جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای آسیب پور


دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

هدف پژوهش پیش­ رو مطالعۀ جوانبی از مسأله معنای ضمنی است که نشان می­دهند زبان برای بیان این معنا آن را شاخص­ گذاری می­کند. از این رو، مواردی که در اینجا بررسی شده­ اند، در وهلۀ اول، می­بایست مستمسکی برای ایجاد حساسیت به ظرافت­های خارق­ العاده زبان برای پردازش این معنا تلقی شوند که در پیش­ فرض ما، تنها در صورتی به درستی شناخته می­شود که پویایی ذاتی ­اش را به آن برگردانیم و مسیر تحولش را برای هریک از گزاره­ ها به صورت انحصاری دنبال کنیم. در عین حال، نتایج به دست آمده این فرصت را در اختیار ما قرار داد که با بهبود برخی آرای گذشته به پیشبرد مباحث این حوزه یاری رسانیم. خوانش ما از موضوع و نتایج تحلیل­ها این باور را نزد ما تقویت کرد که اظهارنظر درباره معنای ضمنی بدون توجه به فرآیند تولید آن آمیخته به نوعی دگماتیسم خواهد بود که رفع آن در گروی اذعان به نقشی است که معنای صریح در این میان دارد، چرا که به نظر ما معنای صریح و ضمنی دو ساحت جدا و مستقل از یکدیگر نیستند.در نتیجه در طول بحث کوشیده­ ایم تا متغیرهایی را که از گزاره­ ای به گزارۀ دیگر و از بافتی به بافت دیگر متحول می­شوند و ممکن است نادیده گرفته شوند، در تحلیل­ها دخالت داده تا بتوانیم علیرغم جهت­ گیری­های خود که در بستر مجموعه­ای از تعاریف جدید شکل می­گیرند، همچنان در اظهارنظر نسبی­ گرا باقی بمانیم. ...

دوره ۷، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۸ ۱۳۹۸ )
چکیده

پر واضح است که نظریات «تصویر شناسی» و «بینامتنیت» که بر قاعدۀ قیاس استوار هستند، به ترتیب با مفاهیم «نویسنده» و «نوشتار» پیوند خورده‌اند. به همین ترتیب، می‌توان نوعی مقایسه را متصور شد که این بار متوجه بعد «خواننده» است و در نتیجه به مسألۀ «فهم» مرتبط می‌شود. در واقع، پایۀ بحث پیش رو اعتقاد به این امر است که، صرف‌نظر از نوع ادبی که یک اثر متعلق به آن است، درک آن نوعی «دریافت حسی» است که بواسطۀ نوعی «برابرسازی دیداری» توسط خواننده شکل می‌گیرد. در واقع، فهمیدن یک متن، جدا از اینکه متن موردنظر چه اندازه در برانگیختن تصاویر ذهنی نزد خواننده تواناست، به‌طور اجتناب‌ناپذیری با نوعی ارجاع‌دهی به جهان خارج پیوند دارد. به بیان ساده، می‌توان گفت خوانش نوعی اقتباس تصویری است، بطوریکه هر لحظه از آن یک لحظه یا سکانس از یک فیلم تصنعی می‌باشد. با توجه به این امر که هر خواننده، بنابر داشته‌ (داده‌)های روانی-اجتماعی-فرهنگی خود نسخۀ خاص خود را از رمان ایجاد می‌کند (می‌بیند)، ما بر این باوریم که این امکان وجود دارد که به عنوان یک نظریه در حوزۀ مطالعات تطبیقی ادبیات این بار مقایسه را میان متن و بازنمودهای ذهنی گوناگونی که از آن نزد خواننده های مختلف ایجاد می‌شود درنظر بگیریم. در نتیجه، در این نوشته قصد داریم تا از ورای یک تحقیق نشان دهیم چه عناصری در این مقایسه، یا به بیان بهتر «انطباق»، دخیل هستند و چگونه خواننده‌های مختلف تصاویر ذهنی متفاوتی در برخورد با یک متن واحد می‌سازند، یعنی چه اصولی نزد همۀ آنها مشترک است

دوره ۱۰، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۸ ۱۳۹۸ )
چکیده

همان­طور که در مورد ادبیات، «ادبیت» را لازمۀ داشتن یک متن ادبی دانسته­اند، «متنیت» نیز می­تواند شرط لازم برای داشتن متن باشد. مفهوم «انسجام» ـ که به نوعی ضامن وجود متنیت است ـ از سوی زبان­شناسان و نظریه­پردازان زیادی مانند میشل شارُل به خصوص در حوزۀ تحلیل کلام مطالعه شده است. یکی از ابزارهای برقراری این انسجام که شارُل در پژوهشی جداگانه به آن پرداخته، مبحث عناصر همنشین اضافه است. اگرچه محقق به درستی بر کارکرد ویژۀ این عناصر در استقرار انسجام تأکید داشته است، به­نظر می­رسد چشم­اندازی که مسئله را در آن قرار می­دهد، قابل نقد است. در این مقاله می­کوشیم تا با جایگزینی نگاه صوری و دستوری نظریه­پرداز به مسئله با یک رویکرد معنا­محور که مستلزم در نظر گرفتن نقش فعال خواننده در شکل­گیری انسجام است، کاستی­های این نظریه را اصلاح کنیم و نشان دهیم استدلال شارُل دارای دامنۀ مطلوبی ـ که بتواند مصادیق دیگر این نوع انسجام را نیز پوشش دهد ـ نیست. برای نیل به این هدف، در بخش نخست، با استفاده از نظریۀ شارُل عملکرد ویژۀ عناصر همنشین اضافه را ـ که زبان­شناس «قیدهای چارچوب­ساز» می­خواند ـ تبیین می­کنیم و قسمت دوم را به تعدیل دیدگاه او از طریق رفع انحصاری ـ که زبان­شناس برای این عناصر قائل است ـ اختصاص می­دهیم. همچنین، امیدواریم از ورای این موارد، ابعادی از موضوع انسجام را که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده­است، روشن کنیم.



صفحه ۱ از ۱