جستجو در مقالات منتشر شده
۱ نتیجه برای ایشانی
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۴ )
چکیده
مسألهی تحقیق این است که مترجم تا چه حد کارکرد (نقش) متن مبدأ را در نظام متن مقصد، حفظ و از سبک متن مبدأ در انتقال معنا تبعیت کرده است؟ پژوهش بر اساس نقشگرایی نظاممند هلیدی و متیسن و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شد. هدف نگارندگان این بود که در چارچوب فرانقش متنی، به بررسی مقایسهای ساخت موضوعی در متون شعری از دفتر اول مثنوی مولوی و ترجمهی انگلیسی آن از جاوید مجدِّدی بپردازند و به سؤالات زیر پاسخ دهند:
۱. بر اساس نظریهی نقشگرای هلیدی، انواع آغازگر در متون این شعر مثنوی مولوی و ترجمهی انگلیسی آن کدامند؟ ۲. با توجه به تحلیل مقایسهای ساخت موضوعی در متون مبدأ و مقصد، چه تغییراتی در معنای متنی شعر ترجمه، رخ داده و مترجم تا چه حد در انتقال مفاهیم، موفق بوده است؟
مطابق مدل هلیدی، بسامد کاربرد آغازگرهای تجربی و مرکب و نیز فراوانی انواع نشاندار و بینشان آنها در بندهای شعر مثنوی و متن ترجمه محاسبه شدند. مترجم در ترجمهی ۹۰% از بندهای حامل آغازگر بینشان، موفق بوده است، ولی در ترجمهی ۶/۶۶ % از موارد بندهای حامل آغازگر نشاندار، با عدم رعایت سبک متن مبدأ در نشانداری آغازگر، و ترجمهی آنها به بندهایی بینشان، در انتقال معنا و تأکید مورد نظر نویسنده، موفقیت کمتری داشته است. بر اساس دیدگاه «معادل نقشبنیاد هلیدی در ترجمه»، شباهت در بهکارگیری انواع آغازگر در متن مبدأ و ترجمه، میتواند نشان دهندهی تبعیت مترجم از سبک متن مبدأ در انتقال معنای متنی در مسیر نیل به معادل کارکردی در ترجمه باشد.