جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای جابری اردکانی
دوره ۷، شماره ۳۰ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۸ )
چکیده
شعر فارسی محملی برای بازتاب نمایش و بازیهای نمایشی بوده است. بستری که اگر نبود، چهبسا تصور میشد در زمینۀ هنرهای نمایشی تهیدستیم. بر این اساس، در این تحقیق سعی شده است که نشان داده شود، کدام مضامین و خصایص نمایشها در گسترۀ اشعار فارسی بیشتر نمود یافته است و در این ارتباط متقابل، شعر چه بهرهای از نمایش برده و چه مضامین و تصاویری را از دنیای نمایش برگرفته و پرورش داده است. روش تحقیق، تحلیلی ـ توصیفی و مبتنی بر بررسی کتابخانهای و مراجعه به متون بوده و از دو نرمافزار عرفان نور و دُرج نیز بهره برده شده است. این تحقیق نشان میدهد که شعر فارسی بخشی از خصایص بازیهای نمایشی را حفظ و بهویژه به دو بازی رسنبازی و شببازی توجه بیشتری کرده است. شعرا در عین اینکه مضامین نمایشی را منعکس کردهاند، مضمونسازی و خیال شاعرانه برایشان مهمتر بوده است بهطوری که تخیلات مبتنی بر بازیهای نمایشی بسیار شگفتانگیزند. نخستین شاعران فارسی دری تا شاعران معاصر، مضامین نمایشی را در اشعارشان منعکس کردهاند، از فردوسی و منوچهری تا قاآنی و فراهانی. در این میان، نظامی بیش از دیگران به نمایش توجه داشته است. همچنین، در این پژوهش برای نخستینبار نگرش عرفا نسبتبه نمایش بررسی شده است. آنها بیشتر بهشکل تمثیلی از نمایش بهره بردهاند. تمثیل عرفا بیشتر رمزی است و بیشباهت به تمثیل فلسفیِ خیام نیست که با مضمون پردهبازی ساخته شده است. از نظر ادبی، بیشترین تصاویر بهکمک استعاره، تشبیه، تمثیل و تمثیل رمزی ایجاد شده است.
دوره ۸، شماره ۱۵ - ( بهار و تابستان ۱۴۰۰ )
چکیده
در برخی گزارهها و اصطلاحات ادبی قرآنکریم از زبان بدن و از جمله از زبان"حرکات دست"، برای انتقال پیام استفاده شده است. ترجمۀ مناسب در برگرداندن این ارتباطات فرازبانی بسیار اهمیت دارد و دقت مضاعف مترجم را میطلبد. این اصطلاحات بر رفتارهایی دلالت میکنند که ریشه در زبان و فرهنگ دارند. بر این اساس با توجه به اشتراکات فرهنگی و پیوندهای تاریخی گسترده میان دو زبان فارسی و عربی، فرض بر این بوده است که مفاهیم فرازبانیِ مبتنی بر حرکات دست، معادلهایی رایج در زبان فارسی داشتهاند. در جستار پیشرو، شیوۀ تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده که در آن، ترجمۀ اصطلاحات و گزارههای ادبی مبتنی بر زبان دست در ترجمۀ موسوی گرمارودی و خرمشاهی با نگاهی تطبیقی بررسی شده تا مشترکات دو زبان در این زمینه مشخص شود و حدود و ابعادِ قوت و ضعف مترجمان در کاربرد الگوهای فرهنگی و اصطلاحاتِ منعکسکنندۀ این الگوها، تبیین گردد. نتایج پژوهش نشان میدهد که اغلب جملات و عبارات قرآنیِ مبتنی بر حرکات دست و مفاهیم ناشی از آن، معادلی در فرهنگ و زبان فارسی دارد. در خصوص عملکرد مترجمان نیز مشخص شده که ایشان با لحاظ این بستر غنی در زبان فارسی، در ترجمۀ خویش به معادلهای زبان بدن توجه داشتهاند. در برخی نمونهها نیز ناگزیر شیوۀ تحت اللفظی را در پیش گرفتهاند و این مسئله به تفاوت الگوی فرهنگی دو زبان برمیگردد و طبیعی است که نمیتوان انتظار شرایط نگاشت یکسان و کاملاً مطابق را داشت.
دوره ۱۲، شماره ۶۰ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۳ )
چکیده
هدف از نگارش این مقاله ثبت و نگاهداشت واژگان مرتبط با گردو و گردوتکانی در شهر اردکان۱ است. روش تحقیق مبتنی بر مشاهده و تجربۀ مستقیم بوده و نیز برخی اطلاعات براساس مصاحبه با افراد مطلع و آگاه از موضوع که شغلشان مرتبط با درخت گردو بوده یا دقتنظر لازم را از نظر واژهشناسی داشتهاند، گردآوری شده است. این پژوهش نشان میدهد که واژگان مرتبط با گردوتکانی در شهر مورد تحقیق، اغلب با کلمات هممعنا و رایج در دیگر مناطقی که تحقیق شده، متفاوت است. همچنین برخی ضربالمثلهای رایج در اردکانِ فارس منحصربهفرد است و براساس فرهنگ و اهمیت این درخت بهوجود آمده است. از نظر فرهنگی نشان داده شده است که به چه شیوههایی برداشت صورت میگیرد و نقش افراد براساس سن و سال تبیین شده است. همچنین از نظر فرهنگی در این مقاله اهمیت ویژۀ درخت گردو در آموزش تلاش و تجارت به کودکان و نوجوانان توصیف شده است. علاوه بر این به موضوع مالکیت درخت گردو توجه شده که از این نظر با دیگر شهرهایی که قبلاً تحقیقاتی صورت گرفته، شباهت دیده میشود و مشخص میشود که مالکیت چندگانۀ درختِ واحد، بهدلیل اهمیت ثمر و سن آن در اردکانِ فارس نیز وجود داشته است.
دوره ۱۳، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۱ )
چکیده
نشانه ـ معناشناسی ابزاری دقیق در خدمت مطالعه مکانیسم شکلگیری و تولید معناست. دو گونه مهم شناختی و عاطفی در جریان سیال گفتمان ادبی باعث تولید معنا میشوند. از آنجا که گفتمان حاکم بر دو شعر «مرثیه الحلّاج» ادونیس و «مرگ ناصری» شاملو، برپایه ارتباط گسترهای و فشارهای بنا نهاده شده است، این مقاله در صدد آن است تا با استفاده از روش تحلیلی ـ توصیفی و به شیوۀ تطبیقی به بررسی نظام تنشی ـ عاطفی موجود در این دو شعر بپردازد و ضمن تطبیق اشعار، سازوکارهای شکلگیری، تولید، تداوم معنای عاطفی و تعامل آن با سایر معانی را تبیین کند و چگونگی شراکت نشانهمعناها در تولید معنا را توضیح دهد. هدف از ارئۀ این مقاله بررسی ویژگیهای حسّی ـ ادراکی این دو شعر است تا نشان داده شود که چگونه «موضع گفتمانی»، «اتّصال و انفصال گفتمانی»، «تأثیر افعال»، «دورنماسازی»، «ریتم و آهنگ» و «تنش و بر خلاف جریان حرکت کردن» به تعالی و جاودانگی منجر میشود و عناصر سازنده گفتمانِ دو گفتهپرداز در جهت جاودانه کردن نام و خاطره دو شَوِشگر است. بهعبارت دیگر این مقاله درپی آن است تا نشان دهد که چگونه حلّاج و ناصری از طریق رابطه احساسی و تنشی از منِ شخصی عبور کرده و سپس در فرایندی ایثارگرایانه، برخلاف جهت معمول حرکتکننده و استعلایی به جاودانگان میپیوندند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که عناصر دخیل در سازوکارهای تولید گفتمان عاطفی، درنهایت امر در جهت تثبیت معنای موردنظر دو گفتهپرداز عمل کردهاند.