جستجو در مقالات منتشر شده


۲ نتیجه برای اله دادی دستجردی


دوره ۱۰، شماره ۲ - ( تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده

در ادبیات جهان تا به امروز صرف‌نظر از اینکه نویسندگان یا شاعران از کدام اقلیم جغرافیایی باشند و به کدام دوره از تاریخِ کدام کشور تعلّق داشته باشند؛ همواره از دنیای زنان نوشته‌اند و چه بسا اندیشه‌هایی یکسان و مشابه را نیز در خلق آثارشان متجلّی ساخته‌اند. در این پژوهش تطبیقی در وهله نخست جایگاه، نقش و ویژگی‌های زنان و سپس نیازها و خواسته‌های آنان در جامعه و خانواده در ادبیات ایران و اسپانیا مورد بررسی قرار می‌گیرد. در جهت محدود ساختن حوزه مطالعاتیِ پژوهش به داستان کوتاه"لاک صورتی" جلال آل‌احمد و نمایشنامه‌ "یرما" از فدریکو گارسیا لورکا به عنوان دو اثر از دو نویسنده صاحب نام و صاحب‌نظر در هر دو کشور اکتفا شده‌است. در آغازِ جستار برای آشناییِ بیشتر با گرایش‌هایِ فکریِ هر دو نویسنده به معرّفی اجمالی تاریخ زندگی و فعالیّت‌های سیاسی- اجتماعی- فرهنگی ایشان پرداخته شده؛ در ادامه با تکیه بر متن دو داستان و تحلیل محتوای آن، دربارۀ نیاز و خواستۀ زنان که در این پژوهش درونمایۀ اصلی داستان قلمداد شده سخن به میان آمده است. اینکه در این دو داستان چگونه این خواسته‌ها و نیازها در ارتباط با مردان، خانواده، جامعه و سنّت‌های آن توصیف و تعریف شده است و اینکه چگونه با توجه به تفاوت مردان و زنان با یکدیگر به این خواسته‌ها و نیازها پاسخ داده می‌شود از جمله مباحثی است که در این پژوهش بررسی گردیده است. 

دوره ۱۳، شماره ۶۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ )
چکیده

Copyright: © ۲۰۲۵ by the authors. Submitted for possible open access publication under the terms and conditions of the Creative Commons Attribution (CC BY -NC) license https://creativecommons.org/licenses/by/۴,۰/).
افسانه‌های عامه همچون هر پدیدۀ دیگری، از روان و اندیشۀ سازندگان آن نشئت گرفته است؛ بنابراین در جای‌جای افسانه‌ها می‌توان نمودهای مختلف ناخودآگاه جمعی اقوام و ملل مختلف را مشاهده کرد. بدین‌ترتیب الگوهای تکرارشونده در افسانه‌ها، به مبنایی برای تحلیل و کشف لایه‌های پنهان متن، تبدیل می‎شوند. یکی از این الگوهای تکراری، سفر است. جوزف کمپبل با ارائۀ کهن‌الگوی سفر قهرمان، اذعان می‌دارد که قهرمان داستان برای رسیدن به تعالی ابتدا از مکان نخستین خود جدا شده و در ادامۀ راه از سه مرحله‌ عبور می‌کند که به ترتیب «عزیمت»، «تشرف» و «بازگشت» نام دارند. افسانۀ «میمون باهوش» یکی از افسانه‌های عربی است و هدف از این پژوهش بررسی این داستان براساس کهن‏الگوی سفر قهرمان است. بنابراین با روش تحقیق استنادی ابتدا به تعریف کهن‌الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل پرداخته شد. سپس داستان با روش توصیفی ـ تحلیلی از این منظر مورد بررسی قرار گرفت و با این پرسش که چگونه می‏توان با توجه به این دیدگاه لایه‏های پیدا و پنهان مفهومی و معنایی افسانه را کاوید و به درک بهتری از نمادها و رمزها و تصویرهای داستان رسید. مشخص شد که در مرحلۀ عزیمت، قهرمان داستان با زیرمجموعه‌هایی همچون: دعوت به آغاز سفر، امدادهای غیبی و عبور از نخستین آستان، مواجه می‌شود و از آن‌ها عبور می‌کند. مرحلۀ بعد این افسانه، زیرمجموعه‌هایی همچون: جادۀ آزمون‌ها، ملاقات با خدابانو و برکت نهایی را دربر می‌گیرد و درنهایت مرحلۀ سوم، با زیرمجموعۀ دستیابی به آزادی در زندگی قابل ردگیری است. همچنین اقتضای داستان موجب نادیده‌گیری و حذف برخی زیرمجموعه‌ها شده است. سرانجام باید گفت در این داستان قهرمان در سفر خویش، هفت مرحلۀ تشنگی و جستوجوگری،  ظاهر شدن راهنما، خطر (عقاب)، ورود به دنیای جدید، کسب آگاهی، بازگشت و تحول و بهره‌مندی را پشت سر می‌گذارد.
 


صفحه ۱ از ۱