گروه علوم سیاسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران ، matinsalmani99@gmail.com
چکیده: (۱۷۲ مشاهده)
عدالت از دیرباز یکی از ارکان فلسفه سیاسی در نسبت میان انسان، قدرت و نظم مدنی بوده است. این پژوهش، با تمرکز بر دو لحظه تاریخی ممتاز در تکوین این مفهوم، یعنی اندیشه ارسطو در سنت کلاسیک یونان و نظریه روسو در بطن پروژه روشنگری، در پی آن است که از خلال تحلیل تطبیقی، بنیانهای هستیشناختی، انسانشناختی و غایتشناختی عدالت را نزد این دو متفکر واکاوی کند. مسئله اصلی آن است که عدالت، نزد ارسطو و روسو، در چه نسبتهایی با مفاهیم محوری چون فضیلت، برابری، شهروندی و خیر عمومی تعریف میشود و آیا میتوان با وجود تفاوت زمینههای فلسفی و سیاسی، امکان گفتوگویی مفهومی میان آنها در نسبت با عدالت توزیعی یافت. یافتهها نشان میدهد که با وجود تفاوتهای بنیادین، هر دو متفکر عدالت را نه صرفاً بهمثابه سازوکار توزیعی، بلکه بهمنزله بنیان اخلاقی-سیاسی نظم جمعی تلقی میکنند؛ نظمی که تحقق شهروندی و خیر عمومی بدون عدالت ممکن نیست.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل |
موضوع مقاله:
فلسفۀ اخلاق (باستان) دریافت: 1404/2/30 | پذیرش: 1404/3/22 | انتشار: 1404/3/10