروطه تا حکومت رضاخان (۱۲۹۹ – ۱۲۸۵).

 

دوره ۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

اشغال فلسطین و حمله عراق به ایران، به عنوان دو رخداد بزرگ قرن بیستم، زندگی مردم دو سرزمین را تحت‌الشعاع خود قرار دادند. در این میان ادبیات – به‌ویژه شعر - به عنوان یکی از حوزه‌های اندیشه فلسطینی و ایرانی، شاهد تحولی بنیادین بود. شاعران دو سرزمین به موازات حمله دشمن، همدوش رزمندگان در برابر تهاجم به‌پا خاستند. از جمله این شاعران، سمیح‌القاسم و حسن حسینی بودند که با آفرینش اشعاری گونه‌گون میراثی ارزشمند در عرصه شعر پایداری به جای گذاشتند. یکی از شاخص‌های این نوع ادبی استفاده چشمگیر شاعر از مضامین نمادین و اسطوره‌ای است. این پژوهش بر آن است تا میزان به‌کارگیری مفاهیم نمادین و اسطوره‌ای را در شعر پایداری سمیح‌القاسم و حسن حسینی بررسی کند و همسانی‌ها، تفاوت‌ها، تحولات و دگرگونی‌های معنایی این مضامین را در قالب نمودارها و جدول‌ها به صورت مستند ارائه دهد. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که سمیح‌القاسم و حسینی از نمادها و اسطوره‌ها‌ی طبیعی، انسانی، حیوانی و مکانی استفاده کرده‌اند، اما مضامین نمادین و اسطوره‌ای اشعار سمیح در مقایسه با اشعار حسینی ابتکار، تنوع و گسترش بیشتری دارد.

دوره ۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۳ )
چکیده

از مهم‌ترین مباحثی که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان زبان‌شناس قرار گرفته است، تأثیر نظام اندیشگانی بر جامعه نشانه‌ها و رابطه ذهن و قراردادهای زبانی است. اهمیت این رابطه در نگرش‌های تطبیقی جلوه بیشتری می‌یابد و در نهایت، پژوهشگران با بررسی و تحلیل تطبیقی طرح‌واره‌های اصلیِ ذهن چند متفکر و هنرمند، به استفاده همسو و تا‌حدودی مشترک نشانه‌های زبانی آنان دست یافته‌اند. مولانا و نیچه متفکرانی هستند که نخست، نظام اندیشگانی خویش را با زبان شعر و سپس با جامعه نمادها و سمبل‌ها بیان داشته‌اند و دیگر این‌که در شناخت خود از هستی، انسان، حقیقت، اخلاق و زندگی با یکدیگر اشتراکاتی دارند؛ بنابراین با توجه به مفاهیم یاد‌شده، هر دو از جامعۀ نشانه‌ها و رمزگان خویشاوند و همسو بهره‌مند می‌باشند. این جستار درصدد آن است تا میزان زیست‌مایه‌های معرفت‌شناختی و بن‌لایه‌های حرکت استعلایی انسانی را در نگرش مولانا و نیچه، با توجه به روایت‌های تمثیلی آنان، مورد بررسی قرار دهد؛ بنابراین در این راستا، به بررسی سه نماد برجسته «شتر»، «شیر» و «کودک» در حوزه اندیشه نیچه و مولانا، به‌عنوان مراحل تکوّن، صیرورت و تعالی انسانی پرداخته و این نتیجه حاصل شده است که هستی‌شناسی مشترک هر دو، منتج به کاربرد نشانه‌های ذکر‌شده در توصیف مراحل سلوک و تعالی انسانی است؛ اما تمایز آنان در مقصد‌شناسی، به چینش متفاوت این نشانه‌ها منتج خواهد شد.

دوره ۲، شماره ۶ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده

تحلیل گفتمان از اندیشه¬های زبان شناسان، نشانه شناسان، محققان هرمنوتیک و آرای میشل فوکو۱ (۱۹۲۶- ۱۹۹۲م) سرچشمه گرفته است. با اینکه این شیوه از تحلیل در رویکردهای نقد ادبی با ساختارگرایی، فرمالیسم و هرمنوتیک بیشتر پیوند دارد، برخلاف رویکردهای یادشده بر هر دو جنبه صورت و معنای متن توجه می¬کند؛ از این رو، رویکردی جامع در تحلیل متن است. صاحب نظرانی چون نورمن فرکلاف۲، روث وداک۳، تئون ون دایک۴، راجر فاولر۵ و گونتر کرس۶ در معرفی و رشد تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان گرایشی نو در تحلیل متن نقش داشته اند. در این پژوهش از میان رویکردهای یادشده، رویکرد نورمن فرکلاف به عنوان روش خاص این تحقیق انتخاب شده است. در پژوهش حاضر سعی بر این است که رمان سووشون (۱۳۴۸) با استفاده از این رهیافت تحلیل و تبیین گردد و چگونگی نگرش نویسنده در پردازش رمان بررسی شود. همچنین با عرضه روشی تازه لایه های مختلف معنا و درون مایه، که معنای نزدیک تر به رمان دارد، کشف شود. نتیجه پژوهش این است که دانشور با نگاه و رویکردی ویژه که به تحولات سیاسی و اجتماعی دوره معاصر داشته، میان عناصر اجتماعی، سیاسی و اسطوره¬ای پیوند برقرار کرده است. این رویکرد و نگرش ویژه با دیدگاه های دیگران متمایز بوده است که می توان از آن به جهان¬نگری و ایدئولوژی ویژه وی نام برد. از دیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی، سیمین دانشور در این اثر با انتخاب واژگان خاص، استفاده از جنبه¬های حماسی و اساطیری و پیوند آن با مذهب و تعمیم دادن این عنصر به دوره معاصر، هویت مستقل انسان ایرانی را جست وجو کرده است. وی موفق شده است از طبقه متوسط جامعه قهرمان ضداستعماری بسازد و نیز تحول طبیعی و تدریجی نقش پذیر زن را از همسری خانه¬دار تا مصلحی اجتماعی ارتقا دهد.

دوره ۲، شماره ۷ - ( پاییز ۱۳۸۸ )
چکیده

در میان رویکردهای گوناگون نقد و بررسی آثار ادبی که از ابتدای قرن بیستم شکل گرفت، نقد روانکاوانه ی آثار هنری و تحلیل متون ادبی از منظر روانشناسی از ویژگی خاصی برخوردار است. فروید به عنوان بنیانگذار روانکاوی توانست با توجه به دریافت های جدید و نوآورانه ی خویش از روان انسان و کشف ابعاد جدیدی از وجود آدمی، قرائت تازه ای را از متون ادبی و اساطیری و آثار هنری به مخاطبان خود ارائه دهد. توجه وی به تحلیل روانی مولف از خلال اثرش، بزرگترین دستآورد او در این زمینه بود. پس از وی نقد روانکاوانه دستخوش تحولات گوناگونی شد که یونگ، آدلر، ارنست جونز، اریک اریکسون از جمله ی فعالان در زمینه ی تحول و پرورش این روش نقد بودند. در جریان این تحولات یکی از برجسته ترین روش های تحلیل آثار ادبی، نقد و تحلیل شخصیت های اثر ادبی از منظر روانشناسی است که توسط شاگردان فروید بویژه ارنست جونز پیگیری شد و به عنوان یکی از برجسته ترین رویکردهای نقد روانکاوانه ی کلاسیک مطرح گردید که این روش به دلیل پویایی و ساختارمندی خود، تا زمان کنونی نیز به صورت رویکردی برجسته و مطرح در نقد روانکاوانه ی مدرن، از اهمیت بسزایی برخوردار است. بنابراین در این تحقیق سعی بر آن شده است که شخصیت زال در شاهنامه از نگاه روانشناسی مورد نقد و بررسی قرار گیرد و ویژگی روانی این شخصیت در چارچوب نظریه عقده ی حقارت و برتری جویی آلفرد آدلر تحلیل و بررسی شود.

دوره ۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده

نقد تطبیقی امروزه می تواند میزان تعاطی فرهنگ ها و تبادل تفکرات را در حوزه ی ادبیات به منظورآشنایی با اصالت، عمق، غنا و تفاهم های فرهنگی و همچنین دوری از تعصبات و یک جانبه نگری های علمی – ادبی، نشان دهد. بررسی تطبیقی دو متن «داستان فریدون» و «لیرشاه» نشان دهنده ی همسرایی و برهم نمایی های ذهنی دو شاعر توانا در دو فرهنگ متفاوت و لاجرم دو زبان متمایز در دو موضع تاریخی گوناگون است. هر چندآگاهانه بودن یا نبودن این «بنیامتنیت» و برهم نمایی قابل اثبات نیست و هر چند خود نویسندگان و محققان بعدی در این مورد چیزی نگفته اند؛ اما آنچه محرز است حضور و وجود همسرایی ها و یکسانی های آشکار در دو متن مورد بحث است. «همسانی پیرنگ»، «تراژدی بودن»، «انگیزه ها»، «خانوادگی بودن»، «تقسیم پادشاهی»، «حضور سرنوشت و تقدیر»، «حضور عرفان سطحی»، «موازی بودن شخصیت ها»، « کشمکش»، «پیشگویی»، «همسرایان»، «بحران» و... از گزاره های مشترک در میان این دو متن است. بررسی و تحلیل این اشتراکات برای نشان دادن قطعیت «بنیامتنیت» در این دو متن مهمترین هدف اصلی است که در این مقاله پی گرفته می شود.

دوره ۳، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۶)- ۱۳۹۴ )
چکیده

یکی از اهداف مطالعات تطبیقی ادبی، جست‌وجوی نمونه‌های «حقیقت» انسانی است که به‌صورت کهن‌الگوها در ادبیات همه ملت‌ها در همه زمان‌ها آشکار شده است. در این مقاله، نگارندگان با بهره‌گیری از مکتب آمریکایی (بین‌المللی) مطالعات تطبیقی ادبی، به مقایسه کهن‌الگویی عشق رمانتیک در قصه فرانسوی «تریستان و ایزولت» و قصه ایرانی «خورشیدشاه و مه‌پری» در رمانس حماسی سمک عیار می‌پردازند. بدین منظور ابتدا به تعریف کهن‌الگوهای مادر و پدر، آنیما و آنیموس، مفاهیم خودآگاه و ناخودآگاه، خودآگاه و ناخودآگاه جمعی و مردانگی و زنانگی در روان‌شناسی یونگی می‌پردازیم. سپس مفهوم فرآیند «فردیت» که مبتنی بر ایجاد تسلط فرد بر خودآگاه و ناخودآگاه خویش است را توضیح داده و نشان می‌دهیم که با توجه به وجود ناخودآگاه زنانه (آنیما) در مرد و ناخودآگاه مردانه (آنیموس) در زن، قصه عشق رمانتیک با فرآیند فردیت در انسان تطبیق دارد. نگارندگان ضمن بیان پیرنگ کلی دو قصه عاشقانه مورد بحث، به تعبیر کهن‌الگویی یونگی عناصری چون شاه، ملکه، قهرمان مرد، جادوگران و معشوق پرداخته و نقش نمادین و روان‌شناختی آن‌ها را در هر دو قصه توضیح می‌دهند. آن‌گاه به مطالعه تطبیقی شخصیت‌ها، کارکردها و حوادث هر قصه پرداخته و ضمن بیان تفاوت‌ها و شباهت‌های آن‌ها، به تجزیه و تحلیل فرآیند عشق رمانتیک در هریک از قصه‌ها و مقایسه تحلیلی آن‌ها با یکدیگر می‌پردازند. این مطالعه تطبیقی قصد دارد به این سؤال پاسخ دهد که چرا عشق رمانتیک در قصه فرانسه عصر مدرن به مرگ و تراژدی منجر می‌شود‌، اما در قصه ایران پیش از اسلام به وصال عشاق می‌انجامد.

دوره ۳، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۶)- ۱۳۹۴ )
چکیده

یکی از مهم‌ترین عناصر مورد بحث در تاریخ تصوّف و عرفان اسلامی، موسیقی و سماع است که از بدو شکل‌گیری این نهضت تا دوران شکوفایی و در‌نهایت، ساختار کنونی آن، موضوع موسیقی، سماع و رابطه آن با سلوک معنوی بوده است که مورد تحلیل و بررسی و نقد واقع شده و به‌صورت گسترده‌ای در ترازوی امر و نهی، تأیید و تکذیب و نیز انفعال قرار گرفته است. در این میان، مولوی با رویکردی نزدیک به اصحاب سکر و با خوانشی مؤیّدانه و تبلیغی، از این موضوع به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ارکان سلوک و سیر الی‌الله یاد می‌کند. در فرهنگ اروپای قرن نوزدهم، نیچه با قرائتی خاص از مفهوم تعالی و حرکت تکامل انسانی، به‌عنوان فیلسوفی شرق‌زده، در تلاش برای نجات انسان از غربت و بحران بی‌خدایی برخاسته از ضعف کلیسا عنصر موسیقی را اصلی مهم در تکامل انسانی و نجات وی برمی‌شمرد که با نگرش مولوی در خویشاوندی و همسویی نزدیک قرار می‌گیرد. الگوواره‌‌های مشترک اندیشگانی این دو متفکر در مواردی مشتمل بر: الف. آشنایی، هم‌ذات‌پنداری و منشأ جوشش؛ ب. ارتباط آن با موسیقی ازلی و نوای کائنات؛ ج. ایجاد صفای دل و تزکیه نفس؛ د. ارتباط موسیقی و زبان؛ ﻫ. ارتباط آن با مفهوم شور و وجد و اندیشه «‌آری‌گویی»، این نتیجه را در‌بر‌دارد که خوانش این دو متفکر در منشأ، هستی، کارکرد و نتیجه برآمده از مفهوم موسیقی، عموماً همساز با یکدیگر به نظر می‌رسد و دارای همسانی و پیوند ماهوی است.

دوره ۳، شماره ۱۱ - ( بهار ۱۳۸۵ )
چکیده

این پژوهش در صدد است تا با بررسی قصه­های دو حماسه ایرانی و هندی، یعنی شاهنامه و مهابهارت، نشان دهد، ساختار این قصه­ها تا چه اندازه از نظر طرح و محدوده، شبیه به هم است. بنابراین بخشی از قصه­ها با موضوع «خویشاوندکشی خویشاوند آزاری» انتخاب گردید تا با نگاهی ساختاری تحلیل شود.
دلیل انتخاب روش ساختاری این است که جای چنین نگاهی در مجموعه­های حماسی پژوهشی، خالی است؛ زیرا بیشتر پژوهشها درباره موضوع این مقاله، تفسیری است. تحلیل ساختاری مقدمه­ای برای رسیدن به تحلیلهای تفسیری بعدی است. به همین دلیل برخی از ساختارگرایان چون ژرار ژنت، پا را از مرحله تحلیل ساختاری صرف فراتر گذاشته و به تأویل نیز توجه کرده­اند.
با این پژوهش خواننده پی خواهد برد که داستانها علاوه بر شباهتهای محتوایی در ساختمان نیز به هم نزدیکند.
.

دوره ۴، شماره ۱۷ - ( پاییز ۱۳۸۶ )
چکیده

داستانهای مثنوی از خوش‌بینی و امید سرشار است تا جایی که می‌توان گفت در نگاه مولوی امید، نشاط و شادی، امری جوهری و اصیل به شمار می‌رود. بنیاد روحی بشر بر امید و شادی سرشته شده و ناامیدی و اندوه بی‌نشاط و غم، اعتباری و عارضی و گذرنده‌ است.
این پژوهش، که با روش اسنادی و از طریق استنباط از همه عناصر بویژه مضمونها و شخصیت‌پردازی داستانها صورت گرفته، حکایتگر این معناست که امید به گونه‌ای ناگسستنی با تار و پود اشعار مولوی گره خورده و تصاویر شعری او مملوّ از مفاهیم و مضامین امیدواری و لوازم مربوط به آن است و شادی و نشاط و غم‌گریزی در شعر او موج می‌زند. نگاه مولوی به طبیعت نیز امیددهنده است؛ حتی وقتی از پاییز سخن می‌گوید آن را حیات مجدد، رستاخیز روح و مقدمه بهار می‌داند و به همراه آن از بهار و رویش دوباره طبیعت دم می‌زند. در شعر او یأس و حزن و غم جایگاهی بنیادی ندارد.
بررسی موسیقی بیرونی، میانی و کناری مثنوی معنوی نیز نشان می‌دهد که با شاعر امیدواری سروکار داریم؛ حتّی فراوانی اوزان پرجنبش و شاد و ابتکار و نوآوری در آفرینش اوزان نادر یا تازه در غزلیات شمس از ذهنی نشان دارد که به نوشدن و نوگفتن و امیدواری مایل است و ناامیدی را سترونی ذهن می‌داند.
 

 

دوره ۶، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲۳)- ۱۳۹۴ )
چکیده

برپایۀ نظریۀ «منطق گفت‌وگویی» میخائیل باختین، رمان بیش از هر چیز، یک پدیدۀ زبانی است که اصالت آن با ویژگی «چندزبانی»­اش پیوند دارد. زبان در چارچوب علم فرازبان­شناسی، از رویکردهای اجتماعی و ایدئولوژیکی مختلف سخنگویان حکایت دارد. رمان­نویس دنیای متکثر از لحن‌ها، صداها و جهان­بینی­های متنوع را در ساختار زبان رمان، در سخن شخصیت‌ها، سخن راوی و زبان انواع ادبی و غیر­ادبی به‌کار می­گیرد و نظام می­بخشد. در این جستار، با دقت در مؤلفۀ «چندزبانی» موردنظر باختین، کاربست آن را از دریچه نقد فمنیستی (بررسی ویژگی‌های آثار نویسندگان زن) مورد توجه قرار می‌دهیم و با شیوۀ توصیفی- تحلیلی، ویژگی «چندزبانی» در رمان «چراغ­ها را من خاموش می‌کنم» پیرزاد را بررسی می­کنیم. پیرزاد در این رمان، تفاوت­های اجتماعی و فرهنگی را در لایه­های زبانی رمان به­کار بسته­است تا از خلال زبان­های متنوع اجتماعی و در نظام زبانی چندگانه، دیدگاه زنانه را مطرح کند. دیدگاه زنانۀ مورد­نظر نویسنده، در گفتمان دوصدایی متشکل از زبان رمان (نویسنده) و گسترۀ زبان راوی، زبان انواع ادبی و غیر­ادبی و زبان شخصیت­ها متجلی می‌شود و در این دوصدایی، ویژگی زنانه­نویسی رمان متمایز می­ گردد.

دوره ۶، شماره ۲۴ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده

کهن الگو، آرکی تایپ یا صورت ازلی جنبه‌های ناشناخته و پیچیده، ضمیر ناخودآگاه جمعی است که از آغاز تولد با آدمی همراه بوده است تا آنجا که به نظر می‌رسد موروثی باشد. صورتهای کهن الگویی در بخش ناخودآگاه ذهن نهفته است و خاستگاه و زیربنای اسطوره‌ها به شمار می‌رود؛ با نمادها ارتباطی تنگاتنگ دارد و در رؤیاها، کشف و شهودهای شاعرانه و پیامبرگونه و حتی روان‌پریشیها بروز می‌کند. هنرمند و شاعر با استفاده از همین مفاهیم در حالات ذهنی خاص، که به نوعی شهود می‌ماند، همراه با تخیل به خلق اثر می‌پردازد و متناسب با استعداد هنری و توانایی خدادادی خود به طور ناخودآگاه جامه‌ای بر تن این مفاهیم می‌پوشاند. شعر یکی از پهناورترین عرصه‌های تجلی این کهن الگوهاست. در این مقاله کوشیده‌ایم روش به کارگیری و کاربری برخی از کهن الگوها را در شعر شاعر توانای معاصر، «مرحوم زنده‌یاد خانم صفارزاده» به اختصار بررسی و تحلیل کنیم. پرکاربردترین کهن الگوها در شعر صفارزاده عبارت است از: آب، درخت، زن، ماندالا، اعداد، رنگها و... که از این میان دو کهن الگوی آب و درخت مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

دوره ۶، شماره ۲۵ - ( پاییز ۱۳۸۸ )
چکیده

همزادی و تلازم ادبیات داستانی با تحولات جهان جدید و ویژگی روایی رمان و توانایی این قالب داستانی معاصر در انعکاس موضوعات متنوع و بازتاب سلایق، روشها، سبکها و همچنین نمایش افکار و عقاید و گفتمانهای رایج جامعه، موجب شد ساختار و عناصر روایی رمان، گسترده‌ترین زمینه برای ظهور و انعکاس اسطوره‌ها یا اشاره به آنها به حساب آید. این رویکرد رمان‌نویسان اسطوره‌محور در استفاده و انعکاس اسطوره‌ها به دلیل توجه آنان به دلالتهای معنایی و نمادینِ اسطوره‌های مورد نظر خود به رمان اسطوره‌ای، امکان تحلیل بینامتنی می‌دهد.
بازآفرینی اسطوره‌ها را در قالب روایت در دوره جدید، باید یکی از عناصر شاخص در رهیافت ادبیات پسامدرن به شمار آورد. ازاین‌رو، این مقاله در پی تحلیل روایت شناسانه با رویکرد بینامتنی «سالمرگی»، یکی از رمانهای پست مدرنیستی ایران است که با محوریت دو بنمایه کلیدی اسطوره‌ای یکی «تقابل مرگ و زندگی» در قالب روایتهای اسطوره‌ای پسرکشی و دیگری «قربانی» با تأکید بر مظلومیت قهرمانان شکل گرفته است. از آنجا که پردازش روایت اصلی داستان معطوف به جنگ تحمیلی یا متأثر از آن است، «سالمرگی» جزء نخستین تجربه‌های پسامدرنی رمان‌نویسان ایرانی در باره جنگ قرار می‌گیرد.
 

دوره ۶، شماره ۲۵ - ( پاییز ۱۳۸۸ )
چکیده

در این مقاله بر اساس رویکرد نشانه معناشناختی تحلیل گفتمان،‌ فرضیه اساسی این است که عناصر کلامی و تصویری متن جز در فضایی گفتمانی نمی‌توانند با یکدیگر تعامل معنادار ایجاد کنند. بنا به این فرض می‌توان گفت این رابطه نوعی رابطه تنشی خواهد بود که عناصر و نیز کنشگران متن، جایگاه گفتمانی «خود» را در مقابل «دیگری» و در فضای جبر گفتمانی و بیناذهنی باز خواهند یافت.
مهمترین دستاورد این مقاله به‌کارگیری نظریه نظامهای گفتمانی لاندوفسکی در زمینه مطالعاتی جدید و ارائه طرحواره‌ای نشانه معناشناختی از نظام گفتمانی تحت عنوان «نظام گفتمانی مرامی»‌ بود که فرایندهای آن از درون متنها استخراج و روی محور تنشی ارائه شد. همچنین در بررسی جوانب متعدد رابطه میان عناصر کلامی و تصویری، ملاحظه گردید که در عبور از متن نوشتاری یا کلامی به تصویر، ما با اتفاقاتی نشانه- معناشناختی به این ترتیب روبه‌رو می‌شویم: تغییر کارکرد روایی به نمادین و اسطوره‌ای و برعکس، تغییر کارکرد مرامی به روایی و برعکس، ادغام نظامهای نشانه‌ای: کلام و تصویر، فرصت تجلی نمادین برای مدلولها و ارزش‌سازی از طریق رابطه تنشی، تکثر دالهای هم شکل در نظامی هندسی، ایجاد فرصت خوانش چند جهتی یا چند سویه، تجلی لایه‌های زیرین در روساخت متن به طوری که مدلولها کارکردی صوری بیابند. .
 
 

دوره ۷، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۸ )
چکیده

در این مقاله به معرفی حماسۀ «سونجاتا یا حماسه ماندینگ» و مقایسه جنبه‌های حماسی آن با نبرد رستم و اسفندیار در کتاب شاهنامه فردوسی پرداخته‌شده است. این دو داستان تفاوت و تشابهاتی باهم دارند که در حوزه مشترکات می‌توان به ناتوانی از شکست رقیب در نبرد آغازین و پی بردن به راز رویین‌تنی، خیانت عامل مشترک مرگ دو پهلوان، دل‌بستگی به قدرت و تخت و تاج ضدقهرمانان، رویین‌تن بودن آن‌ها، پیش‌بینی مرگ پهلوان رویین‌تن، انتخاب فرزندان برای ملاقات با رقیب و کشته شدن به‌وسیله تیری از جنس چوب، اشاره کرد. قوم ایرانی و آفریقای غربی، تفاوت فرهنگی و فاصلۀ جغرافیایی با هم دارند. مقایسه داستان رزمی رستم و اسفندیار با سونجاتا و سوماورو، ازلحاظ جنبه حماسی چه شباهت و تفاوت باهم دارند؟ روش تحقیق در این مقاله اسنادی و از نوع توصیفی-تحلیل محتواست.
 


دوره ۷، شماره ۱۳ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۹ )
چکیده

رویکردهای مختلف به بحث ترجمه، منجر به پیدایش مباحث متعددی در این حوزه گردید که هریک علم ترجمه را از زاویه‌ای بسط داده و زمینه‌های تبدیل آن به رشته‌ای مجزا، تحت عنوان «مطالعات ترجمه» را مهیا ساخته است. از میان شمار فراوان مباحث مذکور، این جستار در صدد واکاوی مقوله «پیشینه» ترجمه قرآن از منظر تفکیک میان نظر و نظریه است. در این راستا، مسأله پژوهش این است که پیشینه ترجمه قرآن، نشان‌گر کدام نوع نگاه به امر ترجمه در سیر تاریخی خود است؟ بررسی‌‌ها درخصوص سیر تکوینی پیشینه ترجمه‌ها از ابتدای تاریخ اسلام تا دوران معاصر به ویژه در ترجمه‌های فارسی قرآن کریم نشان داد که با توجه به تعریف «نظریه ترجمه»، آنچه درخصوص تاریخ ترجمه قرآن رخ داده، بیشتر از نوع نگاه نظرمدار و نه نظریه‌پرداز است. هرچند نمی توان و نباید وجود برخی نظریه پردازیهای موفق در سیر تاریخی ترجمه قرآن را نادیده گرفت.
 

دوره ۷، شماره ۲۷ - ( بهار ۱۳۸۹ )
چکیده

از آنجا که عشق، شیرازۀ اندیشه و نظام معرفتی مولوی را شکل می‌دهد و ظهور و بروز هر خطاب و اظهاری در آثار مولوی بر پایۀ عشق بنا نهاده شده است در این جستار، تحلیل ارتباط جهان درون و جهان برون در مثنوی نیز بر مدار نگاه خالق آن دربارۀ عشق صورت می‌گیرد. این نگاه بر این فرض استوار است که عشق در نظرمولوی، برزخ میان جهان درون و جهان برون است و آنچه آن را در قالب تعبیرات و اصطلاحاتی مانند تناظر آفاق و انفس، شهود و غیب، ظهور و بطون، عین و ذهن، ملک و ملکوت، خاک و افلاک، جسم و روح و ... می‌خوانند از دیدگاه آفریدگار مثنوی به عشق و جلوه و مظهری از آن وابسته است. بر اساس این نگاه، دوست داشتن و عشق خداوند به شناخته شدن، انگیزۀ حرکتی ایجادی شده است که به موجب آن، صورت از بی‌صورتی، متناهی از نامتناهی و ابد از ازل بیرون آمده و شاید بتوان گفت کل آفرینش خلق محقق شده است.
این پژوهش، می‌کوشد تا جلوه‌هایی از این باور را در مثنوی مولوی بکاود و آن را تبیین کند. روش پژوهش، توصیفی - تحلیلی است که با توجه به عنوان و اقتضائات تحقیق با رهیافت هرمنوتیک بخشهایی از متن مثنوی تأویل و تحلیل شده است.
اجمالاً نتیجۀ پژوهش نشان می‌دهد ذیل باور عمومی عارفان مبنی بر اینکه انسان آیینۀ حق و خلیفۀ خداست در نظر مولوی، عشق در وجود آدمی، بسان برزخی می‌ماند که اندیشه را به عرصۀ ظهور و بیان می‌کشاند. بدین ترتیب می‌توان عشق را از دیدگاه هستی‌شناسی همچون آیینه‌ای دانست که بودهای آن جهانی را در نمودهای این جهانی منعکس می‌سازد.

 

صفحه ۱ از ۳    
اولین
قبلی
۱