جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای بابک معین


دوره ۷، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پیاپی ۳۱)- ۱۳۹۵ )
چکیده

ناتالی ساروت از جمله نویسندگان رمان نو است که نگاهی گسستی، قطعه‌قطعه و ادراکی‌- حسی به روان انسانی ارائه می‌دهد. به‌واقع از نظر ساروت واقعیت‌های روان انسانی تنها در ساحت گفت‌وگومندی (دیالوژیسم) بروز پیدا می‌کنند و این واقعیت‌ها، ناگفته‌هایی بر‌آمده از رانش‌ها و کشش‌های بین شخصیت‌ها می‌باشند که در فضای زیرین دیالوگ‌ها جاری می‌شوند؛ آنچه ساروت به آن «زیر- مکالمه» یا «تروپیسم» می‌گوید. ما معتقدیم ویژگی‌ای در «تروپیسم» ساروت وجود دارد که ما را از سیر افقی گفتمان جدا کرده و به شکل عمودی به جهان زیرین، انتزاعی و پنهانی هدایت می‌کند که به زبان این نویسنده ویژگی‌ای می‌بخشد که ما آن را «نشت زبانی» می‌نامیم؛ «نشتی» که ما را از سطح زبان کلیشه‌ای جدا کرده و به سوی آن جهان روانی پنهان و زیرین هدایت می‌کند و امر نامشهود تروپیسمی را مشهود و قابل رؤیت می‌نماید. این مقاله ضمن انتخاب روش‌شناسی میخائیل باختین و صحه بر مسئله گفت‌وگومندی (دیالوژیسم) و چند‌صدایی، برآن است نشان دهد چگونه مسئله «نشت زبانی»، به‌مثابه یک مسئله زبانی، با بینش این نویسنده از «گفتمان» و نفی سوژه استعلایی دکارتی، به‌مثابه یک مفهوم فلسفی، درارتباط می‌باشد.                

دوره ۷، شماره ۷ - ( شماره ۷ (پیاپی ۳۵)- ۱۳۹۵ )
چکیده

 نشانه‌شناسی نوین با رویکردی پدیدارشناختی، بیشتر به مطالعه فرآیندهای آفرینش معنا، در قالبی فراتر از  نظام‌های دلالی پرداخته و به نقش توانش ادراکی-حسی سوژه‌هایی تن‌دار در فرآیند آفرینش معنا تاکید دارد. ما نیز در این مقاله به سبکِ «پژوهش‌های میان‌رشته‌ای» و با چارچوبِ نظری «تئوری پیچیدگی» نشان داده‌ایم که چگونه الگوهای آفرینش معنا در خلال کنش متقابل و «هم حضوری» تن-سوژه‌ها در نظام معنایی تطبیق، مشابه رفتار و اندرکنش سیستم‌های پیچیده تکاملی، تابع ویژگی‌های رفتاری آشوبناک بر طبق «نظریه آشوب» می‌باشد. پیامد این پژوهش نه فقط جستاری بر وجود انطباقِ الگوها بین دو حوزه نظری، بلکه ارایه پشتوانه‌ای علمی با رویکردی میان رشته‌ای بر وجود الگوهایی در فرآیندِ آفرینش معنا است که پیش‌تر، برخی ویژگی‌های آن‌ها هم در نظام معنایی تطبیق و هم نظام‌های زبانی به شکلی تجربی یا نظری بررسی شده‌اند. به طور کل، نظام‌های دلالت معنایی از جمله «زبان»، وجودی مستقل از سوژه انسانی ندارند، به این تعبیر که آن‌ها زاییده فعل و انفعالات بیوشیمیایی و عصب شناختیِ ارگانیسمی زنده(سیستمی پیچیده) به نام "انسان" هستند و انتظار می‌رود این سیستم‌های نشانه‌شناختی نیز مانند سیستمی پیچیده رفتارهای بر پایه الگوهای «نظریه آشوب» از خود نمایان سازند. همچنین کارایی دیگر این انطباق، جدای از ارایه پشتوانه‌ای علمی به مشاهداتی تجربی یا نظری، این است که وجود مفاهیمی چون «ناامنی»، «ریسک و خطر»، «سرایت حسی» و «حساسیت ادراکی» را در فرایند تولید معنا در نظام تطبیق بر اساس وجود الگوهای نظریه آشوب توضیح داده و در عین حال برخی از ویژگی‌های مهم معنای تولید شده را هم در نظام‌های زبانی و هم پیشازبانی تطبیق شرح می‌دهد. شایان ذکر است که در این بحث روش پژوهش ما به شیوه تحلیلی توصیفی  می‌باشد.

دوره ۱۱، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۹ )
چکیده

 گفتمان‌های جنسیتی همواره برای تثبیتِ مفصل‌بندی‌های خود سعی در مشروعیت­‌بخشی به ابعاد خودی و مشروعیت‌زدایی از عناصر دیگری دارند؛ مشروعیت‌بخشی، از ‌نظر نشانه‌شناسی ـ  گفتمانی، فرایندی است که از طریق مفصل‌بندی گفتمانی، قدرت را هژمونیک می‌کند. هدف نگارندگان در این مقاله بررسی و شناسایی نحوه عملکرد سازوکارهای مشروعیت‌بخشی گفتمان‌های جنسیتی در ادبیات داستانی معاصر فارسی است. از همین ‌رو، آن­ها خوانشی واسازانه را با تکیه بر نظریه گفتمان لاکلا و موف (۲۰۰۱) و دریدا (۱۹۸۳) از روش‌شناسی ون‌لیوون (۲۰۰۷) ارائه می‌کنند و از سایر ابزارهای زبان‌شناختی نیز بهره می‌برند. آنگاه برای تحلیل و نشان‌ دادن عملکرد سازوکارهای یادشده به‌سراغ رمان سلوک دولت‌آبادی می‌روند و با گزینش هدفمند، بخش‌هایی از آن را بررسی می‌کنند. در ‌پایان، آن­ها به پرسش این پژوهش درباره نحوه عملکرد سازوکارهای مشروعیت‌بخشیِ گفتمان‌های جنسیتـی پاسخ می‌دهند و چهار ساختارِ ساده، مرکب، پیچیـده، و زنجیـره‌ای را در آن سازوکارها معرفی می‌کنند. افزون بر آن، نشان می‌دهند گفتمان‌های جنسیتی با تلاش برای کسب مشروعیت و حصولِ آن، از ادامه مسیر باز نمی‌مانند، بلکه برای حفظ و تثبیت آن نیز گام فرامی‌نهند و همواره به صورت صریح یا ضمنی ــ بازبافت‌سازی ــ از دیگری مشروعیت می‌زدایند

دوره ۱۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده

با التفات به تحلیل گفتمان پدیدارشناختی از‌منظر نشانه ـ معناشناسی، نظام معنایی تن‌نگاشته معطوف به بازتولید زبانی است. گفتمان وجوه ادراک حسی را برای سوژه پدیدار می‌سازد. جسمانه راهی است به‌سوی ادراک حسی ابعاد گمشدۀ معنا و تجربۀ زیستۀ پدیداری. پس از طرح دیدگاه‌های پدیدارشناختی، هوسرل و همکاران نظریۀ تن را در ارتباط سوژه با ادراک حسی مطرح کرده است. لاندوفسکی در تداوم ایدۀ نقصان معنا نظام معنایی تصادف و تطبیق را بیان کرده است. هدف از این پژوهش، بررسی چگونگی فرایند ادراک حسی تن‌نگاشتۀ پدیداری با رویکرد نشانه ـ معناشناسی ـ گفتمانی است. به بیان دیگر، پرسش اصلی این پژوهش این است که سوژۀ ادراکی حسی در تعامل معنادار با تن‌نگاشتۀ زبانی، چگونه نظام معنایی را درون گفتمان استعلا می‌بخشد؟ در روند پژوهش با بسط نظریۀ مرلوپونتی و لاندوفسکی، تن‌نگاشتۀ نوشتاری را با رویکرد نشانه ـ معناشناسی مکتب پاریس مطالعه می‌کنیم و به فرایند کشف، تولید و دریافت معنا خواهیم پرداخت. این پژوهش از نوع کیفی است و به روش توصیفی ـ تحلیلی صورت پذیرفته است. در‌نهایت، در پژوهش حاضر مشخص شد که تن‌نگاشتۀ پدیداری نظام معنایی زبان را به‌سوی کشف تجربۀ زیسته حضور سوق می‌دهد و لایه‌های پنهان معنا را هویدا و معناهای آشکار را غایب می‌کند. این ویژگی فراگفتمانی است که برای دستیابی به قدرت و جاودانگی در درون گفتمان متجلی می‌شود و نظام معنایی گفتمان را استعلا می‌دهد.

دوره ۱۳، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۱ )
چکیده

 مرجعیت‌بخشی در روایت فرایندی است که راوی از طریق مفصل‌بندی‌های گفتمانی، مشروعیتِ خود و روایتش را در داستان برمی‌سازد. هدف نگارندگان در این مقاله، بررسی فرایند‌های زبانی ایجاد، حفظ و تثبیت مرجعیت فردی دو راوی زن و مرد در روایت است. ازهمین‌رو، آن‌ها خوانشی واسازانه را با تکیه بر نظریه گفتمان لاکلا و موف (۲۰۰۱) و دریدا (۱۹۸۳) از مرجعیت فردی در روش‌شناسی ون‌لیوون (۲۰۰۷) ارائه کردند. آنگاه برای شناسایی ابزارهای زبانیِ فرایندهای ایجاد، حفظ و تثبیتِ مرجعیت فردی به‌سراغ سه کتاب پیرزاد و سلوک دولت‌آبادی رفتند و با گزینش هدفمند مواردِ وقوعِ مرجعیت فردی، آنها را بررسی کردند. در پایان، پی ‌برده شد پیرزاد و دولت‌آبادی با استفاده از مواضع گفتمانی خود و دیگری، ایجاد گره‌گاه‌های گفتمانی و بلورینه‌ شدن حول آنها سعی در مرجعیت‌بخشی به ابعاد خود و همزمان، با طرد معانیِ نشانه‌ها از روایتِ دیگری سعی در مرجعیت‌زدایی دارند. همچنین، در سطح کلان‌تر آشکار شد خودِ بازنمایی‌شده دو راوی با یکدیگر تفاوت داشت؛ پیرزاد مایی گفتمانی را تشکیل داد و دولت‌آّبادی راوی همه‌چیزدان بود؛ این درحالی بود که هیچ کدام از این دو راوی از پارادوکس گریزی نداشتند.
 

صفحه ۱ از ۱