۱۲ نتیجه برای اردستانی
دوره ۵، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۰ )
چکیده
موضوع تحقیق: حلالیت ضعیف ترکیبات دارویی در محیط آبی بدن موجب افزایش تاثیرات جانبی نامطلوب، افزایش مقدار داروی مصرفی و کاهش اثربخشی آن میشود. تولید میکرو/ نانوذرات ترکیبات دارویی با مرفولوژی و توزیع اندازهی یکنواخت یکی از روشهای تایید شده برای افزایش حلالیت این ترکیبات است. از این رو انتخاب وطراحی یک روش مناسب برای تولید میکرو/ نانوذرات ترکیبات دارویی یکی از مهمترین زمینه های تحقیقاتی در صنایع داروسازی است. در طول سه دهه گذشته، بکارگیری فرایندهای بر پایه دیاکسیدکربن فوق بحرانی در زمینه های مختلف داروسازی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اما برای استفاده از این فناوری جهت تولید میکرو/نانوذرات دارویی و طراحی و توسعهی واحدهای عملیاتی موردنیاز، تعیین میزان حلالیت این ترکیبات در دیاکسیدکربن فوق بحرانی الزامی است.
روش کار: در این پژوهش، از پنج مدل تجربی مختلف (آداچی و لو، چ و مادراس، هژبر و همکارانش، بیان و همکارانش و مدل مندز سانتیاگو تیجا) و همچنین شبکهی عصبی مصنوعی برای تعیین حلالیت شش ترکیب دارویی ضدسرطان (اپرپیتانت، ۵-فلوروراسیل، ایماتینیب مسیلات، کاپسیتابین، لتروزول و داستاکسل) در دیاکسیدکربن فوقبحرانی استفاده شده است. سپس با استفاده از دادههای تجربی موجود برای حلالیت این مواد و محاسبهی معیارهای آماری مانند میانگین قدر مطلق خطای نسبی (AARD%)، ضریب همبستگی تنظیمشونده (Radj) و مقدار پارامتر F ( F-value)، میزان دقت و صحت این مدلها در تخمین حلالیت ترکیبات دارویی مذکور بررسی شده است.
مهمترین نتایج حاصله: بر اساس نتایج حاصله، مدل آداچی و لو با مقدار AARD%معادل %۱۲/۱۲ و میانگین Radj معادل ۹۷/۰ میتواند پیشبینی قابل قبولی از میزان حلالیت این ترکیبات دارویی در دیاکسیدکربن فوقبحرانی داشته باشد. همچنین با مقایسهی نتایج به دست آمده از شبکهی عصبی مصنوعی و مدلهای تجربی، شبکهی عصبی مصنوعی با مقدار AARD% معادل %۶۵/۱ و میانگین Radj معادل ۹۹۶۰/۰ را میتوان به عنوان مناسبترین مدل برای پیش¬بینیمیزان حلالیت این داروهای ضدسرطان انتخاب نمود.
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
مَثَلِ «شاهنامه آخرش خوش است» از پرآوازهترین مَثَلها در فرهنگ ایرانی است. هنگامیکه برای کسی امری ناخوش رخ میدهد و دیگری بِدان خشنود است، در واکنش این سخن را بهکـار میبرد. میدانیم که شاهنامه با تازشِ تازیان به ایران پایان میپذیرد؛ پس چگونه است که پایان آن را خوش پنداشتهاند؟ در پاسخ، گروهی «خوش» را در معنای تهکّمی، یعنی ناخوش دانسته و گروهی دیگر، «خوش» را در معنای اصلی واژه پنداشتهاند. نگارنده از یک سو این احتمال را میدهد که پایانِ خوشِ شاهنامه به کینکشی از کُشندۀ یـزدگـرد سوم بازمیگردد. در باور ایرانی انتقام از کُشندۀ شاه، واجب و مقدّس بوده است و آشکارا این را در جاهای گوناگون شاهنامه میبینیم؛ پس از آن روی کـه بیژن، ماهویِ سوری را میکُشَد و بدینسان انتقامِ خونِ یزدگرد را میگیرد، پایانِ شاهنامه را خوش پنداشتهاند. از سوی دیگر، مَثَلِ پرآوازه را میتوان از جملۀ ادبیاتِ آخرالزّمانی (پیشگوییِ استقرار دوبارۀ قدرت ایرانیان) پنداشت که پس از سقوط صفویه بهدست بیگانگان، در میان مردم رواج یافته است؛ چنانکه با سقوط ساسانیان، این گونۀ ادبی مرسوم میشود.
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۵ )
چکیده
مقالۀ حاضر، پژوهشی علمی - تحلیلی است که به منظور تجزیه تحلیل و تدوین استراتژی نوآورانه برنامهریزی حفظ محیط زیست با رویکرد HSE و در قالب مطالعۀ موردی سازمان منطقه ویژه اقتصادی پارس (عسلویه) انجام گرفته است. در نخستین گام این پژوهش، عوامل کلان و کلیدی تأثیرگذار بر توسعۀ برنامه HSE تبیین و در گام بعدی عوامل استراتژیک موجود در هر زمینه با تعیین اهمیت نسبی و تعیین ارزش راهبردی آنها بر طبق الگوی پیادهسازی ماتریسهای ارزیابی عوامل خارجی و داخلی، با استفاده از تکنیک دلفی و توسط پرسشنامهای با سؤالهای بسته پاسخ (در طیف لیکرت با پنج درجه) مورد ارزیابی قرار گرفته است. به این ترتیب عوامل استراتژیک برونسازمانی و درونسازمانی رتبهبندی شده و مهمترین فرصتها، تهدیدها، نقاط قوّت و ضعفهای سازمان، در راستای توسعۀ حفاظت محیط زیست بر پایه HSE معرفی شده است. درنهایت نیز به کمک ابزار تعیین موقعیت استراتژیک و تدوین استراتژی، راهبردهایی در دو گروه عمده و خاص سازمان منطقه ویژه اقتصادی پارس (عسلویه)، تدوین و ارائه شده است. از مجموع عملکرد عوامل استراتژیک نتیجه میشود که به طور کلّی سازمان منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی، به لحاظ استراتژیک در موقعیت غلبۀ فرصتها بر تهدیدات و غلبۀ نقاط ضعف بر قوّتها قرار دارد. از این رو میتوان با اجرای «استراتژیهای فرصت - ضعف»، از مزیتهایی نهفته در فرصتها، در جهت جبران نقاط ضعف سازمان استفاده کرد.
دوره ۶، شماره ۴ - ( پاییز ۱۴۰۳ )
چکیده
پژوهش حاضر باهدف بررسی و تحلیل عوامل موثر بر رفتار رأیدهی در حوزه انتخابیه شهرستانهای سرپل ذهاب، قصرشیرین و گیلانغرب در دو دوره دهم و یازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی انجام شده است. این پژوهش با استفاده از چارچوب نظری، ترکیبی از مدلهای رفتارشناسی انتخاباتی، به تحلیل نقش متغیرهای کلیدی مانند شکاف ایلی - طایفهای، شکاف مذهبی، شهرستانگرایی، جناحبندی سیاسی و عامل اقتصادی در شکلدهی به الگوی رأیدهی در این مناطق پرداخته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که در هر دو دوره، متغیرهای مذکور بر رفتار انتخاباتی اثر گذار بوده اند و تغییراتی در میزان و نحوه تأثیرگذاری این عوامل بین دو دوره مشاهده شده است. بهویژه، در دوره یازدهم، تأثیر شکافهای ایلی - طایفهای و شهرستانگرایی افزایشیافته است که نشاندهنده تقویت هویتهای محلی و قومی در فرایند تصمیمگیری سیاسی است. در مقابل، نقش شکاف مذهبی نسبت به دوره دهم کاهش یافته است که میتواند ناشی از تحولات اجتماعی و تغییرات در اولویتهای رأیدهندگان یا اشخاص صحب نفوذ این عرصه باشد. علاوه بر این، نقش جناحبندیهای سیاسی و مسائل اقتصادی در دوره یازدهم برجستهتر از دوره دهم بوده و نشاندهنده افزایش توجه رأیدهندگان به وضعیت اقتصادی، تعلقات و تعصبات سیاسی است.
دوره ۷، شماره ۲۵ - ( بهار ۱۳۹۳ )
چکیده
از آنجا که میان دو دانش سبکشناسی و نقد ادبی رابطه و همبستگی هست و تحلیلهای منتقدانه برپایه دادههای سبکی بنا میشوند، بررسی وضع موجود مطالعات سبک و نقد میتواند زمینههای نهادینهسازی و ساماندهی این شاخههای مطالعاتی را هموار کند. بررسی مقالات علمی- پژوهشی دو مجله تخصصی بهار ادب (سبکشناسی نظم و نثر) و نقد ادبی در سال ۱۳۸۹- که پایان دهه هشتاد شمسی است- دورنمایی از شاخصههای این نوع مطالعات را در این دهه بهدست میدهد. در این بررسی، از دو شاخص کمّی و کیفی استفاده شده است. شاخصهای کمّی به مواردی، مانند حوزه نظری و عملی، متون مورد مطالعه، رویکردهای سنتی و جدید، تعداد نویسندگان، جنسیت نویسندگان و مانند آنها ناظر است. شاخصهای کیفی براساس مبانی دانشهای سبکشناسی و نقد ادبی تنظیم شده است و به این پرسشها پاسخ میدهد: آیا مقالات نقد ادبی از توصیف بهسمت تحلیل و واکاوی معنا پیش رفتهاند؟ آیا بر تحلیلها تفکر انتقادی حاکم است؟ آیا مقالات سبکشناسی اثر را بهعنوان نمود فردیت بررسی کردهاند؟ آیا دادههای سبکی وجه تمایز اثر مورد بررسی را با آثار دیگر نشان دادهاند؟ و مانند آنها. نتیجه کلی این بررسیها نشان میدهد اگرچه مطالعات سبک و نقد در برخی حوزهها که از گفتمان اجتماعی یا دانشگاهی پیروی میکنند، همسو و هممسیر هستند، تفاوتهایی دارند که رابطه و همبستگی این دو شاخه مطالعاتی را پوشش نمیدهد. برای مثال، منتقدان در انتخاب متن بیشتر به داستان گرایش دارند و سبکشناسان متون شعری را ترجیح میدهند؛ در مقالات نقد، بیشتر از مقالات سبکشناسی، با نظریهها و رویکردهای جزئی و مستقل روبهروییم و گرایشهای سبکشناختی هنوز به استقلال نرسیدهاند؛ همچنین تعداد بیشتری از مقالات نقد به صبغه اصلی خود، یعنی تحلیل و واکاوی معنا نزدیک شده و از توصیف گذر کردهاند، درحالی که مقالات مرتبط با سبک که بهطور مشخص سبک را نمودی از فردیت مؤلف نشان دهند یا ویژگی سبکی را معادل تکرارِ انحراف از معیار بدانند، درحد نیمی از کل مقالات است.
دوره ۱۰، شماره ۰ - ( Spring ۲۰۰۸- ۱۳۸۶ )
چکیده
هدف: سالمونلا تیفیموریوم یکی از بیماریزاهای مهم غذایی است که باعث ایجاد گاستروانتریت میشود. در این تحقیق روش PCR-ELISA برای شناسایی سالمونلا تیفیموریوم به کار گرفته شده است.
مواد و روشها: ژن rfb، که مسئول بیوسنتز آنتیژن O از لیپوپلیساکارید باکتری است، به عنوان توالی هدف انتخاب گردید. آغازگرهای تعیین شده منجر به تکثیر قطعه ۸۸۲ جفت بازی برای گونه سالمونلا تیفیموریوم شد. نمونههای غذایی آلوده به باکتری سالمونلا تیفیموریوم و همچنین نمونههای بالینی و گونههای استاندارد مورد بررسی و آزمایش قرار گرفت. محصول PCR به طور تصادفی با دیگوکسیژنین نشاندار و به کف ظرفهای دارای استرپتواویدین منتقل و به روش الایزا و با استفاده از آنتیبادی ضد دیگوکسیژنین مورد بررسی قرار گرفت. از کاوشگر داخلی نشاندار با بیوتین نیز برای تأیید محصول PCR استفاده گردید.
نتایج: اختصاصی بودن روش با بررسی ۲۰ نمونه سالمونلا و ۶ نمونه غیر سالمونلا ارزیابی شد که فقط نتایج گونه تیفی موریوم مثبت و بقیه گونهها منفی بود. الایزا دقت و حساسیت روش PCR را تا حدود ۱۰۰۰ برابر افزایش داد.
نتیجهگیری: روش ارائه شده در این تحقیق با توجه به طولانی بودن روشهای مرسوم کشت، برای تأیید وجود باکتری در نمونههای بالینی و غذایی میتواند یک شیوه تشخیصی حساس و کارآمدی برای شناسایی و غربالگری سالمونلا تیفیموریوم باشد. روش حاضر در غربالگریهای وسیع با توجه به حساسیت بالا میتواند ضمن تشخیص اختصاصی تر، جایگزین خوبی برای PCR باشد.
دوره ۱۱، شماره ۴۳ - ( بهار ۱۳۹۳ )
چکیده
فردوسی در دیباچه شاهنامه، صادقانه و صمیمانه، ابومنصور محمدبن عبدالرزاق؛ حاکم طوس را که پیش از او زیسته، ستوده است. نگارنده بر آن است که دو عاملِ فرهنگی و سیاسی، سببِ ستایش ابومنصور از سوی فردوسی شده است. در بُعد فرهنگی، ابومنصور گردآورنده شاهنامه منثور بوده که در پدیداریِ شاهنامه فردوسی، عاملی بنیادین است. از سویِ دیگر فردوسی، ابومنصور را پهلوان، دهقان نژادِ و سپهبد گفته که با توجه به این صفات، میتوان او را از نژاد اشکانیان دانست؛ چنان که در مقدمه شاهنامه ابومنصوری نیز نژادِ او به پسرِ گودرزِ گشواد که از پارتها بودهاند و با خاندان رستم در پیوند، نسبت داده شده است. در شاهنامه، زال از سویِ بهمنِ اسفندیار «دهقان» خوانده میشود که این نکته بازگوینده پیوندِ فردوسیِ دهقان با ابومنصور و خاندانِ زال است که همگی آرمانهای ملوک الطوایفی (=kadag-xwadāyīh) داشتهاند؛ به این معنی که به عدم تمرکز قدرت وتسامح و تساهل در دین معتقد بودند؛ بنابراین، از آنجا که ابومنصور در پی زنده گردانیدن این رسومِ ملوک الطوایفیِ پدرانش بوده، از سوی فردوسیِ دهقان نژاد که همچون ابومنصور با شیوه متمرکزانه در قدرتِ حکومتهای – غزنویان و خلیفگان عباسی- عصرِ خویش و سختگیریهای مذهبیِ آنان در ستیز بوده، ستایش شده است؛ از این روی میتوان بر آن بود که دو عامل فرهنگی و سیاسی، این ستایشها را رقم زده است.
دوره ۱۵، شماره ۸۰ - ( ۷-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف از این پژوهش، بررسی اثر امولسیفایر مونو و دی گلیسرید و همچنین صمغهای زانتان و گوار بر خواص رئولوژیکی و بافتی سس مایونز بود. پس از فرمولاسیون تیمارهای سس مایونز، آزمونهای رئولوژیکی، تصاویر میکروسکوپ الکترونی (SEM)، پروفایل بافتی (مولفه های قوام، چسبندگی و نیروی چسبندگی) انجام گردید. تحقیق در قالب طرح کامل تصادفی انجام و نتایج آزمون با روش آنالیز واریانس یکطرفه در سطح اطمینان ۹۵ درصد (۰۵/۰ =α) توسط نرم افزار مینی تب نسخه ۲/۱۷ آنالیز گردید. نتایج آزمون رئولوژی با مدلهای توان، کاسون، بینگهام و هرشل بالکلی برازش شد. نتایج نشان داد که تیمارهای سس مایونز در دامنه مدل هرشل بالکلی قرار داشتند. افزایش میزان استفاده از صمغ های گوار و زانتان در مقادیر بالاتر از ۳۳۳/۰ منجر به ایجاد رفتار رقیق شونده با برش شد (۰۵/۰≥p). شاخص های نیروی چسبندگی و قابلیت چسبندگی تیمارها درمقادیر بالای ۳۳۳/۰ درصد استفاده از صمغهای زانتان و گوار و امولسیفایر مونو و دی گلیسرید به صورت معنی داری افزایش و شاخص قوام به صورت معنی داری کاهش یافت (۰۵/۰≥p). تصاویر SEM نشان داد که مقادیر ۱۶۷/۰ درصد از صمغ زانتان، ۱۶۷/۰ درصد از صمغ گوار و ۶۶۷/۰ درصد از مونو و دی گلیسرید باعث تغییرات بهینه و مطلوب در ویژگی سس مایونز میشود. در نهایت، سس مایونز دارای ۱۶۷/۰ درصد صمغ زانتان، ۱۶۷/۰ درصد صمغ گوار و ۶۶۷/۰ درصد مونو و دی گلیسرید به عنوان تیمار برتر (تیمار ۸T) انتخاب گردید
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
هدف: دندریمرها نانوساختارهای سه بعدی است که کاربردهای زیادی در پزشکی از جمله دارورسانی و تصویر برداری پیدا کردهاست. دندریمر آنیونی پلی اتیلن گلیکول- سیترات، پتانسیل بالایی برای دارو رسانی و افزایش حلالیت داروهای نامحلول در آب دارد ولی روش ساخت آن زمانبر و چند مرحلهای است و از مواد سمی مانند دی کلرو متان در ساخت آن استفاده شده است. در این تحقیق روشی سادهتر و یک مرحلهای و با استفاده از شیمی سبز برای ساخت آن ابداع شد.
مواد و روشها: چهار روش مختلف برای بهینهسازی ساخت این دندریمر بررسی شد. تأیید و تعیین ساختمان محصولات توسط روش تفرق نور پویا، طیف سنجی تبدیل فوریه مادون قرمز و کروماتوگرافی مایع- طیف سنجی جرمی انجام و میزان سمیت سلولی با استفاده از آزمون XTT بررسی شد.
نتایج: در این تحقیق روش ساخت دندریمر G۲ در یک مرحله و بدون تخلیص G۱ ابداع شد که در مقایسه با روشهای قبلی ارایه شده برای ساخت این دندریمر نه تنها به زمان بسیار کمتری نیاز دارد بلکه از مواد غیر سمی و شیمی سبز نیز در آن استفاده شده است. همچنین با توجه به نتایج آزمون XTT سمیت قابل توجهی تا غلظت ۸۰۰ میکرومولار در ردههای سلولی Hela و Vero مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد که ساخت یک مرحلهای دندریمر آنیونی پلی اتیلن گلیکول- سیترات نسل دو (G۲) روش ساده و مناسبی برای ساخت این دندریمر است. همچنین این دندریمر زیستسازگار بوده و میتواند بهعنوان حامل مناسبی برای اهداف دارو رسانی استفاده شود.
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
در تحقیق حاضر با توجه به اهمیت سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار و توجه ویژه دولت ها به رونق این بخش از اقتصاد به دنبال معرفی بهترین روش سرمایه گذاری از بین دو روش تخصصی مطرح در بازار سرمایه یعنی روش تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال هستیم . محقق مدعیست که سرمایهگذاری براساس تحلیل بنیادی بازدهی بیشتری نسبت به سرمایهگذاری براساس تحلیل تکنیکال بدست می دهد . باتوجه به این ادعا می بایست میانگین بازدهی حاصل از هریک از این روشها محاسبه شده و با یکدیگر ارزیابی و مقایسه شوند. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی مقایسه می باشد که ماهیتا پس رویدادی بوده و به اطلاعات کمی گذشته توجه می نماید . نتایج حاضل از آن است که میزان بازدهی اکتسابی از روش تحلیل بنیادی بیشتر از تحلیل تکنیکی بوده و در دوره دو ساله مورد بررسی اداعای محقق را تأیید می نماید.
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۷ )
چکیده
اهداف: واکسنهای جدید بر پایه پروتئینهای نوترکیب و DNA نسبت به واکسنهای سنتی ایمنتر هستند، اما متاسفانه ایمنوژنیسیته پایینی دارند، بنابراین به توسعه ادجوانتی ایمن و قوی نیاز است. لاکتیکگلایکولیکاسید (PLGA)، کو-پلیمری استری متشکل از لااکتیکاسید و پلیگلایکولیک است. هیدرولیز آن منجر به تولید مونومرهای لاکتیکاسید و گلایکولیکاسید میشود. هدف پژوهش حاضر مقایسه پاسخ ایمنی سلولی و هومورال علیه نانوذرات PLGA پوشاندهشده با توکسین تتانی (PLGA-Tet) در موش بود.
مواد و روشها: در پژوهش تجربی حاضر نانوذرات PLGA با روش آب/ روغن تولید و اتیلدیمتیلآمینوپروپیلکاربودیایمید (EDC) توکسین تتانی به روش کووالان به آن متصل شد. پس از تعیین خصوصیات نانوذرات پوشاندهشده با توکسین تتانی، آنها به گروههای مختلف موشی تزریق شدند. در گروههای کنترل از ادجوانت کامل فروند و آلوم استفاده شد. پس از یکبار تزریق، ایمنی هومورال موشها به روش الایزا و ایمنی سلولی با پاسخ تکثیری لنفوسیتهای طحال مورد بررسی قرار گرفت. برای تحلیل دادهها آزمون آنالیز واریانس یکطرفه به کار رفت.
یافتهها: نانوذرات PLGA خاصیت ادجوانتی قویی داشتند و یکبار تزریق آن بههمراه آنتیژن، پاسخ ایمنی سلولی و ایمنی هومورال بهمراتب قویتر از ادجوانت آلوم و کمتر از ادجوانت فروند ایجاد کرد.
نتیجهگیری: پلیلاکتیک-کو-گلیکولیکاسید به شکل کونژوگاسیون با آنتیژن، با یکدوز تزریق میتواند پاسخ ایمنی را بهویژه در بازوی ایمنی سلولی نسبت به حالت محلول آنتیژن افزایش دهد. همچنین ادجوانت PLGA اگرچه در برابر ادجوانت آلوم در تحریک ایمنی هومورال چندان موفق به نظر نمیرسد، اما در مقایسه با ادجوانت کامل فروند میتواند با یکدوز تزریق، رقیبی قابل توجه برای آن باشد.
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
امروزه شاهد این موضوع هستیم که سهم محصولات نوستالژیک در سبد مصرفی خانوارها در حال افزایش است. بازاریابان سعی دارند به منظور متمایز نمودن محصولات خود از علاقه مصرفکنندگان به دوران گذشته در طراحی محصولات نوستالژیک استفاده نمایند. یکی از کارکردهای مصرف محصولات نوستالژیک ایجاد احساس خوشایند در مصرفکننده است. مصرفکنندگان هنگام احساس ناامنی، تهدید و تشویش با استفاده از محصولات نوستالژیک احساس آرامش را برای خود فراهم میسازند. هدف اصلی پژوهش بررسی تأثیر ناامنی شخصی بر فراخوانی نوستالژی است.
روش تحقیق از نوع طرح تحقیق تجربی گروه کنترل فقط با پسآزمون است. جامعه مورد نظر دانشجویان دانشکده مدیریت دانشگاه آزاد گنبد کاووس است که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی در دو بخش بررسی مقدماتی و اصلی پژوهش به ترتیب از ۵۷ و ۱۹۱ دانشجو اطلاعات گردآوری گردید.
در بررسی مقدماتی به دستکاری متغیر ناامنی شخصی در میان نمونههای اولیه از طریق ارائه سناریوهای متفاوت میان گروه آزمایش و کنترل پرداخته شد. پس از مشاهده تفاوت معنیداری در میانگین متغیر ناامنی شخصی میان دو گروه؛ سپس به بررسی و آزمون فرضیات با استفاده از تکنیک مدل معادلات ساختاری پرداخته شده است.
یافتهها نشان میدهد که ناامنی شخصی احساس نوستالژی را در افراد برمیانگیزاند و عزت نفس رابطه میان ناامنی شخصی و نوستالژی را تعدیل میکند. نوستالژی برانگیخته شده در مصرفکنندگان منتهی به قصد خرید محصولات نوستالژیک میشود و قصد خرید به صورت مثبت و معنیداری بر رفتار خرید محصولات نوستالژیک تأثیر میگذارد.