دانشیار گروه زبان وادبیات فارسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
چکیده: (۸۵۳۶ مشاهده)
بیان تجربهها و آموزه های عرفانی از طریق متون روایی نمادین، پیشینهای طولانی دارد. متونی از این دست به دلیل بهره گیری از ابزاری کارآمد جهت انتقال مخاطب از حقیقت به عینیت و هدایت ذهن «روایت-گیر» در سیری استعلایی، موجبات استحاله وی را در جهت انفکاک از من تجربی و دست یافتن به جهانی آرمانی فراهم می آورد. در این میان «رسالةالطیر غزالی» و«منطقالطیر عطار» حکایت هایی تمامعیار و با پردازشی ماهرانه هستند که با نگرشی نمادین به قلم درآمدهاند و در حقیقت نوعی «حماسه عرفانی» به شمار میروند که سفر فکرت قلبی را در قالب هجرتی پرمخاطره به تصویر می کشند.
با وجود وجوه افتراق در ساختار و پرداخت دو حکایت، از جمله توجه ویژه عطار به بهره گیری از حکایت های میانی، استفاده از عناوین ابتدایی، شرح و تفصیل ماجراها و بر صحنه آوردن شخصیتهایی گسترده و همهجانبه، عنایت خاص غزالی به خط روایی متصل، به تصویر کشیدن قهرمانان ناشناس و رعایت حداکثر ایجاز در روایت پردازی، موارد تشابه دو حکایت نیز درخور توجه هستند که از آن جملهاند: بهرهگیری از راوی دانای کل و بن مایه «سفر» در هر دو حکایت، اشتراک مقصد نهایی سفر پویایی و استحاله شخصیت ها و حاکمیت بی چون و چرای اقتدار الهی که درنهایت راهگشای تفکر مخاطب در بررفتن از محسوس به معقول و تعین به شهود می شود.
هدف اصلی این نوشتار، انجام پژوهشی تطبیقی میان دو حکایت برای دست یابی به موارد اشتراک و افتراق دو اثر و واکاوی ابزار کارآمد روایت برای پردازش متنی اثرگذار است.
انتشار: 1390/3/24