۹ نتیجه برای جهاندیده
دوره ۳، شماره ۷ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
حیدر و سَمنبر از داستانهای عامۀ ایرانی است که در زمان حکومت صفوی شکل گرفته است. این داستان از همان زمان شکلگیری به صورت شفاهی یا نوشتاری با روایتهای گوناگون بین اقوام مختلف ایران رایج بوده است. هریک از روایتهای منظوم این داستان در بلوچی به بیش از ۲۰۰ مصراع۱ میرسد. یکی از روایات آن را در دورۀ قاجار، شاعری به نام ملکدینار میرواری سروده و روایت دیگر را نیز به احتمال زیاد در همین زمان شاعری گمنام به نظم درآورده است. شاعران بلوچ در عین اینکه از نظر درونمایه و ساختار به اصل منظومۀ فارسی نظر داشتهاند، به برخی از حوادث رنگ بومی داده و نیز بعضی از رسوم سنتی بلوچها را به آن افزودهاند. سبب ماندگاری این داستان در میان مردم بلوچ، افزونبرجذابیت داستان، اجرای خنیاگران بلوچ بوده است که آن را همراه با ساز و موسیقی میخواندهاند.
دوره ۵، شماره ۱۶ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده
چکیده
آیین وَر، نوعی سوگند مقدس ایزدی بوده که در ایران باستان هنگام محاکمات مشکل و مبهم برای دادرسی به کار میرفته -است. این نوع سوگند با آتش یا آب انجام می گرفته است. به گونه ای که در صورت اثبات نشدن جرم، متهم را با رسومی ویژه، در حضور موبدان وادار می کردند که در درون آتش یا آب رود، یا این که یکی از اندام خود را با شیئی آتشین و تفتیده مماس کند و بیگناهی خود را به اثبات رساند. در حین اجرای مراسم سوگند، اگر آتش یا آب به متهم آسیبی نمی رساند؛ بی گناهی او ثابت می شد. شیوۀ انجام این آیین و اصطلاحات مربوط به آن، نشانگر رواج آن به صورت گسترده در بلوچستان بوده است. در داستان بلوچی «شهداد و مهناز»، مهناز یکی از دو قهرمان اصلی داستان، به رابطۀ نامشروع، متهم میشود و مانند سیاوش در شاهنامه، تن به سوگند آتش می سپارد. وی پس از انجام مراسم و مراحل سوگند، سربلند از درون آتش بیرون می آید. این داستان گمنام ایرانی، قابل سنجش با داستان سیاوش در شاهنامه است. در این مقاله علاوه بر مقایسۀ دو داستان، لغات و اصطلاحات رایجِ مربوط به آیین ور را در زبان بلوچی، با معنی ذکر میکنیم
دوره ۵، شماره ۱۹ - ( پاییز ۱۳۹۱ )
چکیده
یکی از شکل های بودن ، اندیشیدن و آفریدن، مخالف خوانی است که در چالش با «دیگری» آشکار می شود. مخالف خوانی قرائت و بدخوانی کنش و ساختار اندیشه های آفریدۀ دیگری است . مهم ترین فرضیه های تحقیقی ِ مقاله این است که آشکارترین وجه پدیدارشناختی شعر معاصر ایران ، مخالف خوانی است و احمد شاملو بارزترین شاعری است که با روش های مخالف خوانی ، نه تنها به ساختارهای نو دست می یابد؛ بلکه این روش ها را در سایر فعالیت های فرهنگی خود استمرار می دهد. این مقاله از دو بخش تشکیل شده است . در بخش نخست، مفهوم مخالف خوانی به شکل پدیدارشناختی توصیف می شود که چگونه براساس تقابل ، گفت وگو و تخاصم شکل می گیرد و به فهم و آفرینش ساختارهای زبانی ، فرهنگی و زیبایی شناختی منجر می شود. در بخش دوم ، براساس مبانی نظری بهدست آمده، به سنخ شناسی انواع مخالف خوانی های احمد شاملو می پردازد. این مقاله به این نتیجه رسیده است که شاملو مخالف خوانی های خود را به چهار روش آشکار می کند: واژگون سازی ، بازی با ساختارها، تابوستیزی و اسطوره سازی
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( مهر و آبان ۱۳۹۷ )
چکیده
سرزمین بلوچستان، با وسعت زیاد و با دارا بودن جغرافیا و آب و ادبیات شفاهی بلوچستان، بسیار پربار است، انواع گوناگون ادبیات شفاهی، از زمان های کهن هوای متنوع و احاطه بودنِ آن با دریا و کوه و دشت و کویر، از مناطق مهم و پر از شگفتی ایران است. زبان بلوچی با گویش ها و لهجه های گوناگون بر تنوع زیباییهای این سرزمین افزوده است رایج بوده و همچنان رواج دارد. اشعار، سرودها و ترانه های زیادی از نسل های گذشته برجا مانده است که بخشی از هویت قوم بلوچ است. اَمبا، سرود ماهیگیران بلوچ است که به صورت دسته جمعی، هنگام صید ماهی، بر سطح دریا و درون لنج ها و قایق ها می خوانند. این نوع شعر، در واقع ترانه هایی است که اصطلاحاً به آن ها شعر کار می گویند. این ترانه ها دارای ساختاری ویژه و مضامین گوناگون هستند. درباره ی بررسی بسیاری از سرودها و ترانه های محلی بلوچستان، بویژه «امبا» تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است و در این مقاله، ضمن ارائه ی تعریفی از این نوع سرود، به بررسی ساختاری و محتوایی آن پرداخته ایم.
دوره ۹، شماره ۴۲ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۰ )
چکیده
قوم بلوچ علاوهبر فرهنگ غنی ایرانی خود، میراثدار فرهنگ و ادبیاتِ بومی کمنظیری است، در ادبیات این قوم منظومههای حماسی و رزمی و داستانهای عاشقانه منظومی وجود دارد که تاریخ سرودن آنها به قرنها پیش برمیگردد. هانی و شَیمُرید معروفترین داستان عاشقانۀ ادبیات بلوچی است و جایگاه آن در ادبیات بلوچ، همانند جایگاه داستان لیلی و مجنون در ادبیات فارسی است. این دو دلداده پس از سالها جدایی، به وصالی عارفانه میرسند و به باور مردم بلوچ، آنها همانند خضر و الیاس به زندگی جاوید دست مییابند و به لقب «زندَه پیر» مشهور میشوند. از این داستان کهن چند روایت و دهها منظومۀ کوتاه و بلند در دست است. خنیاگران یا در اصطلاح بلوچی «پهلوانان»، مهمترین انتقالدهندگان منظومههای این داستان از نسلی به نسل دیگر بودهاند. راویان این داستان از بنمایههای متنوعی استفاده کرده و بر غنای آن افزودهاند. در این مقاله ساختار بنمایههای داستانی هانی و شَیمُرید در چهار بخش «بنمایههای عاشقانه، عیاری، کرامت و عرفانی» موردبررسی قرار گرفتهاند. داستان با بنمایۀ عیاری «قول و پیمان» آغاز و با بنمایۀ کرامت «غایب شدن» دو قهرمانِ اصلی از نظر و زندگی جاوید آنها، به پایان میرسد. این داستان همانند داستانهای منظوم دیگر بلوچی، بهویژه درمیان ایرانیان غیربلوچ ناشناخته است. اشعار و روایات این تحقیق از زبان خنیاگران و راویان بهصورت میدانی گردآوری شده است و ما ضمن گزارش خلاصۀ دو روایت مشهور به تحلیل نکات و بنمایههای اصلی و مهم این داستان پرداختهایم
دوره ۱۰، شماره ۴۶ - ( مهر و آبان ۱۴۰۱ )
چکیده
حماسۀ بالاچ یکی از آثار مشهور شفاهی و جزو نخستین داستانهای حماسی بلوچی است. این داستان دارای چند روایت است و هرکدام در جزئیات با دیگری تفاوتهایی دارد. بالاچ در انتقام خون برادر خود «دودا» با همکاری و همراهی دوست باوفایش «نکیبو» سالها با دشمن جنگید و سرانجام توانست او را از پای درآورد. این داستان در گذشته به نظم بلوچی درآمده و دارای چند منظومه است که سرایندۀ آنها معلوم نیست، هر منظومه بخشی از داستان را بیان میکند. در طول زمان، خنیاگران بلوچ با اجرای این منظومهها در مجالس بزم و موسیقی و راویان و نقالان در مجالس قصهگویی برای قوت و غنای داستان، بنمایههای متنوعی به آن افزودهاند که از میان آنها بنمایههای حماسی و عیاری برجستهتر هستند. داستان بالاچ با بنمایۀ پناهندهپذیری آغاز میشود و با کینجویی ادامه مییابد و با بنمایۀ کرامت گرفتار شدن بالاچ به بادافره شکستن سوگند و مردن او به پایان میرسد. خنیاگران متعددی در طول زمان منظومۀ بالاچ را اجرا کرده و عامل حفظ این اثر بوده اند.
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده
خیامیت بهمثابۀ یک گفتمان بهتدریج در طول سه قرن (از قرن هفتم تا نهم هجری) شکل گرفته و با نقاط عطف تاریخی و اقلیمی علامتگذاری و در ساختی دیالوگی و دیالکتیکی برساخته شده است. واکنش شدید شریعتمداران به شیوۀ استدلال، پرسش و نوع استعارات رباعی مشهور «ترکیب طبایع» بیانگر این است که خیامیت با پرسشهای فلسفی در دورۀ هژمونیک شدن گفتمان شریعتمدار آغاز شده است. شکلگیری رباعی «ترکیب پیاله» بهدنبال رباعی «ترکیب طبایع» (جانشینسازی کوزه/ پیاله با طبایع/ بدن و چرخ کوزهگری با چرخ و فلک) حاکی از حرکتی استعاری است که میخواهد پرسشهای فلسفی ـ کلامی را به مقولات زیباییشناختی تبدیل کند. با شکلگیری این استعارۀ بنیادی، در طول چند قرن رباعیات بسیاری ساخته میشود. با این نگاه، میتوان مسئلۀ «رباعیات سرگردان» و جستوجوی «رباعیات اصیل» را که مباحثی مستحدث و برخاسته از ایدئولوژیهای معاصر و زادۀ ذهن انسان مدرناند، بهگونهای دیگر تحلیل کرد. درواقع رباعیات سرگردان، بهمثابۀ مکانیسمی دفاعی، با چشمپوشی از مؤلف اثر، به مؤلف گفتمانی روی میآورد و رباعیات سرگردان از بازی دالهای دو گفتمان رقیب خبر میدهد. در این نوشتار، با ردیابی سفرِ جفترباعی «ترکیب طبایع» و «ترکیب پیاله» بهمثابۀ حرکتی استعاری و گزارش مواجهۀ چهار گروهِ شریعتمداران و کلامیان، مورخان، شاعران، و تدوینکنندگان و مجموعهسازان رباعیات خیام با این جفترباعی، تلاش میشود گسستها و تحولات سه قرن خیامیت نشان داده شود. آنچه که بر رباعیات خیامی در طول چند قرن افزوده شده است، درواقع از الگوی بازی حاشیه و متن پیروی میکند. تاریخ خیامیت تاریخ مواجهۀ تخیل جمعی با استعارههایی است که پرسشهای متناقض را تولید میکنند. خیامیت با انباشت تفسیرها، جوابیهها، نظیرهسازیها، تکثیر سلولیِ استعارهها و تولید استعارهها علیه استعارههای دیگر ساخته شده است. اگرچه میتوان با جستوجوی درزمانی استعارههای گفتمان خیامیت به پرسشهای خیامی نزدیک شد، رابطۀ عمر خیام با رباعیات نه رابطۀ مؤلف با اثر، بلکه رابطۀ شخصیت مفهومی با گفتمان است.
دوره ۱۱، شماره ۵۲ - ( مهر و آبان ۱۴۰۲ )
چکیده
لالاییها نوعی از ترانههای مهم در ادبیات عامۀ هر قومی بهشمار میآیند که سینه به سینه از نسلهای گذشته به امروز رسیدهاند. در بلوچی به این نوع ترانهها «لیلو» یا «لولی» میگویند. در جستار پیش رو به بررسی لیلوها در زبان بلوچی پرداختهایم و هدف از این تحقیق، معرفی این اشعار عامه و تحلیل آنها از دو منظر ساختار و درونمایه است. نگارنده با گردآوری مهمترین لالاییهای رایج در بلوچستان، ضمن معرفی این گونه سرودهها، نخست به بررسی وزن، قالب، قافیه و ردیف و سپس به تحلیل مهمترین مضامین و کارکردها و پیوند آنها با زندگی اجتماعی، مفاهیم دینی، وضعیت زندگی و باورهای گویشوران بلوچی پرداخته است. قالب همۀ لیلوها، «بلوچیِ سنتی» است و از نظر وزن غالباً عروضی و در بحر قریب هستند. برخی از مضامین به کاررفته در آنها عبارتاند از: بیان آرزوهای مادر برای فرزند، دعا برای بچه، آرامبخشی، کم کردن بیقراریهای کودک، تشویق به شادی و نوازشگری کودک، جنگ در برابر دشمن، تشبیه کودک به قهرمانان قومی، بیان نوع خوراک کودک، داماد گرفتن با مهریۀ سنگین، مهماننوازی و دعا برای مادران بیاولاد که بچهدار شوند. شیوۀ بررسی در این مقاله، مطالعات میدانی و روش توصیفی ـ تحلیلی براساس شصت لالایی است. تاکنون دربارۀ تحلیل ساختاری و محتوایی لالاییهای بلوچی پژوهشی انجام نشده است. بنابراین انجام پژوهش برای شناخت این بخشِ ناشناخته از ادبیات عامۀ مردم بلوچستان ضروری به نظر میرسد.
دوره ۱۲، شماره ۵۷ - ( مرداد و شهریور ۱۴۰۳ )
چکیده
Copyright: © ۲۰۲۳ by the authors. Submitted for possible open access publication under the terms and conditions of the Creative Commons Attribution (CC BY -NC) license https://creativecommons.org/licenses/by/۴,۰/).
|
ادبیات عامۀ بلوچ تنوع زیادی دارد و بخش اعظم آن را شعر تشکیل میدهد. انواع گوناگون شعر در همۀ عرصههای زندگی مردم حضور دارد و این حاکی از ذوق عامۀ آنها برای پرداختن به شعر و ادب است. نازینک یکی از کهنترین جنبههای ادبیات شفاهی قوم بلوچ است که در سراسر سرزمین بلوچستان هنوز رواج دارد و آن را مردم بلوچ، بهویژه مادران در توصیف فرزندان خود میخوانند. سرایندۀ هیچ کدام از این سرودهها مشخص نیست و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند. ﺳﺎﺧﺘﺎر نازینک ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺷﻮاﻫﺪی ﻛﻪ در دﺳﺖ اﺳﺖ، شبیه لالایی بلوچی است. درونمایۀ آن متنوع و بیشتر توصیفی از ویژگیهایی است که در گذشته برای دختر و پسر شایسته درنظر میگرفتهاند. این اشعار تفاخر مادران و پدران نسبتبه فرزندان خود و دربردارندۀ آرزوهای آنان است. این سرودهها موزون و از نظر زبانی روان و شیوا و از نظر ادبی پربارند. در بیشتر نازینکها قافیه وجود دارد. هدف از این پژوهش، معرفی نوعی شعر عامۀ بلوچ است که تاکنون تحقیقی دربارۀ آن صورت نگرفته است. این پژوهش بهشکل بنیادی، برپایۀ تحقیقات میدانی و به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است.