۱۱ نتیجه برای ابوالحسنی چیمه
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
این پژوهش به ضمایر بازیافتی در زبان فارسی می پردازد. هدف از این تحقیق، توصیف نحوی ضمایر بازیافتی زبان فارسی در چارچوب نظریه حاکمیت و مرجع گزینی است. جایگاه های حضور ضمیر بازیافتی، عامل «حرکت» در فرایند شکل گیری ضمایر بازیافتی و علت دستوری یا غیردستوری بودن حضور ضمایر بازیافتی، موضوعات عمده بررسی شده در این تحقیق هستند. در این تحقیق مشخص شد ضمایر بازیافتی در زبان فارسی مشتق در پایه هستند و حضورشان در جایگاه هایی خاص اجباری است.
دوره ۵، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۸)- ۱۳۹۳ )
چکیده
آنچه در پژوهش های انجام شده در حوزه آموزش زبان فارسی بیشتر دیده می شود، جدایی آموزش تلفظ از آموزش نگارش است. در این پژوهش، با تمرکز بر خطاهای زبانی زبان آموزان فارسی در حوزه آواها، به بررسی رابطه بین خطاهای تلفظی موجود در گفتار آنان با خطاهای موجود در نوشتار همان زبان آموزان پرداخته ایم. با این بررسی درصددیم تا نشان دهیم این دو حوزه اندرکنش های فراوانی داشته و تقویت یکی به معنی تقویت دیگری است. ابتدا داده های جمع آوری شده از گفتار شفاهی زبان آموزان را فهرست و موارد تکرار شونده در حوزه های واکه، همخوان و نیز فرایندها را استخراج کرده و برای هر مورد نمونه هایی را به دست داده ایم. سپس در مراحل بعدی از زبان آموزان درخواست کردیم تا انشاهایی در موضوعات مختلف تحریر کنند. خطاهای استخراج شده از این داده ها را با میزان فراوانی در نمودارها ارائه نموده ایم. مقایسه صوری این جداول با انواع خطاهای شفاهی و نیز تحلیل آماری نشان می دهد که خطاهای نوشتاری در حوزه تلفظ ناشی از خطاهای توانشی زبان بوده و تنها یک سهو کنشی در حوزه تولید محسوب نمی شود. اثبات فرضیه ارتباط معنادار بین خطاهای تلفظی و خطاهای نگارشی به این نتیجه رهنمون می شود که املا و تلفظ، دو روی یک سکه هستند. با این نتیجه و با بهره گیری از رویکرد ارتباطی، پیشنهاد می کنیم در آموزش و نگارش کتاب های درسی زبان فارسی به غیر فارسی زبانان، تدریس همزمان تلفظ و نگارش، مورد نظر قرار گرفته و به این دو حوزه به مثابه آیینه یکدیگر توجه شود.
دوره ۶، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۲۶)- ۱۳۹۴ )
چکیده
در این مقاله به بررسی گفتمانی ابیات تخلص در غزلهای حافظ پرداخته شده است؛ چنانکه با نگاه گفتمانشناختی باختینی به ابیات تخلص حافظ روشن شد که هرچند در همه آنها حافظ خود را خطاب قرار میدهد و بیت آخر را بهعنوان امضای اشعارش بهگونهای نتیجهگیرانه میسراید، اما در این خطابقراردادن خود، یک گوینده واحد وجود ندارد؛ به عبارت روشنتر، این «خود» که درواقع طرف مکالمه حافظ است، هربار موضعی متفاوت و نقطهنظری «دیگر» دارد. در این میان، این خطابکننده حافظ گاه با حافظ همموضع و موافق میشود، او را میستاید، از او دفاع میکند و گاه در مقابل او میایستد، او را سرزنش میکند، با او به مخالفت برمیخیزد و حتی علیه او میشورد. با این تعبیر به نظر میرسد که نهفقط این تنها «صدا»ی حافظ نیست که میسراید، بلکه «صدا»های دیگر با نقطهنظرهای گوناگون حافظ را «صدا میزنند» و به این ترتیب در لایهای دیگر از متن با خواننده تعامل دیالوگی برقرار میکنند. آنچه این ابیات را از بیتهای دیگر یک غزل متمایز میکند، این است که در ابیات تخلصی، حافظ بهوضوح میگوید که «من باید دیگرِ خود شوم، من دیگرِ خود هستم». در این مقاله کوشش شده ویژگیهای گفتمان چندصدایی بهصورت انگارههایی عملیاتی پیشنهاد شود و به این ترتیب سه الگوی ساختاری چندآوایی و و سه الگوی محتوایی چندآوایی (نقطهنظرهای گوینده و امکانات مفصلتر آنها) در بیتهای تخلصی حافظ به دست داده شود.
دوره ۶، شماره ۲۰ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۷ )
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی استعارههای مفهومی حوزۀ عشق در آینۀ ضربالمثلهای سه زبان فارسی، انگلیسی و ترکی میپردازد. تلاش شده است از ۱۵ منبع برای سه زبان مذکور، دادههای مورد نیاز از هر سه زبان استخراج و گردآوری شود. با جستوجو در منابع، بیش از ۱۰ هزار ضربالمثل مورد مطالعه قرار گرفت که از این تعداد به ۲۰۱ ضربالمثل در حوزۀ عشق و تعداد ۹۶ نگاشتنام در این ضربالمثلها رسیدیم. تلاش شد تا پربسامدترین نگاشتنامها در هر سه زبان مشخص و جداگانه در جدول آورده شود. در کنار نگاشتنامها، پربسامدترین حوزههای مبدأ نیز شناسایی و معرفی شدند تا مشخص شود گویشوران این سه زبان بیشتر از چه نگاشتنامها و حوزههای مبدأ برای بیان استعاری عشق استفاده میکنند. مشخص شد در زبان فارسی پربسامدترین نگاشتنام عشق، بلا، درد، رنج، بیماری است. در زبان انگلیسی و زبان ترکی «عشق روشنایی است» پربسامدترین نامنگاشتها بودند. همچنین پربسامدترین حوزههای مبدأ که برای مفهومسازی عشق بهکار رفتهاند، بهترتیب حوزههای مبدأ «انسان/ بدن انسان» در زبان فارسی، «روشنایی و تاریکی» در زبان انگلیسی و «انسان/ بدن انسان» در زبان ترکی بودند که بسامد وقوع بهنسبت تعداد ضربالمثلهای بررسیشده در هر زبان آورده شده است.
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۸ )
چکیده
در این پژوهش قصد داریم با استفاده از نظریۀ طرحوارههای تصوری جانسون (۱۹۸۷) به این موضوع بپردازیم که آیا شعر کلاسیک و شعر نو فارسی تنها در قالب تفاوت دارند و یا اینکه به لحاظ مشخصههای زبانی نیز میان آنها تفاوت وجود دارد. در این مقاله به بررسی طرحوارههای تصوری در شعر حافظ بهعنوان نمونهای از شعر کلاسیک فارسی و شعر سهراب سپهری بهعنوان نمونهای از شعر نو فارسی میپردازیم و این موضوع را بررسی میکنیم که علاوه بر قالب شعری، چه تفاوت یا شباهتی در نوع مفهومسازی از نظر طرحوارههای تصوری در شعر کلاسیک و نو فارسی وجود دارد. برای این کار ۱۳ مورد از اشعار حافظ و ۸ مورد از اشعار سهراب سپهری به ترتیب از دیوان حافظ و هشت کتاب سهراب سپهری را در چارچوب نظری طرحوارههای تصوری بررسی کردهایم. روش انجام این تحقیق کتابخانهای ـ پژوهشی است. نتیجۀ مقاله این بوده است که هر دو شاعر بیشتر از طرحوارههای حجمی و حرکتی استفاده کردهاند، با این تفاوت که در نمونۀ کلاسیک حافظ تعداد طرحوارههای حرکتی و حجمی با اختلاف اندکی نزدیک بوده است؛ اما در نمونۀ شعر نو سهراب سپهری، طرحوارههای حجمی با اختلاف زیادی بیشتر از طرحوارههای دیگر ازجمله طرحواره حرکتی به کار رفته است. این موضوع بیانگر آن است که شعر این دو علاوه بر قالب، در استفاده از طرحوارههای تصوری تفاوت دارند.
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۹ )
چکیده
در این مقاله تلاش شده است تا دریابیم در دلالت آرم تجاری کالا برای مخاطب، کدامیک از ویژگیهای آرم تجاری، یعنی خاستگاه (ویژگیهای اصیل) یا تجربۀ مخاطب آن آرم مؤثرتر عمل میکند. هدف پژوهش حاضر، بررسی نشانهشناختی ۱۴ آرم تجاریِ برتر کالای لوکس خودرو از طریق تحلیل دادهها و پرسشنامه است که با تمرکز بر دو اصطلاح خاستگاه آرم تجاری کالای لوکس و تجربۀ مخاطب آن و بر اساس شاخصهای تعریفشده برای هر یک، در چارچوب نشانهشناسی دیداری بارت و نشانه شناسی اجتماعی ونلیوون، به اصول نشانهای حاکم بر آرمهای تجاری مذکور دست مییابیم. یافتههای بهدست آمده نشان میدهد، آنچه در جلب توجه مشتریان خودروی لوکس در ایران اهمیت دارد تجربۀ مخاطب از آرم تجاری است که بهطور ملموسی از نقش خاستگاه و هویت آرم تجاری پیشی گرفته است. بر این اساس، تفاوت معانی درک شده از هر آرم تجاری از سوی مخاطبان، نشان از یکسان نبودن و فرهنگمبنا بودن معانی دریافتی از هر آرم دارد، بهطوری که افراد بر اساس تجربۀ فردی و بینش اجتماعی ـ فرهنگیِ خود معانی ضمنی متفاوتی از یک آرم تجاری یکسان درک میکنند؛ به این معنا که معانی دریافتی از آرمهای تجاری، جهانی و فارغ از فرهنگ مخاطب نیست. این موضوع در اقبال کالاها اثرگذار بوده است و ممکن است نتایج متفاوتی را در تجارت رقم بزند.
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ )
چکیده
یکی از عمدهترین موضوعاتی که در امر پردازش، درک، تولید، بهکارگیری و آموزش عبارتهای اصطلاحی امکان طرح مییابد، توصیف ویژگیهای درونمقولهای و تعیین رابطه و همبستگی بین این ویژگیها در عبارتهای اصطلاحی است. پژوهش حاضر به بررسی ویژگیهای درونمقولهای ۵۰ عبارت اصطلاحی زبان فارسی و توصیف آنها و تعیین همبستگی بین آنها پرداخته است. شم زبانی گویشوران برای هر عبارت اصطلاحی از نظر متغیرهای آشنایی، مبهم بودن، شفافیت معنایی، مجازی بودن، انگیختگی، ملموسبودگی، بار عاطفی و اعتماد داشتن مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین توصیفهای آنها از معنی مجازی هر عبارت ارزیابی شد. نتایج نشان داد که عبارتهای اصطلاحی مورد مطالعه دارای ویژگیهای ذکرشده هستند و میتوان آنها را با استفاده از پیوستاری که یک قطب آن یکی از ویژگیهای درونمقولهای عبارتهای اصطلاحی و قطب دیگر تقابل همان ویژگی است، طبقهبندی کرد. همچنین، آمار توصیفی نشان داد که عبارتهای اصطلاحی مورد مطالعه، بیشتر مبهم، انگیخته، شفاف، مجازی و ملموس با بار عاطفی منفی ارزیابی شدهاند. بهعلاوه، نتایج نشان داد که بین آشنایی و شفافیت معنایی همبستگی منفی وجود دارد. بین متغیر ملموسبودگی و شفافیت معنایی همبستگی مثبت دیده میشود. همچنین، بین دانش با شفافیت معنایی و اعتماد داشتن همبستگی منفی وجود دارد.
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۰ )
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقیِ نحوۀ اصطلاحسازی برمبنای مفاهیم مشترک، در زبانهای اسپانیایی و فارسی براساس چگونگیِ برخورد گویشوران این دو زبان، با اشیای پیرامونشان، در چارچوبِ رویکردِ بینارشتهای زبانشناسیِ انسانشناختی پرداخته است. در این رویکرد، شباهتها و تفاوتهای احتمالی مؤلفههای زبانی، با توجه به مباحث فرهنگی و جامعهشناختی گویشورانِ آن زبانها تحلیل و بررسی میشود. این رویکرد بیش از هر چیز وامدار مبانیِ نظریۀ نسبیت زبانی است، نظریهای که برمبنای تأثیرگذاری زبان بر اندیشه و بهویژه، تأثیرپذیری نگرش افراد به اشیا، از نحوۀ برخورد زبانی آنها با اشیای اطرافشان شکل گرفته است. بر این اساس، مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر این است که اشیا و مصنوعات، در فرهنگ گویشوران دو زبان اسپانیایی و فارسی، چه تأثیری بر ایجاد اشتراکات و افتراقات احتمالی در نحوۀ اصطلاحسازی در این دو زبان دارند. ازآنجا که اصطلاحات بخشی جداییناپذیر از فرهنگ عامه، و چهبسا، فرهنگبنیادترین عنصر زبانی هستند، نگارندگان بر آن شدند تا از رهگذر بررسیِ مقابلهای اصطلاحاتِ حاویِ اشیا در دو زبان اسپانیایی و فارسی به روشی تطبیقی و تحلیلی، تأثیر مباحث فرهنگی در برخورد اسپانیاییزبانها و فارسیزبانها با اشیای اطرافشان را، در نحوۀ اصطلاحسازی آنها از یک مفهوم مشترک، بهمنظور ارائۀ الگویی برای انجام تحلیلی بینازبانی در چارچوب رویکرد زبانشناسیِ انسانشناختی، بررسی کنند. هدف اصلی این پژوهش، مقایسۀ اصطلاحات حاوی اشیا در دو زبان اسپانیایی و فارسی است تا مشخص شود نگرشهای متفاوت گویشوران این دو زبان به اشیای پیرامونشان، چگونه تحتتأثیر بافت و ویژگیهای فرهنگی در ساخت اصطلاحات انعکاس پیدا میکنند. برمبنای تحلیل صورتگرفته در این پژوهش، در دو زبان اسپانیایی و فارسی، اصطلاحسازی از یک مفهوم مشترک براساس نحوۀ برخورد گویشوران این دو زبان با اشیای اطرافشان، بیش از آنکه به سمت شباهتها متمایل باشد به سمت تفاوتهای فرهنگی متمایل است و کانون شباهتهای اصطلاحسازی، مبتنیبر اشیا و مصنوعاتی بوده که در محیط خانه و وسایل منزل بهکار میرفتهاند.
دوره ۱۲، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۰ )
چکیده
مفهومسازیهای فرهنگی شیوۀ تفکر و جهانبینی یک جامعۀ زبانی را نسبتبه پدیدهها نشان میدهد. بررسی مفهوم سازیهاباعث شناخت عمیقتر فرهنگ مرتبط با آنها میشود، تعاملات بینفرهنگی را تسهیل میکند و سوءتفاهمات فرهنگی را بر طرف میکند. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی،مفهومسازیهای فرهنگی «مرگ»در گویش بختیاری منطقۀ ززووماهرو در چارچوب زبانشناسی فرهنگی بررسی شده و ریشههای فرهنگی آنهاتوصیف شده است.با توجه به سبک زندگی روستایی و عشایری مردم منطقه و تماس آنان با طبیعت، عناصر و پدیدههای طبیعی پایهای برای مفهومسازیهای فرهنگی فراهم میکنند. جامعۀ آماری شامل پانصد مورد از عبارات، اصطلاحات، مویهها و ضربالمثلهای مرتبط با مرگ است که در این گویش استفاده میشود. دادههای پژوهش از طریق مطالعۀ میدانی و با استفاده از مصاحبه و مشاهده جمعآوری شده است. نتایج تحلیل و بررسی دادهها نشان میدهد که ریشۀ این مفهومسازیهای فرهنگی در سبک زندگی روستایی و عشایری منطقه، عقاید و باورها، تأثیر فیزیولوژیکی عواطف و احساسات مرتبط با مرگ بر اندامهای بدن انسان و تخیلات و تصورات گویشوران نسبتبه مرگ قرار دارد؛ این سبک زندگی ایجاب میکند که مردم با طبیعت تماس مستقیم داشته باشند؛ ازاینرو، از جنبههای خشن، ویرانگر و مخرب طبیعت به عنوان حوزۀ ملموس برای بیان مفهوم انتزاعی «مرگ» استفاده میکنند؛ مفهومسازیهای فرهنگی مرگ بهمنزلۀ«باد شمال، سیل، بهمن، رعد و برق» و یا «خاموش شدن آتش، افتادن ریگ یا افتادن عمود سیاه چادر» ناشی از الهام گرفتن از پدیدههای طبیعت و سبک زندگی عشایری است.
دوره ۱۴، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۲ )
چکیده
مقولۀ نمود یکی از مهمترین ویژگیهای ساختاری و معنایی فعلهاست. بحث عبارت تداومی و تأثیر آن بر خوانش نمودی انواع افعال نیز ازجمله مباحث مهم در بررسی نمود واژگانی بهشمار میرود. هدف پژوهش حاضر این است که به بررسی خوانش نمودی محمولهای حصولی و غایتمند، که هردو از نوع نهایتپذیرند، در حضور عبارت تداومی در زبان فارسی بپردازد تا مشخص شود که افزودن یک عبارت تداومی به جملۀ حاوی محمول حصولی یا غایتمند چه تأثیری بر خوانش نمودی آن خواهد داشت. نتایج این تحلیل که براساس رویکرد مکدونالد (۲۰۰۸) و در چارچوب برنامۀ کمینهگرا انجام شده است نشان داد که افزودن عبارت تداومی به محمولهای حصولی تکرارشدنی و چرخهای به خوانش «پایان زمان» منجر میشود، اما در کنار محمولهای حصولی تکرارنشدنی اضمحلالی خوانش نهایتناپذیر تکرویدادی بهدست میدهد. بررسی تأثیر حضور عبارت تداومی بر خوانش نمودی محمولهای غایتمند نیز نشان داد که خوانش نمودیِ این محمولها هم مانند محمولهای حصولی در حضور عبارت تداومی نهتنها به نوع مفعول (از لحاظ کمیتدار بودن یا نبودن) بستگی دارد، بلکه به ماهیت خود رویداد نیز بستگی دارد که آیا تکرارپذیر است یا تکرارناپذیر.
دوره ۲۱، شماره ۸۶ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
در این پژوهش تلاش شدهاست که واژگان پایه زبان فارسی به منظور آموزش آن از نظر معنایی نیز طبقه بندی شود. فهرستی که بر مبنای آن این طبقه بندی صورت گرفته، شامل ۴۴۵ واژۀ سطح مقدماتی و ۸۸۹ واژۀ سطح میانی در پژوهش (نویدی و دیگران، ۱۴۰۰) است. این فهرست علاوه بر هشت پژوهش پیکرهبنیاد، که دادههای تولیدی، نوشتاری و گفتاری فارسیزبانان را جمعآوری کرده، تنها فهرستی از واژگان پایه زبان فارسی است که در آن واژگان چهار کتاب آموزش زبان فارسی نیز موجود است. نتیجه این مقاله فهرستی از واژگان پایه در سطح مقدماتی و میانی است که در ۲۸ گروه طبقه بندی شدهاست.