جستجو در مقالات منتشر شده


۹ نتیجه برای افراشی


دوره ۳، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۵)- ۱۳۹۴ )
چکیده

در این مقاله، «لیکو»، شعر شفاهی و محلی بلوچی و «هایکو»، شعر کوتاه ژاپنی را ازلحاظ ساختاری و محتوایی مقایسه کرده‌ایم. لیکو شعر تک‌بیتی بلوچی با وزن هجایی است، مصرع‌های آن هم‌قافیه هستند، فی‌البداهه سروده می‌شود و موضوع آن ملموس و درمورد اتفاقات روزمره است. هایکو قطعه آغازین شعر بلندی به نام «های‌کای‌نو رِِنگا»بوده است. این قطعه آغازین که «هوکّو» نام دارد، تا اوایل قرن بیستم باعنوان هایکو شناخته نمی‌شد و در اوایل قرن بیستم به‌طور کامل از های‌کای‌نو رِنگا مستقل شد. هایکو قالب شعری کوتاهی است که از هفده هجا، به‌صورت پنج- هفت- پنج هجا، تشکیل شده است. هایکو نیز مانند لیکو فی‌البداهه سروده می‌شود و درمورد وقایع و پدیده‌های ملموس است و وزن هجایی دارد. برخی ویژگی‌های ساختاری و محتوایی برای مقایسه هایکو و لیکو در این مقاله، عبارت‌اند از: تعداد هجا، جایگاه درنگ، انتخاب واژگان، هنجارگریزی سبکی، اسامی خاص، وام‌واژه‌ها، واژگان فرهنگی، تشبیهات، هنجارگریزی معنایی، بازنمود نگرش‌های قومی و واقع‌گرایی. این بررسی نشان داد که هایکو و لیکو به‌جز در یک مورد، یعنی هنجارگریزی معنایی، در همه ویژگی‌ها مشترک هستند.

دوره ۴، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۱۳)- ۱۳۹۲ )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی مقابله ای نشان داری آغازگر در متون پزشکی فارسی و انگلیسی به نگارش درآمده است. این مقاله برآن است تا وجوه افتراق و اشتراک زبان فارسی و انگلیسی را ازنظر نشان داری آغازگر مشخص کند. پژوهش برپایه دستور نقشگرای نظام مند هلیدی انجام شده و فقط فرانقش متنی در آن مورد نظر است. برای انجام آن، کتاب ها و مقاله هایی از متون پزشکی انتخاب شده  که پیکره ای شامل هزار بند از متون نوشتاری فارسی و انگلیسی را تشکیل داده است. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. نتایج نشان می دهد در متون پزشکی فارسی، افزوده های حاشیه ای با بسامد وقوع بالا در جایگاه آغازگر قرار می گیرند. این بسامد وقوع بالا می تواند بیانگر این نکته باشد که وقوع افزوده های حاشیه ای در جایگاه مورد نظر در زبان فارسی نشان دار به شمار نمی آید. به نظر می رسد زبان فارسی در متون پزشکی از آرایش سازه ای متفاوتی در مقایسه با زبان انگلیسی برخوردار است و برخلاف زبان انگلیسی، در مقوله نشان داری کاملاً از نظریه هلیدی پیروی نمی کند. همچنین، این مقاله نشان می دهد ویژگی های ضمیراندازی و نداشتن آرایش واژگانی ثابت، ازنظر نشان داری، فارسی را از انگلیسی متمایز می کند. نشان داری آغازگر در فارسی و انگلیسی علاوه بر تفاوت های زبانی، متأثر از عوامل دیگری ازقبیل سبک متن (قلم خاص نویسنده)، فرم نوشتار (کتاب، مقاله و غیره)، ارتباط بین بند و متن، تأکید، تقابل و ژانر متن است. از آنجایی که عوامل یادشده در فارسی و انگلیسی بر نشان داری آغازگر مؤثرند، می توان آن ها را وجوه اشتراک این دو زبان در این حیطه دانست؛ در حالی که تفاوت های زبانی (ساختار فارسی و انگلیسی) به وجوه افتراق در نشان داری آن ها اشاره دارد.

دوره ۶، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲۳)- ۱۳۹۴ )
چکیده

پژوهش حاضر را با هدف شفاف‌سازی متون مطبوعاتی و کشف لایه‌های پنهان معانی آن‌ها در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی انجام داده‌ایم؛ بنابراین، چهل متن از چهار روزنامه داخلی ایران را در یک دوره دوماهه مرداد و شهریور ۱۳۹۰، با بهره‌گیری از مؤلفه‌های جامعه‌شناختی- معنایی الگوی ون لیوون (۱۹۹۶) به‌صورت کیفی تجزیه و تحلیل کردیم. تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش نشان می‌دهد که ایدئولوژی حاکم بر ذهن نویسندگان، گروه‏ها و صاحبان اندیشه، با بهره‏گیری از مؤلفه‏های گفتمان­مدار همچون تشخص­بخشی، تشخص­زدایی، فعال‌سازی، کمرنگ‏سازی و ...، در متن منعکس می‌شود و تظاهر زبان‏شناختی ساخت‏های گفتمان­مدار در متون، درقالب ساخت‏های زبانی نظیر فرآیند اسم‏سازی، استفاده از توصیفگرهای پیشین (در ترکیب اضافی)، معلوم دربرابر مجهول، هم‌پایگی و ...، صورت می‏گیرد. همچنین، مؤلفه‏های گفتمان­مدار و ایدئولوژی و روابط قدرت در تعامل تنگاتنگ هستند و رابطه‏ای دوسویه دارند که با بررسی این ساخت‏ها در متون و نهادهای اجتماعی قابل تبیین است.

دوره ۶، شماره ۳ - ( شماره ۳ (پیاپی ۲۴)- ۱۳۹۴ )
چکیده

براساس الگوهای واژگانی‌شدگی تالمی (۲۰۰۰b) زبان‌ها بسته به آن‌که شیوه و مسیر حرکت را در ستاک فعل یا تابع‎های آن رمزگذاری ‎کنند، به دو رده فعل‌محور و تابع‎محور تقسیم می‌شوند. فرض تالمی بر آن است که زبان‌های هندواروپایی، به‎ استثنای زبان‌های رومی و پسایونانی، در رده زبان‌های تابع‎محور جای می‌گیرند؛ چرا که شیوه حرکت را در ستاک فعل ادغام می‌کنند و مؤلفه مسیر را در قالب تابع فعل بیان می‎نمایند. در این پژوهش با استفاده از کلیپ‌های انیمیشن که در آن مسیر و شیوه حرکت به‌طور همزمان به نمایش درمی‌آیند، چگونگی رمزگذاری دو مؤلفه مسیر و شیوه حرکت در گفتار روایی کودکان پیش‎دبستانی فارسی‌زبان، بررسی و با گفتار بزرگسالان مقایسه شده‌ است؛ سپس این پرسش به بحث گذاشته شده است که زبان فارسی، به‌عنوان یکی از زبان‌های هندواروپایی، در رده‌شناسی دوگانه می‌گنجد یا خیر. تحلیل داده‎های این پژوهش نشان می‎دهد که کودکان فارسی‌زبان هنگام بازگویی رویدادهای حرکتی، از همان الگویی بهره می‎گیرند که بزرگسالان برای رمزگذاری آن‌ها استفاده می‌کنند: مسیر حرکت را در ستاک فعل‎های مسیرنما ادغام می‎کنند و آن‌ها را همراه یا بدون تابع‎های مسیر (برای مسیرهای عمودی) و گروه حرف ‌اضافه (برای مسیرهای افقی مرزگذر) به کار می‌گیرند. به این ترتیب تا آنجا که رمزگذاری مسیر در ستاک فعل یا تابع،‎ مورد نظر است، زبان فارسی در گستره پژوهش حاضر در رده زبان‌های فعل‎محور جای می‎گیرد.

دوره ۷، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۳۳)- ۱۳۹۵ )
چکیده

مقالۀ حاضر به این پرسش اصلی می‌پردازد که بیان استعاری قرآن تا چه میزان مبتنی‌بر به‌کارگیریِ الفاظ جهتی در معنیِ استعاری است. تحلیل‌های مقاله، مبتنی‌بر طبقۀ استعاره‌های مفهومیِ جهتی در نظریۀ معاصر استعاره است. ازآنجاکه تجربه و درک مفاهیم مکان و جهت به‌لحاظِ شناختی از جایگاهی بنیادی برخوردارند، این پرسش مطرح است که این مفاهیم چگونه در قرآن برای دریافت مفاهیم پیچیده تر به‌کار رفته‌اند. برای پاسخگویی به این پرسش، در نرم‌افزار جامع‌التفاسیر نور (۱۳۹۰)، با کلید واژه‌های «فوق، تحت، وراء، خلف، امام، یمین، شمال» جست‌وجو شد و آیاتی که در آن‌ها این مفاهیم جهتی در ساخت استعاره به‌کار رفته بود، در کل قرآن مشخص شد. با این شیوه شصت شاهد به‌دست آمد که در آن‌ها جهت‌ها به‌عنوان حوزه‌های شناختی مبداء، در بیان استعاریِ قرآن به‌کار ‌رفته‌ بودند تا مفاهیم انتزاعی و پیچیده‌ای چون «منزلت، برتری، زمان، خیر و برکت» و جز آن توصیف و قابل درک شوند. تحلیل داده‌های مقاله حاضر شیوه‌های کاربرد منحصربه‌فردی را از واژه‌های جهت‌نما، در نقش استعاری در قرآن می‌نمایاند که می‌تواند به‌مثابۀ یکی از ویژگی‌های معناشناختی قرآن معرفی گردد. این پژوهش، زمینه‌ساز پژوهش‌های آینده خواهد بود که ازآن‌میان، می‌توان به پژوهش‌هایی‌ دربارۀ بررسیِ شیوه‌های بازنماییِ زمان ازمنظر معنی‌شناسیِ شناختی در قرآن کریم اشاره کرد.

دوره ۱۱، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۹ )
چکیده

نگارندگان در پژوهش حاضر به بررسی و تطبیق مفهوم­سازی استعاره­های «غم» در زبان خودکار و زبان شعر معاصر پرداخته­اند و دربارۀ شباهت­ها و تفاوت­های این دو گونه زبانی بحث کرده­اند. برای وصول به این هدف، استعاره­های عاطفی غم در دو پیکرۀ جداگانه با عناوین پایگاه دادگان زبان فارسی (شامل کاربرد بی­نشان و عادی زبان) و پیکرۀ زبان فارسی (شامل متون شعر معاصر) با استفاده از واژه­های کلیدی حوزۀ مقصد را استخراج کرده­اند. سپس نام­نگاشت­های عام و خاص استعاره­های غم در هر دو گونۀ زبان خودکار و زبان شعر به صورت جداگانه به­دست آمد و با توجه به نظریۀ استعارۀ مفهومی لیکاف و جانسون (۱۹۸۰) تبیین شد. در پژوهش حاضر مشاهده شد که نام­نگاشت­های عام استعاره­های شعری با استعاره­های زبان خودکار شباهت بسیاری دارند و شاعران همان استعاره­های قراردادی را به شیوه­ای خلاقانه به­کار می­گیرند و با سازوکارهای شناختی گوناگون ازجمله بسط، گسترش، پرسش، ترکیب، دلالت­های چندگانه، جان­بخشی به پدیده­های طبیعی و ... استعاره­های ادبی می­سازند. پژوهش حاضر همانند افرادی چون لیکاف و ترنر (۱۹۸۹)، نظریۀ استعارۀ مفهومی را تأیید می­کند و نشان می­دهد تفاوت معنی­داری میان استعاره­های ادبی و قراردادی موجود در زبان خودکار و زبان شعر از نظر مفهوم­سازی غم وجود ندارد.
 

 

دوره ۱۲، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۰ )
چکیده

پژوهش حاضر به بررسی تطبیقیِ نحوۀ اصطلاح‌سازی برمبنای مفاهیم مشترک، در زبان‌های  اسپانیایی و فارسی براساس چگونگیِ برخورد گویشوران این دو زبان، با اشیای پیرامونشان، در چارچوبِ رویکردِ بینارشته‌ای زبان‌شناسیِ انسان‌شناختی پرداخته است. در این رویکرد، شباهت‌ها و تفاوت‌های احتمالی مؤلفه‌های زبانی، با توجه به مباحث فرهنگی و جامعه‌شناختی گویشورانِ آن زبان‌ها تحلیل و بررسی می‌شود. این رویکرد بیش از هر چیز وامدار مبانیِ نظریۀ نسبیت زبانی است، نظریه‌ای که برمبنای تأثیرگذاری زبان بر اندیشه و به‌ویژه، تأثیرپذیری نگرش افراد به اشیا، از نحوۀ برخورد زبانی آن‌ها با اشیای اطرافشان شکل گرفته است. بر این اساس، مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر این است که اشیا و مصنوعات، در فرهنگ گویشوران دو زبان اسپانیایی و فارسی، چه تأثیری بر ایجاد اشتراکات و افتراقات احتمالی در نحوۀ اصطلاح‌سازی در این دو زبان دارند. ازآنجا که اصطلاحات بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ عامه، و چه‌بسا، فرهنگ‌بنیادترین عنصر زبانی هستند، نگارندگان بر آن شدند تا از رهگذر بررسیِ مقابله‌ای اصطلاحاتِ حاویِ اشیا در دو زبان اسپانیایی و فارسی به روشی تطبیقی و تحلیلی، تأثیر مباحث فرهنگی در برخورد اسپانیایی‌زبان‌ها و فارسی‌زبان‌ها با اشیای اطرافشان را، در نحوۀ اصطلاح‌سازی آن‌ها از یک مفهوم مشترک، به‌منظور ارائۀ الگویی برای انجام تحلیلی بینازبانی در چارچوب رویکرد زبان‌شناسیِ انسان‌شناختی، بررسی کنند. هدف اصلی این پژوهش، مقایسۀ اصطلاحات حاوی اشیا در دو زبان اسپانیایی و فارسی است تا مشخص شود نگرش‌های متفاوت گویشوران این دو زبان به اشیای پیرامونشان، چگونه تحت‌تأثیر بافت و ویژگی‌های فرهنگی در ساخت اصطلاحات انعکاس پیدا می‌کنند. برمبنای تحلیل صورت‌گرفته در این پژوهش، در دو زبان اسپانیایی و فارسی، اصطلاح‌سازی از یک مفهوم مشترک براساس نحوۀ برخورد گویشوران این دو زبان با اشیای اطرافشان، بیش از آنکه به سمت شباهت‌ها متمایل باشد به سمت تفاوت‌های فرهنگی متمایل است و کانون شباهت‌های اصطلاح‌سازی، مبتنی‌بر اشیا و مصنوعاتی بوده که در محیط خانه و وسایل منزل به‌کار می‌رفته‌اند.

دوره ۱۲، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده

در مقالۀ حاضر برآنیم تا از طریق معنی‌شناسی تاریخی، به بررسی ثبات یا تغییر دیدگاه‌های فارسی‌زبانان نسبت‌به مفهوم «شجاعت» بپردازیم که از دیدگاه کووچش (۱۳۹۳، ص. ۴۳)، یکی از مفاهیم حوزۀ مقصد اخلاق است. مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر این است که آیا در بازه‌های زمانی قرن هشتم تا قرن دهم در مقایسه با دوران معاصر، در جامعۀ فارسی‌زبان مفهوم شجاعت دست‌خوش تغییر شده است یا خیر؟ و نیز برای بازنمایی این تغییرات چه الگویی می‌توان ارائه داد. برای دستیابی به این هدف، نویسندگان از طریق تحلیل شناختیِ استعاره‌های مفهومی شجاعت در دو پیکرۀ تاریخی و معاصر و مقایسۀ آن‌ها با یکدیگر، ثبات یا تحول ایجاد‌شده را بررسی کردند. نتایج حاصل از پژوهش حاضر حاکی از تغییر در برخی از مؤلفه‌های فرهنگیِ مرتبط با مفهوم شجاعت در جامعۀ فارسی‌زبانان و در‌نتیجه، تحولِ ارزش‌گذاری بر استعاره‌های مفهومی مربوط است. گفتنی است مقایسۀ شواهد تاریخی و معاصر نشان می‌دهد حوزۀ مبدأ کلان «شیء» در هر دو مورد بی‌تغییر است، ولی حوزه‌های خرد زیر‌مجموعۀ «شیء» تغییر یافته‌اند. حوزه‌های مبدأ پر‌بسامد مفهوم‌سازی شجاعت در زبان فارسی عبارت‌اند از: نیرو، مسیر، جنگ و ماده. از دستاوردهای مهم پژوهش حاضر آن است که در هیچ‌یک از بازه‌های زمانی مورد نظر، حوزۀ مبدأ جنگ، حوزۀ مبدأ کانونی شجاعت محسوب نمی‌شده، بلکه به‌صورت نهفته باقی مانده است. چارچوب نظری پژوهش حاضر نظریۀ استعاره‌های مفهومی مطرح‌شده از سوی لیکاف و جانسون (۱۹۸۰) و الگوی تریم (۲۰۱۱, ۲۰۰۷) در شبکۀ استعاره‌های مفهومی است.

دوره ۱۳، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۱ )
چکیده

پژوهش حاضر به بررسی چگونگی مفهوم‏سازی استعاره‏های مفهومی «شجاعت» در متون معاصر زبان فارسی و انگلیسی می‏پردازد. مسئلۀ اصلی این پژوهش آن است که مفهوم «شجاعت» که از دیدگاه کووچش۲۰۱۰, P,۲۳)) یکی از مفاهیم حوزۀ مقصد اخلاق است چگونه در ذهن فارسی‏زبانان و انگلیسی‏زبانان معاصر ساخته و پرداخته می‏شود؟ برای دست‏یابی به این هدف، نویسندگان، پیکره‏ای متشکل از چهارصد جملۀ حاوی واژۀ «شجاعت» و مترادف‏های آن و نیز چهارصد جملۀ حاوی واژۀ «bravery» و مترادف‏های آن را از دو پیکرۀ متون معاصر پایگاه داده‏های زبان فارسی (PLDB) و متون معاصر ملی بریتانیا (BNC) جمع‏آوری کردند و از طریق تحلیل شناختیِ استعاره‏هایِ مفهومیِ استخراج شده، موردبررسی قرار دادند. مطالعۀ آماری حاصل از این بررسی نشان داد که به‌طور پیش‏نمونه، فارسی‏زبانان شجاعت را «شیء» و انگلیسی‏زبانان، «دارایی» می‏پندارند. همچنین حوزه‏های مبدأ مشترک زیادی میان دو پیکره به‌چشم می‏خورد که عبارت‏اند از: «دارایی»، «شیء»، «نیروی فیزیکی»، «جهت بالا»، «کنش»، «ماده» و «رفتار انسانی». اگرچه دو زبان فارسی و انگلیسی، استعاره‏های مفهومی مشترک زیادی برای مفهوم‏سازی شجاعت دارند، اما تفاوت‏هایی هم میان آن‏ها وجود دارد ازجمله حوزه‏های مبدأ متفاوت میان دو زبان که عبارت‌اند از: حوزۀ مبدأ «مسیر» که به زبان فارسی اختصاص دارد و حوزه‏ مبدأ «نمایش» که به زبان انگلیسی اختصاص دارد. چارچوب نظری پژوهش حاضر نظریۀ استعاره‏های مفهومی مطرح شده توسط لیکاف و جانسون (۱۹۸۰) و کووچش (۲۰۱۵) است.
 

صفحه ۱ از ۱